تحقیق دانشجویی

تحقیق دانشجویی

پاورپوینت مقاله تحقیق و پروژه دانشجویی با قیمت مناسب تر از کافی نت،راحت و بی دردسر تحقیق های خود را از سایت ما دانلود کنید.

اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.

ایجاد وب سایت یا
فروشگاه حرفه ای رایگان

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 135
  • بازدید دیروز : 291
  • بازدید کل : 327668

تحقیق آمادگيهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى


تحقیق آمادگيهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى

آمادگيهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى....................................................................... 2

1- پاك بودن محيط........................................................................................................ 2

2- نقش معاشران و دوستان............................................................................................. 9

نقش معاشران در روايات اسلامى................................................................................... 13

تاثير معاشرت در تحليلهاى منطقى.................................................................................. 15

3- تاثير تربيت‏خانوادگى و وراثت در اخلاق...................................................................... 18

رابطه اخلاق و تربيت‏خانوادگى در احاديث اسلامى............................................................. 24

4- تاثير علم و آگاهى در تربيت...................................................................................... 28

نتيجه....................................................................................................................... 33

رابطه <علم‏» و <اخلاق‏» در احاديث اسلامى.................................................................... 34

5- تاثير فرهنگ جامعه در پرورش فضائل و رذائل............................................................ 39

رابطه آداب و سنن با اخلاق در روايات اسلامى.................................................................. 46

چگونگى تاثير <عمل‏» در <اخلاق‏» در روايات اسلامى...................................................... 59

7- رابطه <اخلاق‏» و <تغذيه‏»...................................................................................... 62

رابطه تغذيه و اخلاق در روايات اسلامى.......................................................................... 64

صفات اخلاقى و اعمال اخلاقى....................................................................................... 70

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آمادگيهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى

 

1- پاك بودن محيط

2- نقش معاشران و دوستان

نقش معاشران در روايات اسلامى

تاثير معاشرت در تحليلهاى منطقى

3- تاثير تربيت‏خانوادگى و وراثت در اخلاق

رابطه اخلاق و تربيت‏خانوادگى در احاديث اسلامى

4- تاثير علم و آگاهى در تربيت

نتيجه

رابطه <علم‏» و <اخلاق‏» در احاديث اسلامى

5- تاثير فرهنگ جامعه در پرورش فضائل و رذائل

رابطه آداب و سنن با اخلاق در روايات اسلامى

چگونگى تاثير <عمل‏» در <اخلاق‏» در روايات اسلامى

7- رابطه <اخلاق‏» و <تغذيه‏»

رابطه تغذيه و اخلاق در روايات اسلامى

صفات اخلاقى و اعمال اخلاقى

 

اضافه بر آنچه تاكنون براى پيشرفت‏برنامه تهذيب اخلاق گفته‏ايم، امور ديگرى وجود دارد كه تاثير بسزائى در مبارزه با رذائل اخلاقى و تقويت اصول فضائل در وجود آدمى دارد كه از جمله امور زير را مى‏توان برشمرد:

1- پاك بودن محيط

بى‏شك وضع محيط اجتماعى زندگى انسان اثر فوق‏العاده‏اى در روحيات و اعمال او دارد چرا كه انسان بسيارى از صفات خود را از محيط كسب مى‏كند. محيطهاى پاك غالبا افراد پاك پرورش مى‏دهد و محيطهاى آلوده غالبا افراد آلوده.

درست است كه انسان مى‏تواند در محيط ناپاك، پاك زندگى كند و بعكس در محيطهاى پاك سير ناپاكى را طى كند و به تعبير ديگر، شرايط محيط علت تامه در خوبى و بدى افراد نيست ولى تاثير آن را به عنوان يك عامل مهم زمينه ساز نمى‏توان انكار كرد.

ممكن است كسانى قائل به جبر محيط باشند - همان‏گونه كه هستند - ولى ما هر چند جبر را در تمام اشكالش نفى مى‏كنيم اما تاثير قوى عوامل زمينه ساز را هرگز انكار نخواهيم كرد.

با اين اشاره كوتاه به قرآن باز مى‏گرديم و آياتى را كه درباره تاثير محيط در شخصيت انسان به دلالت مطابقى يا به اصطلاح التزامى سخن مى‏گويد، مورد بحث قرار مى‏دهيم:

1- والبلد الطيب يخرج نباته باذن ربه والذى خبث لايخرج الانكدا كذلك نصرف الآيات لقوم يشكرون (سوره اعراب، آيه‏58)

2- وجاوزنا ببنى اسرائيل البحر فاتوا على قوم يعكفون على اصنام لهم قالوا يا موسى اجعل لنا الها كما لهم آلهة قال انكم قوم تجهلون (سوره اعراف، آيه‏138)

3- وقال نوح رب لاتذر على الارض من الكافرين ديارا - انك ان تذرهم يضلوا عبادك ولايلدوا الافاجرا كفارا (سوره نوح، آيات‏26 و27)

4- يا عبادى الذين آمنوا ان ارضى واسعة فاياى فاعبدون (سوره عنكبوت، آيه‏56)

5- ان الذين توفيهم الملائكة ظالمى انفسهم قالوا فيهم كنتم قالوا كنا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض الله واسعة فتهاجروا فيها فاولئك ماويهم جهنم وساءت مصيرا (سوره نساء، آيه‏97)

ترجمه:

1- سرزمين پاكيزه (و شيرين) گياهش به فرمان پروردگار مى‏رويد; اما سرزمين‏هاى بد طينت (و شوره زار) جز گياه ناچيز و بى‏ارزش از آن نمى‏رويد; اين گونه آيات (خود) را براى آنها كه شكر گزارند، بيان مى‏كنيم.

2- و بنى‏اسرائيل را (سالم) از دريا عبور داديم (ناگاه) در راه خود به گروهى رسيدند كه اطراف بتهايشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند (در اين هنگام بنى‏اسرائيل) به موسى گفتند: <تو هم براى ما معبودى قرار ده همان‏گونه كه آنها معبودان (و خدايانى) دارند!» گفت: <شما جمعيتى جاهل و نادان هستيد!»

3- نوح گفت: <پروردگارا! هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار! چرا كه اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مى‏كنند و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى‏آوردند!»

4- اى بندگان من كه ايمان آورده‏ايد! زمين من وسيع است، پس تنها مرا بپرستيد (و در برابر فشارهاى دشمنان تسليم نشويد!)

5- كسانى كه فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالى كه به خويشتن ستم كرده بودند، به آنها گفتند: <شما در چه حالى بوديد؟(و چرا با اين كه مسلمان بوديد، در صف كفار جاى داشتيد؟!)» گفتند: <ما در سرزمين خود، تحت فشار و مستضعف بوديم.» آنها [ فرشتگان] گفتند: <مگر سرزمين خدا، پهناور نبود كه مهاجرت كنيد؟!» آنها (عذرى نداشتند، و) جايگاهشان دوزخ است و سرانجام بدى دارند.

تفسير و جمع‏بندى

در نخستين آيه تاثير محيط در اعمال و افعال انسان به صورت لطيفى بيان شده است.

توضيح اين كه: مفسران بزرگ در تفسير اين آيه بيانات گوناگونى دارند.

بعضى گفته‏اند منظور اين است كه آب زلال و حى همچون قطرات باران بر سرزمين دلها فرو مى‏ريزد; دلهاى پاك آن را مى‏پذيرد و گلهاى زيباى معرفت و ميوه‏هاى لذتبخش تقوا و طاعت از آن مى‏رويد در حالى كه دلهاى ناپاك و آلوده واكنش مناسبى نشان نمى‏دهند; پس اگر مى‏بينيم عكس‏العمل همه در برابر دعوت پيامبر و تعليمات اسلام يكسان نيست، اين به خاطر نقص در فاعليت فاعل، نمى‏باشد بلكه اشكال در قابليت قابل است. (1)

ديگر اين كه، هدف از بيان اين مثال اين است كه هميشه نيكيها و خوبيها را از محل مناسبش طلب كنيد چرا كه تلاش و كوشش در محلهاى نامناسب چيزى جز هدر دادن نيروها محسوب نمى‏شود. (2)

احتمال سومى كه در تفسير اين آيه وجود دارد و مى‏تواند براى بحث ما مورد استفاده قرار گيرد اين است كه: در اين مثال انسانها به گياهان تشبيه شده‏اند و محيط زندگى آنها به زمينهاى شور و شيرين; در يك محيط آلوده، پرورش انسانهاى پاك مشكل است هر چند تعليمات قوى و مؤثر باشد، همان‏گونه كه قطرات حياتبخش باران هرگز در شوره زار سنبل نمى‏روياند. به همين دليل، براى تهذيب نفوس و تحكيم اخلاق صالح بايد به اصلاح محيط اهميت فراوان داد.

البته تفسيرهاى سه گانه بالا هيچ گونه منافات با هم ندارد; ممكن است تمثيل فوق ناظر به همه اين تفسيرها باشد.

آرى! محيط اجتماعى آلوده، دشمن فضائل اخلاقى است; در حالى كه محيطهاى پاك بهترين و مناسبترين فرصت را براى تهذيب نفوس دارد.

در حديث معروفى از پيغمبر اكرم مى‏خوانيم كه روزى ياران خود را مخاطب ساخته و فرمود: <اياكم وخضراء الدمن، قيل يارسول الله ومن خضراء الدمن قال صلى الله عليه و آله: المرئة الحسناء فى منبت السوء; از گياهان (زيبايى كه) بر مزبله‏ها مى‏رويد بپرهيزيد! عرض كردند اى رسول‏خدا! گياهان زيبايى كه بر مزبله‏ها مى‏رويد اشاره به چه كسى است; فرمود: زن زيبايى كه در خانواده (و محيط) بد پرورش يافته!» (3)

اين تشبيه بسيار گويا مى‏تواند اشاره به تاثير محيط خوب و بد در شخصيت انسان باشد و يا اشاره به مساله وراثت‏به عنوان يك وسيله زمينه‏ساز و يا هر دو.

در آيه‏دوم سخن از قوم بنى‏اسرائيل است كه سالها تحت تعليمات روحانى و معنوى موسى عليه السلام در زمينه توحيد و ساير اصول دين قرار داشتند و معجزات مهم الهى را همچون شكافته شدن دريا و نجات از چنگال فرعونيان، بطور خارق‏العاده با چشم خود ديدند; اما همين كه در مسير خود به سوى شام و سرزمينهاى مقدس، با گروهى بت‏پرست‏برخورد كردند، چنان تحت تاثير اين محيط ناسالم قرار گرفتند كه صدا زدند: <يا موسى اجعل لنا الها كما لهم آلهة; اى موسى براى ما بتى قرار بده همان‏گونه كه آنها داراى معبودان و بتها هستند! »

موسى از اين سخن بسيار متعجب و خشمگين شد و گفت: <به يقين شما جمعيتى جاهل و نادان هستيد! (قال انكم قوم تجهلون)

سپس بخشى از مفاسد بت‏پرستى را براى آنها شرح داد.

و عجب آن كه بنى‏اسرائيل بعد از توضيحات صريح موسى عليه السلام نيز اثر منفى آن محيط مسموم در آنها باقى بود، بطورى كه سامرى توانست از غيبت چند روزه موسى عليه السلام استفاده كند و بت طلائى خود را بسازد و اكثريت آن گروه نادان را به دنبال خود بكشاند و از توحيد به شرك و بت‏پرستى ببرد.

اين موضوع بخوبى نشان مى‏دهد كه محيطهاى ناسالم تا چه حد مى‏تواند در مسائل اخلاقى و حتى عقيدتى اثر بگذارد; شك نيست كه بنى‏اسرائيل پيش از مشاهده اين گروه بت‏پرست، زمينه فكرى مساعدى در اثر زندگى مداوم در ميان مصريان بت‏پرست، براى اين موضوع داشتند ولى مشاهده آن صحنه تازه به منزله جرقه‏اى بود كه زمينه‏هاى قبلى را فعال كرد; و به هر حال، همه اينها دليل بر تاثير محيط در افكار و عقائد انسان است.

در سومين آيه كه از زبان حضرت نوح به هنگام نفرين بر قوم بت‏پرست مى‏باشد، شاهد و گواه ديگرى بر تاثير محيط در اخلاق و عقائد انسان است.

نوح، نفرين خود را درباره نابودى آن قوم كافر با اين جمله تكميل كرد، و در واقع نفرين خود را مستدل كرد; عرض كرد: <خداوندا اگر آنها را زنده بگذارى، بندگانت را گمراه و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى‏آيد! (انك ان تذرهم يضلوا عبادك ولايلدوا الا فاجرا كفارا)

هم نسل امروز آنها كافر و منحرف است و هم نسلهاى آينده كه در اين محيط پرورش مى‏يابد، آلوده مى‏شوند.

در چهارمين و پنجمين آيه، سخن از لزوم هجرت از محيطهاى آلوده است; در چهارمين آيه خداوند بندگان با ايمان خود را مخاطب ساخته و مى‏گويد: <زمين من گسترده است تنها مرا بپرستيد (تسليم فشار دشمن نشويد و در محيط آلوده نمانيد) (يا عبادى الذين آمنوا ان ارضى واسعة فاياى فاعبدون)

و در پنجمين آيه، به كسانى كه ايمان آورده‏اند و هجرت نكرده‏اند هشدار مى‏دهد و مى‏گويد عذر آنها در پيشگاه خداوند پذيرفته نيست; مضمون آيه چنين است: <كسانى كه فرشتگان قبض ارواح، روح آنها را گرفتند در حالى كه به خود ستم كرده بودند; به آنها گفتند شما در چه حالى بوديد (و چرا با اين‏كه مسلمان بوديد در صف كفار جاى داشتيد) آنها در پاسخ گفتند ما در زمين خود تحت فشار بوديم فرشتگان گفتند مگر سرزمين خداوند پهناور نبود چرا هجرت نكرديد آنها (عذرى نداشتند و به عذاب الهى گرفتار شدند) جايگاهشان جهنم و سرانجام بدى دارند (ان الذين توفيهم الملائكة ظالمى انفسهم قالوا فيهم كنتم قالوا كنا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض الله واسعة فتهاجروا فيها فاولئك ماويهم جهنم وساءت مصيرا)

اصولا مساله هجرت كه از اساسى‏ترين مسائل در اسلام است تا آنجا كه تاريخ اسلام بر پايه آن بنياد شده، فلسفه‏هائى دارد كه يكى از مهمترين آنها فرار از محيط آلوده و نجات از تاثيرات سوء آن است.

هجرت، بر خلاف آنچه بعضى مى‏پندارند، مخصوص آغاز اسلام نبوده بلكه در هر عصر و زمانى جارى است كه اگر مسلمانان در محيطهاى آلوده به شرك و كفر و فساد باشند و عقائد يا اخلاق آنها به خطر بيفتد، بايد از آنجا مهاجرت كنند. در حديثى از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم: <من فربدينه من ارض الى ارض وان كان شبرا من الارض استوجب الجنة وكان رفيق محمد صلى الله عليه و آله وابراهيم عليه السلام ; كسى كه براى حفظ آئين خود از سرزمينى به سرزمين ديگر - اگر چه به اندازه يك وجب فاصله داشته باشد - مهاجرت كند، مستحق بهشت مى‏گردد و همنشين محمد صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام (دو پيامبر بزرگ مهاجر) خواهدبود! (4)

تكيه بر مقدار شبر (مقدار يك وجب) دليل بر اهميت فوق‏العاده اين مساله است كه به هر مقدار و در هر عصر و زمان مهاجرت انجام گيرد، هماهنگى با پيامبراسلام صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام حاصل خواهد شد.

كوتاه سخن اين كه، در هر عصر و زمان، محيط در ساختن شخصيت و اخلاق انسانها مؤثر بوده است و پاكى و يا ناپاكى محيط، عامل تعيين كننده‏اى محسوب مى‏شود; هر چند مساله، جنبه جبرى ندارد. بنابراين، براى پاكسازى اخلاق و پرورش ملكات فاضله، يكى از مهمترين امورى كه بايد مورد توجه قرار گيرد، مساله پاكسازى محيط است.

و اگر محيط به قدرى آلوده باشد كه نتوان آن را پاك كرد، بايد از چنين محيطى مهاجرت نمود.

آيا هنگامى كه حيات مادى انسان در يك محيط به خاطر آلودگى به خطر بيفتد، از آن جا هجرت نمى‏كند؟ پس چرا هنگامى كه حيات معنوى و اخلاقى او كه از حيات مادى ارزشمندتر است‏به خطر افتد، به عذر اين كه اين جا زادگاه من است، تن به انواع آلودگيهاى خود و خانواده و فرزندانش بدهد و مهاجرت نكند!

بر تمام علماى اخلاق لازم است كه براى پرورش فضائل اخلاقى برنامه‏هاى مؤثرى براى پاكسازى محيط بينديشند; چرا كه بدون آن، كوششهاى فردى و موضعى كم اثر خواهد بود.

2- نقش معاشران و دوستان

موضوع ديگرى كه تاثير عميق آن به تجربه ثابت‏شده و همه علماى اخلاق و تعليم و تربيت اتفاق نظر دارند، مساله معاشرت و دوستى است. غالبا دوستان و معاشران ناباب و آلوده سبب آلودگى افراد پاك شده‏اند; عكس آن نيز صادق است، زيرا بسيارى از افراد پاك و قوى‏الاراده توانسته‏اند بعضى از معاشران ناباب را به پاكى و تقوا دعوت كنند. با اين اشاره به قرآن باز مى‏گرديم و اشاراتى را كه قرآن به اين مساله دارد با هم مى‏شنويم:

1- ومن يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين - وانهم ليصدونهم عن السبيل ويحسبون انهم مهتدون - حتى اذا جاءنا قال ياليت‏بينى وبينك بعد المشرقين فبئس القرين. (5)

2- قال قائل منهم انى كان لى قرين - يقول اءنك لمن المصدقين - اءذامتنا وكنا ترابا وعظاما اءنالمدينون - قال هل انتم مطلعون - فاطلع فراه فى سواء الجحيم - قال تالله ان كدت لتردين - ولولا نعمة ربى لكنت من المحضرين. (6)

3- ويوم يع-ض الظالم على يديه ي-قول يال-يتنى ات-خذت مع الرسول سبيلا - يا ويلتى ليتنى لم اتخذ فلانا خليلا - لقد اضلنى عن الذكر بعد اذجآءنى وكان الشيطان للانسان خذولا. (7)

ترجمه:

1- و هر كس از ياد خدا روى گردان شود شيطان را به سراغ او مى‏فرستيم پس همواره قرين اوست - و آنها [ شياطين] اين گروه را از ياد خدا باز مى‏دارند در حالى كه گمان مى‏كنند هدايت‏يافتگان حقيقى آنها هستند! - تا زمانى كه (در قيامت) نزد ما حاضر شود مى‏گويد: اى كاش ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود; چه بد همنشينى بودى!

2- كسى از آنها مى‏گويد: <من همنشينى داشتم - كه پيوسته مى‏گفت آيا (به راستى) تو اين سخن را باور كرده‏اى - كه وقتى ما مرديم و به خاك و استخوان مبدل شديم، (بار ديگر) زنده مى‏شويم و جزا داده خواهيم شد؟! - (سپس) مى‏گويد آيا شما مى‏توانيد از او خبرى بگيريد؟ - اينجاست كه نگاهى مى‏كند، ناگهان او را در ميان دوزخ مى‏بيند - مى‏گويد: به خدا سوگند نزديك بود مرا (نيز) به هلاكت‏بكشانى! - و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيز از احضار شدگان (در دوزخ) بودم!

3- و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست‏خود را (از شدت حسرت) به دندان مى‏گزد و مى‏گويد: <اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم! - اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست‏خود انتخاب نكرده بودم! - او مرا از ياد آورى (حق) گمراه ساخت‏بعد از آن كه (ياد حق) به سراغ من آمده بود!» و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است!

تفسير و جمع‏بندى

نخستين آيات كه در بالا آمد گرچه درباره همنشينى شيطان با غافلان از ياد خداست، ولى تاثير همنشين بد در اخلاقيات و در سرنوشت هر انسانى روشن مى‏سازد.

نخست مى‏فرمايد: <هر كس از ياد خدا روى گردان شود شيطان را بر او مسلط مى‏سازيم كه همواره قرين و همنشين او باشد! (ومن يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين) (8)

سپس نقش اين قرين سوء (همنشين بد) را چنين بيان مى‏كند كه آنها، يعنى شياطين، راه هدايت و حركت‏به سوى خداوند را به روى آنها مى‏بندد و آنها را از رسيدن به اين هدف مقدس باز مى‏دارد و غم‏انگيزتر، اين كه در عين گمراهى گمان مى‏كنند كه هدايت‏يافته‏اند! (وانهم ليصدونهم عن السبيل ويحسبون انهم مهتدون)!

سپس به نتيجه آن پرداخته و مى‏گويد: روز قيامت كه همه در محضر الهى حاضر مى‏شوند و پرده‏ها كنار مى‏رود و حقايق فاش مى‏شود، اين انسان گمراه خطاب به دوست اغواگر شيطانش كرده، مى‏گويد اى كاش فاصله ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه همنشين بدى هستى! (حتى اذا جاءنا قال يال-يت‏ب-ينى وبين-ك بع-دالمشرقين فبئس القرين)

از اين تعبيرات بخوبى استفاده مى‏شود كه همنشين بد مى‏تواند انسان را بكلى از راه خدا منحرف سازد; پايه‏هاى اخلاق را بر روى او ويران كند و واقعيتها را چنان دگرگون نشان دهد كه انسان در عين گمراهى خود را در زمره هدايت‏يافتگان ببيند; و به يقين در چنين حالى امكان هدايت و بازگشت‏به صراط مستقيم غير ممكن است; و زمانى بيدار مى‏شود و به هوش مى‏آيد كه راه برگشت‏بكلى بسته شده; حتى از تعبير آيه استفاده مى‏شود كه اين همنشينان بد در آن زندگى ابدى نيز با او هستند و چه دردآور است كه انسان كسى را كه مايه بدبختى او شده هميشه در برابر خود ببيند و به او گفته شود بيهوده آرزوى جدا شدن از او را مكن شما با هم سرنوشت مشتركى داريد! (ولن ينفعكم اليوم اذ ظلمتم انكم فى‏العذاب مشتركون). (9)

شبيه آيات فوق، آيه‏25 سوره فصلت مى‏باشد كه مى‏گويد: <وقيضنا لهم قرنآء فزينوا لهم ما بين ايديهم وما خلفهم وحق عليهم القول فى‏امم قدخلت من قبلهم من الجن والانس انهم كانوا خاسرين; ما براى آنها همنشينانى (زشت‏سيرت) قرار داديم كه زشتيها را از پيش رو و پشت‏سر آنها در نظرشان جلوه دادند; و فرمان الهى درباره آنان تحقق يافت و به سرنوشت اقوام گمراهى از جن و انس كه قبل از آنها بودند گرفتار شدند; آنها مسلما زيانكار بودند!»

در بخش دوم از اين آيات، از كسانى سخن مى‏گويد كه همنشين بدى داشتند كه پيوسته در گمراهى آنها مى‏كوشيدند ولى آنها به لطف و رحمت الهى و با تلاش و كوشش توانسته‏اند خود را از چنگال وسوسه آنها رهائى بخشند در حالى كه تا لب پرتگاه پيش رفته بودند; در اينجا نيز سخن از تاثير فوق‏العاده همنشين بد در شكل‏گيرى عقائد و اخلاق انسان است ولى در عين حال چنان نيست كه انسان مجبور باشد و نتواند با تلاش و كوشش، خويشتن را نجات دهد; مى‏فرمايد: در روز قيامت‏بعضى از بهشتيان به بعضى ديگر مى‏گويد من در دنيا همنشينى داشتم كه پيوسته به من مى‏گفت آيا به راستى تو اين سخن را باور كرده‏اى كه وقتى ما مرديم و خاك شديم و استخوان پوسيده شديم، بار ديگر زنده مى‏شويم و به جزاى اعمال خود مى‏رسيم (ولى من به فضل الهى تسليم وسوسه‏هاى او نشدم و در ايمان خود ثابت قدم ماندم!)

(فاقبل بعضهم على بعض يتسآءلون - قال قائل منهم انى كان لى قرين - يقول ءانك لمن المصدقين - ءاذامتنا وكنا ترابا وعظاما ءانالمدينون) (10)

در اين هنگام او به فكر همنشين نااهل قديمى خود مى‏افتد و به جستجو برمى‏خيزد و از همان اوج بهشت نگاهى به سوى دوزخ مى‏افكند و ناگهان او را در وسط جهنم مى‏بيند (فاطلع فراه فى سوآء الحجيم)

به او مى‏گويد به خدا سوگند نزديك بود مرا نيز به هلاكت‏بكشانى و همچون خودت بدبخت كنى و اگر لطف الهى و نعمت پروردگارم شامل حال من نبود من نيز امروز در آتش دوزخ احضار مى‏شدم (قال تالله ان كدت لتردين ولولا نعمت ربى لكنت من المحضرين).

مجموع اين آيات بخوبى نشان مى‏دهد كه همنشين بد، انسان را تا لب پرتگاه دوزخ مى‏برد و اگر ايمان قوى و تقوا و لطف پروردگار نباشد در آن پرتگاه سقوط مى‏كند!

در سومين بخش از آيات مورد بحث، سخن از تاسف و تاثر عميق ستمگران در قيامت است كه از انتخاب دوستان ناباب تاسف مى‏خورند; چرا كه عامل اصلى بدبختى خود را در رفاقت‏با آنان مى‏بينند; مى‏فرمايد: و (به خاطر آور) روزى را كه ظالم دست‏خويش را از (شدت حسرت) به دندان مى‏گزد و مى‏گويد: اى كاش (با رسول‏خدا) راهى برگزيده بودم! اى واى بر من! كاش فلان (شخص گمراه) را دوست‏خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از يادآورى (حق) گمراه ساخت‏بعد از آن كه (ياد حق) به سراغ من آمده بود! و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است! (ويوم يعض الظالم على يديه يقول ياليتنى اتخذت مع الرسول سبيلا - يا ويلتى ليتنى لم اتخذ فلانا خليلا - لقد اضلنى عن الذكر بعد اذجآءنى وكان الشيطان للانسان خذولا)

به اين ترتيب، ستمگران در قيامت، نخست از ترك رابطه با پيامبر شديدا اظهار تاسف مى‏كنند، و سپس از ايجاد رابطه با افراد آلوده و فاسد; و بعد با صراحت، عامل اصلى گمراهى خود را همين دوستان منحرف و آلوده معرفى مى‏كنند! و حتى تاثير آنها را بالاتر از تاثير پيامهاى الهى (البته در بيمار دلان) مى‏شمرند; و از تعبير آخرين آيه، استفاده مى‏شود كه دوستان بد جزء لشكر شيطانند; و يا به تعبير ديگر، از شياطين انس محسوب مى‏شوند.

قابل توجه اين‏كه، در اين آيات تاسف اين گروه را با جمله <يعض الظالم على يديه; ظالم هر دو دست‏خود را به دندان در آن روز مى‏گزد» بيان فرموده; و اين آخرين مرحله تاسف است; و اين در موارد ضعيفتر، انسان انگشت‏خود را به دندان مى‏گيرد و در مرحله بالاتر، پشت دست را به دندان مى‏گزد و در مراحل شديد هر دو دست‏خود را يكى بعد از ديگرى به دندان مى‏گزد; و در حقيقت اين يك نوع انتقام گيرى از خويشتن است كه چرا كوتاهى كردم و با دست‏خود وسائل بدبختى خويش را فراهم كردم!

آنچه از آيات فوق و بعضى از آيات ديگر قرآن بخوبى استفاده مى‏شود اين است كه دوستان و معاشران و همنشينان در سعادت و شقاوت انسان تاثير فوق‏العاده‏اى دارند; نه تنها اخلاق و رفتار افراد را تحت تاثير قرار مى‏دهند، كه در شكل‏گيرى عقائد آنها مؤثرند; اينجاست كه يك استاد اخلاق بايد همواره با دقت تمام افراد تحت تربيت‏خود را از اين نظر مورد توجه قرار دهد; مخصوصا در عصر و زمان ما كه نشر وسائل فساد از طريق دوستان ناباب به صورت وحشتناكى در آمده و يكى از سرچشمه‏هاى اصلى انواع انحرافات را تشكيل مى‏دهد.

نقش معاشران در روايات اسلامى

در اين زمينه احاديث‏بسيار گويايى از پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام به ما رسيده است.

در حديثى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله تا آنجا به اين مساله اهميت داده شده كه مى‏فرمايد: <انسان بر همان دينى است كه دوست و رفيقش از آن پيروى مى‏كند; المرء على دين خليله وقرينه‏» (11)

همين معنى را امام صادق عليه السلام با استفاده از كلام پيامبر به گونه ديگرى بيان كرده است; مى‏فرمايد: <لاتصحبوا اهل البدع ولاتجالسوهم فتصيروا عند الناس كواحد منهم قال رسول الله صلى الله عليه و آله: المرء على دين خليله وقرينه; با بدعتگذاران رفاقت نكنيد و با آنها همنشين نشويد كه نزد مردم همچون يكى از آنها خواهيد بود! رسول‏خدا فرمود: انسان پيرو دين دوست و رفيقش مى‏باشد!» (12)

همين معنى در حديث ديگرى از امام على‏بن‏ابى‏طالب عليهما السلام به صورت تاثير متقابل بيان شده است; مى‏فرمايد: <مجالسة الاخيار تلحق الاشرار بالاخيار ومجالسة الابرار للفجار تلحق الابرار بالفجار; همنشينى با خوبان، بدان را به خوبان ملحق مى‏كند; و همنشينى نيكان با بدان، نيكان را به بدان ملحق مى‏سازد!» و در ذيل اين حديث جمله پرمعنى ديگرى آمده، مى‏فرمايد: <فمن اشتبه عليكم امره ولم تعرفوا دينه فانظروا الى خلطائه; كسى كه وضع او بر شما مبهم باشد، و از دين او آگاه نباشيد، نگاه به دوستان و همنشينانش كنيد (اگر همنشين با دوستان خداست او را از مؤمنان بدانيد; و اگر با دشمنان حق است، او را از بدان بدانيد!) (13)

در بعضى از روايات اين معنى با تشبيه روشنى بيان شده مى‏فرمايد: <صحب-ة الاش-رار تكسب الشر كالريح اذا مرت بالنتن حملت نتنا; همنشينى با بدان موجب بدى مى‏گردد; همچون بادى كه از جايگاه متعفن و آلوده مى‏گذرد; بوى بد را با خود مى‏برد. (14)

از تعبيرات بالابخوبى استفاده‏مى‏شود همان‏گونه كه‏معاشرت با بدان زمينه‏هاى بدى را فراهم‏مى‏سازد،معاشرت با نيكان نور هدايت و فضائل اخلاقى را در دل انسان مى‏افزوزد.

در حديثى از اميرمؤمنان مى‏خوانيم: <عمارة الق-لوب فى معاشرة ذوى العقول; آبادى دلها در معاشرت با صاحبان عقل و خرد است!» (15)

و در تعبير ديگرى از همان حضرت آمده است: <معاشرة ذوى الفضائل حياة القلوب; همنشينى با ارباب فضيلت، مايه حيات دلها است!» (16)

تاثير مجالست و همنشينى و روحيات دوستان در انسان به اندازه‏اى است كه در حديثى از حضرت سليمان عليه السلام مى‏خوانيم: <لاتحكموا على رجل بشى‏ء حتى تنظروا الى من يصاحب فانما يعرف الرجل باشكاله واقرانه; وينسب الى اصحابه واخدانه; درباره كسى قضاوت نكنيد تا نگاه كنيد با چه كسى همنشين است; چرا كه انسان را به وسيله دوستان و همنشين‏هايش مى‏توان شناخت; و او نسبتى با اصحاب و يارانش دارد.» (17)

در حديث جالبى از لقمان حكيم در باب نصايحى كه به فرزندش مى‏كرد، مى‏خوانيم: <يابنى صاحب العلماء، واقرب منهم، وجالسهم وزرهم فى بيوتهم، فلعلك تشبههم فتكون معهم; فرزندم با دانشمندان دوستى كن! و به آنها نزديك باش! و همنشينى كن! و به زيارت آنها در خانه‏هايشان برو! باشد كه شبيه آنها شوى، و با آنها (در دنيا و آخرت) باشى!» (18)

كوتاه سخن اين‏كه، در احاديث اسلامى، تعبيرات فراوان پرمعنايى در زمينه تاثير و تاثر دوستان از يكديگر و شباهت اخلاقى آنها با هم، مى‏خوانيم كه اگر تمام آنها گرد آورى شود، بحث مشروحى را تشكيل مى‏دهد.

براى حسن ختام، اين سخن را با حديث كوتاه و پرمعنايى از على عليه السلام پايان مى‏دهيم; امام در وصايايش به فرزندش امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود:

<قارن اهل الخير، تكن منهم، وباين اهل الشر تبن عنهم; با نيكان قرين و همنشين باش تا از آنها شوى! و از بدان جدايى اختيار كن تا (از بديها) جدا شوى!» (19)

تاثير معاشرت در تحليلهاى منطقى

 

 

 

شامل ورد 77 ص


مبلغ قابل پرداخت 23,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 199

تمامی مقاله تحقیق گزارش کار آزمایشگاه را از سایت ما دانلود کنید

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما