تحقیق دانشجویی

تحقیق دانشجویی

پاورپوینت مقاله تحقیق و پروژه دانشجویی با قیمت مناسب تر از کافی نت،راحت و بی دردسر تحقیق های خود را از سایت ما دانلود کنید.

اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.

ایجاد وب سایت یا
فروشگاه حرفه ای رایگان

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 463
  • بازدید دیروز : 251
  • بازدید کل : 326048

تحقیق بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس2


تحقیق بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس2

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

 

 

فهرست مطالب

طبقات و دیالتیک مارکس

نظریه مارکس دربارة طبقات اجتماعی

طبقه کارگر یا پرولتاریا

طبقه متوسط

طبقه حاکم و آرمانهای حاکم

طبقه در خود و برای خود و جامعه بی طبقه

تقابل در خود و طبقه برای خود

مارکی و تضاد طبقاتی

مارکس و نقد طبقه متوسط

مفاهیم جایگزین

 

 

 

 

 


بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

طبقات اجتماعی و دیالکتیک مارکس

شناخت ایستایی مارکس دقیقاً به فرآیند کار در جامعه برمی گردد به همین دلیل هم بایستی فرآیند کار در ارتباط با لایه بندی و قشربندی بررسی کرد . طبق بحثهای گذشته ، جامعه طبقاتی حاصل جدل دو نیرو است : یکی نیروهای کار و یا نیروهای تولیدی و دیگری ارتباط روابط تولیدی . به عبارت بهتر ، تضاد اساسی که مبنای تئوری تفکرهای مارکس را تشکیل می دهد نه در میان طبقات ، بلکه میان دو قسمت از عناصر فرآیند کار یعنی نیروهای تولیدی و روابط تولیدی رخ می دهد که جامعه نیز بر اساس این تضاد قشربندی می شود . پس برخلاف ظاهر تضاد اساسی در جامعه شناسی مارکس تضاد طبقاتی نیست بلکه تضاد بین نیروهای تولیدی و روابط تولیدی است که مهمترین تضادرکن اصلی سنن نظام اجتماعی را تشکیل می دهد . تضاد طبقاتی امری قانونی است که از برخورد جدل قطبی و تضاد میان نیروها و روابط تولیدی حاصل می شود . بنابراین وقتی مارکس می گوید تاریخ جوامع جهان تاریخ جنگ میان طبقات است این بدان معنی نیست که جنگ طبقات اصلی ترین نوع تضاد است بلکه طبقات استثمار شده و استثمارگر سمبولهایی از وجوه تقابل و همان در محور اصلی نیروها و روابط تولیدی هستند .

این ساده اندیشی است که در مورد عقاید مارکس ، تضاد را به جنگ طبقاتی محکوم نمائیم . نتیجه اینگونه ساده اندیشی این است که وجود دو جامعه اشتراکی اولیه و

 

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

کمونیسم نهایی را از نظر دور بداریم زیرا در این دوران تاریخی دست کم از نظر مارکس هیچ طبقه ای موجود نیست . پس هر گاه در جامعه طبقاتی موجود نباشد تضاد هم به مراتب موجود نخواهد بود ، و لذا جدل تاریخ فرو می ماند . روشن است که مارکس در اندیشه خود به تضاد عمیق تر نیروها و روابط تولیدی اشاره داردکه در حقیقت مبین تضاد میان دو طبقه آرمانی است . معمولاً فرآیند ایجاد رشد و انحلال طبقات از قانون اصلی دیالکتیک مبتنی بر تضاد واقعی تری است استفاده می کند ؛ یعنی نمی توانیم قانون دیالکتیک مارکی را توضیح دهندة اصلی پویش و فرآیندهای تاریخ است را رها کرده است و تنها سمبلی از آن یعنی تشکیل طبقات را در نظر بگیرید . در اینصورت بسیاری از تحلیلهای اساسی مارکس با مشکل مواجه می شود . در واقع خطایی را که در مورد تبیین تضاد طبقاتی مارکس مرتکب شده از این است که نظام او را در خارج از قالب دیالکتیک اش بررسی کرده است . مارکس در پاسخ به این سئوالی که تضاد در جامعه نهایی چه خواهد شد ظاهراً نفی و اثباتی نمی کنند بلکه بحث را در اینجا راها کرده این کارها بر عهده جامعه شناسان آینده می گذارد و در مورد آینده کمونیسم نظری آشکار نمی دهد .

در چرایی این مسئله می توان گفت که خود مارکس شعور و حضور ذهن به این قضیه داشت که کار جامعه شناسان را به طور کلی کار علم فلسفه پیش بینی های این چنین دوره

 

 

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

را برنمی گیرد . به این دلیل که در یک جمله زیبا می گوید .« تازه در جامعه کمونیستی تراژدی آزادی انسان شروع می شود .»

در جاهای دیگر نسبت به وقوع اشکال انقلاب تجدید نظر می کند و برای مثال تبدیل مصالحه آمیز سرمایه داری آمریکا و انگلیس به دولت های سوسیالیست بدون برقراری دیکتاتوری پرولتاریا ممکن می دهد پس مفهوم طبقه در ایستایی شناسی مارکس در درجه اول به معنی سنج آرمانی یک مفهوم دیالکتیکی است در شکلهای واقعی طبقات نیز شکل تضاد جدلی کلان و آرمانی بصورت های جزئی تر و اختصاصی تر در تاریخ جوامع بروز می کند .

نظریه مارکس دربارة طبقات اجتماعی

مارکس تاریخ را به چند دوره تقسیم می کند (مثلاً تمدن قدیمی ، فئودالیسم و کاپیتالیسم) . هر یک از این دوره ها با شکل تولید رایج در آن دوره متمایز می شود . ساختمان طبقاتی جامعه که از طبقات حاکم و محکوم تشکیل می شود ، همراه و بر اساس شکل تولید است. نزاع بین طبقات ، تعیین کننده ی روابط اجتماعی انسانها است . بطور اخص طبقه حاکم که موقعیتش مدیون تملک و تصاحب و کنترل وسایل تولید است ، تمام زندگانی اخلاقی و و معنوی مردم را هم به شیوه های موذیانه ای کنترل می کند . به نظر مارکس قانون و دولت ، هنر و ادبیات ، علم و فلسفه همه و همه به صورت کم و بیش مستقیم در خدمت منافع طبقه حاکم هستند .

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

هر طبقه ای در دوره ای که انقلاب می کند از دو لحاظ مترقی است :

1- منافع اقتصادی طبقه ی جدید را با پیشرفت های تکنولوژیکی همراه می کند و سبب افزایش رفاه انسان می گردد.

منافع طبقاتی ضرورتاً نظریات آزادی خواهانه را علیه نهادها و موسساتی که پیشرفتهای تکنولوژیکی را کند می کردند ، بوجود می آورد . ولی وقتی که طبقات نوخواسته به صورت طبقه حاکم در می آیند ( مثل لردها ی فئودال و کاپیتالیست ها )نقشهای مختلف دیگری بازی می کنند . در نتیجه منافع اقتصادی آنها که در ابتدا موافق پیشرفتهای تکنولوژیکی بوده ، ایجاب می کند که با هر نوع تغییری که منافع آنها رزا به خطر می اندازد مخالف باشند . این طبقات با تثبیت وضع خود به عنوان طبقه حاکم از حالت قهرمانان مترقی به نمایندگان ارتجاع تبدیل می شوند . در چنین وضعی آنها بطور روز افزون در برابر هرز کوششی که در جهت تغییر سازمان اجتماعی و اقتصادی جامعه باشد و پیشرفتی در تکنولوژی بوجود آورد به مقاومت بر می خیزد . زیرا چنین تغییراتی موقعیت آنها ( طبقه حاکم ) را به خطر می اندازد . از این رو تنش هاو تصادمات و برخوردها بالاخره به تجدید سازمان انقلابی جامعه منجر می شود . مارکس و انگلس در توضیح این مطلب در مانیفست کمونیست می نویسند : ((... وسایل تولید و مبادله که به عنوان پایه رشد بورژوازی بکار گرفته شد در جامعه فئودالی بوجود آمد . با توسعه آنها

 

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

2- سازمان فئودالی کشاورزی و صنعت ( تا حدی روابط فئودالی تملک ) دیگر نمی توانستند با نیروهای تولیدی ( که تا آنموقع توسعه یافته بودند ) رقابت کنند .

3- سرانجام آنها به صورت زنجیرها و موانعی درآمدند و مجبور به جدایی بودند و بالاجبار جدا شدند . رقابت آزاد که به پشتیبانی سازمان اجتماعی و سیاسی موافق صورت می گرفت جایگزین آن شد . تاریخ صنعت و بازرگانی جز تاریخ شورش نیروهای تولیدی جدید علیه مناسبات تملک ( که لوازم وجودی بورژوازی و قوانینش هستند ) ، نیست . کافی است فقط ذکر شود که بحران های بازرگانی هر بار وجود جامعه بورژوازی را در معرض آزمایش قرار می دهد . در این بحران ها نه فقط قسمت عظیمی از محصولات موجود بلکه همة آنچه که قبلاً توسط نیروهای تولیدی خلق شده بود در فواصل معینی ویران می شود ... شرایط جامعه بورژوازی محدودتر از آنست که بتواند با ثروتی که توسط آنها ایجاد شده است ، سازش کند پس چگونه بورژوازی بر این بحران ها غالب می شود ؟ نیروهای تولید را ویران می کند ، بازارهای جدیدی را می گشاید و بازارهای قدیمی را با استثمار بیشتر اداره می کند . یعنی : با هموار کردن راه برای استثمار بیشتر و ایجاد بحرانهای مخرب تر و از بین بردن وسایل برای پیشگیری از ایجاد بحران ها ، سلاحهایی که با آن بورژوازی را از بین برده حالا علیه خود آنها برمی گردد .ولی نه فقط بورژوازی سلاحهای کشنده خود را ساخت ، بلکه انسان هایی را که آن سلاحها را بکار می برند (طبقه کارگر جدید یا پرولتاریا را) نیز بوجود آورد)).

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

در اصطلاح مارکس طبقه ی اجتماعی به تجمع افرادی گفته می شود که در سازمان تولید وظیفه یکسانی را انجام می دهند . مارکس مانیفست کمونیست را چنین شروع می کند ، تاریخ همه ی جوامع شناخته شده ، همانا تاریخ نبرد طبقات است : آزاد مرد و برده ، پاتریسین و پلبین ، ارباب و رعیت ، استادکار و شاگردئ و در یک کلمه ستمگر و ستمدیده رو در روی هم در تضادی دائمی ایستاده و آشکار یا پنهان در نبردی بی امان بوده اند که هر بار با واژگونی انقلابی همه جامعه یا با ویرانی مشترک طبقات درگیر در نبرد خاتمه یافته است .

در دوره های پیشین تاریخ ما تقریباً در همه جا ، جامعه را بصورت سازمان پیچیده ای از رده های گوناگونی می یابیم که در آنها جنبه های مختلفی از رده بندی اجتماعی وجود دارد . در جامعه روم قدیم نجبا یا اعیان ، عوام یا بردگان وجود دارند ، در قرون وسطی اشراف فئودال ، دست نشانده ها [1]استادکاران [2] کارگران مزد بگیر [3] شاگردان [4] و رعایا هستند . تقریباً در همه ی این طبقات نیز نوعی سلسله مراتب فرعی وجود دارد . جامعه ی بورژوازی [5] نوین که بر ویرانه های جامعه فئودالی بنا شده ، تضادهای آشتی ناپذیر طبقاتی را از بین نبرده است . بجای طبقات پیشین و شرایط استثماری گذشته و اشکال قدیمی نبرد ، اشکال نوینی از نبرد را قرار داده است .

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

سپس مارکس به توصیف و تشریح و خصوصیات جامعه بورژوازی می پردازد : عصر ما یعنی عصر بورژوازی دارای این خصلت متمایز است که خصومت های آشتی ناپذیر طبقاتی را آشکارتر کرده است . جامعه هر چه بیشتر به دو اردوگاه بزرگ متخاصم یعنی به دو طبقه ی بورژوازی و پرولتاریا که مستقیماً رو در روی یکدیگر ایستاده اند تقسیم می شود در تبیین پیدایی بورژوازی آمده است که : از رعایای قرون وسطی ، ساکنان اجاره نشین شهرکهای اولیه ریشه گرفت و از این شهرنشینان نیز اولین عناصر بورژوازی توسعه پیدا کرد . کشف آمریکا و سفر دریاهای دور از دینا ، زمینه های تازه ای برای نضج بورژوازی فراهم کرد . بازارهای هند شرقی و چین ، مستعمره کردن آمریکا ، تجارت با مستعمره ها ، افزایش وسایل مبادله و حجم کالا ها عموماً برا ی بازرگانی ، دریانوردی و صنعت انگیزه ای بسیار قوی – که قبلاً ناشناخته بود – ایجاد کرد .

توسعه بورژوازی بدین گونه صورت گرفت : در نظام فئودالی که تولید صنعتی به انحصار اصناف بسته و مسدود درآمده بود در مقابل تقاضاهای فزاینده و بازارهای جدید به هیچ وجه کفایت نمی کرد . از این رو نظام مانوفاکتور 1و کارگاهی جای آن را گرفت .

استادکاران از جانب کارگاه داران طبقه متوسط به عقب نشستند . تقسیم کار بین اصناف مختلف به تدریج رو به زوال رفت و جایش را به تقسیم کار در هر کارگاه داد ، در همین

 

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

زمان بازار در حال گسترش بود و تقاضا مرتباً افزایش می یافت حتی مانوفاکتور دیگر

کفاف تقاضا را نمی کرد . از این رو بخار و ماشین در تولید صنعتی موجب انقلاب شد . بدین گونه جای کارگاه را صنایع غول پیکر جدید گرفت و بجای طبقه متوسط صنعتگر ، میلیونرهای صنعتی یعنی رهبران اردوهای صنعتی بورژوازی جدید نشستند .

صنعت جدید ، بازار جهانی را بوجود آورد . کشف آمریکا در این زمینه راهگشای مهمی بود . بازار جهانی موجب توسعه سریع بازرگانی ، دریانوردی و ارتباط های زمینی شد . بر گسترش صنعت اثر گذاشت و با خود گسترش بازرگانی و دریانوردی و راههای آهن را به دنبال آورد . در این جهان بورژوازی رشد کرد و سرمایه اش افزون شد و از این طریق همه ی طبقات باقیمانده از قرون وسطی را به زیر فشار گرفت . بدین گونه روشن می شود که بورژوازی جدید چگونه خودش محصول یک جریان طولانی از توسعه بود . یعنی در نتیجه مجموعه ای از انقلاباتی که در شیوه های تولید و مبادله به به وجود آمده ، پدیدار شد . هر گامی که در توسعه بورژوازی برداشته می شد با پیشرفت سیاسی آن طبقه همراه بود . طبقة ستمدیده ای که تحت سلطة اشرافیت فئودالی بود به تدریج توانست در شهرهای قرون وسطی به صورت جمع خود حاکم متشکل شود . با اینکه در جاهای مختلف به صور گوناگون مالیات می داد – مثل جمهوری شهری مستقل در ایتالیا و آلمان – مع هذا در دوره تولید مانوفاکتوری نیرو گرفت و سرانجام از زمان تاسیس صنعت جدید و بازار جهانی در صورت طبقة بورژوا تسلط انحصاری سیاسی بدست آورد .

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

بورژوازی نقش خیلی انقلابی در تاریخ بازی کرده است . در جریان مبارزاتش هر جا دست دراز کرده به سلطه فئودال ها و روابط خانواده پدر شاهی پایان بخشید . بورژوازی روابط فئودالی را بر هم ریخت و رابطه بین انسانها را به رابطه پولی و سودجویی تبدیل کرد. بدین گونه همه احساسات و عواطف دینی و مردانگی را در محاسبات خودخواهانه پولی خلاصه کرد . ارزش انسانی افراد به ارزش مبادله ای تقلیل یافت به جای آزادی های پیشین فقط یک آزادی جایگزین شد : تجارت آزاد . در یک کلمه بجای استثماری که در زیر پوشش های دینی و سیاسی قرارداشت ، استثمار مستقیم و عریان و وحشیانه قرار گرفت . بورژوازی در خانه خود هر شغلی را که تا آن زمان به نظر شرافتمندانه و محترم می آمد ، نابود کرد و از این طریق پزشک ، وکیل مدافع ، کشیش ، شاعر و عالم را به مواجب بگیران و حقوق بگیرانش تبدیل کرد .

بورژوازی پوشش عاطفی خانواده را از هم درید و روابط خانوادگی را به مناسبات پولی تقلیل داد . این نظام آشکار کرد که می خواهد جای قدرت وحشیانه قرون وسطی را که ارتجاعیون این همه به تحسین آن پرداخته بودند ، بگیرند .

بورژوازی دست به فعالیت های اعجاب انگیزی زد که اهرام ثلاثه مصر و کانالهای آب رسانی رومی ها و کلیساهای گت ها دیگر شگفت انگیز به نظر نمی رسد . به کاوش هایی دست زد که بر همه مهاجرتهای پیشین ملت ها و جنگهای صلیبی سایه افکند .

 

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

بورژوازی بدون بوجود آوردن تغییرات انقلابی دائمی در ابزارهای تولید نمی تواند وجود داشته باشد . از این رو همراه با ایجاد تغییرات انقلابی در ابزارهای تولید در مناسبات تولید و در همه مناسبات جامعه دگرگونی ایجاد کرد . همة مناسبات ثابت همراه با تعصبات کهنه و عقاید قابل احترام ریشه کن شدند . نیاز ، بازار بورژوازی را بر سطح کره زمین گسترده کرد . بورژوازی باید در همه جا آشیانه کند . همه جا سکوت کند و جای بگیرد و با همه جا ارتباط برقرار کند . بورژازی از طریق استثمار بازار جهانی به تولید و مصرف در هر کشور ، خصیصة جهانی داده است . همةصنایع ملی سنتی و قدیمی ویران شده است یا رو به زوال می رود . جای آنها را صنایع نوینی گرفته اند که آشنایی با آنها برای همة ملل متمدن موضوع مرگ و زندگی را مطرح کرده است . این صنایع دیگر بر مواد خام محلی متکی نیستند ،بلکه اتکا آنها بر مواد خامی است که از دورترین نقاط تهیه می شود . تولیدات و محصولات این صنایع فقط در جامعه خودی مصرف نمی شود ، بلکه در هر قسمت از کره زمین بازار فروش و مصرف دارد . به جای خواسته های قدیمی و سنتی که از طریق تولید در جامعه ارضاء می شد ، حالا خواسته های جدیدی ایجاد شده اند که ارضاء آنها مستلزم محصولات سرزمین ها و اقلیم های دوردست می باشد . بجای انزوای محلی و خودکفایی ، حالا ارتباطات در جهات مختلف برقرار می شود و ملتها در سطح جهانی بهم مرتبط می شوند . این وضعیت همانطور که دربارة شرایط تولید مادی صدق می کند در زمینه های فکری نیز صادق است . انزوای ملی و بینش محدود،دیگر امکانپذیر

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

نیست و از همین جا است که از ادبیات محلی و ملی متعدد ، ادبیات جهانی به وجود می آید . در نتیجه توسعه سریع ابزار تولید و وسایل ارتباط جمعی ، بورژوازی همه ی ملل ، حتی وحشی ترین را به سوی تمدن می کشاند . قیمت های ارزان کالاهایش به مانند سلاح های سنگینی است که دیوارهای عظیم چین را به پایین فرو میریزد ؛ به وسیله آنها این تنفر شدید ، بیگانگان را به اقرار می کشاند . بورژوازی همه ملل را مجبور می کند که شیوه تولید بورژوازی را بکار گیرند و با آنچه تمدن نامیده می شود ، آشنا شوند یعنی خودشان بورژوا شده و در یک کلام جهان ایده آلی آنها ، جهان بورژوازی گردد.

بورژوازی کشور را به قانونمندی شهر تسلیم می کند . شهرهای زیادی بوجود می آورد و جمعیت شهری را شدیداً افزایش می دهد و از این طریق ، بخش عظیمی از جمعیت را از زیر سلطه ی شیوه ی زندگی روستایی نجات می دهد . بورژوازی به همان گونه که جامعه

را به شهرها وابسته می کند ، کشورهای نیمه متمدن را نیز به کشورهای متمدن وابسته می سازد و از این طریق کشورهای روستایی را در شرق و غرب به کشورهای صنعتی وابسته می کند . بورژوازی نه تنها به صورت فزاینده از پراکندگی جمعیت ، تولید و مالکیت دوری می کند بلکه تراکم جمعیت را همراه با تمرکز وسایل تولید ایجاد کرده و تملک را در دست عده معدودی متمرکز می کند . این گرایش ضرورتاً به تمرکز سیاسی

 

 

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

می انجامد . بورژوازی ایالات مستقل و مجزا را همراه با منافع مختلف و قوانین و نظام مالیاتی متفاوت به درون یک کشور تحت لوای یک حکومت با نظام واحدی از قوانین و منافع ملی یک طبقه و مرز واحد و مشخص سیاسی تبدیل می کند . بورژوازی با اعمال زور و قوانین خود در مدت یکسال گذشته نیروهای تولیدی جمعی فراوانی را بوجود آورده که همة نسلهای گذشته ، روی هم به چنین کاری قادر نبودند ، چنان که دیدیم وسایل تولید و مبادله که به عنوان پایه رشد بورژوازی به حساب آمده در جامعه فئودالی ایجاد شد . در یک معین از توسعه ، این وسایل تولید و مبادله ، شرایطی که جامعه فئودال تحت آن تولید و مبادله می کرد ، سازمان فئودالی کشاورزی و صنایع دستی و در یک کلام مناسبات فئودالی مالکیت قادر نبود با نیروی تولیدی توسعه یافته به رقابت برخیزد ، در نتیجه آنها به زنجیرهای بازدارنده بدل شدند . به جای اینها رقابت آزاد جایگزین شد

که به وسیله ساختهای سیاسی و اجتماعی متناسب همراهی گشت و تسلط اقتصادی و سیاسی طبقه بورژوارا عملی کرد .

جنبش مشابهی اکنون در جلو چشم ما است . جامعه بورژوازی جدید با خصوصیاتش مثل مناسبات تولیدی ، مبادله مالکیت خصوصی بر وسایل تولید به مثابه جادوگری می ماند که دیگر قادر به کنترل نیروهای سحر آسایش در این جهان نیست . زیرا تاریخچه ی نزدیک صنعت و بازرگانی چیزی نیست مگر تاریخ شورش نیروهای تولیدی علیه شرایط تولید و

 

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

علیه مناسبات مالکیت فقط کافی است ذکر شود که بحران های بازرگانی که به صورت دوره یی صورت می گیرد ، کل جامعه بورژاوزی را به لبه ی سقوط می کشاند و هربار این تهدید شدیدتر می شود . در این بحران ها ، قسمت عظیمی از محصولات موجود و نیروهای تولیدی خلق شدة پیشین به صورت دوره یی ویران می شوند . بنابراین هر چه نیروی دافعه کار افزایش می یابد ، مزد کاهش پیدا می کند . صنعت جدید کارگاههای کوچک استادکاری را به کارخانه های بزرگ سرمایه داری صنعتی تبدیل کرده است . توده های کارگران درست مانند سربازان در درون کارخانه تجمع یافته و متشکل شده اند. کارگران همانند ارتش صنعتی در یک سلسله مراتب کامل تحت فرمان افسرها و گروهبان ها قرار گرفته اند . کارگران نه فقط بردگان طبقه و دولت بورژوازی هستند ، بلکه در طول روز و ساعات بکار بردة ماشین بوده و شدیداً کنترل می شوند و بالاتر از همه به وسیله خود سرمایه دار زیر نظر و مراقبت قراردارند ... هر چه صنایع جدید توسعه بیشتری می یابد کار مردان از طریق کار زنان زیر فشار بیشتر قرار می گیرد . تمایزات جنسی و سنی دیگر اعتبار اجتماعی متمایزی برای طبقه کارگر به شمار نمی رود . همه ابزار کار هستند ، تنها بر حسب بکارگیری جنس و سن ، کم و بیش قیمتها تغییر می کند .

یک کارگر دیگر طولی نمی کشد که مزدش را به صورت نقدی دریافت می کند زیرا به محض رهایی از استثمارگر دیگری مثل صاحب خانه و صاحب فروشگاه و غیره مواجه می شود . در جامعه سرمایه داری ، مارکس علاوه بر طبقة بورژوا و سرمایه دار طبقات بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

پرولتالیا و خرده بورژوا را مورد توصیف و تحلیل قرار می دهد که چکیده آن در زیر می آید . به علاوه از گروهای اوباشان و فاسدان و ولگردان جامعه به عنوان لمپن نیز یاد می کند .

طبقه کارگر یا پرولتاریا1

طبقه کارگر مراحل مختلفی از توسعه را طی می کند با تولدش نزاع با بورژوازی آغاز می شود . در ابتدا نبرد بوسیله کارگران به صورت انفرادی سپس به وسیله گروهی از کارگران یک کارخانه صورت می گیرد ، آنگاه به محدودة یک صنف در یک نقطه علیه بورژوازی که آنها را مستقیماً استثمار می کند ، کشانده می شود . کارگران حملات خود را علیه شرایط سرمایه دارای تولید منوجه نمی کنند بلکه علیه خود وسایل تولید متوجه می سازد . آنها ابزار وارداتی را که با کارشان رقابت می کند نابود می کنند کارگران

ماشین ها را تکه تکه می کنند و کارخانه را به آتش می کشند . آنها می کوشند تا منزلت از دست رفته کارگران در قرون وسطی را دوباره برگردانند .

در این مرحله کارگران هنوز توده بدون انسجامی را تشکیل می دهند که در سراسر کشور پراکنده اند . کارگران در نتیجه رقابت های متقابلی که میانشان وجود دارد ، دسته بندی شده اند . آنها در جاهای مختلف وحدت می یابند و کالبد واحدی تشکیل می دهند . با بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

این وجود باید در نظر داشت این امر از اتحاد فعالانه آنها ناشی نمی شود بلکه از اتحاد بورژوازی نتیجه می شود . زیرا بورژوازی برای رسیدن به هدفهای سیاسی خودش مجبور است پرولتاریا را به حرکت در بیاورد و تا مدتی قادر به انجام این کار است . بنابراین در این مرحله پرولتاریا با دشمنانش نمی جنگد ، بلکه با دشمنان دشمنانش یعنی با سلطنت مطلقه و فئودال ها و سرمایه داران غیر صنعتی و خرده بورژوازی مبارزه می کند .بنابراین در این مرحله تمام جنبش تاریخی در دستان بورژوازی متمرکز شده است و در نتیجه هر پیروزی که به دست آید پیروزی بورژوازی محسوب می شود .

ولی با توسعه صنعت ، پرولتاری نه تنها از لحاظ تعداد افزایش می یابد ، بلکه به شکل توده های عظیم تری متمرکز می شود . نیرویش فزونی می گیرد و چنین نیرویی را بیشتر احساس می کند . منافع و شرایط مختلف زندگی در میان مرتبه های مختلف کارگران بیشتر به حالت برابری در می آید و در همه جا مزدها به همان سطح پایین خود تنزل

می کند . رقابت فزاینده در میان بورژوازی و بحرانهای تجاری ، مزد کارگران را حتی ناپایدارتر و متزلزل تر می کند.توسعه ماشین که مرتباً سریعتر صورت می گیرد ، معیشت کارگران را هروز بیشتر به خطر می اندازد . برخوردهای بین کارگر و سرمایه دار بیشتر خصلت برخورد بین دو طبقه کارگر و سرمایه دار را به خود می گیرد . بنابریان کارگران برای مبارزه با بورژوازی تشکیلاتی ( مثل اتحادیه ها ) را می آفرینند . برای اینکه میزان بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

دستمزد ها را بالا نگهدارند ، بصورت گروهی تجمع حاصل می کنند و سرانجام تشکیلات پایداری به وجود می آورند تا این نوع طغیان را از پیش فراهم کنند . بدین گونه نبردها این جا و آنجا به صورت شورش ها در می آید .

از این به بعد کارگران موقتاً پیروز می شوند . زیرا ثمرة واقعی نبردشان در نتایج فوری نهفته نیست ، بلکه در گسترش مستمر اتحادیه جای دارد . این اتحادیه در نتیجه توسعه وسایل ارتباط جمعی که به وسیله صنعت جدید خلق می شود گسترش بیشتری پیدا می کند و کارگران نواحی مختلف را در ارتباط با یکدیگر قرار می دهد . این چنین ارتباطی لازم بود تا نبردهای متعدد محلی را که همگی دارای خصلت واحدی بودند ، متمرکز کرده و به صورت نبرد ملی بین طبقات درآورد . روشن است که هر نبرد طبقاتی ، نبردی سیاسی می باشد . سازمان یافتن پرولتاریا به درون یک طبقه و در نتیجه به درون یک حزب سیاسی در نتیجه رقابت موجود بین خود کارگران ، پیوسته منقلب و واژگون

 

[1]- Vassals

[2]- Quild Mastrs

[3]- journey men

[4]apprentices

5 –بورژوا جدید Bourgeois در زبان فرانسه به معنی ساکن شهر است . در نظام سرمایه داری بورژوا به طبقه سرمایه داران صاحبان وسایل تولید اجتماعی و بکار گماردن مزدبگیران اطلاق می شود .

1 – مانوفاکتور و کارگاه در واقع مرحله انتقالی از صنعت در نظام فئودالی به صنایع جدید بود . نظام کارگاهی اساساً بر کار مستقیم انسانی متکی بود . با جابجا ساختن نیروی آب و ماشین بجای کار انسانی صنایع جدید از نظام کارگاهی متمایز می شود .

1 – پرولتاریا از واژه لاتین Proletarius می آید که به شخصی اطلاق می شود که تنها ثروتش بچه هایش بوده اند . در نظام سرمایه داری به طبقه جدید کارگران مزد بگیر اطلاق می شود که برای زندگی کردن مجبورند نیروی کارشان را بفروشند ...

 

 

 

شامل ورد 57 ص


مبلغ قابل پرداخت 38,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 331

دیدگاه های کاربران (0)

تمامی مقاله تحقیق گزارش کار آزمایشگاه را از سایت ما دانلود کنید

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما