اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.
ایجاد وب سایت یافهرست مطالب
مقدمه
فصل اول:اگر چيزي از موسيقي كلاسيك نمي دانيد، از اين جا شروع كنيد
فصل دوم: عناصر و اجزاي موسيقي
فصل سوم: صداي سازها
فصل چهارم: اركستر چيست؟
فصل پنجم: پيوند سازها
فصل ششم: موسيقي دانان
فصل هفتم: فرم ها و اصطلاحات
فصل هشتم: باروك
منابع
مقدمه
حتماً براي شما پيش آمده كه افسوس خورده باشيد چرا از فلان موضوع سر در نمي آوريد. يادگيري بعضي از موضوع ها سال ها به درازا مي انجامد، اما آشنايي با موضوع ها و سردرآوردن از مطالب آن ها كاري است شدني و آسان. اگر در مورد موسيقي كلاسيك هم چنين احساسي داشته ايد، مي توانيد به منابي مثل اين پاان نامه مراجعه كنيد.
شايد هم تصور مي كنيد كه با موسيقي كلاسيك آشنايي كافي داريد؛ بسيار خوب مي توانيد دانسته هاي خود را با مطالب اين پايان نامه مقايسه كنيد.
در هر حال، اگرموسيقي كلاسيك را دوست داريد اگر عاشق موسيقي كلاسيك هستيد اما به علت آشنايي اندك تان از آن سر در نمي آوريد، اين پايان نامه براي شماست. اگر از موسيقي كلاسيك اصلاً خوش تان نمي آيد باز هم اين پايان نامه براي شماست. مطالب ثقيل و كسالت باري را كه احتمالاً در بعضي از كتاب ها خوانده ايد فراموش كنيد. در پايان نامه حاضر اطلاعات مفيد و عملي رابه زبان ساده كسب خواهيد كرد. بگذاريد عده اي از بالاي برج عاج سخنراني كنند، ما توي بالكن يا كنار دستگاه پخش موسيقي مي نشينيم و گوش جان ميسپاريم به آثاري كه سال هاي سال لذت و رضايت عميقي به ما مي بخشند. ما مي خواهيم شما در اين لذت با ما سهيم شويد و بعضي از رموز موسيقي را به بيان خيلي ساده دريابيد . همچنين شمه اي از ماجراها و نكته هاي جالب تاريخ موسيقي را براي شما تعريف مي كنيم. خلاصه پايان نامه من به شما كمك مي كند تا
از همه مهم تر، اين پايان نامه به شما كمك مي ند كه موسيقي كلاسيك را بفهميد و از آن لذت ببريد و اگر هم جايي صحبت موسيقي كلاسيك پيش آمد گليم خود را از آب بيرون بكشيد.
پريسا وكيلي
فصل اول
اگر چيزي از موسيقي كلاسيك نمي دانيد، از اين جا شروع كنيد.
همة ما مي دانيم موسيقي چيست، سوتي است كه موقع كار كردن مي زنيد، آوازي است كه زير دوش حمام مي خوانيد، ... چه طور بايد تعريفش كرد؟ به تعريف ساده، موسيقي مجموعة اصوات سازمان يافته اي براي ايجاد زيبايي فرم و بيان احساس است. موسيقي كلاسيك نيز مانند هر نوع موسيقي ديگري است، با اين تفاوت كه در آن اصوات به طرز متفاوتي سازمان يافته اند و معمولاً ساختارشان فرم مشخص تري دارد. اما آهنگ سازان «كلاسيك» خيلي وقتها از آوازهاي عاميانه، ريتم رقص هاي بومي و قومي، نغمه هاي مردم پسند و امثال اين ها استفاده مي كنند، و به همين دليل لازم نيست درگير تعريف هاي آكادميك بشويد. به قول معروف، لم بدهيد و لذت ببريد.
موسيقي كلاسيك را قبلاً موسيقي «مو بلندها» مي خواندند، شايد به اين دليل كه ليست، پاگانيني و ساير هنرمندان چيره دست آن قدر مشغول از خود بي خود كردن شنوندگان بودند كه به خودشان زحمت نمي دادند به آرايشگاه بروند. وضع به همين منوال بود تا آن كه بيتل ها و گروه هاي مختلف راك وارد صحنه شدند و با موهاي بلند خود انحصار را از دست موسيقي كلاسيك خارج كردند.
موسيقي كلاسيك چيست؟ ببينيم.
وقتي از موسيقي كلاسيك خوشم مي آيد
چه نيازي دارم كه دربارهاش چيزي بدانم؟
بله، وقتي از يك تابلوي نقاشي خوشتان مي آيد نيازي نداريد كه نقاشي بلد باشيد، يا وقتي از يك شوكولات خوشتان مي آيد لازم نيست طرز تهية آن را بدانيد، براي دوست داشتن موسيقي كلاسيك نيز به تحصيل موسيقي احتياج نداريد. اما هر چه بيشتر بدانيد لذت عميقتري مي بريد.
از قرن نهم ميلادي، كه بعضي از راهبان متوجه شدند صدا در حالت هارمونيك بهتر است، موسيقي مدام بغرنج تر شده است. با بغرنجي، ظرافت نيز افزايش مي يابد. اگر با بافت و فرم در موسيقي آشنا شويد، لذت بيشتري از موسيقي خواهيد برد.
فرق اوبوا با ساكسوفون چيست؟ فرق سنفوني با سونات چيست؟ مي دانيد كه فرق دارند. اما مي توانيد جلوتر برويد و مثلاً ترمين را بشناسيد كه تنها سازي است كه بدون لمس كردنش از آن صدا در مي آوريد، يا ببينيد پوئم سنفونيك چيست كه در آن موسيقي و ادبيات به هم ميرسند. موسيقي كلاسيك يك زبان است. بدون دانستن دستور زبان و املاي لغت هاي دشوار هم مي توان كار خود را پيش برد، اما اگر اين زبان را بهتر بشناسيد ارتباط شما آسان تر و لذتتان بيشتر خواهد شد.
اگر بيشتر بدانيد، بيشتر خوشتان مي آيد.
خيلي ها مي گويند كه زبان فرانسوي زبان قشنگي است. اگر به حرف زدن يا آواز خواندن يك فرانسوي گوش كنيد از سيلان شاعرانة اصوات، تغييرات ملايم لحن و قدرت بيان صوت شگفت زده مي شويد. اما دريافت شما از زبان فرانسوي به همين اصوات منحصر مي ماند. اگر زبان فرانسوي بلد نباشيد نمي فهميد كه چه چيزي گفته يا خوانده شده است و درك و دريافت شما جداً محدود مي ماند.
در موسيقي نيز اين طور است. حتي اگر اسم بتهوون را نشنيده باشيد، از اصوات شگفتانگيز سنفوني ششم او - «پاستورال» از خود بي خبر مي شويد، اما اگر بدانيد كه اين موسيقي دارد يك روز را در روستا با آواز پرندگان و رعد و برق تابستاني توصيف مي كند، آن وقت همين موسيقي ابعاد كاملاً تازه اي براي شما پيدا مي كند. مدت ها پيش از مرد لامانچا، ريشارد اشتراوس ماجراهاي دون كيشوت را به صورت اركستري توصيف كرد، اما اگر ندانيد كه ويولا نمايندة سانچو پانساست، يا نبرد شواليه با آسياي بادي با ويولنسل و ماشين باد (دستگاهي كه صداي باد را ايجاد مي كند) توصيف مي شود، در اين صورت نصف لذت اين موسيقي را از دست خواهيد داد. خلاصه اين كه اگر به عناصر موسيقي كلاسيك با دقت بيشتري نگاه كنيد شريك شدن در رويدادها و احساس هاي مورد نظر آهنگ ساز آسان تر خواهد بود.
آشنايي با موسيقي كلاسيك ساده است
ياد گرفتن مطالب ضروري در مورد موسيقي كلاسيك آن قدر وقت و استعداد و زحمت لازم ندارد كه مثلاً براي نواختن ساز لازم است. هدف ما نيز در كتاب حاضر اين نيست كه از شما متخصص موسيقي بسازيم، بلكه قصد ما اين است كه كمك كنيم تا شما شنوندة بهتري شويد و لذت بيشتري ببريد. در ابتدا خوب است نگاهي بيندازيم به بعضي عناصر اساسي در موسيقي كلاسيك.
ريتم همان نبض يا ضربان قلب در موسيقي است و آن را پيش مي راند. هر فعاليتي كه در نظر بگيريد، از نفس كشيدن گرفته تا راه رفتن، داراي ريتم است و در موسيقي نيز ضربان و تپش معمولاً ويژگي و نوع موسيقي را معلوم مي كند. مثلاً آوازهاي گرگوريوسي جرياني آرام دارند، كنسرتوهاي سبك باروك داراي فراز و فرودهاي دقيق و منظم هستند، و بعضي موسيقيها نيز ضرب متوقف دارند.
ملودي توالي نت هايي است با زير و بم هاي مختلف كه به هم چسبيده اند تا چيز رضايت بخشي بسازند. وقتي از سالن سينما بيرون مي آييد و موسيقي فيلم را با سوت مي زنيد، داريد يك ملودي را با سوت مي زنيد. وقتي آوازي از شوبرت تارهاي قلب تان را مي لرزاند، يا بي اختيار تمِ اصلي كنسرتوي شمارة دوي راخمانينوف را زمزمه مي كنيد، معني اش اين است كه اين آهنگ سازان توانسته اند ملودي هايي بسازند كه در يادها مي مانند.
هارموني عبارت است از صدا دادن همزمان دو يا چند نت. هارموني سبب غناي صداي ملودي مي شود، بر الگوهاي متغير ريتميك تأكيد مي كند، و به موسيقي كلاسيك غنا و رزونانس مخصوص آن را مي بخشد. ارون كاپلند گفته است: «هارموني يكي از اصلي ترين دريافت هاي ذهن بشر است.»
رنگ، طنين يا لحن هر خواننده يا ساز سبب عمق و تنوع موسيقي مي شود. مانند تفاوت يك فيلم سياه و سفيد با يك كارتون تكني كالر است. مانند سُسي است كه سرآشپز به غذا اضافه مي كند، خطوط سيالي است كه استاد معماري به آسمان خراش وارد مي كند. مجموعة حلقة ريشارد واگنر را بدون سازهاي برنجي تصور كنيد، يا تصور كنيد كه «فور اِليزه»ي بتهوون را به جاي پيانو با ترومپت بنوازند، آن وقت متوجه مي شويد كه رنگ چه تأثيري بر دريافت ما دارد. صداي تلفيقي سازهاي مختلف اركستر را «رنگ اركستري» مي نامند. گاهي سازهاي بادي چوبي غلبه دارند، گاهي سازهاي زهي، آهنگ ساز است كه اين رنگ هاي مجزا را مخلوط و سازگار مي كند تا صداي مورد نظرش ايجاد شود.
تركيب همة اين اجزا و عناصر، اساس موسيقي كلاسيك است. آهنگ ساز بايد اين تركيبها را انجام دهد، خواننده يا نوازنده بايد آن ها را اجرا كند، و در هر مقوله و دسته اي وارياسيونهاي بي پاياني وجود دارد كه منتظرند تا شنوندة حريضي آن ها را ببلعد. ما كارمان خيلي ساده تر است، صرفاً ميوة تلاش آن ها را مي چينيم.
موسيقي كلاسيك چيست؟
آن را يك نوع معماري در نظر بگيريد. موسيقي كلاسيك مطابق بعضي قراردادهاي خط و فرم سازمان يافته است. در اين تقسيم بندي كلي، چند تقسيم بندي فرعي نيز وجود دارد كه هر كدام سبك خاص خود را دارد. مثلاً ساختمان هاي هم سبك را مي توان با هم مقايسه كرد. در موسيقي مي توانيم هايدن و موتسارت راكنار هم بگذاريم، و مي دانيم كه سبك باخ با استراوينسكي متفاوت است.
وقتي بشنويد تشخيص مي دهيد
حتي كارآزموده ترين موسيقي دانان گاهي نمي توانند هايدن را از موتسارت يا كورلّي را از ويوالدي باز بشناسند، اما با شنيدن چند نت به احتمال زياد مي توانيد تشخيص دهيد كه اين موسيقي كلاسيك است يا موسيقي نوع ديگر. هر نوع موسيقي ويژگي هاي قابل تشخيص دارد، مانند رنگ اركستري در موسيقي كلاسيك. اگر پيچ راديو را بچرخانيد به انواع موسيقي در ايستگاههاي مختلف برخورد خواهيد كرد، اما موسيقي كلاسيك را حتماً تشخيص خواهيد داد.
درباريان با فرهنگ
زماني از يك آوازخوان پرسيدند موسيقي مردمي چيست و او جواب داد كه كل موسيقي موسيقي مردمي است، اسب ها كه آواز نمي خوانند! مارك توئين هم گفته بود: موسيقي عاميانه آن نوع موسيقي است كه هيچ گاه كسي آن را نساخته است. در قرون وسطي، موقعي كه ترانهها و آوازهايي ساخته مي شد كه امروز هم براي ما عزيز است، يك نوع موسيقي نيز داشت در درون ديوارهاي قلعه ها شكل مي گرفت. شاهان و ملكه هاي اروپا طالب بيان هاي موسيقايي عالي تري بودند و به همين دليل استادان عود، ماندولين و هارپسيكود را به دربار خود ميآوردند تا براي آن ها بنوازند.
مدتي نگذشت كه دربارهايي كه سرشان به تن شان مي ارزيد صاحب آهنگ سازاني شدند كه براي مراسم ازدواج، سوگواري، ضيافت هاي خصوصي و انواع رسم و آيين ها آهنگ ميساختند. بعضي از اين فرمانروايان خودشان موسيقي دانان قابلي بودند – فردريك كبير فلوت مي نواخت و لويي نهم در باله هاي درباري مي رقصيد – و بخش مهمي از آنچه امروزه موسيقي كلاسيك خوانده مي شود محصول كار اين اشراف اهل فرهنگ است.
براي شماست
از زماني كه هندل براي قايق سواري شاه جورج در رود تيمز آهنگ مي ساخت خيلي چيزها عوض شده است. اين روزها موسيقي كلاسيك براي همه است. مي توانيم در راديو و تلويزيون به اين موسيقي گوش كنيم، به كنسرت برويم، يا مجموعه اي در خانه براي خود دست و پا كنيم و در محيط دنج موسيقي گوش كنيم. بيشتر شهرهاي بزرگ جهان كنسرت هاي رايگان تابستاني دارند، اركسترها در فضاي باز به اجراي موسيقي مي پردازند، و هر شكلي از موسيقي، از رسيتالهاي انفرادي گرفته تا اپراهاي عظيم، در دسترس همگان است و در فروشگاه هاي موسيقي مي توان ضبط شدة آن ها را خريد.
كار چه كسي است
موسيقي كلاسيك محصول كار آهنگ سازي است كه توناليته ها و اصوات را سازمان داده است. بداهه نوازي در موسيقي كلاسيك جاي چنداني ندارد. البته اجراها ممكن است خيلي تفاوت داشته باشند؛ يك سنفوني را با رهبري هربرت فون كاريان و لئونارد برنستين بشنويد، آن وقت ممكن است از خودتان بپرسيد كه آيا هر دو دارند يك متن واحد را اجرا مي كنند؟ البته كه دارند يك اثر واحد را اجرا مي كنند، اما متغيرهايي مانند سرعت، بلندي صدا و تأكيد و تكية سازها سبب مي شود كه موسيقي كلاسيك هميشه با طراوت و زنده به گوش برسد.
بافت و سازمان بغرنج
هيچ چيز ساده تر از ملودي غير هارمونيك يك آواز گرگوريوسي نيست. اما وقتي به سراغ موتت ها و مادريگال ها مي رويم كه خطوط ملوديك آن ها درهم رفته است، وقتي سنفوني ها، كنسرتوها و اپراهاي عظيم را در نظر مي گيريم، مي فهميم كه ساختار موسيقايي چه قدر بغرنج مي تواند باشد. البته اين باعث نمي شود كه لذت كمتري ببريد، فقط باعث مي شود كه تشخيص نوازندگان و بازيگران براي شما مشكل تر شود.
انواع موسيقي كلاسيك
موسيقي كلاسيك يا سازي است، يا آوازي، يا تلفيق اين دو. تنظيم هاي موجود براي هر كدام آن ها را در زير مي بينيد.
موسيقي سازي
قطعة سازي صرفاً براي سازها نوشته مي شود. ممكن است براي گيتار تنها يا اركستر 110 نفره باشد، اما خبري از خواننده نيست.
* سولو يعني يك. يك ويولنسل. يك ترومپت. اما سولو گاهي به معني دو هم هست، مانند موقعي كه ساز اصلي يك همراه بي اهميت داشته باشد، مثل پيانوي همراهي كنندة يك سولوي نوازندة ويولن.
* دوئت يعني دو شريك برابر: دو ساز يكسان (مثلاً دو گيتار) يا دو ساز مختلف (مانند فلوت و باسون).
* موسيقي مجلسي براي دو يا چند ساز است كه اهميت يكسان دارند، هر چند كه در اين جا نيز گاهي نقش همراهي كننده به يكي از آن ها محول مي شود. اين اصطلاح قبلاً در توصيف جايي به كار مي رفت كه اين موسيقي آن جا اجرا مي شد – معمولاً يك سالن كوچك و نه سالن يا تالار بزرگ – اما امروزه براي هر نوع اركستر كوچك به كار مي رود.
* قطعه هاي سازي را اغلب سونات مي نامند؛ تريو (سه نوازنده)، كوارتت (چهار نوازنده)، كوئينتت (پنج نوازنده) و الي آخر. كوارتت زهي، همان طور كه از نامش پيداست، براي چهار ساز زهي است (معمولاً دو ويولن، يك ويولا و يك ويولنسل)؛ كوئينتت بادي شامل فلوت، اوبوا، كلارينت، باسون و هورن است؛ اما تريوي پيانو يا كوارتت پيانو معني اش اين نيست كه سه يا چهار پيانو جمع شده است بلكه معني اش اين است كه پيانو نقشي همپاية سازهاي زهي يا بادي دارد.
* از اوكتت (هشت نوازنده) به بعد، نوازندگان معمولاً احتياج به يك راهنما دارند تا امورشان راحت پيش برود (كه اين راهنما همان رهبر است)؛ از حدود 35 نوازنده به بالا را اكستر مجلسي مي خوانند، زيرا در مجلس پذيرايي به راحتي جاي مي گيرند (بخصوص اگر در كاخ ورساي زندگي كنيد!)
* در اركستر سنفوني 60 ، 70 وگاهي بيش از 100 نوازنده همزمان روي صحنه حضور دارند. چهار خانوادة اصلي از سازها در اركستر وجود دارد كه اعضاي آن ها كم و بيش به صورت مشابهي توليد صدا مي كنند.
سازهاي زهي شامل ويولن ها، ويولاها، ويولنسل ها، دوبل باس ها، و گاهي هارپ مي شوند. نوازنده يا آرشهاي را روي زه ها مي كشيد يا زه ها را با انگشت بلند مي كند. سازهاي برنجي همان سازهاي پر سروصدا و براق پشت اركستر هستند: ترومپت ها، هورن ها، ترومبون ها، توباها. سازهاي بادي چوبي همان طور كه از اسمشان پيداست از چوب ساخته شده اند و نوازنده در آن ها مي دمد. امروزه سازهاي بادي انواع قطعه ها و اجزاي فلزي در خور دارند و حتي بعضي از آن ها، مانند فلوت و پيكولو، تماماً فلزي هستند. قسمت كوبه اي از همة قسمت ها پر سروصداتر است و شامل چيزهايي است كه بايد روي آن ها كوبيد. گاهي اين قسمت اركستر را «آشپزخانه» هم مي نامند چون غير از لگن دستشويي هرچه بخواهيد دارد.
موسيقي آوازي
موسيقي آوازي عبارت است از توالي اصوات موسيقايي كه از گلوي انسان خارج مي شود. شايد اين اساسي ترين فرم ساختن موسيقي باشد، زيرا بدون واسطه از خواننده به شنونده ميرسد.
* آواز – ليد. در قرون وسطي، تروبادورها از قلعه اي به قلعة ديگر مي رفتند و آوازهاي عشق و شوق و يأس مي خواندند و گاه درگير شايعات محلي مي شدند و فاش مي كردند كه فلان آدم درباري مثلاً چه كاري با چه كسي كرده است. در فرانسه به اين آوازها «شانسون» ميگفتند. مادريگال آوازي بود در پنج يا شش قسمت؛ و عمدتاً شعري بود كه به قالب موسيقي در مي آمد. در آلمان، آواز را «ليد» مي ناميدند. ليد بخصوص در عصر رمانتيك محبوبيت داشت. در ليدهاي آهنگ سازاني مانند شوبرت، شومان و برامس شاهد اوج احساس و عاطفه هستيم.
* موسيقي مقدس يا كليسايي. سرودهاي گرگوريوسي در سقف بلند كليساهاي جامع طنين مي انداخت و شنوندگان عظمت خداوند را احساس مي كردند. اين سرودها مونوفونيك و آكاپلّا، يعني يك صدايي و بدون همراه بودند. در قرن يازدهم، آهنگ سازان رفته رفته پوليفوني براي دو صدا را پديد آوردند. موتت يك نمونة اولية آن بود، و كلاً آوازي بود بر اساس متن لاتيني و به عنوان بخشي از مراسم كليسا اجرا مي شد. مس، آيين تقديس، در دورة رنسانس رشد يافت و از آن پس بخش لاينفك موسيقي كلاسيك شد. آهنگ سازان، از موتسارت گرفته تا لئونارد برنستين، مس هايي ساخته اند كه بعضي از آن ها آن قدرها هم كه بايد و شايد، سنگين نيستند.
* كر. موسيقي كُرال نوعي تنظيم صداهاست. كُر زنان داريم و كُر مردان، اما بسياري از كرها مختلط اند تا كل گسترة صداها را، از سوپرانو تا باس، در بر بگيرند.
* اپرا وقتي يك داستان نمايش گونه با موسيقي آوازي اجرا شود و يك اركستر نيز اساس آن قرار گيرد، با اپرا سروكار داريم (اگر داستاني انجيلي به قالب موسيقي درآيد، با اوراتوريو مواجهيم). اپرا ممكن است مفرح باشد يا تراژيك، كوتاه يا طولاني، تخيلي يا واقعي، روحيه بخش يا مأيوس كننده. در عين حال، اپرا ممكن است هيجان آور و بسيار راضي كننده باشد.
چرا موسيقي كلاسيك گوش كنيم؟
گوش دادن به موسيقي كلاسيك ما را از دنياي روزمره با تمامي استرس ها و فشارهايش خارج مي كند. زماني بالاي ورودي مركز لينكلن در نيويورك نوشته بودند «جانوران وحشي اين جا آرام مي گيرند.» شايد عجيب به نظر برسد، اما هارموني هاي ناسازگار بارتوك يا نعره هاي بلند والكوره ها سبب آرامش و تسكين مي شوند. ما وقتي آشفته يا خشمگين يا نوميد هستيم خود به خود به موسيقي پناه مي بريم، و اين پديده اي جديد نيست.
لذت هنري دارد
تصور كنيد كه موسيقي پيكاسو يا رامبراندِ گوش است. لازم نيست هنرمند يا پاكيزه يا جدي باشيد تا از موسيقي كلاسيك خوش تان بيايد، بلكه با گوش دادن به موسيقي كلاسيك كه ذهن و روانتان رفعت پيدا مي كند.
الهام بخش است
واسيلي كاندينسكي، اكسپرسيونيست آلماني، با موسيقي نقاشي مي كرد. به عبارت دقيق تر، موسيقي را نقاشي مي كرد: بوم هاي او نمونه هاي بصري اصواتي اند كه او مي شنيد. اما آهنگ سازي مانند اسكريابين موسيقي مي ساخت تا رنگ هاي خاصي را زنده كند، و سر ارثر بليس يك سنفوني رنگ كامل تصنيف كرد. اين نمودارها اعم از بصري يا سمعي، عواطف و احساسات را انتقال مي دهند، آگاهي هنري ما را ارتقا مي بخشند، و حتي انرژي درون ما را تقويت ميكنند. تصادفي نيست كه اسكيت بازان المپيك تمام پرش ها و چرخش هاي باور نكردنيشان را با موسيقي انجام مي دهند، يا بسياري از دست اندركاران حقوق مدني يا انقلابيون با خواندن سرود و پخش موسيقي اعتماد به نفس و نيرو پيدا مي كنند.
شامل ورد 80صفحه ای
مبلغ قابل پرداخت 24,000 تومان