اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.
ایجاد وب سایت یامقدمه 1
باب اول : در تشويق به ازدواج و يا ترك آن 2
ترغيب به ازدواج 2
باب دوم : درباره آنچه از حالات زن و شرايط عقد، بايد رعايت شود 8
باب سوم : در آداب معاشرت و آنچه در دوام ازدواج دخالت دارد و زن و مردبايد مراعاتكنند 23
پاورقى ها : 42
بسم اللّه الرحمن الرحيم
سپاس خداى را كه تيرهاى انديشه درباره شگفتيهاى آفرينش او به جايى نرسد، و عقل و خرد به هنگام تفكر در بدايع نخستينش جز آنكه سرگردان و متحير بماند، راه به جايى نبرد، در صورتى كه همواره نعمتهاى لطيف او براى جهانيان يكى پس از ديگرى ، چه بخواهند و چه نخواهند استمرار دارد؛ و از جمله الطاف زيبايش آن است كه از آب بشرى را آفريد و او را وابسته و خويشاوند قرار داد و بر مخلوقات شهوت را مسلط كرد تا بدان وسيله ناخواسته وادار به توليد مثل شوند و از اين راه به حكم جبر و بدون اختيار نسلشان باقى بماند؛ وانگهى مساءله انساب را مهم شمرده و به آن ارج نهاده است و بدان وسيله زنا را حرام داشته و به خاطر منع و جلوگيرى از آن اين عمل را سخت زشت شمرده و ارتكاب آن را هرزگى و كار زشت دانسته است و مردم را به ازدواج دعوت كرده و به صورت امرى مستحب و فرمانى الهى بر آن تشويق كرده است .
پاك و منزه است خداوندى كه مرگ را بر بندگان مقرر فرموده و بدان وسيله آنان را محكوم به مرگ و در هم شكستگى كرده و از طرفى بذر نطفه ها را در زمين رحمها پراكنده ساخته و افراد جديدى از آن به وجود آورده و آن را وسيله جبران مرگ قرار داده است ، تا آنان را آگاه كند كه درياى مقدرات او از لحاظ سود و زيان ، خير و شر، دشوار و آسان ، پيچيده و گسترده ، براى جهانيان فيض بخش است .
و درود بر محمّد (ص ) كه براى بيم و اميد دادن برانگيخته شده است و بر آل و اصحاب او، درودى كه حسابگران از عهده شمارش و اندازه آن برنيايند و سلامى فراوان بر ايشان باد!
بارى ، براستى كه ازدواج پشتوانه دين و خوار كننده شياطين و در مقابل دشمن خدا دژ استوارى است و وسيله زياد شدن افرادى است ك سرور انبيا (ص ) بدان وسيله بر ديگر پيامبران مباهات مى كند. بنابراين چقدر بجاست كه وسايل ازدواج را فراهم و آداب و سنن آن را حفظ كنند. از اين رو بايد اهداف و نيازمنديهاى آن را شرح و فصول و ابواب آن را تفضيل داد و آن مقدار از احكام نكاح را كه داراى اهميت است در سه باب به شرح زير بيان مى شود:
باب اول در تشويق به ازدواج كرد و ازدواج نكردن .
باب دوم در آدابى كه بايد در عقد و عقد كنندگان رعايت شود.
باب سوم در آداب معاشرت پس از عقد تا زمان جدايى .
بدان كه دانشمندان درباره فضيلت ازدواج اختلاف نظر دارند. بعضى از آنها در اين باره تا آنجا مبالغه كرده اند كه تصور كرده اند ازدواج بالاتر از اشتغال به عبادت خداست و گروهى ديگر به ارزش آن اعتراف دارند، اما آن را مقدم بر اشتغال به عبادت ندانسته اند؛ البته در صورتى كه نفس ، اشتياق زيادى به ازدواج پيدا نكند به حدى كه شخصى را پريشان حال كرده به سركشى وادارد. عده ديگرى گفته اند: در اين زمان بهتر است ازدواج نكنند، هر چند در زمانهاى قديم ازدواج فضيلت داشته ، آن هم موقعى كه كار و كسب رونق داشته و اخلاق غالب زنان پسنديده بوده است .
با توجه به اين اختلاف نظرها حقيقت روشن نخواهد شد، مگر اينكه نخست اخبار و آثارى را كه در تشويق به ازدواج و يا منع از ازدواج رسيده ، بيان كنيم و سپس فوايد و پيامدهاى ناهنجار آن را توضيح دهيم تا فضيلت ازدواج و يا ترك ازدواج درباره كسى كه از آفات آن در امان است و يا در امان نيست ، روشن شود.
اما از آيات ؛ خداى متعال فرموده است : (( و انكحوا الا يامى منكم )) (۲۱۵) كه امر به ازدواج مى فرمايد، و نيز فرموده است : (( فلا تعضلوهن ان ينكحن ازواجهن ، )) (۲۱۶) كه از ازدواج نكردن نهى مى كند؛ و نيز در وصف و ثناى پيامبران مى فرمايد: (( و لقد اءرسلنا رسلا من قبلك و جعلنا لهم ازواجا و ذرية ، )) (۲۱۷) كه در معرض منت گذارى و اظهار فضل چنان فرموده است . و نيز به گونه درخواست در قالب دعا، اولياى خود را ستوده و مى فرمايد:
(( والذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين )) (۲۱۸)
بعضى گفته اند: خداى تعالى در قرآن مجيد، هيچ پيامبرى را نام نبرده است مگر آن كه متاءهل بوده است از اين رو گفته اند: يحيى - على نبينا و آله و عليه السلام - ازدواج كرد، اما همبستر نشد، گفته شد؛ حضرت يحيى براى رسيدن به فضيلت و اجراى سنت ازدواج كرد! و بعضى گفته اند: به خاطر چشم فرو هشتن از نامحرمان ازدواج كرد. و اما عيسى - على نبينا و عليه السلام - وقتى كه از آسمان به زمين فرود آيد، ازدواج خواهد كرد و صاحب فرزند خواهد شد.
اما اخبار: رسول اكرم (ص ) فرمايد: (( نكاح سنت من است ، هر كه سنت مرا دوست دارد پس بايد به روش من رفتار كند.)) (۲۱۹)
و نيز فرمود:
(( ازدواج كنيد تا افزون شويد كه من روز قيامت به جمعيت شما افتخار مى كنم حتى به جنينى كه سقط شده است .)) (۲۲۰)
و فرمود: (( هر كه از سنت من اعراض كند، از من نيست ، براستى كه نكاح سنت من است و هركه مرا دوست دارد بايد به سنت من عمل كند.)) (۲۲۱)
و نيز فرمود:
(( هركه از ترس فقر و عائله مندى ازدواج را ترك كند از ما نيست .)) (۲۲۲)
آن حضرت فرمود: (( هر كه از شما توان مالى دارد، بايد ازدواج كند كه ازدواج براى فروهشتن چشم و حفظ ناموس بهتر است و هركه توان مالى ندارد بايد روزه بگيرد كه روزه دارى مانع شهوت است .)) (۲۲۳) اين حديث شريف دليل بر آن است كه علت ترغيب به ازدواج همان بيم از فساد در چشم و شهوت است .
در اين حديث روزه را باعث (( وجاء)) دانسته است . وجاء عبارت از كوبيدن خصيتين جوان نر به منظور از بين بردن نرى اوست ، بنابراين به طور استعاره براى ناتوانى از آميزش - به وسيله روزه دارى - آورده شده است .
پيامبر (ص ) فرمود:
(( هرگاه كسى كه دين و امانتدارى اش مورد رضايت شما بود به خواستگارى آمد، با ازدواج با وى موافقت كنيد و اگر نكنيد روى زمين فتنه و فساد فراوان خواهد شد.)) (۲۲۴) و اين حديث شريف نيز علت و دليلى براى تشويق و ترغيب به ازدواج به دليل بيم از فساد است .
و نيز فرمود: (( هر كه براى رضاى خدا ازدواج كند و براى خدا امكانات ازدواج شخصى را فراهم آورد، استحقاق ولايت الهيه را پيدا مى كند.)) (۲۲۵)
و آن بزرگوار فرمود: (( هر كس ازدواج كند، در حقيقت بخشى از دينش را تاءمين كرده است . بنابراين نسبت به بخش ديگر آن بايد از خدا بترسد.)) (۲۲۶)
اين حديث شريف هم اشاره دارد بر اينكه فضيلت ازدواج به خاطر آن است كه به منظور جلوگيرى از فساد از مخالفت با آن دورى كنند و گويا آنچه بيشتر باعث فساد در دين شخص مى شود شهوت و شكم اوست و با تزويج جلوى يكى از اين دو گرفته مى شود.
و نیز فرمود : (( تمام اعمال فرزند آدم (با مردن ) گسسته مى شود بجز سه چيز - از جمله فرمود: - فرزند صالحى كه براى او دعا كند. تا آخر حديث )) (۲۲۷) كه جز به وسيله نكاح ، فرزند صالح به دست نيايد
مى گويم :
از طريق خاصه نيز روايتى در كافى با اسناد خود از امام صادق (ع )، به نقل از پدرانش (ع ) نقل شده كه آن حضرت مى گويد: (( رسول خدا (ص ) فرمود: يك فرد مسلمان پس از اسلام هيچ بهره اى به دست نياورده است كه بالاتر از همسر مسلمانى باشد كه هرگاه بر او نظر كند باعث شادمانى او گردد و هرگاه دستورى دهد اطاعت كند و در غياب او، جان و مالش را حفظ كند.)) (۲۲۸) و نيز به اسناد خود از آن حضرت نقل كرده : (( رسول خدا (ص ) فرمود: تزويج كنيد و به همسرى درآوريد! بدانيد كه از بهره مندى و خوشبختى انسان ، ازدواج كردن و دادن هزينه دامادى است ، و هيچ چيزى نزد خداى عز و جل محبوب تر از خانه اى نيست كه در اسلام به وسيله ازدواج آباد شود و هيچ چيزى در نزد خداى عز و جل مبغوض تر از خانه اى نيست كه در اسلام به وسيله جدايى - يعنى طلاق - ويران گردد. سپس امام صادق (ع ) فرمود: خداى متعال درباره طلاق تاءكيد فرموده و خشم خود را نسبت به جدايى زن و مرد چندين بار بيان كرده است .)) (۲۲۹)
و نيز به اسناد خود از آن بزرگوار نقل كره است : (( دو ركعت نمازى را كه شخص ازدواج كرده به جا آورد بهتر از هفتاد ركعتى است كه فرد مجرد به جا آورد.)) (۲۳۰)
و به اسناد خود از آن حضرت نقل كرده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: هركس ازدواج كند نصف دينش را تاءمين كرده و بايد نسبت به نصف ديگر - و يا باقيمانده آن - از خدا بترسد.)) (۲۳۱)
و با اسنادى از امام صادق (ع ) نقل كرده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: پست ترين مردگان شما افرادى هستند كه عزب بميرند.(۲۳۲)۹
و نيز به اسناد خود از آن حضرت نقل كرده است ، فرمود: (( وقتى كه حضرت يوسف برادرش را ملاقات كرد، گفت : برادر چگونه بعد از من توانستى با زنان ازدواج كنى ؟ جواب داد: پدرم - يعقوب - مرا ماءمور به ازدواج كرد و گفت : اگر مى توانى داراى فرزندانى باشى كه زمين را با تسبيح خدا سنگين كنند، ازدواج كن .)) (۲۳۳)
و با اسنادى از امام صادق (ع ) نقل كرده است : (( اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: ازدواج كنيد كه رسول خدا (ص ) فرمود: هر كس دوست دارد از سنت من پيروى كند، همانا ازدواج از سنت من است .)) (۲۳۴)
و به اسناد خود، از آن حضرت نقل كرده است كه فرمود: (( مردى نزد پدرم آمد، پدرم پرسيد: آيا شما همسر داريد؟ عرض كرد: خير. پدرم فرمود: دو ركعت نمازى كه مردى همسر دار به جا آورد با فضيلت تراز آن است كه مرد بدون همسرى شبها مشغول عبادت و روزها روزه دار باشد. آنگاه پدرم ، هفت دينار به او داد و فرمود: با اين مبلغ ازدواج كن ، و بعد گفت : رسول خدا (ص ) فرموده : تاءهل اختيار كنيد كه روزى تان بيشتر مى شود.)) (۲۳۵)
و نيز به اسناد خود از آن حضرت نقل كرده است : (( هركه از ترس نيازمندى و فقر ازدواج از ترك كند، به خدا بدبين شده است .)) (۲۳۶)
و با اسناد خود از آن حضرت نقل كرده است كه فرمود: (( مردى خدمت پيامبر (ص ) رسد و از نيازى كه داشت به حضور آن بزرگوار شكوه كرد، پيامبر فرمود: ازدواج كن ، آن مرد ازدواج كرد و روزى اش فراوان شد.)) (۲۳۷)
و نيز به اسناد خود، نقل كرده ، مى گويد: (( از امام صادق (ع ) راجع به اين حديث پرسيدند كه مردم نقل مى كنند؛ مردى خدمت پيامبر (ص ) آمد، و از نيازمندى خود، شكايت كرد. پيامبر او را ماءمور به ازدواج كرد، و او دستور پيامبر را اجرا كرد،... آيا چنين حديثى درست است يا نه ؟ امام صادق (ع ) فرمود: آرى اين حديث درست است و بعد افزود: روزى به همراه زنان و عيال است .)) (۲۳۸)
و با اسناد خود از آن حضرت به نقل از پدرانش آورده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: هركس از بيم فقر و تنگدستى ازدواج را ترك كند، به خدا بدگمان شده است ، زيرا خداوند عز و جل مى فرمايد: (( ان يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله )) )) (۲۳۹) - (۲۴۰)
غزالى گويد :
(( و اما آثار: ابن مسعود همواره مى گفت : اگر از عمرى بجز ده روز نمانده باشد مايلم كه ازدواج كنم ، تا خدا را بدون همسر ملاقات نكنم . و اين سخن وى دليل آن است كه به عقيده او فضيلتى در ازدواج وجود دارد، نه اين كه به خاطر پرهيز از فتنه هاى شهوت اين سخن را گفته است .
آورده اند كه در امتهاى سلف عابدى بود كه در عبادت سرآمد همه مردم زمان خود بود به پيامبر آن روزگار گفتند كه اين عابد چقدر خوب عبادت مى كند! پيامبر گفت : خوب مردى است اگر يك سنت را ترك نمى كرد! وقتى كه عابد اين سخن را شنيد، بسيار غمگين شد و حضور آن پيامبر رسيد و سؤ ال كرد: آن سنت چيست ؟ پيامبر فرمود: تو ازدواج را ترك كرده اى . گفت : من آن را حرام نمى دانم بلكه تهى دستم و خودم نان خور مردمم . پيامبر گفت : من دخترم را به همسرى تو در مى آورم و سرانجام پيامبر دخترش را به وى تزويج كرد. بنابراين ازدواج سنتى است استوار و يكى از خصايل انبياست . مردى به ابراهيم بن ادهم گفت : خوشا به حال تو كه به دليل نداشتن همسر به عبادت مشغولى ! گفت : يك تپش قلب تو به دليل عيالمندى بالاتر از تمام عبادات من است !
آنگاه پرسيد: چه چيز مانع از ازدواج تو است ؟ ابراهيم پاسخ داد: من نيازى به زن ندارم و نمى خواهم باعث فريب زنى شوم .
بعضى گفته اند: فضيلت شخص متاءهل بر آدم مجرد همانند فضيلت شخص مجاهد و غير مجاهد است ، و يك ركعت نماز شخص متاءهل بالاتر از هفتاد ركعت آدم مجرد است .))
رسول اكرم (ص ) فرموده است :
(( بهترين مردم پس از سال دويست ، شخص سبك بار كم ثروتى است كه زن و فرزند ندارد.)) (۲۴۱)
و نيز فرموده است : (( زمانى برسد كه شخص به دست همسر و والدين و فرزندانش هلاك شود، به خاطر تهى دستى او را ملامت كنند و او را به كارهاى طاقت فرسا وادارند و در نتيجه به كارهايى وارد شود كه باعث از بين رفتن دينش شده و هلاك افتد.)) (۲۴۲)
در خبر است : (( كمى عائله ، يكى از دو عامل توانگرى و زيادى عائله ، يكى از دو عامل تنگدستى است .)) (۲۴۳)
از دارانى ، درباره ازدواج پرسيدند، در پاسخ گفت : (( شكيبايى در برابر آنها بهتر است از شكيبايى و تحمل ايشان ، و شكيبايى و تحمل ايشان بهتر است از شكيبايى و تحمل آتش دوزخ )) ، و اضافه كرد: (( شخص مجرد شيرينى عمل و آسايش قلب را بيش از شخص متاءهل احساس مى كند.)) و بار ديگر گفت : (( من از يارانم كسى را نديدم كه ازدواج كرد باشد و بر آن درجه و مرتبه اوليه خود، باقى مانده باشد.))
گويند:(( هرگاه خداوند خيرى را براى بنده اى بخواهد، او را گرفتار زن و مال دنيا، نگرداند.)) معناى اين سخن آن است كه مفيد به حال او باشند نه آنكه باعث گرفتارى او گردند. اين مطلب اشاره به اين سخن دارانى دارد كه : (( آنچه از زن و فرزند و ثروت كه تو را از ياد خدا باز دارد، ناميمون است .))
خلاصه آنكه از كسى درباره اعراض از نكاح به طور مطلق روايتى نقل شده است مگر اين كه به شرطى مقيد گرديده است ؛ اما در مورد تشويق به ازدواج هم به گونه مطلق و هم مقرون به شرط، رواياتى آمده است . بنابراين با نقل موارد خاص آفات و فوايد نكاح ، پرده ابهام را بر طرف مى سازيم .
اما عقد و اركان و شرايط آن كه بايد مراعات شوند تا عقد، صحيح باشد و باعث حليت گردد چهار تاست :
مى گويم :بلكه اركان و شرايط لازم سه تاست ، زيرا حضور دو شاهد از نظر ما - هر چند مستحب است - شرط لازم نيست ، آرى در عقد منقطع ذكر مهر و تعيين مدت شرط لازم است . در روايت صحيح از امام صادق (ع ) آمده است كه فرمود: (( عقد موقت ممكن نيست مگر با دو چيز: مدت معين و اجرت معين .)) (۳۰۰)
غزالى گويد :(( شرط اول اجازه ولى است ، اگر ولى نبود، بايد سلطان اجازه دهد.))
مى گويم :اين شرط از نظر ما - شيعه - مخصوص افراد صغير و سفيه و مجنون است چه پسر و چه دختر باشند، و در مورد دوشيزه بالغ رشيد از نظر فقهاى شيعه ، اختلاف است ، اما زن غير دوشيزه بالغ رشيد، همچون مرد بالغ رشيد صاحب اختيار خود است .
غزالى گويد :(( شرط دوم ، رضايت زن است ، اگر زن غير دوشيزه بالغى باشد و يا دوشيزه بالغ باشد اما كسى غير از پدر و جد او را به شوهر دهد.))
مى گويم :احتياط آن است كه هر چند پدر و يا جد او را به شوهر داده باشند، رضايت او را كسب كنند.
غزالى گويد :(( شرط سوم ، ايجاب و قبول است بدون آن كه بين اين دو لفظ فاصله شود، با لفظ انكاح يا تزويج و يا كلمه اى كه معناى مخصوص آنها را بدهد به هر زبانى كه باشد از طرف دو شخص مكلف كه هيچ كدام زن نباشند، چه طرف عقد زوج يا ولى و يا وكيل آنها باشد.))
مى گويم :از نظر ما - شيعه - اگر اجرا كننده صيغه عقد، زن باشد مانعى ندارد.
غزالى گويد :(( اما آداب ازدواج ، پيشنهاد و خواستگارى توسط ولى قبل از هر چيز انجام مى گيرد، اگر زن عده باشد بايد پس از پايان عده باشد نه در حال عده ، همچنين در حالى كه ديگرى خواستگارى كرده نبايد خواستگارى كند زيرا از اين كار نهى شده است .
از جمله آداب ازدواج ، خواندن خطبه پيش از نكاح و ضميمه كردن حمد الهى به ايجاب و قبول است ، به اين ترتيب كه تزويج كننده مى گويد: سپاس خداى را و درود بر رسول خدا (ص ) فلان دخترم را بر صداق معين به همسرى تو درآوردم آنگاه همسر مى گويد: سپاس خداى را و درود بر رسول خدا (ص ) همسرى او را با اين صداق قبول كردم . و صداق بايد معين و سبك باشد و گفتن حمد پيش از خطبه نيز مستحب است .
از جمله آداب ازدواج آن است كه اگر زن دوشيزه است ، وضع همسر به اطلاع زن برسد كه اين براى سازش و الفت بهتر است ؛ از اين رو نگاه كردن به زن پيش از ازدواج جايز است ، زيرا اين عمل ميان آنها تقرب ايجاب مى كند.
از جمله آداب ازدواج آن است كه ، علاوه بر دو شاهد، جمعى از مردمان صالح نيز حضور داشته باشند، و نيز از جمله آداب ازدواج آن است كه هدف مرد از نكاح به پا داشتن سنت ، و نگه داشتن چشم از حرام ، و كسب فرزند و ساير فوايدى باشد كه ذكر كرديم و قصدش تنها هواى نفس و كامجويى نباشد كه در اين صورت عملش از اعمال دنيوى خواهد بود در صورتى كه اين نيتها مانع كامجويى نيست ، چه بسا حقى كه مطابق هواى نفس است و محال نيست كه انگيزه وى كامجويى و حق دينى هر دو باشد.
اما زنى كه ازدواج ميكند: دو نوع احكام دارد: نوع اول به خاطر حرام بودن و نوع دوم براى زندگى خوب و فراهم آوردن مقاصد است .
نوع اول كه به منظور حليت است ، بايد زن از موانع نكاح بر كنار باشد
۱ - همسر ديگرى باشد؛
۲ - از همسر ديگر، عادت ماهيانه باشد؛ چه عده وفات باشد، يا طلاق ، وطى به شبهه و يا در حال استبراء مربوط به آميزش از راه ملكيت ؛
۳ - مرتد از دين باشد؛
۴ - مجوسى باشد؛
مى گويم :از نظر ما - شيعه - در ازدواج با زن مجوسى اختلاف است ، به طورى كه تفصيل آن خواهد آمد.
۵ - دوگانه پرست و يا زنديق (۳۰۱) نبوده ، زنديق يعنى كسى كه به هيچ كتاب آسمانى و پيامبرى منسوب نيست و نيز از جمله معتقدان به مذهب اشتراكى نباشد كه ازدواج با هيچ يك از اينان جايز نيست . همچنين هر معتقد به مذهب فاسدى كه افراد معتقد بدان محكوم به كفرند.
۶ - اهل كتاب (يهودى يا نصرانى ) باشد كه پس از تحريف آن اديان و يا بعد از بعثت پيامبر (ص ) به آن دين گرويده باشد و با وجود آن از نژاد بنى اسرائيل هم نباشد. بنابراين اگر اين دو خصلت را نداشت ازدواجش روا نيست ، اما اگر تنها فاقد نسبت به بنى اسرائيل بود مورد اختلاف است .
مى گويم :اما از نظر ما (شيعه ) در ازدواج با زنان اهل كتاب به طور مطلق اختلاف است و مشهورترين قول در مورد عقد دائم حرمت و عدم جواز است اما در عقد موقت و ملك يمين و در مورد زن مجوسى ، جواز است . روشن ترين قول ، در تمام اين موارد به طور مطلق كراهت است ، هرچند كه در زن مجوسى اين كراهت شديدتر و در عقد دائم - به دليل جمع بين روايات و نصوص - كراهت مؤ كدتر است .
۷ - زن ، برده باشد و همسرش آزاد و قادر بر اداره زن آزاد باشد و يا آن كه بيمى از سختى معيشت نداشته باشد؛
مى گويم :در اين باره نيز، ما (شيعه ) نظر مخالفى داريم و ازدواج كنيز به شرط حلال كردن از نظر ما جايز است ، همان طورى كه از اهل بيت (ع ) در اخبار زيادى رسيده است ، البته نه مهريه دارد و نه مدت ، در كتاب كافى از فضيل بن يسار نقل شده كه گفت :
(( به امام صادق (ع ) عرض كردم : فدايت شوم ، بعضى از شيعيان از شما نقل كرده اند كه شما فرموده ايد: هرگاه مردى كنيزش را حلال كند، ازدواج با او حلال است ؟ فرمود: آرى اى فضيل
گفتم : پس چه مى فرماييد درباره مردى كه كنيزى دارد گرانبها و آن دوشيزه است وى به برادر مسلمانش بجز آميزش با او را حلال مى كند، آيا او حق دارد همبستر شود؟ فرمود: خير، بجز آنچه حلال كرده است او حق ندارد و اگر تنها بوسيدن او را اجازه داده باشد، جز آن را حق ندارد.)) (۳۰۲)
۸ - تمام و يا مقدارى از كنيز در ملك يمين مردى باشد كه با او ازدواج مى كند؛
۹ - از خويشان نزديك مرد يعنى از اصول و يا فروع او، و يا فروع درجه اول از اصول او و يا فرع اول از هر اصلى باشد كه پس از آن نيز اصلى است . مقصود من از اصول ؛ مادران و مادربزرگهاست و از فروع اولاد و نوادگان است و غرض از فرع درجه اول اصول ، خواهران و خواهرزادگان است ، و فرع اول از هر اصلى كه پس از آن نيز اصلى باشد، عمه ها و خاله هاست نه اولاد ايشان ؛
۱۰ - زنى كه به خاطر شير دادن حرام شده باشد، و هر زنى كه به دليل نسب از اصول و فروع - چنان كه گذشت - حرام است ، از طريق شير دادن نيز همان زن حرام مى شود و ليكن علت حرمت پنج نوبت شير دادن است و كمتر از آن باعث حرمت نمى شود؛
مى گويم :بلكه از نظر ما (شيعه ) پانزده مرتبه به قول مشهور و يا يك شبانه روز متوالى شير بخورد و غذاى ديگر نخورد و يا به مقدارى شير بخورد كه گوشت برويد و استخوان بچه استحكام گيرد. بيشتر علماى شيعه اتحاد صاحب شير را به دليل خبر صحيحى كه از اهل بيت (ع ) رسيده ، شرط حرمت دانسته اند و اين قول خلاف احتياط است ، و بعضى از فقها اولاد صاحب شير را چه از طريق ولادت باشد و يا شير دادن و اولاد زن شير دهنده را تنها از راه ولادت بر پدر شيرخواره حرام دانسته اند به دليل اخبار صحيحى كه از اهل بيت (ع ) در اين باره رسيده است (۳۰۳) و اين قول مطابق احتياط است ؛
۱۱ - زنى كه به خاطر آن كه مرد داماد او شده است حرام مى شود، به اين ترتيب كه زوج دختر آن زن را به همسرى گرفته و يا قبلا با نوه آن زن ازدواج كرده و يا آن كه با يكى از آنها به شبهه در حال عقد، همبستر شده و يا آن كه با مادر آنها و يا يكى از مادر بزرگهايشان به وسيله عقد و يا شبهه عقد همبستر شده باشد در اين صورت به مجرد عقد كردن آن زن ، مادران وى حرام مى شوند ولى اولاد آنها حرام نمى شوند مگر به وسيله همبستر شدن ؛
مى گويم :در مورد وطى به شبهه ديدگاه فقهاى شيعه مختلف است و اما در مورد زنا اگر عارضى باشد - مثل كسى كه با زنى ازدواج كند سپس با مادر آن زن زنا كند - و زنش بر او حرام نمى شود، اما اگر قبلا با مادر زنا كرده بود، دختر بر او حرام مى شود و نظير همين است آنجايى كه اگر مردى با پسر بچه اى لواط كند، بدون هيچ اختلاف نظرى ، مادر، دختر و خواهرش بر آن مرد حرام مى شود، مگر آن كه قبلا آنها را به عقد خود در آورده باشد، در آن صورت استصحاب حليت مى شود، زيرا كه حرام ، حلال را حرام نمى كند، همان طورى كه از اهل بيت (ع ) رسيده است .(۳۰۴)
شامل ورد 50صفحه ای
مبلغ قابل پرداخت 17,000 تومان