اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.
ایجاد وب سایت یااتحادیه اروپا وایران : نزدیکی در دو خط موازی
مرکز داده ها و پژوهش های استراتژیک
از دهه نود اتحادیه اروپا سعی داشت ایران را ترغیب به تغییر سیاست های خود در قبال خاور میانه، حمایت از تروریسم ، موشک و تسلیحات کشتار جمعی و حقوق بشر کند. سیاست های ایران دستخوش تنوع و اختلاف شد، نسبت به بدترین دوره های دهه نود پیشرفت هایی را داشت اما تمامی این مسایل همچنان بعنوان یک دغدغه جدی تا کنون هم ادامه دارد
. اما مشارکت بعنوان اصل و محور راه حل ها در این زمینه ها محسوب می شود و بهترین راهبرد برای توسعه منافع مشترک به شمار می آید. از این منافع می توان به بخش انرژی ، مبارزه با مواد مخدر ، بازرگانی و مسایل مهم منطقه ای را ذکر کرد. وسیله ممکن برای بررسی و مناقشه این مسئله مرکز گفتگوهای فراگیر است که به طور رسمی توسط خاتمی تشکیل شده و با وجود آنکه ایران اهمیت چندانی به زنده کردن آن ندارد اما رسما و مطلقا هم تا کنون تعطیل نشده است. تجربه نشان داده است که مشارکت در تمامی مسایل و ابعاد نمی تواند کافی باشد و اتحادیه اروپا باید خود را برای مخلوط کردن موارد تشویقی و تنبیهی در خط موازی آماده کند.
حقوق بشر ، جامعه مدنی و دیپلماسی عمومی
وضعیت حقوق بشر و جامعه مدنی در ایران روز به روز بحرانی تر می شوند، آزادی بیان به شکل وسیعی سرکوب شده و احیانا این عمل با خشونت انجام می پذیرد. به طور مثال پلیس در سال 2006 دو تظاهرات مسالمت آمیز را که برای دفاع از حقوق زنان در تهران را پراکنده کرد. مرکز شیرین عبادی برای دفاع از حقوق بشر نیز مرکزی غیر قانونی اعلام شد، همچنین کمیته نظارت بر مطبوعات ایران چهار روزنامه را تعطیل کرد و قید و بندها را بر شبکه اینترنت افزایش داد. در این سال در ایران تعدادی اعدام شدند که در میان آنها تعدادی از اقلیت ها هم به چشم می خورند که بعد از چین بالاترین تعداد را در 2006 به خود اختصاص داد. دولت ایران به درخواست های اتحادیه اروپا به طور مثال در مورد حکم اعدام 10 نفر از عرب های اهواز که حکم آنها بدون اجازه یافتنشان به استفاده از وکیل یا دادگاه علنی بی توجهی کرد.حکم اعدام هفت نفر از آنها به اجرا در آمد.اتحادیه اروپا تلاش کرد تا از طریق گفتگوهای حقوق بشر با ایران ارتباط برقرار کند، اما ایرانی ها از سال 2004 این دیدارها را لغو کردند ، هیچ دلیلی هم وجود ندارد که تاکید کند این دیدارها اثر گذاری خاصی داشته است، همچنین نقدعلنی هم آنچنان تاثیر گذار نبود زیرا ایرانی ها این مسئله را نپسندیدند. در مقابل سعی شد نزدیکی از طریق ورود به گفتگو با اشخاص به جای دولت صورت پذیرد، همچنین حمایت مستقیم از فعالان حقوق بشر به نحوی که آنها را در معرض خطر قرار نداده و به مسئله ای که برای آن فعالیت می کنند را در دستور کار قرار گرفت و در کنار آن همکاری و کمک در مسایلی با حساسیت کمتر همچون مبارزه با مواد مخدر، محیط زیست ، بهداشت ، امداد و نجات هم که می تواند در ساخت جامعه مدنی حقیقی همکاری می کند. عضویت ایران در برنامه ERASMUS MUNDUS فرصت مناسبی را برای تبادل علمی فراهم کرده و این امکان را برای اتحادیه اروپا جهت تفسیر سیاست های خود به شکل بهتری برای تمامی ملت ایران فراهم کرده است. همچنین ظهور علنی شخصیت های سیاسی اروپایی در مراکز اطلاع رسانی ایران و رسانه های فارسی زبان همچون رادیو، تلویزیون و اینترنت می تواند کمک کننده باشد. برخی از شخصیت های در این کشور ابتکار عمل هایی را در این زمینه ابراز می دارند. اتحادیه اروپا هم برنامه های آموزش اطلاع رسانی موفقیت آمیزی را در مناطق دیگر جهان دارد که می تواند آنرا در ایران هم تکرار کند. • اتحادیه اروپا چگونه می تواند تاثیر گذاری خود را بر حقوق بشر افزایش دهد؟ • چگونه می تواند تلاش های مشارکت با جامعه مدنی را به شکل بهتری به اجرا در آورد؟ آیا ادوات و وسایل جامعه مدنی می تواند نقش بزرگتری را ایفا کند؟
نقش منطقه ای ایران
تحولات سیاسی اخیر در خاور میانه خودآگاهی ایران بعنوان یک ابرقدرت تاریخی که منطقه در قبضه آن است را قوت بخشید. منابع انرژی موجود در اختیار ایران این احساس را افزایش داده است که باید برنامه های هسته ای و تحولات منطقه را هم به آن افزود. اما این کشور احساس در معرض هدف قرار دادن هم می کند، بخصوص از سوی ایالات متحده این خطر جدی تر است، نگرانی هایی که ریشه در یک قرن دخالت های مختلف غربی دارد.
سرنگونی صدام حسین، دشمن قدرتمند منطقه ای ایران را از میان برداشت و ایران به دلیل روابطی که با دولت شیعه ضعیف در بغداد دارد توانایی اعمال نفوذ پیدا کرد. ایران امیدهای زیادی به یکپارچگی یک عراق ضعیف بسته است. اما حضور گسترده نیروهای آمریکایی در عراقی برای ایران آزار دهنده است، ایرانی ها ایالات متحده را در عراق یک گرفتار می بینند، اما به هر شکل یکی از اهداف سیاست های ایران این است که نیروهای آمریکایی را در حال خروج از عراق ببیند، از اینرو از گروه های مخالف آمریکایی حمایت می کند.
در افغانستان، سقوط طالبان به قدرت رژیمی که ایران با آن مخالف بود پایان داد، ایران از زمان سقوط طالبان برای طرح های زیر ساختی در افغانستان همچون کشاورزی ، آموزش و پرورش و انرژی هزینه کرده است. همچنین بازگرداندن باقی مانده آوارگان افغانی از ایران که تعداد آنها یک میلیون نفر تخمین زده می شود و برخورد با قاچاق مواد مخدر از افغانستان به ایران همچنان یکی از اهداف مهم ایران محسوب می شود، ایران در این منطقه حداقل با گروه های مخالف غرب در تماس است.
ایران حامی اول مالی و سیاسی حزب الله لبنان است و آنرا بعنوان بازوی خارجی و اهرم سیاسی و امنیتی می داند. طی جنگ لبنان که در تابستان گذشته رخ داد ایران پشتیبانی تسلیحاتی مستمر خود را از حزب الله ادامه داد، پیچیده ترین و ویرانگر ترین تسلیحاتی که حزب الله در این جنگ به کار گرفت ساخت ایران بود یا از طریق ایران به دست حزب الله رسیده بود، از آن میان می توان به موشک های فجر 3 که حیقا با آن هدف قرار گرفت اشاره کرد.
از آنجایی که ایران تنها کشوری است که در منطقه با راه حل دو کشور برای فلسطین مخالف است از اینرو نقش تخریب چی را در این منطقه ایفا می کند، ایران بزرگترین تامین کننده مالی و تسلیحاتی گروه های مسلح فلسطینی محسوب می شود و ممکن است که تمامی مرکز ثقل خود را برای جلوگیری از شکل گیری دولت وحدت ملی قرار داده باشد (فتح یک ژنرال ایرانی را در جریان درگیری ها با حماس دستگیر کرد). تمامی این مسایل باعث شد تا کشورهای عربی و اسرائیل نسبت به ایران دچار شک و تردید شوند، اما در رابطه با محبوبیت احمدی نژاد در این جوامع هم نمی تواند چندان مفید باشد. ایران به دلیل تحولات منطقه احساس قدرت می کند، اما همچنان نیازمند آن است که به رسمیت شناخته شود. گام برداشتن به سوی استقرار و ثبات منطقه بخصوص در مناطق خودگردان و لبنان می تواند جو مقبول تری را برای مذاکرات ایجاد کند. • برای اتحادیه اروپا چه احتمالاتی برای دستیابی به زمینه های دارای منافع مشترک به طور مثال در افغانستان (مبارزه با مواد مخدر وامنیت مرزها) و عراق وجود دارد؟ • آيا اتحاديه اروپا مي تواند بدون قانونمند شدن سياست هاي وفعاليت هاي (هسته اي ) ايران با اين کشور در مورد مسايل جهاني به گفتگو بپردازد؟ و آیا چنین اقدامی در شرایطی که مسئله هسته ای همچنان لاینحل باقی مانده می تواند امکان پذیر باشد؟
مسایل امنیتی
در سایه نبود تضمین هایی در مورد صلح آمیز بودن برنامه های هسته ای ایران و البته برنامه های موشکی این کشور، این دو برنامه یک خطر امنیتی در منطقه و سیستم بین المللی منع انتشار تسلیحات هسته ای محسوب می شوند. اسرائیل هم امکان دستیابی ایران به توانمندی های تسلیحات هسته ای را به مثابه یک تهدید برای وجود خود می داند.حجم و قدرت نسبتا مجهز ایران به این معنی است که تهران امروز با هیچ تهدید نظامی جدی مواجه نیست، اما نگرانی های امنیتی اصلی این کشور در حمله ایالات متحده خلاصه می شود.
ایرانی ها شاهد تغییر لهجه ایالات متحده در قبال خود هستند، از آن جمله پیامی است که بوش برای ملت آمریکا فرستاد، رویکرد تبلیغات آمریکا در مورد دخالت ایران در عراق هم خصمانه تر شد. تلاش های صورت گرفت برای مشارکت دادن دولت ایران در یک روند مذاکرات تاکنون بی نتیجه باقی مانده است، اندیشه های اتحادیه اروپا + 3 که تابستان 2006 در اختیار ایران قرار گرفت از چند بعد قابل توجه بود. پیشنهاداتی که کمترین آن اعلام آمادگی آمریکا برای برچیدن تدریجی تحریم ها علیه ایران بود اما مخالفت ایران باعث شده است تا باور کردن این مسئله که ایران آماده از سرگیری مذاکرات است را حداقل در کوتاه مدت دشوار سازد. در عمل و به رغم آنکه ایران فعالیت های حساس هسته ای را بعد از توافقنامه پاریس به تعلیق در آورد اما ایرانی ها به خود اجازه ادامه برنامه های هسته ای را دادند، در واقع قطعنامه های بین المللی و آژانس بین المللی انرژی هسته ای مانع از پیشبرد برنامه های هسته ای ایران نشد بلکه این دشوارهای فنی بود که باعث شد کندی در آن گردید. به هر شکل در مرحله ای باید در نظر داشته باشیم که ایران به توانمندی غنی سازی اورانیوم در سطح مورد نیاز برای تسلیحات هسته ای برسد. قطعنامه بین المللی 1737 که به اتفاق آرا به تصویب رسید، تاثیر خود را بر ایران گذارد، اما در این مرحله هیچ اهمیت کلی در این مرحله برای آن وجود ندارد .تحریم هایی که قطعنامه به آن اشاره کرده تاثیر گذاری مستقیم محدودی دارند اما در شرایطی تصویب شد که عملکرد اقتصادی بد بود وعلت آن هم به شکل جزئی به سوء مدیریت دولت باز می گردد. احمدی نژاد هم خود به دلیل افزایش حجم تورم اقتصادی که اکنون به طور رسمی 12 در صد اعلام شد زیر تیغ انتقاد است، این در حالی است که حجم تورم واقعی به 20 درصد می رسد، رشد اقتصادی نیز در کشور به حدود 5 درصد در سال می رسد که نمی تواند فرصت های شغلی کافی را خلق کند. در مورد سرمایه گذاری های خارجی هم باید گفت که تقریبا دیگر وجود ندارد. بخشی از آن به مسئله هسته ای ایران و مسایل مرتبط با آن بر می گردد ( به طور مثال : قید و بندهایی که بر بانک های ایرانی اعمال شده و نیز نگرانی بزرگ موسسات اعطا کننده وام های خارجی را می توان ذکر کرد). ایران بدون سرمایه گذاری های جدید در معرض خطر ناتوانی در حفظ سطح متوسط تولید نفت خود که نیمی از در آمد دولت را تامین می کند قرار می گیرد. مشکلات با ایران تنها از طریق تحریم های اقتصادی حل نمی شود، ایران در گذشته در برابر فشارهای خارجی مقاومت بزرگی از خود نشان داده است ، به طور مثال می توان به جنگ عراق و ایران اشاره کرد.
دولت شاید از تحریم ها برای افزایش احساسات ملی و توجیه شکست های اقتصادی استفاده کند. با این وجود ایران باید بداند که ادامه این سیاست های مغایر با خواست جامعه جهانی بهایی هم دارد. اتحادیه اروپا با ادامه تحریم ها از طریق سازمان ملل متحد در صورت ادامه مخالفت ایران با قطعنامه های شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته ای و شورای امنیت بین الملل موافقت کرد، اما با این حال از باز گذاردن درب برای مذاکرات هم در صورتی که ایران به خواست قطعنامه های بین المللی پاسخ مثبت دهد هم حمایت کرد. • چگونه می توان ایران را ترغیب کرد تا گام هایی به سوی مذاکره بردارد؟ چگونه می توانیم ایران را به میز مذاکره بکشانیم؟ • آیا در صورت شکست در به کرنش کشاندن ایران در برابر قطعنامه 1737 باید برای اعمال تحریم های بین المللی فشار وارد کنیم ؟ در صورتی که این کار ضروری باشد در چه زمینه هایی این فشار باید وارد شود؟ • اگر توافق جامعه جهانی برای حل موضوع ایران را یک امر ضروری می دانیم ، چه راهبردهایی را برای حفظ این وحدت و یکدستی باید پیش بگیریم؟
بررسي رابطه و همبستگي بين سبكهاي رهبري و رضايت شغلي كاركنان
( سازمان مديريت و برنامهريزي )
انسان از اوان تاريخ تحريري خود به موضوع رهبري علاقمند و كنجكاو بوده است و تاريخ اهميت رهبران خوب را در زندگي، رفاه، سعادت و ترقي ملتها مبرهن ميسازد. در سده اخير نيز به جهت اهميت و ارزش موضوع بيش از سه هزار مطالعه و تحقيق تا سال 1980 درباره رهبري انجام گرفته است و تعداد پژوهشها در دهسال گذشته در بيشتر رشتهها بيش از تعداد آن از تاريخ بشر تا آن زمان بوده است. از طرفي هر سال روشن و مبرهن ميگردد كه رهبري اثر بخش، در تمام سطوح جامعه و در تمامي سازمانها، براي حل و انطباق با مسائل اجتماعي و اقتصادي رو به رشدي كه جهان با آنها مواجه است، حياتي ميباشد. امروزه مهندسي مجدد ( باز انديشي بنيادين و طراحي نو و ريشهاي فرآيندها) براي دستيابي به بهبود و پيشرفتي شگفتانگيز در معيارهاي حساس، دستيابي به كيفيت جهاني ( استانداردهاي ISO 9000[1] ) و تشكيل واحدهاي فعال پژوهشي نوآوري در محصول و فرآيند) لازمه توليد و عرضه كالاهاي با كيفيت بهتر و قيمت مناسبتر به بازارهاي جهاني و منطقهاي است.
از سوي ديگر ساختارهاي گروهي سازمانها تا به آن حد پيشرفتهاند كه جزء اصلي سازمانهاي نوين را به جاي « تك شغل سنتي » گروههاي موضوع روز مقوله «تواناسازي» افراد و گروهها و فلسفه «خود رهبري» است. و افزودن بهرهوري مؤسسات تنها با توجه به استفاده از حداكثر تواناييهاي كاركنان، ترغيب آفرينندگي آنان، ارتقاء انگيزه و بكارگيري سبكهاي رهبري صحيح و كسب رضايت آنان ممكن ميباشد.
بنابراين، رهبري سازماني موضوع بسيار پراهميت و پيچيدهاي است و پژوهشگران و انديشمندان كشورهاي توسعه يافته مساعي بسياري را صرف شناخت و بهبود آن مينمايند. به عنوان مثال «پژوهشگران ژاپني با دقت بسيار روند مدلها و تئوريهاي رهبري سازماني را زير نظر دارند، وبه محض انتشار و ارائه مدلي جديد، آن را در سازمانهاي مدلها و تئوريهاي رهبري سازماني را زير نظر دارند، و به محض انتشار و ارائه مدلي جديد، آن را در سازمانهاي ژاپني آزمون ميكنند و نتايج حاصل ار با موشكافي به بحث ميگذارند، باشد كه گامهاي آنها را، در تمدن جهاني سرعت بخشد» ( نقل از خليلي، صفحه 183).
«ليكن روشنفكران و صاحبان انديشه در كشورهاي توسعه نيافته اكثراً از فعاليتهاي علمي كاربردي و پژوهشهاي ميداني بومي دور ماندهاند. هنوز بر ما روشن نيست كه سازمانهاي موفق كشورمان كدامند، چه ويژگيهايي دارند، تاريخچه و سابقه رشد آنها چيست. نقش مديران در آنها چه بود، شيوه هاي مديريت، آموزش، ارتقاء، استخدام و… در آنجا چگونه است. و صدها پرسش ديگري از اين دست بدون پاسخ باقي مانده است» ( نقل از خليلي، صفحه 182). از طرفي « پژوهش به ويژه در زمينههاي سازمان و مديريت علاقمندان چنداني ندارد، و انگشت شمار علاقمندان هم ابزار و امكانات اجرايي كافي در اختيار ندارند» ( نقل از خليلي، صفحه 182). « لذا ضروري است كه بخش دولتي به صورتي سازمان يافته تحقيق و توسعه را در زمينه مديريت و سازمان با جديت تمام آغار نمايد، تا از اين رهگذر به توان راه حلهاي بومي سازمانهاي كشور را چشم داشت» ( خليلي، صفحه 183).
پروژه اخير گامي است كوچك براي تحقق بخشيدن و حركت در سوي هدف فوق و رابطه و همبستگي بين سبك هاي رهبري و رضايت شغلي كاركنان را در سازمان برنامه و بودجه بررسي مينمايد. و در ضمن خلاصهاي از تئوريها و يافته هاي سبكهاي رهبري نود سال اخير را ارائه مي نمايد.
از جمله: نگرش هاي رفتاري ، خوكامه- مشاركتي، مديريت، اقتضايي و نگرشهاي نوين رهبري از قبيل: تبادل رهبر- هموند، تئوري اسناد، جايگزينهاي رهبري، ارتباط چند جانبه، ارتباطات رهبري، شرطي سازي مؤثر، رهبري رويداد، رهبري انتقالي و خود رهبري ارائه شدهاند. و از سه پژوهش رهبري بومي استفاده شده است.
روش گردآوري اطلاعات به روش پرسشنامه انجام گرفته است. در توصيف و تحليل يافتهها از روشهاي تحقيق توصيفي و همبستگي (تحليل رگرسيون دو متغييري) استفاده شده است. سه نوع پرسشنامه يعني پرسشنامه سبكهاي رهبري 1 تا 4 ليكرت، پرسشنامه همكار حداقل مرجح فيدلر و پرسشنامه 30 سوالي رضايت شغلي بعنوان ابزار پژوهش مورد استفاده قرار گرفتهاند. در ضمن براي تحليل، پيشگيري از خطاي محاسبات دستي، تنظيم جداول فراواني و آزمون فرضيهها از بسته نرم افزاري STATG استفاده شده است.
سبكهاي رهبري به عنوان متغييرهاي مستقل و رضايت شغلي به عنوان متغيير وابسته منظور گرديدهاند. مشخص كنندههاي مركزي و پراكندگي محاسبه و ارائه شدهاند. معادله رگرسيون دو متغييري، اهميت و مشاركت نسبي متغييرهاي مستقل، ضريب همبستگي، نسبت F، ارزشهاي، جدول فراواني و نمودارهاي توزيعي ارائه شدهاند. در فرضيه و قبول فرضيه پژوهش مورد آزمون قرار گرفته است. و سؤال پژوهش مورد بررسي قرار گرفته است.
مسئله و موضوع اين پژوهش بررسي رابطه و همبستگي بين سبكهاي رهبري و رضايت شغلي كاركنان ميباشد. منظور بررسي و پژوهش آن دسته از ويژگي هاي سبكهاي رهبري است كه در رضايت شغلي كاركنان موسسات مؤثر ميباشند.
هدف اين تحقيق بررسي رابطه و ارائه مفاهيم، تئوريها و يافتهها پيرامون سبكهاي رهبري و رضايت شغلي كاركنان در ستاد مركزي سازمان برنامه و بودجه ميباشد كه بتوانند در به آرمان رساندن رهبران و پيروان، مورد استفاده قرار گيرند.
سعي بر اين بوده است كه پيشينة مطالعاتي و كارهاي تحقيقاتي قبلي، تا آنجائي كه امكانات و وقت اجازه ميداد، مورد بررسي و مطالعه قرار گيرد تا زمينه مساعدتري براي مطالعات و تحقيقات بيشتر و پردامنهتر فراهم آورده شوتد.
رضايت شغلي كاركنان با سبك رهبري مديران رابطه دارد . فر ضيه : بين رضايت شغلي كاركنان و سبكهاي رهبري مديران رابطه وجود ندارد.
سئوال پژوهش : آيا رضايت شغلي كاركنان تابع پيچيده و مركبي از تعداد زيادي از متغيرها ميباشد؟
كه در آن و . . . متغييرهائي هستند همانند جنبههاي: مالي، احترام و شخصيت، تصميمگيري، امنيت شغلي، ارزشگاري عملكرد، آموزش و . . .
تعريف اصطلاحات:
شيوهاي كه رهبر، از نفوذ خود براي كسب اهداف سازمان استفاده مي كند، سبك رهبري ناميده ميشود. سبك رهبري به مداومت هدفها و نيازها در وضعيت هاي مختلف توجه دارد (خيلي، صفحه صفه 137).
شامل كليه پاداشهاي مادي و معنوي است كه باعث خرسندي و خشنودي فرد ميشود و ارضائ كامل خواستها. پيش نيازها و نيازهاي وي را در برد ميگيرد.
آن بخش از مديريت است كه به افراد الهام ميبخشد ، تا با رها كردن استعدادها و جهت دادن به انرژيهاي خود، براي اجراي موفقيت آميز وظايف خود، گردهم جمع شوند.
رهبري فرآيند تأثير گذاري بر مردم است به نحوي كه با ميل و اشتياق و حداكثر توان خود براي دستيابي به هدفهاي گروهي كوشش نمايند.
فرآيند تامين هدفهاي سازماني از طريق يافتن شايستهترين افراد، هدايت، هماهنگي و تلفيق مساعي آنان براي ارائه بهترين خدمات و كالاها و تامين حداكثر رفاه و رضايت خاطر آنان ميباشد.
تابعي است از شخصيت، محيط، انگيرش، يادگيري، ادراك واقعيت، تواناييها، نيازها، اهداف و . . . . فرد رفتار رهبر از وضعيتي به وضعيت ديگر تغيير ميكند (خليلي، صفحه 135).
در اجراي اين پژوهش از روش تحقيق توصيفي و همچنين از روش تحقيق همبستگي كه يكي از مهمترين و اساسي ترين روشهاي تحقيق در علوم انساني است، استفاده شده است.
توصيف آزمودنيها (جامعه و گروه نمونه)
جامعه نمونه متشكل از 1400 نفر كاركان حوزه هاي مختلف ستاد مركزي سازمان برنامه و بودجه در تهران بوده است.
حجم نمونه اين تحقيق به روش تصادفي، تعداد 50 نفر از اين كاركنان را در بر ميگيرد. اين افراد عموماً داراي تحصيلات ليسانس و يا بالاتر بودند و حدوداً داراي ميانگين خدمتي برابر با 15 سال ميباشند.
روش گردآوري دادهها در اين پژوهش، به روش پرسشنامه صورت گرفته است و از روشهاي مصاحبه و مشاهده استفاده نشده است و در بررسي پيشينه پژوهش از اطلاعات كتابخانهاي استفاده شده است. پرسشنامهها با سئوالات بسته و چند گزينهاي و تعدادي سؤال باز در زمينه سبكهاي رهبري و رضايت شغلي كاركنان طراحي شده اند. در واقع با طرح سئوالاتي كه ارتباط مستقيم با رضايت شغلي دارند، به اجراي طرح پرداخته شده است. تعداد 50 پرسشنامه، آماده و توزيع و بعد از 20 روز جمعآوري گرديد كه بعلت ناكامل بودن 4 عدد از آنها، مجموعاً 46 پرسشنامه مورد بررسي و مطالعه و استخراج قرار گرفت . سه نوع پرسشنامه گوناگون بطور جداگانه اقتباس و تهيه گرديدند (پيوستهاي شماره يك الي سه). از اين ميان پرسشنامه هاي ليكرت و فيدلر، پاسخنامههاي خود را به همراه داشتند وليكن براي پرسشنامه رضايت شغلي، پاسخنامه مستقلي تهيه گرديد (پيوست شماره سه- 2). مطالعات و بررسيهاي بورگ (Borg, M.D) و گال (Gall, M.D) نشان ميدهد (1983) كه تحقيقات و مطالعات همبستگي و همخواني حداقل به نمونهاي با 30 مورد يا نفر نياز دارد (نادري، صفحه 177). اجراي اين پرسشنامهها بدون ذكر نام آزمودنيها انجام گرفته است. دلايل انتخاب روش پرسشنامه، سهولت انجام و محدوديت زماني جهت اتمام پروژه بوده است.
ابرازهاي بكار برده شده در اين پژوهش عبارت بودند از سه نوع پرسشنامه به شرح ذيل:
1- پرسشنامه سيستمهاي 1 تا 4 ليكرت كه داراي 19 پرسش چهار پاسخي مي باشد (پيوست شماره يك).
2- پرسشنامه همكار حداقل مرجح (Least Preferred Coworker) LPC فيدلر كه شامل 16 پرسش، هشت پاسخي است (پيوست شماره دو) . فرم جديد اين پرسشامه داراي 18 پرسش 1 تا امتيازي ميباشد.
3- پرسشنامه رضايت شغلي كه داراي 30 پرسش است و پاسخنامه آن با امكان انتخاب از بين ده مقدار، از ده تا صد، با فواصل دهتايي، انتخاب شده است (پيوست شماره سه). پژوهشگر اين پرسشنامه را بر مبناي تحقيقات قبلي هرزبرگ، ليكرت، فيدلر و پژوهشهاي آقايان اكرامي. حق گو و ديگران تهيه و تنظيم نموده است و اعتبار آن را نيز به روش بازآزمايي تحت آزمون قرار داده است.
منظور از اعتبار Reliability)) ابزار پژوهش آن است كه اگر خصيصه مورد نظر با همين ابزار (يا وسيله مشابه آن) در شرايط مشابه دوباره اندازه گرفته شود، نتايج تا چه اندازه مشابه، دقيق، بازيافتي و قابل اعتماد است (كاشاني و حيد، صفحه 7) . اعتبار: شاخص ميزان دقت، ثبات، پايايي، پيشبيني پذيري، تكرار پذيري و بازپديد آوري نتايج يك وسيله اندازهگيري است.
مقصود از روايي (Validity) ابزار پژوهش، مناسب بودن، با معنا بودن و مفيد بودن استباطهايي است كه از روي اندازهگيري واقعاً بتواند خصيصه مورد نشر نظر تدوين كننده ابزار پژوهش و نه خصيصه ديگري را اندازه بگيرد.
رواني داخلي (Internal Validity) اين سئوال را مطرح ميكند كه «آيا نتايج حاصل از تحقيق، پاسخگوي فرضها يا سئوالهاي بيان شده در تحقيق است؟ » روائي خارجي (External Validity) قابليت تعميم نتايج تحقيق به جامعه بزرگتر را بررسي ميكند (نادري، 120). عوامل هشتگانه موثر بر روائي داخلي پژوهش ها عبارتند از:
عامل تاريخي (وقايعي كه در فاصله زماني بين دوباره سنجش به وقوع مي پيوندد)، عامل بلوغ (تغييرات جسمي و رواني آزمودني ها در طل زمان تحقيق)، عامل آزمون (اجراي آزمون مقدماتي، ممكن است آزمودنيها را در انجام بهتر آزمودنهاي بعدي آمادهتر سازد)، وسايل اندازهگيري (وسايل و روشهاي بي اعتبار اندازهگيري در بيارزش كردن رواني داخلي پژوهش ها تأثير بسيار دارد)، بازگشت آماري (تشخيص تفاوت بين اثر حاصل از بازگشت آماري و اثر واقعي متغيير مستقل بر متغيير وابسته) سوگيريهاي گزينش (مثلاً گزينش افراد داوطلب شركت در تجربه و مقايسه آنان با افراد غير داوطلب، گروه ويژه»، اثر افت آزمودنيها (احتمال كم شدن تعداد آزمودنيها مانند هوش و انگيزه در طول زمان تجربه، از تفاوتهاي حاصل از اثر متغير مستقل بر متغيير وابسته).
عوامل چهارگانه موثر بر رواني خارجي پژوهشها عبارتند از: اثر كنش متقابل حاصل از تعصبات و تمايلات گزينش و متغيير مستقل، اثر آزمون مقدماتي بر متغيير مستقل، اثر روشهاي تجربي بر متغيير مستقل و تداخل چند متغيير مستقل. پنجمين عامل موجب تحديد رواني خارجي «مصنوعي بودن موقعيت و شرايط تجربي» است (نادري، صفحات 121- 129)
پژوهشگر بر اين باور است كه ، اعتبار و روايي پرسشنامه سبك هاي 1 تا 4 ليكرت مبتني بر پژوهشهاي دراز مدت گروه ميشيگان ،ليكرت و همكاران وي از هزاران مدير ميباشد (خليلي، صفحه 65). و در مدت محدود اين پروژه نتوانست گزارش علمي منتشر شده اي در اين مورد بدست آورده و از طرفي، نتايج پژوهشهاي ليكرت و همكاري بر اين باور بوده است كه هميشه و همه جا عملكرد سبك چهار بهتر از سبك يك گزارش شده است.
درباره اعتبار مدل اقتضايي فيدلر پژوهشهاي زيادي انجام گرفته و اكثر يافتهها از آن حمايت مي كنند (خيلي، صفحه 94).
ضريب اعتبار پرسشنامه رضايت شغلي به روش بازآزمايي توسط پژوهشگر، كه بر روي 30 نفر از 46 نفر آزمودنيها، به فاصله زماني 15 روز از پايان نوبت اول صورت گرفته، محاسبه شده است. اين محاسبه اعتبار پرسشنامه رضايت شغلي را تائيد ميكند (جدول شش، فصل چهارم).
بعلاوه، اعتبار و روائي هر سه پرسشنامه توسط آقاي دكتر ايران نژاد پاريزي تائيد شده است (پيوست شمار شش).
روشهاي تحليل داده ها و طرح پژوهش
براي تحليل دادهها از رگرسيون دو متغييري و از بسته نرمافزاري STATG استفاده شده است كه در آن متغييرهاي سبك هاي رهبري ليكرت و همكار حداقل مرجح (LPC) فيدلر به عنوان متغييرهاي مستقل و رضايت شغلي كاركنان به عنوان متغيير وابسته منظور شده است. پس از پاسخگويي و تكيل پرسشنامهها توسط آزمودنيها (بفاصله روز بعد از توزيع)، پرسشنامهها جمعآوري و دادههاي هر يك استخراج و در جداول مربوطه درج و فراواني آنها تعيين و نمودارهاي مربوط رسم و مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. و به كمك مدل رياضي رگرسيون دو متغييري سهم هر يك از متغييرهاي مستقل در متغير وابسته تعيين گرديده است. بعلاوه به جهت طولاني بودن محاسبات دستي و پيشگيري از احتمال خطا، تنظيم جداول فراواني و آزمون فرضيه به شيوه رگرسيون دو متغييري نير از بسته نرم افزاري STATG استفاده بعمل آمده است.
در پژوهش اخير از روشهاي آمتر توصيفي و آمار استنباطي استفاده شده است. آمار توصيفي شرايط موجود در بين آزمودنيها را توصيف ميكند و روشهاي آمار استباطي عملكرد يا ارتباط بين دو يا چند متغيير را مورد بررسي قرار مي دهد و يا پيشبيني ميكند . در اين پژوهش دو متغير سبكهاي رهبري ليكرت و همكار حداقل مرجح فيدلر به عنوان متغييرهاي مستقل و براي پيشبيني رضايت شغلي كاركنان (Y) در نقش متغير وابسته، بكار برده شده است.
از طرفي، نقش اساسي اغلب، روشهاي تحليل دادهها تقسيم، جداسازي و تشخيص تغييرات ناتشي از متغييرهاي مستقل در متغيير وابسته ميباشد. دو روش تحليل واريانس و تحليل رگرسيون چند متغييري در زمره اين گروه روشها قرار دارند. تحليل واريانس گامهاي فوق را بطور خلاصه در بر ميگيرد و تحليل رگرسيون چند متغييري يكي ياز مهمترين و نيرومندترين شاخههاي تحليل چند متغييري است كه در مورد انواع گوناگون مسائل تحقيقي با دو، سه، چهار متغيير مستقل يا بشتر به كار برده ميشود. اين روش نه تنها همان كاري را ميكند كه تحليل واريانس انجام مي دهد، بلكه فراتر هم ميرود (از دادهها اطلاعات بيشتري بيرون مي كشد و در مورد انواع بيشتري از دادهها قابل استفاده). رگرسيون چند متغييري روشي است براي تحليل مشاركت جعي و فردي دو يا چند متغيير ، در تغييرات يك متغيير وابسته، Y (كرلينجر، صفحه 10).
پديدههاي طبيعي عموماً پيچيدهاند و اين پيچيدگي، خاصه، در علوم رفتاري بيشتر است. منظور از پيچيدگي اين است كه پديده داراي جوانب گوناگون و علل متعددي است. در يك متن تحقيقي تحليلي، پيچيده بدين معنا است كه پديده داراي چندين منبع تغيير است. و بررسي علمي هر متغيير مستلزم آن ست كه منابع تغيير آن متغيير تشخيص داده شود. از اينرو، تحليل رگرسيون چند متغييري براي مطالعه تأثيرات چند منتغيير مستقل در متغير وابسته كاملاً مناسب ميباشد.
در خيلي از موارد، كاربرد رگرسيون چندمتغييري بر پيشبيني يك متغيير وابسته،Y ، از طريق دو يا چند متغيير مستقل، ، تاكيد دارد.
تحليل رگرسيون چند متغييري اين قابليت مطلوب را داراست كه از عهده انواع مختلف متغييرها بالسويه برآيد. و با نشان دادن ماهيت و مقدرا روابط پديدهها با پديدهها با پديدههاي ديگر ما را در فهم پديده هاي علوم طبيعي و علوم رفتار ياري نمايد.
توصيف يافتهها با استفاده از آمارهاي توصيفي و استنباطي
پرسشنامه سبكهاي رهبري ليكرت داراي 19 پرسشنامه چهار پاسخي است. هر يك از اين پرسشها از يك تا چهار امتياز دارد. بنابراين حداكثر امتياز اين پرسشنامه برابر با 76 ميباشد.
پرسشنامه سبكهاي رهبري فيدلر داراي 16 پرسش هشت پاسخي است (نمونه جديد داراي 18 پرسش ميباشد) و هر يك از پرسشها از يك تا هشت امتياز دارد. لذا حداكثر امتياز آن برابر با 128 ميباشد.
پرسشنامه رضايت شغلي داراي 30 پرسش ده پاسخي است و هر يك از پرسشها از يك تا ده امتياز دارد. از اينرو بيشنيه امتياز آن برابر با 300 ميباشد.
بطوريكه قبلاً بيان شد آمار توصيفي شرايط موجود، بين آزمودنيها را از طريق بدست آوردن فراواني ها، اندازههاي گرايش به مركز، شاخصهاي پراكندگي و غيره توصيف ميكنند. از طرفي نيز طبيعت كار پژوهشي دانشگاهي ايجاب مينمايد كه جنبه محرم بودن دادهها كاملاً ملحوظ گردد و تنها از نتايج عمومي و ميانگين پاسخها براي تعبير، تفسير و نتيجهگيري استفاده شود. از اينرو براي هر يك از سه توزيع سبك رهبري ليكرت، سبك رهبري فيدلر و رضايت شغلي مشخصههاي ميانگين، ميانه ، مد (نما)، واريانس (پراش)، انحراف معيار، چولگي و كشيدگي (افراشتگي) محاسبه شدهاند و نتايج بدست آمده در ذيل ارائه گرديدهاند:
ميانگين براي سبكهاي ليكرت برابر با 33/47، LPC فيدلر 85/75 و رضايت شغلي 63/210
ميانه براي سبكهاي ليكرت برابر با 46، LPC فيدلر 76 و رضايت شغلي 209
مد (نما) براي سبكهاي ليكرت برابر با 45، LPC فيدلر 66 و رضايت شغلي 209
پراش (واريانس) براي سبكهاي ليكرت برابر با 18/88 ، LPC فيدلر 98/184 و رضايت شغلي 86/1726
انحراف معيار براي سبكهاي ليكرت برابر با 39/9، LPC فيدلر 60/13 و رضايت شغلي 55/41 مينيمم براي سبكهاي ليكرت 27، LPC فيدلر 37 و رضايت شغلي 106
ماكزيمم براي سبكهاي ليكرت 67، LPC فيدلر 153 و رضايت شغلي 300
دامنه براي سبكهاي ليكرت 40 ،LPC فيدلر 66 و رضايت شغلي 194
ضريب چولگي براي سبكهاي ليكرت 1329/0 ، LPC فيلدر 4612/0- و رضايت شغلي 5024/2-
ضريب كشيدگي (افراشتگي) براي سبكهاي ليكرت 3541/0- ، LPC فيدلر 0041/1 و رضايت شغلي 0546/0-
ضريب تغييرات براي سبكهاي ليكرت 84/19، LPC فيدلر 93/17 و رضايت شغلي 73/19
نتيجهگيريها: در اين پژهش كلاً تعداد 46 نفر از بين 1400 نفر كاركنان حوزههاي مختلف ستاد مركزي سازمان برنامه و بودجه تهران با سه نوع پرسشنامه، مورد آزمون قرار گرفتند. نتايج بدست آمده از اين آزمونها در فصل چهارم در جداول مربوطه ارائه گرديده است.
ميانگين بدست آمده براي پرسشنامه ليكرت بميزان 3/47، بيانگر اين واقعيت است كه ميانگين سبك رهبري از نقطه نظر آزمودني ها در حوزه سبك مشاوره اي قرار دارد. ميانگين حاصل مرجج از ديدگاه آزمودنها در زمره سبك رابطه گرا قرار دارد. و ميانگين بدست آمده براي رضايت شغلي بميزان 63/210، نشانگر اين نكته است كه اين ميانگين برابر با 21/70 درصد مقياس اندازهگيري ميباشد. از طرفي، در معادله رگرسيون بدست آمده در اين پژوهش يعني:
كه در آن سبكاهي رهبري ليكرت و همكار حداقل مرجح فيدلر، Y رضايت شغلي كاركنان، 4458/2= و 0522/0=، بنابراين، بر اساس پژوهش حاضر، ميتوان اظهار داشت كه: در ستاد مركزي سازمان برنامه و بودجه، در صورتيكه سبك رهبري بكار گرفته مشاورهاي و رابطه گرا باشد، رضايت شغلي حاصل در حول و حوش هفتاد درصد خواهد بود. و ضريب رگرسيون ، ميزان تغيير در Y را در ازاي يك واحد تغيير در و نشان ميدهند. براي اين حجم نمونه معني دار است و ليكن بي معني است. بنابرين اهميت نسبي (سبكهاي رهبري ليكرت) در پيشبيني Y بمراتب بيشتر از اهميت نسبي (همكار حداقل مرجح فيدلر) ميباشد و مشاركت نسبي در پيشبيني Y بمرتب بيشتر از اهميت نسبي (مكار حداقل مرجح يدلر) ميباشد و مشاركت نسبي در پيشبيني y بمراتب از مشكارت نسبي در نظر بگيريم، 38/5= بدست ميايد. يعني اضافه كردن در افزيش دقت پيشبيني آنچنان محصوص نميباشد. اين بدن معناست كه بين و همبستگي وجود دارد، و هر چه همبستگي بين و بزرگتر باشد، اضافه كردن به معادله رگرسيون كمتر اثر بخش ميشود (كرلينجر، صفحه 65). و اگر بخواهيم دقت پيشبيني را بالا ببريم بايد متغييرهاي ديگري پيدا كنيم كه دايرههاي واريانس آنها با دايره واريانس Y فصل مشترك داشته باشد و همزمان، بين خود، فصل مشترك نداشته يا فصل مشترك آنها كوچك باشد (كرلينجر، صفحه 67).
گر چه، ما متغييرها را بي حساب وارد معادله نمي كنيم . معذلك انتخاب متغيرها بايد با توجه به ملاحظات نظري و تفسيرهاي معقول يافتههاي تجربي صورت گيرند (كرلينجر، صفحه 70). بايد دانست كه تحليل رگرسيون با دو متغيير مستقل عموماً «بهتر» از تحليل رگرسيون با يك متغيير مستقل است و تنها وقتي كه همبستگي زيادي و موجود باشد، اين بيان مصداق پيدا نميكند.
از سوي ديگر، براي بررسي ميزان رابطه همبستگي از جدول دوم فصل چهارم استفاده مي كنيم. ضريب همبستگي 5218/0= R و مجدور ضريب همبستگي 2723/0 = ميباشد، ضريب همبستگي R يكي از باارزشترين شاخصهاي آماري رگرسيون چند متغييري است و ارزشهاي آن بين 0 و 00/1 در تغيير ميباشد. اگر R برابر با 1 باشد در مورد هر يك از مقاير و ، ميتوان Y را با دقت تمام پيشبيني كرد. اگر R برابر با 90/0 باشد، دقت پيشبيني تقلي مي پذيرد. بطور كلي، هر چه نتايج بدست آمده به يك نزديكتر باشد، بيانگر همبستگي بيشتر و شديدتر بين متغييرها است. وليكن صفر، نشانگر نبودن رابطه است. هر چه همبستگي قويتر باشد، پيشبيني هم دقيقتر است. اندازههاي R و به وضوح مقدار رابطه رابيان ميكند. را ضريب تعيين نيز ميخوانند،چون نسبتي از واريانس Y را كه توسط و در 23/27 درصد از كل واريانس شريكاندو 77/72 درصد كه باقي مي ماند از منابع ديگر (متغييرهاي مستقل ديگر) و اشتباه ناشي ميگردد وليكن، مقدار نستباً قابل ملاحظهاي از رضايت شغلي كاركنان توس سبكهاي رهبري و سبك رابطه گرا تبيين مي شود.
از طرفي، فرضيه پژوهش يا فرضيه جانشين تحقيق اخير بصورت زير بيان شده است:
فرضيه : بين رضايت شغلي كاركنان و سبكهاي رهبري مديرن رابطه وجود دارد:
= ميزان رابطه
كه در آن R ميزان همبستگي واقعي و E ميزان همبستگي ناشي و حاصل از خطاها و اشتباهات است و فرضيه پوچ، صفر يا آماري آن نيز بصورت فرضيه بيان مي گردد: بين رضايت شغلي كاركنان و سبكهاي رهبري مديران رابطه وجود ندارد.
بنابراين :
= ميزان رابطه
از نتايج مندرج در سطوح آخر جدول هفت فصل چهارم، چنين بر مييايد كه آزمون تست براي فرضيه رد مي گردد و بطوريكه از اين جدول معلوم است. ميزان رابطهي براي فرضيه مساوي صفر نميباشد و جزء R از نظر آماري معنيدار است و كل ميزان رابطه بزرگتر و فاحشتر از آن است كه بتوان آن را به خطاها و اشتباهات آماري و نمونهگيري نسبت داد، و لذا فرضيه را ميتوان پذيرفت و باين ترتيب فرضيه پژوهش ثابت ميشود، يعني نتايج پژوهش 2723/0 = و نسبت 982/9= F است؟ كه معني دارد بودن را به لحاظ آماري نشان ميدهد، از سوي ديگر، با توجه به نتايج بدست آمده از آزمون نوبت دوم پرسشنامه رضايت شغلي بر روي 30 نفر از 46 نفر آزمودنيها كه بفاصله زماني 150 روز از پايان آزمون نوبت اول صورت گرفته است (جدول شش فصل چهارم) 5031/0= R و 2531/0 = و نسبت 488/9 = F ميباشد كه همبستگي و همخواني بين دو آزمون اول و دوم را نشان ميدهد و اعتبار آن را تائيد مي كند.
اينك، سئوال پژوهش را مطرح و بررسي مي كنيم: يعني اين پرسش كه آيا رضايت شلغي كاركنان تابع پيچيده و مركبي از تعداد زيادي از متغييرها ميباشد؟
با توجه به نتايج بدست آمده در قسمت فوق معلوم گرديد كه واريانس باقيمانده برابر با 77/72 درصد ميباشد و از متغييرهاي مستقل ديگري نيز مي باشد و بنابرين داراي چندين منبع تغييراست و از اين رو تابع پيچيدهاي نيز ميباشد.
با در نظر گرفتن كليه جوانب، استباط ميشودكه اكثراً «كاركنان بدلايل مشكلات سازماني، علاقندي كافي به استفاده از حداكثر تواناييهاي خود ندارند، خود را هم سرنوشت و هم هدف با سازمان نميدانند و رضايت خود را از علايق خارج از سازمان بدست ميآورنند. براي حل اين مشكل جدي، كه چرخهاي توسعه را كد و كندتر ميكند، ضروري است كه در مناسبات، هنجارها و فضاي اجتماعي سازمانها، تجديد نظر جدي بعمل آيد» (خليلي، صفحه 202). پژوهش آقاي دكتر حق گو نشان ميدهد كه وجود انگيزههاي مثبت در افراد، رضايت از ساعات كاري، وضعيت مسكن و اياب و ذهاب كاركنان، نوع روابط و همكاري بين افراد در محيط كار و . . . در ميزان رضايت شغلي كاركنان نقش عمده دارد. رعايت احترام و شخصيت كاركنان، اعتماد به كار آنها، اعطاي اختيارات كافي براي انجام امور، برقراري كلاسهاي آموزشي گوناگون در جهت افزايش اطلاعات و مهارتهاي كاركنان، ايجاد تسهيلات براي ادامه تحصيل و افزايش سطح عملي آنان، تشويق به موقع با استفاده از روشهاي انگيزش مثبت از قبيل ارتقاءمقام، مرتبه، احترام بيشتر، افزيش حقوق به وسيله پاداش و اضافه كاري و . . . افزايش سطح درآمدها، برقراري كمكهاي مالي در حداقل قابل قبول، فراهم آوردن برنامههاي رفاهي از قبيل: تامين وسايل اياب و ذهاب ، تامين مسكن، ايجاد شركتهاي تعاوني و صندوق قرض الحسنه ميزان رضايت شغلي كاركنان را افزايش مي دهد و موجب انگيزش در كاركنان ميگردد و آنان را در سيدن به هدفهاي سازمان علاقمند ميسازد و از اين رو هم بر كيفيت كاري و كارائي سازمانها ميافزايد و هم در بهداشت رواني كاركنان و خانواده هاي آنان موثر واقع مي گردد. بديهي است كه رضايت تك تك افراد يك جامعه خود نيز سبب ارتقاء سطح زندگي، ميزان سلامتي و رفاه جسمي و روحي و رواني و اجتماعي جامعه ميشود و به طور غيرمستقيم بازده آن به كشور و جامعه بر ميگردد و نتايج آن در نهايت به نفع كشور خواهد بود (حق گو، صفحه 22). و نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه جويا شدن ايدههاي كاركنان و به كارگيري اين ايدهها، ارائه پاداشهاي مقتضي، شمول بيشتر كاركنان در فعاليت ها، اشاعه احساس مسئوليت در تمام سطوح سازماني، اختصاص مقدار متنابهي از ارتباطات براي انگيزش، تبادل اطلاعات در تمامي جهات، آگاهي از مسائل فرودستان، در تصميمات مربوط به كار خود، تسهيم گروهها در تعيين اهداف سازماني، تسهيم گسترده وظايف بازنگري و بازبيني، بكارگيري دادههاي هزينه، بهرهوري و . . . جهت حل مسائل و راهنمايي، در رضايت كاركنان نقش عمدهاي ايفا ميكند.
به دلايل مشورحه زير بايد به نتايج پژوهش حاضر با ديده احتياط نگريست و از تعميم عجولانه آن اجتناب ورزيد:
1- محدوديت حجم نمونه: پائين بودن جمعيت نمونه يكي از محدوديتهاي اين طرح احساس ميگردد. اين محدوديت به سبب مشغله شغلي كاركنان و محدود بودن دامنه تحقيق به حوزه جغرافياي معين و محدويت زماني پروژه بوده است.
2- محدوديت زماني: بدليل كوتاه بودن زمان تحقيق (5 ماه) براي طرح، تهيه و انجام آن است.
3- محدوديت مكاني: كه به لحاظ منحصر بودن جمعيت نمونه تحقيق در يك نهاد ميباشد.
4- محدوديت ابزاري: هرسه پسشنامه مورد استفاده اين پژوهش، از ابزارهاي وابسته به فرهنگ محسوب ميشوند. و يكي از مشكلات دامنگير كارهاي پژوهش اينست كه افراد در مواقعي كه فكر مي كنند ممكن است پاسخ واقعي به زيان آنان تمام شود، روش محافظ كارانه پيش ميگيرند و پاسخهايي را بر مي گزينند كه جامعه پسند باشد.
5- محدوديت جنسي: گروه نمونه مورد آزمون، فقط از ميان جامعه مردان انتخاب شده است.
6- محدوديت نمونهاي: نميتوان بطور حتم ادعا نمود كه كاركنان مورد آزمون با استفاده از روش نمونه بردراي تصادفي از ميان جامعه كاركنان اين سازمان انتخاب شدهاند، زيرا تنها تعداد معدودي از واحدها در پاسخگويي شركت داشتند.
7- محدوديت امكاناتي: مقررات سخت و غير منعطف برخي از كتابخانههاي دانشگاهها در امانت دادن كتابها به دانشجويان پژوهشگر مؤسسات ديگر، نبود يا كمبود يا عدم دسترسي به منابع مرجع ذكر شده در كتابهاي خارجي و داخلي و ضيق و اتلاف وقت در بررسي و مقابله برخي از موضوعات، مفاهيم و پژوهش هاي اخير.
1- حجم نمونه به 100 نفر افزايش داده شود، تا با بالا بردن روائي و پايائي پرسشنامهها، به اعتبار نتايج قوت بيشتري بخشيده شود، و نتايج بدست آمده با ننتايج پژوهش اخير مقايسه و مقابله شود و تعبير، تفسير و نتيجهگيري بر مبناي نتايج دو پژوهش صورت گيرد.
2- پژوهش اخير در مورد كاركنان ساير نهادهاي دولتي و بخش خصوصي نيز تكرار شود.
3- براي وسعت بخشيدن و به روز كردن دامنه و عمق پژوهش حتي الامكان از شبكه اينترنت و مجلات خارجي مديريتي- رهبري استفاده شود.
4- اين پژوهش در مورد تك تك نگرشهاي عمده رهبري نيز ( جدول 1 ، صفحه 30) انجام شود، تا نتايج بدست آمده از كليه نگرشها مقايسه و تلفيق گردند.
5- پرسشنامههاي جديدي كه منطبق با فرهنگ ما و از درجه اعتبار و روايي بالايي برخوردارند، تدوين و آزمون گردند. و از جدول انطباق اعمال رهبري (پيوست شماره پنج)در تهيه و تنظيم آنها استفاده بعمل آيد.
6- پژوه مشابهي مشتركاً با همكاري سه نهاد: سازمان برنامه و بودجه، اداره امور استخدامي كشور، و مركز آموزش مديريت دولتي با تصويب بودجه، امكانات و پرسنل لازم انجام شود.
7- كليه پژوهشهاي بومي انجام گرفته قبلي درباره رضايت كاركنان و سبك هاي رهبري مديران گردآوري، تلخيص و در دسترس پژوهشگران اين زمينه ها قرار داده شود، تا سبب بينش و عمق بيشتر پژوهشهاي آتي گردد.
8- پژوهش اخير با در نظر گرفتن متغييرهاي: ميزان تحصيلات متفاوتي (ابتدايي، راهنمايي، متوسطه، ديپلم، فوق ديپلم، ليسانس، فوق ليسانس، دكترا)، محلهاي جغرافيايي مختلف (مركز استان، شهرستانهاي بزرگ، شهرها و روستاها)، سازمانهي با اندازههاي مختلف ( خيلي بزرگ، بزرگ، متوسط، كوچك) و تعداد كاركنان (پرجميت ، باجمعيت متوسط و كم جمعيت)، سازمانهاي با درجه پيچيدگي متفاوت (خيلي پيچيده ، پيچيده ، نسبتاً پيچيده). و اثر متغيير زمان، در نتايج و يافتههاي حصل از پژوهش ها (دراز مدت، ميان مدت و كوتاه مدت)، انجام گيرد.
كليد رشد و ترقي چشمگير كشورهاي پيشرفت در جهات مختلف علمي، پژوهشها و بررسي هاي مستند و دقيق آنان بوده است. و تنها از طريق پژوهش، در رفتار مديريتي است كه امكان دارد حقايق اساسي پديدار گردند. بعلاوه مديريت موتور توسعه و كليد رستگاري ملتها است.
در دنياي رقابت و پيچيدگي، توفيق سازمانها تنها با شيوههاي مطلوب مديريت مقدور است و رهبري سازماني نقش پراهميتي در اثر بخشي سازمان دارد. و يافتههاي حاصل از پژوهشهاي رهبري ميتوانند راهگشا و راهنماي انتخاب سبكهاي رهبري مناسب در سازمانها باشند و در حصول رضايت كاركنان نفشي عمده ايفا نمايند.
اين پژوهش نيز با اين هدف و اميد كه بتواند سهمي ولو بسيار اندك، در راه گشايي و هموار نمودن راه تامين رضايت شغلي كاركنان، شفاف و روشن نمودن سبكهاي رهبري مديران و تشويق و انگيزش كارهي پژوهشي بيشتر در اين زمينهها، ايفا نمايد. انجام گرفته است.
مسئله اين پژوهش بررسي رابطه و همبستگي بين سبكهاي رهبري و رضايت شغلي كاركنان بوده است. منظور بررسي آن دسته از ويژگيهاي سبكهاي رهبري بوده است كه در رضايت شغلي كاركنان مؤثر هستند. از طرفي، هدف ارائه آن دسته از مفاهيم، تئوريها و يافتهها پيرامون سبكهاي رهبري و رضايت شغلي بوده است كه در به آرمان رساندن رهبران از مفاهيم ، تئوريها و يافتهها پيرامون سبكهاي رهبري و رضايت شغلي بوده است كه در به آرمان رساندن رهبران و پيروان عملاً به كار آيند.
سبك رهبري شيوهاي است كه رهبر از نفوذ خود براي كسب اهداف سازماني استفاده ميكند و به مداومت هدفها و نيازها در وضعيتهاي مختلف توجه دارد. سبكن رهبري ناشي از شخصيت ديرپاي فرد ميباشد و تابع سلسله مراتب انگيزش وي است. رضايت شامل كليه پاداشهاي مادي و معنوي است كه باعث خرسندي و خشنودي فرد ميشود و ارضائ كامل خواستها و نيازهاي وي را در بر ميگيرد.
رهبري آن بخش از مديريت است كه به افراد الهام ميبخشد تا بارها كردن استعدادها و جهت دادن به انرژيهاي خود، براي اجراي موفقيتآميز وظايف خود، گردهم جمع شوند. همچنين، پيشينه مطالعاتي و بررسي كارهاي پژوهشي نود سال اخير نيز باختصار در فصل دوم ارائه شده است. نگرش هاي عمده پژوهشهاي رهبري از جمله نگرش ديرينه، نگرش ابرمرد، نگرش صفات شخصي، نگرش رفتاري (پژوهشهاي دانشگاههاي آيووا، اوهايو، ميشيگان و هاروارد)، سبكهاي خودكامه- مردم سالار تن بام- اشميت، تئوري X و Y مگ گرگور، سبكهاي رهبري چهارگانه ليكرت، شبكه مديريت بليك و موتون، رويكردهاي اقتضايي: تئوري سه بعدي درين، مدل اقتضايي فيدلر، تئوري وضعيتي هرسي- بلانجارد، تئوري هاي جديد: مدل تبادل رهبر هموند گرائن، تئوري اسناد گرين- ميچل، جايگزنهاي رهبري كر- جرماير، مدل ارتباط چند جانبه يا كل، ارتباطات رهبري پنل- ها كينز، نگرش شرطي سازي مؤثر كوماكي، مديريت رويداد اسميت- پيترسن، رهبري مهارتهاي بين شخصي رايت- تيلور، رهبري انتقالي بس- اوليو، خود رهبري منز- سميز، ارائه شدهاند.
بعلاوه ، از پژوهش هاي بومي آقايان دكتر خليلي: يافتن سبكهاي مناسب رهبري مديران در ده سازمان ايراني در تهران (72- 1371)، پژوهش آقاي دكتر حقگو: بررسي تاثير عوامل گوناگون در رضايت شغلي در مركز بهداشتي- درماني شهرستان رشت (1375)، و پژوهش آقاي كاشاني وحيد: ارتباط سبك رهبري مديران با سطح نياز و تجربه خدمتي آنان در مركز 5 استان كشور (74-1373) در انجام پژوهش حاضر استفاده بعمل آمده است.
رهبري اثر بخشي، يعني استفاده از حداكثر توانايي و استعداد افراد در رسيدن به هدفهاي تعيين شده، خود يكي از راههاي انگيزش كاركنان محسوب ميگردد. و نارضايتي و كمبود انگيزه غالباً ناشي از رهبري سازماني نامناسب ميباشد. ليكرت براي اندازهگيري اثر بخشي سازمان سه گروه متغيير مربوط به هم يعني متغييرهاي سببي، متغييرهاي ميانجي و متغييرهاي نتيجه نهايي را ملحوظ ميدارد.
متغييرهاي مياني (مداخله گر) وضعيت دروني و سلامت سازمان را نشان مي دهند و شامل انگيزش، رضايت، سلامت روحي و جسمي كاركنان، ميزان استفاده از دانش، مهارت، توانايي و تجربه آنان، وفاداري و چرخش كاركنان مي باشند.
نگرش اقتضاي يا موقعيتي براي دركاثر برخي رهبر، هر دوي ضرورتهاي موقعيت و ويژگيها شخص رهبر را مد نظر قرار مي دهد. در تئوري اقتضايي فيدلر رهبران داراي يكي از سه شبكه وظيفه گرا، سبك اجتماعي- مستقل و يا سبكه رابطهگرا ميباشند و براي تعيين اين سبكها از پرششنامه همكار حداقل مرجح (LPC) استفاده ميشود و سه عامل روابط رهبر- هموند، ساختار وظيفه و قدرت مقام براي تعيين موقعيت يا وضعيت رهبري بكار برده ميشوند. تئوري رهبري اتقضايي نشان ميدهد كه «يك بهترين راه» براي رهبري سازماني وجود ندارد. مثلاً مديريت مشاركتي را نمي توان به عنوان راه حل همه مديران و همه سازمانها توصيه كرد و يك نوع سبك رهبري نميتواند در همه موقعيتها موفق باشد. اين تئوري استعداد، توانايي و علاقمندي كاركنان را ملحوظ نمي دارد. شاين (1989) به دليل پيچيدگي ذاتي كه در تحليل رهبري نهفته است، آن را به مؤلفههائي تجزيه ميكند كه در بررسي پژوهشهاي رهبري راهنما قرار گيرند و رهبري اثر بخش را تابعي از ويژگيهاي رهبر، ويژگيهاي كاركنان و عوامل موقعيتي مي داند. به نظرش اين رفتار واقعي رهبر حاصل تاثير متقابل ويژگي هاي واقعي رهبر ، پيروان. وظيفه و موقعيت؛ اداركها و تصورات رهبر از خود، پيروان، وظيفه و موقعيت ميباشد.
پژوهش حاضر با استفاده از روشهاي توصيفي و همبستگي انجام گرفته است. جامعه نمونه متشكل از 1400 نفر كاركنان حوزههاي مختلف ستاد مركزي سازمان برنامه و بودجه تهران بوده است. حجم نمونه به روش تصادفي 50 نفر از آنان را در بر ميگيرد كه اكثراً داراي تحصيلات ليسانس و يا بالاتر و ميانگين خدمتي برابر با 15 سال ميباشند. روش گردآوري اطلاعات و داده ها به روش كتابخانه و پرسشنامه انجام گرفته است و به دليل ضيق وقت از روشهاي مصاحبه و مشاهده استفاده نشده است . سه نوع پرسشنامه: پرسشنامه 19 سئوالي سبكهاي رهبري 1 تا 4 ليكرت، پرسشنامه 16 سئوالي همكار حداقل مرجح (LPC) فيدلر و پرسشنامه 30 سئوالي رضايت شغلي توزيع و بعد از بيست روز جمع آوري و مورد بررسي ، مطالعه و استخراج قرار گرفتند. چهار عدد از پرسشنامهها بعلت ناكافي بودن ملحوظ نگرديدند و حجم نمونه به 46 نفر كاهش يافت. اعتبار و روايي اين پرسشنامهها از ابتدايي پژوهش مورد توجه و مد نظر بودهاند. منظور از اعتبار يك پرسشنامه اينست كه اگر خصيصه مورد نظر با همين پرسشنامه در شرايط مشابه دوباره اندازه گرفته شود، نتايج بدست آمده تا چه اندازه مشابه، دقيق و قابل اعتماد ميباشد. اعتبار يك ابزار اندازهگيري شاخص ميزان دقت، پايئي و پايائي و بازپديد آوري نتايج توسط آن وسيله اندازهگيري است. مقصود از روايي يك پرسشنامه، مصاحبه، مشاهده و اطلاعات قبلي (كتابخانهاي) استفاده بهينه شود، تحقيق داراي روايي ميباشد. و براي آنكه تحقيق داراي روائي بالائي باشد بايد از چهار ابزار پرسشنامه، مصاحبه ، مشاهده و اطلاعات قبلي استفاده شود.
پژوهشگر، اعتبار روايي پرسشنامه سيكهاب رهبري 1 تا 4 ليكرت را مبتني بر پژوهشاي دراز مدت ليكرت و همكاران او و از پرسشنامه همكار حداقل مرحج فيدلر را مبتني بر پژوهشهاي زياد و حمايت اكثر يافتهها از آن مي داند . آزمون اعتبار پرسشنامه همكار حداقل مرجح فيدلر را مبتني بر پژوهش هاي زياد و حمايت اكثر يافتهها از آن مي داند . آزمون اعتبار پرسشنامه رضايت شغلي به روش بازآزمايي توسط پژوهشگر بر روي 30 نفر از 46 نفر آزمودنيها، به فاصله 15 روز از پايان نوبت اول انجام گرفت و نتايج حاصل اعتبار آنرا تائيد ميكند.
براي تحليل و استنتاج داده ها از روش رگرسيون (وايازي، بازگشت) دو متغييري و از بسته نرم افزاري STATG (شامل تعداد بيشماري از روشهاي آماري و رياضي) استفاده شده است. متغييرهاي سبكهاي رهبري ليكرت و سبكهاي رهبري فيدلر به عنوان متغييرهاي مستقل و رضايت شغلي كاركنان به عنوان متغيير وابسته ملحوظ شدهاند. همچنين در انجام عمليات رياضي، به جهت طولاني بودن محاسبات دستي و پيشگيري از احتمال خطا، تنظيم جداول فراواني و آزمون فرضيه به شيوه رگرسيون دو متغييري نيز از بسته نرم افزاري STATG استفاده بعمل آمده است.
همانطوريكه خاطر نشان گرديد، پژوهش اخير از روشهاي آمار توصيفي و آمار استنباطي استفاده شده است. آمار توصيفي شرايط موجود در بين آزمودنيها را (بكمك ميانگين، ميانه، مد يا نما، شاخص هاي پراكندگي، . . . . ) توصيف ميكند و آمار استنباطي ارتباط بين دو يا چند متغيير را بكمك روشهاي تحليلي مورد بررسي قرار ميدهد. براي نمونه، روش رگرسيون چند متغييري بكار برده شده در اين پژوهش، روشي است كه براي تحليل مشاركت جمعي و فردي دو يا چند متغيير مستقل ، در تغييرات يك متغيير وابسته Y، مورد استفاده قرار ميگيرد. تحليل رگرسيون چند متغييري اين قابليت مطلوب را دارد كه از عهده انواع مختلف متغيير بالسويه برآيد و با نشان دادن ماهيت و مقدار روابط پديدهها با پديدههاي ديگر ما را در فهم آنها ياري نمايد. پرسشنامه سبك هاي رهبري ليكرت داراي 19 پرسش يك تا چهار امتيازي است، بنابراين حداكثر امتياز آن 7 ميباشد. پرسشنامه تعيين سبكهاي رهبري فيدلر داراي 16 پرسش يك تا هشت امتيازي است، لذا حداكثر امتياز آن 128 ميباشد. پرسشنامه رضايت شغلي داراي 30 پرسش يك تا ده امتيازي است و بيشينه امتياز آن برابر 300 ميباشد. سبكهاي رهبري ليكرت و فيدلر به عنوان متغييرهاي مستقل و رضايت شغلي به عنون متغيير وابسته ملحوظ شده است.
از تحليل دادهها به روش آمار توصيفي ميانگين، ميانه، مد(نما براي سبكهاي رهبري ليكرت به ترتيب برابر با : 33/47، 46/45 ، براي سبكهاي رهبري فيدلر به ترتيب برابر با: 85/75 ، 76 و 66 ، و براي رضايت شغلي به ترتيب آمده اند. ميانگين 3/47 براي سبكهاي رهبري ليكرت بيانگر سبك رهبري مشاوره اي، ميانگين 85/75 براي تعيين سبكهاي رهبري فديلر نشانگر سبك رهبري رابطهگرا و ميانگيني 63/210 براي رضايت شغلي نمايانگر رضايت شغلي برابر بل 21/70 درصد مقياس اندازهگيري ميباشد. بنابراين بر اساس پژوهش حاضر، ميتوان اظهار داشت كه : اگر براي اين نمونه سبكهاي رهبري مشاورهاي و رابطه گرا باشد، رضايت شغلي حاصل حدود هفتاد درصد خواهد بود.
از طرفي، از تحليل دادهها به روش آماري استنباطي:
معادله رگرسيون دو متغييري به صورت زير بدست ميآيد:
كه در آن و متغييرهاي مستقل سبكهاي رهبري ليكرت و فيدلر و Y متغيير وابسته رضايت شغلي كاركنان است. ضريب رگرسيون معنيدار است و ليكن به معني است. بنابراين اهميت و مشاركت نسبي در پيشبيني Y بمراتب بيشتر از اهميت و مشاركت نسبي ميباشد و ميزان اثر بخشي در افزايش دقت پيشبيني آنچنان قابل ملاحظه ميباشد. اين بدان معناست كه بين و همبستگي وجود دارد، و هر چه اين همبستگي بزرگتر بشد، اضافه كردن به معادله رگرسيون كمتر اثر بخش ميشود. براي بالا بردن دقت پيشبيني بايد متغييرهاي ديگري پيدا كرد كه دايرههاي واريانس آنها با دايره واريانس Y فصل مشترك د
1- مقدمه Introduction
با توجه به آنچه كه در گزارش اول ، اسفند 1381 ( بررسي و چگونگي تعويض مبرد R-22 در چيلرهاي مجتمع پتروشيمي اصفهان) به آن اشاره شد و پروژههاي انجام شده در خصوصتعويضCFC ها در اين مجتمع، PROPOSAL حذف براي مبردهاي R-11 ، R-13 ، R-502 و R-12 صادر شده است و در طي سال گذشته و جاري دستگاههاي سبك مجتمـع كه با R-12 كار ميكردند ، در زمـان تعميرات و در واحد تهويه گاز آنها با مبرد R-134a با موفقيت تعويض شد كه در اين زمينه ميتوان به دو دستگاه آبسرد كن و دو دستگاه فريزر اشاره نمود.
واحد تهويه اميدوار است بتواند با انجام پروژه تعويض HCFC R-22 كه براي اولين بار در كشور در اين مجتمع انجام ميگيرد ، رسالت خود را در خصوص تعهدات زيست محيطي و پروتكل مونترال تكميل نموده و بدين ترتيب در كارنامة خود در خصوص RETROFIT تجربه جديد ( تعويض HCFC ها ) را به دستاوردهاي خود اضافه نمايد.
البته با توجه به تماسها و مكاتباتي كه از طريق اينترنت بعمل آمده است، از مبرد R-507 بجاي فرئون R-22 فقط در دستگاههاي سرد كنندهاي كه دماي آنها زير صفر است (LOW AND MEDIUM TEMPERATURE) استفاده ميشود و اين مسئله هم اخيراً و آنهم بصورت يك پروژة تحقيقاتي كه از طرف ASHRAE هزينه شده است ، عنوان گرديده و در واقع استفاده از R-507 بجاي R-22 در سيستمهاي سرد كننده با دماي بالاي صفر (HIGH TEMPERATURE) و آنهم به كمك BRINE ( ضد يخ – اتيلن گلايكول ) براي اولين بار در اين مجتمع صورت ميگيرد كه در صورت موفقيت علاوه بر تعويض HCFC ، مسئله بهينهسازي در مصرف انرژي نيز مدنظر قرار خواهد گرفت.
نكته : استفاده از گلايكول اتيلن و پائين آوردن دماي آب چيلر از 8°C به 1°C ، از سيستم ميتوان بعنوان ICE CHILLER STORAGE بهره برد. ( بايد در نظر داشت كه مكانيزمها و سيستمهاي بكار برده شده از نظر دما و فشار محدوديتي نداشته باشند )
استفاده از دستگاههاي ICE STORAGE در طراحيهاي جديد و آتي با دماي (1°C) 36°F علاوه بر بهينه كردن مصرف انرژي ، هزينههاي لولهكشي ، داكت و كانال كشي ، پمپها و وسايل برقي را بدليل كوچك شدن سايزشان كاهش داد.
2- مبردها Refrigerants
مبرد مادهايست كه با جذب حرارت از يك ماده و يا يك محيط و انتقال آن به محيط ديگر بصورت عامل خنك كننده عمل ميكند. در يك سيكل تراكمي تبخيري ، ماده مبرد با تبخير و تقطير تناوبي ، به ترتيب حرارت را در اواپريتور جذب و در كاندنسر دفع مينمايد.
مبرد ميبايستي داراي خواص شيميائي ، فيزيكي و ترموديناميكي ويژهاي باشد كه استفاده از آن مطمئن و از نظر اقتصادي به صرفه باشد.
البته مبردي وجود ندارد كه براي همه كاربردها مناسب باشد ، بهمين دليل ميبايستي در انتخاب يك مبرد شرايطي را در نظر گرفت كه بتواند نيازهاي يك كاربرد بخصوص را تأمين نمايد.
3- مبردهاي جايگزين و معيارهاي انتخاب
Retrofit Refrigerants & The Guide Lines Of Choise
با شرايط خاصي كه در سالهاي اخير براي كرة زمين ايجاد شده است ومسئله صدمه ديدن لاية اوزن ، سازمانهاي بينالمللي استفاده از HCFC ها را نيز همانند CFCها محدود و براي حذف (PHASE OUT) كردن آنها برنامه زمان بندي شدهاي را در نظر گرفتهاند و شركتهاي توليد كنندة اينگونه مواد سعي بر اين دارند كه جايگزينهاي مناسبي را توليد و در دسترس مشتريها و مصرف كنندهها قرار دهند.
البته همانگونه كه در گزارش اول به آن اشاره شده است واحد تهويه در نظر دارد كه مسئله بهينه سازي انرژي را در زمان تعويض و انتخاب مبرد جايگزين ، مد نظر قرار داده تا بدين ترتيب در كاهش مصرف سوختهاي فسيلي قدم مؤثري برداشته باشد. در نتيجه نسبت به تعويضهاي گذشته ميتوان اصل ششم يعني ارزيابي انرژي مصرفي را به پنج اصل گذشته اضافه نمود.
الف ) عملكرد Performance
ب) ايمني Safety
ج) اطمينان Reliability
د) ملاحظات زيست محيطي Environmental Consideration
هـ) ملاحظات اقتصادي Economic Consideration
و) مصرف انرژي Power Consumption
3-1- عملكرد Performance
ظرفيت برودتي (COOLING CAPACITY) ، ضريب عملكرد (COP) ، گرماي نهان تبخير مبرد ، چگالي گاز و نقطة جوش مبرد فاكتورهائي است كه عملكرد سيستم را مشخص مينمايد.
3-2- ايمني Safety
غير سمي بودن ، غير قابل اشتعال بودن و فشار كاركرد مبرد بعنوان مهمترين شاخصهاي ايمني مبرد در نظر گرفته ميشود.
3-3- اطمينان Reliability
پايداري شيميائي و سازش و تطابق آن با اجزاي مختلف سيستم و مخصوصاً با روغن كمپرسور يكي از ويژگيهاي مهم يك مبرد به حساب ميآيد. قابليت حل شدن مبرد در روغن آنهم در دماهاي كاركرد مختلف بايد مورد قبول بوده و در برگشت روغن به كارتل كمپرسور خللي بوجود نيايد.
3-4- ملاحظات زيست محيطي Environmental consideration
در انتخاب مبرد جايگزين دو فاكتور مهم زيست محيطي مدنظر است
1- پتانسيل تخريب لايه اوزن OZON DEPLETION POTENTAIL
2- پتانسيل گرمايش گلخانهاي GLOBAL WARMING POTENTAIL
3-5- ملاحظات اقتصادي Economic Consideration
با توجه به مقررات جديد EC REQULATION 2037/2000 واضح است كه در آيندهاي نزديك حذف و از رده خارج شدن CFC ها و بدنبال آنها HCFC ها حتمي است. در نتيجه علاوه بر گران شدن مبردهاي قديمي و نيز به سبب مقررات گمركي كه در واردات و صادرات اينگونه مواد در نظر گرفته شده است ، چنانچه در بازار هم يافت شوند ، بصورت قاچاق و گران خواهند بود ، علاوه بر اين ، انتخاب يك مبرد جايگزين نيز در بعضي مواقع ميتواند منجر به تعويض كامل كمپرسور ، روغن و يا تمام اتصالات لوله كشي شود بهمين دليل در انتخاب يك مبرد جايگزين ميبايستي مسائل اقتصادي و هزينهها را در نظر گرفت.
3-6- مصرف انرژي Power Consumption
با توجه به مقايسه دقيق خصوصيات مبردها و اطلاعاتي كه از طريق اينترنت دريافت شده است ميتوان با لحاظ كردن
1) COP Of Refrigerants
2) Surface Coefficient Of Heat Transfer Of Refrigerants
3) Surface Coefficient Of Heat Transfer Of Oils
و حلاليت روغنهاي POLYOIL ESTER كه نسبت به روغنهاي معدني و الكالين بنزني شرايط بهتري را دارا هستند ، مسئله مصرف انرژي به ازاي هر تن برودت را كاهش و بدين ترتيب علاوه بر انتخاب مبرد ايدهآل از نظر سازگاري آن با سيستم در بهينه كردن مصرف انرژي ميتوان اقدام نمود.
البته استفاده از گلايكول اتيلن بعنوان ضد يخ در آب چيلر اين فرصت را به صاحب دستگاه خواهد داد كه دماي آب چيلر را پائينتر آورده و زمان استراحت دستگاه را بيشتر نمايد. بديـن تـرتيـب تعـداد ON و OFF هـاي سيستـم در 24 ساعـت كاهش يافته و در ديماند و آمپرهاي راه اندازي كه خود باعث افزايش هزينههاي الكتريكي ميگردد ، صرفهجوئي نمايد.
4- انواع مبردها Kinds Of Refrigerants
بطور كلي مبردها ( مبردهاي قديم و جديد ) به سه دسته تقسيم ميشوند :
1- مادة خالص (SINGLE FLUID) مانند R-22 , R-134a
2- مخلوط آزئوتروپ (AZEOTROPIC) مانند R-502 , R-507
3- مخلوط زئوتروپ (ZEOTROPIC) مانند R-404 A , R-407 C
البته بهترين مبردها ، مبردهائي هستند كه از يك ماده خالص تشكيل شده باشند ( به دليل ايجاد دما و فشار ثابت در اواپريتور و كاندنسر ) ، ولي با توجه به موارد گوناگون و تنوع در كاربرد سيستمهاي تبريد ، استفاده از يك مبرد خالص (SINGLE FLUID) هميشه امكان پذير نبوده و با محدوديتهائي مواجه است اما لزوم جايگزيني (RETROFITTING) استفاده از مبردهاي مخلوط را هم اجتناب ناپذير مينمايد.
به دلايل زير انتخاب آزئوتروپها نسبت به زئوتروپها بعنوان جايگزين و تعويض مبردهاي تخريب كنندة لاية ازون بهتر است.
1- ضريب انتقال حرارت
2- دماي گلايد TEMPERATURE GLIDE
3- مسئله نشتي و تغيير در غلظت يكي از عناصر تشكيل دهندة مخلوط
از نظر ضريب انتقال حرارت آزئوتروپها از زئوتروپها بهتر عمل ميكنند همچنين در صورت نشتي ، در نسبت وزني عناصر تشكيل دهنده زئوتروپها تغييرات فاحشي ايجاد ميشود كه نهايتاً منجر به تغيير ضريب عملكرد (COP) دستگاه شده و حتي ممكن است نياز باشد كه كل گاز دستگاه تخليه و دوباره شارژ مجدد شود در صورتيكه آزئوتروپها در اين مورد تقريباً همانند مادة خالص عمل ميكنند ( بدليل صفر بودن و يا پائين بودن دماي گلايد )
- دماي گلايد TEMPERATURE GLIDE
برخلاف مادة خالص ، براي مخلوط ها دماي تبخير تعريف نميشود بلكه دماي ديگري بنام گلايد مورد مطالعه قرار ميگيرد چرا كه مخلوط از چند مادة مختلف با خصوصيات فيزيكي متفاوت تشكيل شده است و عمل تبخير و تقطير آنها در شرايط يكسان انجام نميگيرد. در نتيجه در موقع انتخاب مبردهاي مخلوط دماي گلايد را مدنظر قرار ميدهند.
اختلاف بين دماي نقطه حباب (BUBBLE POINT) و نقطه شبنم (DEW POINT) تحت فشار ثابت را دماي گلايد (TEMPERATURE GLIDE) ميگويند و هر چه اين دما كمتر باشد رفتار مادة مورد نظر به رفتار يك مادة خالص نزديكتر است و بهمين دليل در موقع انتخاب مبردهاي مخلوط ، اين دما ، نقش تعيين كننده دارد و آزئوتروپها از اين نظر بهتر ميباشند.
5- انتخاب مبرد جايگزين R-22 در مجتمع پتروشيمي اصفهان
الف) گزينههاي معرفي شده از طرف شركتهاي توليد كننده خارجي براي جايگزيني R-22 گازهاي R-407C و R-507 ميباشد كه البته گاز R-507 اخيراً بعنوان جايگزين در دستگاههائي كه دماي OPERATION آنها زير صفر ميباشد توصيه شده است. لذا واحد تهويه مجتمع در نظر دارد با اضافه كردن گلايكول اتيلن ( ضد يخ ) به آب چيلر از مبرد R-507 در دستگاههاي تهويه مطبوع بنا به دلايل زير استفاده نمايد :
1- دماي گلايد آن صفر است.
2- نسبت به R-407 C از ضريب انتقال حرارت بيشتري برخوردار است.
3-سازگاري با كمپرسورهاي COPELAND به دليل تجربه استفاده در سردخانه زير صفر
4- مصرف انرژي الكتريكي در اين سيستم كمتر خواهد بود
5-بدليل سرما سازي سريع R-507 و طولاني شدن OFF دستگاه ضايعات آن كمتر و عمر قطعات مكانيكي بيشتر خواهد شد.
6-بدليل اينكه دماي ديسچارج كمپرسور پائينتر است سالم ماندن روغن تضمين خواهد شد.
6- مبرد R-22
فرئون 22 يكي از مبردهاي فلوروكلر داريست كه در سطح وسيعي در سيستمهاي سرد كننده و تهويه مطبوع استفاده ميشود.
فرمول شيميائي آن CHCLF2 ميباشد. نقطه جوش آن در فشار يك آتمسفر -41.4°C است. گرماي نهان تبخير فرئون 22 در دماي 5°F برابر با 93.58 B.T.U/ lb ميباشد. محل نشت آن در سيستمها به كمك ليك ياب الكترونيكي ، چراغ هالايد و يا با كف صابون مشخص ميشود.
آثار زيست محيطي اين نوع مبرد تخريب لايه ازون و ميزان آن بين 0.01 تا 0.05 است. بدليل داشتن هيدروژن در فرمول شيميائي ميزان تخريب آن نسبت به R-12 كمتر است.
درمجتمعپتروشيمياصفهانازايننوعمبرد در سيستمهاي تهويه مطبوع (WATER CHILLER) كولرهاي گازي پنجرهاي ، سيستم سرد كنندة واحد ازت و در سيكل كمپرسور C-321 در واحد H.P.U. استفاده ميشود.
7- محاسبات سيستم سرد كننده ساختمان سايت آفيس در شرايط موجود با گاز R-22
7-1- محاسبات ترموديناميكي سيكل با مبرد R-22 ( سيكل ايدهآل)
سيكل مبرد R-22 را ميتوان در نمودار فشار – انتالپي (p-h) مطابق شكل زير نمايش داد. سيكل ، ايدهآل بوده و راندمان كمپرسور و افت فشار در لولهها در نظر گرفته نشده است. مقادير فشار و دما در نقاط مختلف سيكل براساس استاندارد تبريد تراكمي صورت ميگيرد. (مخصوص چيلرها)
فرآيندهاي مختلف در اين سيكل عبارتند از :
فرآيند 1-2 : تراكم بخار مبرد در كمپرسور كه در شرايط ايدهآل و بصورت آيزونتروپيك است.
فرآيند 2-3 : كاهش دماي مبرد در تحول فشار ثابت ( در لوله ديسچارج و كاندنسر)
فرآيند 3-4 : تقطير يا كاندنس كامل مبرد در يك تحول فشار و دما ثابت
فرآيند 4-5 : تحـول خفقان يا انتالپي ثابت كه در وسيله انبساطي صورت ميگيـرد (اكسپنشن ولو )
فرآيند 5-6 : تحول تبخير در اواپريتور (CHILLER) كه بصورت دما و فشار ثابت انجام ميگيرد.
فرآيند 6-1 : ناحيهسوپرهيت است كه در واقعبرايجلوگيري از صدمهرسيدن به كمپرسور ، بخار اشباع در اواپريتور را قبل از ورود به كمپرسور كمي گرم ميكنند تا بصورت بخار داغ (SUPERHEAT) وارد كمپرسور شود.
در محاسبة سيكل تبريد مورد نظر با مبرد R-22 و بصورت ايدهآل از دادههاي موجود در مركز اسناد و كاتالوگ شركت سازنده چيلر (CLIMAVENTA) استفاده شده است. البته لازم به ذكر است كه بار حرارتي كاندنسر در محاسبات انجام شده براساس اختلاف دماي 6 درجه (INLET 29°C , OUTLET 35°C) صورت گرفته است درصورتيكه طبق LOG SHEETهاي پيوست اختلاف دماي آب ورودي و خروجي كاندنسر چيزي در حدود 10 درجه است كه اين مسئله باعث افزايش ظرفيت كاندنسر خواهد شد. ( مشخصات فني و دادههاي سيستم در پايان گزارش پيوست ميباشد )
7-2- جزئيات محاسبات سيكل تبريد R-22 ( سيكل واقعي )
از آنجائي كه جريان سيال در دو مبدل كاندنسر و اواپريتور دو فازي ( اشباع SATURATION ) ميباشد ، افت فشار ناچيزي ايجاد مي شود كه تأثير آن در محاسبات قابل اغماض و ناچيز است. همچنين افت فشار لولههاي رابط نيز در موازنة حرارتي سيكل قابل چشمپوشي است.
و تنها عامل مهم در محاسبات سيكل بصورت واقعي ، راندمان ((ηC كمپرسور است.، كه ميبايستي در نظر گرفته شود.
البته راندمان كمپرسورهاي سيلندر پيستوني فرئوني كه توسط خود شركتهاي سازنده ارائه ميگردد ، چيزي در حدود 70 تا 80 درصد است. لذا به منظور دقت در محاسبات و آنهم براي تعويض R-507 مقدار راندمان 75 درصد در نظر گرفته شده است.
راندمان يك كمپرسور سيلندر پيستوني رابطة مستقيمي با نسبت تراكم آن دارد.
البته با توجه به تمامي LOG SHEET هاي پيوست در اين گزارش كه توسط افراد گروه تهويه و در تابستان سال جاري و در شرايط مختلف تكميل شده است راندمان كمپرسور چيلر مورد نظر بالاي 75 درصد است.
8- محاسبات سيستم سردكنندة ساختمان سايت آفيس با R-507
8-1- محاسبات ترموديناميكي سيكل با مبرد R-507 ( سيكل ايدهآل )
براساس گزارشات و مقالاتي كه از طريق اينترنت دريافت شده است ، درصورت جايگزين كردن R-507 ، فشار ديسچارج كمپرسور در حدود (3.4 BARG ) +50 PSIG نسبت به R-22 افزايش خواهد داشت و بر عكس دماي ديسچارج كمتر خواهد شد.
لذا محاسبات ترموديناميكـي سيكل با مبرد R-507 براساس دادههاي شركت سازنده چيلر ( دماي اواپريتور 0°C و 10°C سوپر هيت گاز ورودي كمپرسور ) و با لحاظ كردن افزايش +50 PSIG به فشار خروجي كمپرسور انجام گرفته است.
در ضمن قبلاً هم در خصوص افزايش بار حرارتي كاندنسر چيلر مورد نظر در محاسبات به لحاظ اختلاف دماي واقعي 10 درجه بين آب ورودي كاندنسر و خروجي آن اشاره شده است كه مقادير بدست آمده 96 KW – ( بصورت ايدهآل ) و 102 KW - ( بصورت واقعي ) مسئلهاي را ايجاد نميكند.
( مقدار بار حرارتي كاندنسر طبق دادههاي شركت سازندة چيلر 93 KW - و 6 درجه ΔT است.)
8-2- محاسبات ترموديناميكي سيكل تبريد با مبرد R-507 ( سيكل واقعي )
راندمان كمپرسور (ηC) در محاسبات سيكل تبريد با مبرد R-507 بصورت واقعي ، 75% درنظر گرفته شده است.
راندمان كمپرسورهاي سيلندر پيستوتي در سيستمهاي تبريد تابعي از نسبت فشار خروجي به فشار ورودي كمپرسور است. (ABSOLUTE )
|
|
لـذا با توجه به مقدار =18.7 = 2.9 فشار مطلق خروجي ، راندمان كمپرسور سيلندر پيستوني
موجود ، طبق منحنيهاي موجود در كتابهاي ASHRAE بين 75 تا 80 درصد خواهد بود.
لحاظ كردن راندمان 75% در محاسبات بدليل كاهش عمر قطعات و كاركرد ده سالة كمپرسور صورت گرفته است.
البته در زمان راه اندازي و با بالا بودن دماي محيط ممكن است فشار خروجي كمپرسور براي مدت كوتاهي تا 20 BARG هم افزايش يابد كه مسئلهاي را ايجاد نميكند چرا كه حداكثر فشار مجاز براي كمپرسور 25 BARG و ست فشار هايپريشر سويچ اين دستگاه 24.5 BARG ميباشد.
9- لزوم استفاده از ضد يخ
پس از راه اندازي چيلر در ابتداي فصل ( بمدت نيم ساعت ) و با كم شدن دماي آب چيلر ، علاوه بر كاهش فشار ورودي كمپرسور ، فشار خروجي آن نيز كاهش مييابد و با توجه به استفاده از گلايكول اتيلن و دماي پائين ترموستات ( در حدود + 1°C ) فشار ورودي كمپرسور حدود 4.5 BARG و فشار خروجي كمپرسور به 17.5 BARG خواهد رسيد.
در ضمن ضد يخ ميتواند تجهيزات شما را در برابر دماي پائين محيط و فرآيند تبريد ( دماي زير صفر و مسئله يخ زدن سيستم ) محافظت نمايد. اگر قرار است چيلر در دماي نزديك به انجماد كار كند ، بايد سيستم را به نحوي از خطر انجماد حفاظت نمود. چنانچه دماي آب ورودي به چيلر كمتر از ( 10°C ) 50°F باشد بايد از يك ضد يخ مناسب در سيستم استفاده كرد. در غير اين چنانچه چيلر با دمائي پائينتر از 50°F رها گردد ، انجماد سريع در اواپريتور رخ داده و علاوه بر كاهش كارآئي چيلر ، امكان تركيدن و سوراخ شدن چيلر وجود دارد.
دو نوع اصلي از گلايكولها وجود دارند كه در فرآيند كاري چيلرها مورد استفاده قرار ميگيرند ، اتيلن گلايكول و پروپيلن گلايكول.
استفاده از اتيلن گلايكول در بيشتر چيلرها نسبت به پروپيلن گلايكول ارجحيت دارد. از پروپيلن گلايكول بيشتر در مواردي استفاده ميكنند كه كاربرد موردنظر در زمينههاي مواد داروئي و يا تماس با غذا و آب آشاميدني مدنظر باشد.
بطور كلي ضديخها ، مادهاي خورنده هستند و به همين خاطر از اين گونه مواد در جاهائي كه لـولـهها و اتصالات از جنس مس ، فولاد ضد زنگ و يا PVC است ، استفاده ميكنند. البته شركتهائي وجود دارند كه با اضافه كردن مواد شيميائي بازدارنده به كاهش خوردگي سيستم كمك ميكنند.
براي دماهاي مختلف زير صفر ( انجماد ) از غلظتها و محلولهاي اتيلن گلايكول و يا پروپيلن گلايكول كه در جدول زير به آن اشاره شده است ، استفاده ميكنند.
گروه تهويه بمنظور حفاظت چيلر ساختمان سايت آفيس در برابر يخ زدگي پس از تعويض مبـرد R-22 و جايگزين نمودن فوران R-507 از محلول 20% اتيلن گلايكول كه براي دماي (-10°C) 17°F مناسب است ، استفاده خواهد كرد.
Capacity Correction Factors for Propylene and Ethylene Glycol |
|||||||
Precent Propylene Glycol by Weight |
15% |
20% |
25% |
30% |
35% |
40% |
50% |
Freezing Point (°F) |
24 |
18 |
15 |
9 |
5 |
-5 |
-30 |
Capacity Factor Multiplier |
0.922 |
0.985 |
0.972 |
0.960 |
0.950 |
0.928 |
0.878 |
Pressure Drop Multiplier |
1.04 |
1.06 |
1.13 |
1.21 |
1.26 |
1.47 |
2.79 |
Percent Ethylene Glycol by Weight |
10% |
15% |
20% |
25% |
30% |
35% |
40% |
Freezing Point (°F) |
25 |
21 |
17 |
11 |
5 |
0 |
-10 |
Capacity Factor Multiplier |
0.98 |
0.96 |
0.95 |
0.93 |
0.92 |
0.91 |
0.89 |
Pressure Drop Multiplier |
1.08 |
1.11 |
1.16 |
1.21 |
1.27 |
1.32 |
1.38 |
10- اقلام و مواد مورد نياز جهت انجام پروژه تعويض R-22
ملاحظات |
مقدار |
واحد |
شرح جنس |
رديف |
3 x 11.3 KG |
سه |
سيلندر |
مبرد R-507 |
1 |
ساخت شركت ALCO مخصوص R-507 |
يك |
عدد |
اكسپنشن ولو مد TER 21 P |
2 |
3 x 5 LITER |
سه |
گالن |
روغن EMKARATE RL 32 CF |
3 |
در انبار موجود است |
دو |
عدد |
فيلتر دراير جهت R-507 |
4 |
دويست |
ليتر |
اتيلن گلايكول |
5 |
|
در انبار موجود است |
بيست |
كيلوگرم |
محلول شستشو 3 M |
6 |
يك |
عدد |
فشار سنج LOW جهت R-507 |
7 |
|
يك |
عدد |
فشار سنج HI جهت R-507 |
8 |
11- دستورالعمل تعويض HCFC R-22
1-پر كردن LOG SHEET و ثبت پارامتهاي كاري (OPERATION PARAMETTERS) كه در اواخر تيرماه سال 1382 و در اوج گرماي تابستان ثبت شده است (LOG SHEETS 1,2,3,4,5)
2-تخليه روغن كمپرسور و شستشوي كارتل كمپرسور با مادة 3M ، در سه مرحله و هر مرحله پس از 24 ساعت كاركرد كمپرسور و شارژ كمپرسور از روغن EMKARATE RL 32 CF (مقدار شارژ روغن كمپرسور از روغن جديد بايد به اندازة روغن تخليه شده در هر مرحله باشد)
3-روغنتخليه شده در مرحله سوم ميبايستي عاري از روغن قديم باشد ( حد مجاز كمتر از 5% )
4- ريكاور كردن گاز R-22
5- تعويض اكسپنشن ولو ( اكسپنشن ولو مخصوص R-507 )
6- تعويض فيلتر دراير
7- پر كردن سيستم از ازت با فشار 12 BARG جهت كنترل نشتيها و رفع آن
8- تخليه گاز ازت
9- وكيوم كردن سيستم به مدت يكساعت
10- شارژ گاز R-507 ( در ابتدا به مقدار 6 كيلوگرم و بصورت مايع و از طريق شير 1/4 كاندنسر و قبل از فيلتر دراير و مابقي گاز از طريق سكشن كمپرسور و با كنترل دما و فشار سيستم و در حدود تقريباً سه كيلوگرم شارژ شود )
11- نوع گاز (R-507 و نوع روغن جديد (EMKARATE RL 32 CF) روي دستگاه حك شود
12- براي مدت يكهفته دستگاه توسط گروه تهويه زير نظر و LOG SHEET پر گردد.
13- پس از يكماه كاركرد ، روغن و فيلتر دراير سيستم تعويض و تغييرات در آنها مورد بررسي قرار گيرد.
14- تهيه گزارش نهائي در خصوص انجام پروژة HCFC R-22
طبق تعريف کميسيون پزشکی کميته بين المللی المپيک دوپينگ عبارتست از تجويز يا مصرف يک ماده خارجی-يا ماده درون زای بدن،با مقادير غير عادی و يا راه استعمال غير طبيعی توسط شخص سالم با هدف افزايش کارآيی ورزشی.
دوپينگ به معنای استفاده از مواد متعلق به گروه داروهای ممنوع،محدود شده و يا استفاده از روشهای گوناگون غيرمجازی ميباشد.به قول خوان آنتونيو سامارانش رئيس کميته بين المللی المپيک،دوپينگ نوعی تقلب است که از جنبه های مختلف منجر به انحطاط و مرگ ميشود:
مرگ فيزيولوژيک چرا که دستکاری غيرقانونی در فرايند طبيعی باعث تغييرات شديد و گاهاً برگشت ناپذيری در بدن ميشود.
مرگ جسمی نظير برخی موارد اسف بار مرگ ورزشکاراني که در سالهای اخير مشاهده شده است.انحطاط رواني و شخصيتی ناشی از رضايت شخص به تقلب،ناديده انگاشتن توانايی ها و ظرفيت های شخصی و بزرگ کردن ناتوانی ها و معايب.و بالاخره انحطاط اخلاقی به واسطه تعدی فرد از قوانينی که تمام جامعه بشری پابند آن هستند.
از سوی ديگر در سالهای اخيد پديده ای بنام«پارا دوپينگ» نيز پا به عرصه وجود نهاده است که عبارتست از دادن دارو به يک ورزشکار توسط حريف جهت کاهش کارآيی وی و يا بدنام کردن ورزشکار .
دوپينگ در عصر جديد:در سالهای اخير همگام با پيشرفت دانش پزشکی و داروسازی در کنار استفاده صحيحی از کشفيات روزافزون اين علوم،متاسفانه عده ای با افراد سودجويانه استفاده نابجا از داروها را در جامعه اشاعه ميدهند.يکی از عرصه های اين سودجويی کاربرد غير از داروها در ورزش و ترويج آن بوده است که اهداف اقتصادی،اجتماعی و حتی سياسی در ورای اين موارد استفاده نابجا وجود دارد.موارد فراوان خلع مدال،عوارض زيانبار گسترده جسمی و روحی گزارش شده از ورزشکاران و بالاخره موارد مرگ و مير قابل توجه ناشی از ارتکاب دوپينگ،حاکی از گسترش تکان دهنده اين ضد ارزش در صحنه ورزش ميباشد.در سال۱۹۸۱ يک بررسی در بين دانش آموزان ورزشکار آمريکايی نشان داد که ۸۰ درصد افراد تحت مطالعه حداقل يک مورد سابقه استفاده از الکل،۲۰ درصد از آنها سابقه مصرف ماری جوانا و ۲ درصد از اين افراد تجربه مصرف استروئيدهای آنابوليزان را داشته اند.در يک بررسی ديگر بر روی رشته های ديگر ورزشی کمترين ميزان کاربرد داروها در رشته هاکی روی چمن و بيشترين ميزان کاربرد در رشته های وزنه برداری و دوميدانی ثبت شده است.در حال حاضر تمامی سازمانهای اجرايی ورزش و در راس آنها کميسيون پزشکی کميته بين المللی المپيک که از سال ۱۹۷۶ فعاليت رسمی خود را شروع کرده مسئولیت مبارزه با دوپينگ را در سراسر جهان برعهده دارند.اين سازمانها تدوين و انتشار فهرست هايی همراه با تجديد نظر مداوم را در برنامه کار خود قرار داده اند و به انتشار اين فهرستها همراه با انتشارات آموزشی ديگر و نيز انجام آزمايشات دارويی روی نمونه های گرفته شده از ورزشکاران نسبت به ريشه کنی دوپينگ اقدام مينمايند.
دوپينگ از واژه های هلندی به معنی آيين غسل تعميد مسيحی گرفته شده است.قدمت doop دوپينگ در ورزش به دو هزار سال قبل از ميلاد برميگردد،جايی که هومر در نوشته های خود به مصرف قارچهای غنی از پروتئين توسط گروهی از ورزشکاران يونان باستان اشاره نموده است.و يا به روايتي ديگر واژه دوپينگ از زبان آفريقای جنوبی مشتق شده است.اشاره به يک نوشيدنی الکلی باستانی دارد که به عنوان محرک در مراسم رقص استفاده می گرديد.بتدريج اين واژه استقاده گسترده تری کرد و در ورزش امروز به معضلی تبديل شده است.اين واژه در دنيای امروز به معنای استفاده ورزشکار از مواد يا روش هايی است که به قصد افزايش کارآيی در ورزش انجام می شود.برخی ورزشکاران از حدود ۴۰ سال پيش از هورمونهای جنسی مردانه و مشتقات آنها براي نيروزايی استفاده ميکرده اند که امروزه بسياری دچار عوارض آنها از جمله سرطان کبد شده اند.اخيراً داروهای جديدتری مورد استفاده برخی ورزشکاران قرار ميگيرد که هنوز حتی اثر بخشی آنها در افزايش نيروی جسمی مورد مطالعه علمی دقيق قرار نگرفته است و عوارض بسياری از آنها هنوز ناشناخته اند.به همين دليل برای حفظ سلامت جسمی ورزشکاران و پيشگيری از عوارضی که آنان ناآگاهانه دچار ميشوند،کميته بين المللی المپيک استفاده بسياری از آنها را ممنوع کرده است و آزمايشات متعددی برای اطمينان از اين امر برروی ورزشکاران رقابتهای رسمی انجام ميدهد.
کاربرد واژه دوپينگ کمتر از صد سال قدمت دارد.نخستين مورد مرگ بر اثر مصرف دارو در سال ۱۸۸۶ ميلادی در يک مسابقه محلی دوچرخه سواری اتفاق افتاد.در سال ۱۹۱۰ ميلادی دوپينگ برای اولين بار جنبه رسمی و قانونی پيدا کرد بطوریکه در اين سال،در يک مسابقه اسب سواری،اسبهای مسابقه از نظر مصرف مواد نيروزا مورد آزمایش قرار گرفتند.در المپيک ۱۹۵۴ گزارشاتی مبنی بر استفاده از دارو توسط ورزشکاران شوروی سابق انتشار يافت.مرگ کورت انمار جانسون دوچرخه سوار دانمارکی در سال ۱۹۶۰ رم خبری تکان دهنده برای جهان ورزش بود.تا اينکه اولين آزمايشات دارويی در المپيک به سال ۱۹۶۸ در المپيک زمستانی فرانسه به عمل آمد.
اولين مورد مرگ ورزشکاران در سال۱۸۸۶ رخ داد که يک دوچرخه سوار به نام لينتون در اثر استفاده بيش از حد داروی تری متيل درگذشت.
در مسابقات المپيک يک دونده ماراتن به نام توماس هيکس در اثر مصرف برندی و استريکلين در شرف مرگ قرار گرفت.
دهه ۱۹۵۰-روس ها از هورمون های مردانه برای افزايش قدرت و نيرو استفاده نمود و آمريکايی ها نيز استروييدها را به اين منظور استفاده نمودند.
۱۹۶۰-دوچرخه سوار دانمارکی در المپيک رم به علت مصرف بيش از حد آمفتامين ها فوت کرد.
۱۹۶۴-افزايش قابل توجهی در ظاهر عضلان ورزشکاران در المپيک ديده شد که شک در مصرف داروها را برانگيخت.
۱۹۶۷-کميته بين المللی المپيک بعد از مرگ تامی سيمپسون به علت مصرف غير از آمفتامين ها واکنش نشان داد.
۱۹۶۸-اين کميته با تعريفی از دوپينگ ليست داروهای غيرمجاز را ارايه داد و بدين ترتيب انجام آزمايش در بازيهای المپيک شروع شد.
۱۹۸۸-در المپيک سئول،تست بن جانسون از نظر مصرف استروئيد های آنابوليزان خلع و از ورزش محروم گردید. همچنين دو وزنه بردار بلغاری که به مقام نخست المپيک دست يافته بودند به علت دوپينگ محروم شدند.
۱۹۹۴-ديه گو مارادونا فوق ستاره فوتبال آرژانتين در مسابقات جام جهانی ۱۹۹۴ آمريکا به علت مصرف داروهای محرک از همراهی با تيمش محروم گرديد و بدين ترتيب آرژانتين بدون مارادونا از آن دوره مسابقات حذف گرديد.
۲۰۰۰-برای مبارزه هر چه شديدتر با اين پديده شوم،کميته مبارزه با دوپينگ تشکيل شده و آماده برخورد جدی با متخلفين در مسابقات المپيک ۲۰۰۰ سيدنی می باشد.
دوپینگ می تواند باعث مرگ شود
دو پینگ (Doping) در ورزش، به استفاده از مواد و داروهایی گفته می شود که این داروها نیرو و کارایی انسان را تا حد بالایی افزایش می دهد، و مصرف آنها توسط سازمانهای مجری و ناظر رقابتهای ورزشی ممنوع شده است.
البته این تعریف مشخص میکند که مصرف تمام مواد نیرو دهنده نمی تواند جزو مصارف دوپینگی به حساب رود، عموما” داروها ومواد دوپینگی، مواردی هستند که سازمانهای اجرا کننده رقابتهای ورزشی مصرف آنها را ممنوع کرده است. پس بدین صورت مصرف مواد و دارهای نیروزای غیرمجاز را می توان دوپینگ نامید.
دوران جوانی:مرحله قدرت و آسيب پذيری زياد شناخته شده است.طغيان احساسات جوانی و طلب شهرت و مقام ميتواند جوانان ورزشکار را در برخی از موارد تشويق به کاربرد غير مجاز دارو نمايد.در نتيجه يک مطالعه بر روی جوامع غربی،داروها و موارد کاربرد غيرمجاز،برحسب ميزان مصرف آنها به ترتيب الکل،ماری جوآنا،دخانيات،آمفتامين ها،داروهای توهم زا و کوکائين،ويتامين ها و بالاخره استروئيدهای آنابوليزان گزارش شده اند.
به دليل حساسيت سنی ويژه،ايجاد مقاومت درونی در جوانان از طريق ارائه آموزشهای مفيد در خصوص داروها و عوارض مخاطره آميز آنها،بهتر از منع مستقيم و اعمال مجازاتهای شديد است،گرچه اتخاذ شيوه های قانونی نيز در جای خود در مورد افراد ضرورت دارد.
رایج ترین مصرف مواد و داروهای دوپینگی از طریق خوردن، نوشیدن یا تزریق این نوع داروها است. که به این نوع مصرف، نوع خوراکی، مصرفی یا تزرقی گفته می شود.
اما نوع دیگر آن، دوپینگ خونی است. در این نوع دوپینگ، خون شخصی به شخصی دیگر (با گروه خونی یکسان) و یا خون همان شخص به خودش (بعد از یک دوره ذخیره) از طریق رگ تزریق می گردد. این کار باعث می شود تا توانایی انتقال اکسیژن در خون شخص تزریقی بالا رود تا بنابراین استقامت آن شخص نیز افزایش یابد.
دوپینگ خونی معمولا” برای ورزشهای استقامتی مثل دو میدانی/ماراتون، دوچرخه سواری و اسکی کارایی دارد.
تزريق خون به يک فرد با سطح طبيعی گلبول قرمز در جهت افزايش هموگلوبين را دوپينگ خونی می گويند.هدف از اين کار افزايش توانايی حمل اکسيژن در خون و بنابراين افزايش قدرت استقامتی آن شخص ميشود.انتقال خون ميتواند از يک دهنده با گروه خونی مشابه و سازگار (انتقال همسان)انجام شود و يا تزريق مجدد خون فرد به خودش بعد از يک دوره ذخيره صورت گيرد(انتقال از خود)بدين ترتيب افزايش ناکهانی توده گلبولهای قرمز با انتقال گلبولها به فرد موجب افزايش توان هوازی حداکثر و آمادگی جسمانی هوازی مي گردد.با توجه به اينکه دوپينگ خونی مقاومت را افزايش می دهد استفاده از آن در ورزشهای استقامتی مثل اسکی،دو ماراتن و دوچرخه سواری گزارش شده است.
کلمه دوپینگ (Doping) اصلا” واژه ای از که از آفریقای جنوبی آمده است. در آفریقای جنوبی مشروبی الکلی با قدمت زیاد وجود دارد که بنام دوپینگ شناخته می شود. بومی های منطقه آفریفای جنوبی معمولا” از این مشروب استفاده می کنند تا بتوانند با استقامت و نیروی زیاد در مراسمهای محلی خود برقصند.
امروزه واژه دوپینگ به استفاده یکی از روشهای آن توسط ورزشکاران تلقی می گردد.
اولین استفاده مدرن دوپینگ را می توان به سال ۱۸۶۵ نسبت داد. جایی که شناگران هلندی برای شرکت در رقابتهای جهانی دوپینگ کردند. در رقابتهای المپیک ۱۹۰۴ نیز توماس هیکز (Thomas Hicks) دوپینگ کرد و توانست برنده مدال طلای دوی ماراتون شود.
به یکی از مشهورترین مصارف دوپینگ می توان به بن جانسون (Ben Johnson) کانادایی در المپیک ۱۹۸۸ اشاره کرد. او که موفق شده بود در دوی ۱۰۰ متر رکورد باورنکردنیی از خود بجای بگذارد و مدال المپیک را از آن خود کند، بعد از رقابتهای المپیک در آزمایش دوپینگ رد شد و معلوم شد که او دوپینگ کرده بود.
این داروها در درمان جهت افزایش هوشیاری،رفع خستگی،کاهش اشتها،درمان برخی اختلالات خواب آلودگی و نیز در فزون فعالیتی کودکان بکار میروند.داروهایی از این دسته که در ورزش مورد استفاده نابجا قرار میگیرند،شامل کوکائین،آمفتامین،کافئین و پروپانول آمین هستند.طبق بررسی های بعمل آمده بیش از میلیونها نفر از جوانان کوکائین مصرف میکنند.محرکهای سیستم اعصاب مرکزی توسط ورزشکاران برای افزایش میزان انرژی،دقت و تمرکز حواس،تحریک رفتاری و بالابردن سطح هوشیاری استفاده میشوند.این داروها در حدود ۲۰ درصد از مجموع سوءاستفاده های دارویی را بخود اختصاص میدهند.
کوکائین برای اولین بار توسط فروید جهت درمان دسته ای از اختلالات عصبی بکار رفت،اما بدلیل بروز عوارض جانبی خطرناک و کشف داروهای جدیدتر با خصوصیات برتر،بزودی کنار گذاشته شد.کوکائین ابتدا ایجاد حالت سرخوشی و نشئه و پس از آن حالت ناامیدی مینماید.سرعت انعکاسهای محیطی فرد در پاسخ به دارو بالا رفته ولی در کنار آن،فشار خون و تعدادضربان قلب نیز بطور قابل توجهی افزایش می یابد.از عوارض جانبی کوکائین میتوان به کاهش هماهنگی حرکات،هیجان،بی خوابی،بی قراری،اضطراب،جنون،سکته های قلبی و نارسایی احتقانی قلب اشاره کرد.
به عنوان نمونه مرگ لین بیاس ستاره بسکتبال دانشگاه مریلند آمریکا و دان راجرز فوتبالیست آمریکایی در سال۱۹۸۶ بر اثر اسید وزلاکتیک ناشی از مصرف کوکائین بوده است.آمفتامینها گروه دیگری از این دسته داروها هستند.سرآغاز دوپینگ در وزرشهای نوین با این داروها بوده است.این داروها توسط ورزشکاران جهت کاهش احساس خستگی،افزایش انعکاسهای محیطی و تمرکز حواس،حالت تهاجمی و بالاخره کاهش وزن استفاده میشوند.
بدلیل عدم احساس خستگی توسط ورزشکاران این خطر وجود دارد که این افراد ساعت های متمادی به فعالیت بدنی ادامه داده و عوارض جبران ناپذیری به بدن آنان وارد آید.عوارض قلبی و عروقی،اختلالات انعقاد خون،خشونت و بی رحمی، اعتیاد، تحریک عصبی و گرمازدگی از اثرات ناخواسته این داروها هستند. مرگ کورت انمار جانسون دوچرخه سوار دانمارکی در المپیک ۱۹۶۰ رم در اثر مصرف آمفتامین بوده است.
فتیل پروپانوئل آمین،محرک دیگر سیستم عصبی مرکزی است که در فرمولهای ضدسرما خوردگی جهت رفع احتقان و آبریزش دستگاه تنفسی فوقانی استفاده میشود.این دارو بدلیل،بروز اثرات سمی در مقادیر مصرف بالا کمتر توسط ورزشکاران استفاده شده است.از عوارض جانبی این دارو میتوان به افزایش فشار خون،حملات صرعی،آریتمی قلبی و حتی افزایش احتمال سکته قلبی اشاره کرد.
داروی دیگر محرک سیستم اعصاب مرکزی،کافئین است.کافئین ماده ای از گروه متیل گزانتین ها میباشد که در چای و قهوه بفراوانی وجود دارد.این دارو،علاوه بر خصوصیات کلی تحریک سیستم اعصاب مرکزی بدلیل افزایش مصرف اسیدهای چرب،میتواند انرژی زا هم باشد.کافئین در ترکیب برخی از داروهای مسکن و ضد سرماخوردگی وجود دارد.
در ورزشهای استقامتی،برخی از ورزشکاران از این دارو استفاده میکنند.از عوارض ناخواسته این دارو علاوه بر عوارض کلی،خاصیت مددی،آریتمی قلبی،عدم هماهنگی اعمال دقیق و برهم زدن وضعیت خواب و بیداری را میتوان نام برد.بدلیل وجود کافئین در ترکیب نوشیدنیها معمولی غلظت مجازی معدل۱۲ میکروگرم بر میلی لیتر از این دارو در ادرار تعیین شده است که بالاتر از آن دوپینگ محسوب میشود.
این داروها شامل دسته گسترده ای از ترکیبات شیمیایی با اثر مشترک افزایش میزان دفع ادرار میباشد.داروهای مدر در مواردی نظیر گلوکوم،قلیایی کردن ادرار،آلکالوزمتابولیک،کوه گرفتکی حاد،ادم حاد ریوی،افزایش کلسیم خون،مسمومیت با یونهای مختلف،نارسایی حاد کلیوی،افزایش اسید اوریک خون،فشار خون بالا،نارسایی احتقانی قلبی و دیابت بی مزه کاربرد درمانی دارند.مصرف نابجای داروهای مدر در ورزش بدلیل اثر کاهش وزن ناشی از آنهاست که در رشته هایی نظیر کشتی،وزنه برداری،بوکس،ورزشهای رزمی و قایق رانی مطلوبست به علاوه این داروها برای رقیق کردن ادرار و فرار از نتیجه آزمایشات مثبت سایر داروهای مورد استفاده در دوپینگ بکار میروند.از عوارض ناخواسته این داروها،بهم خوردن تعادل آب و الکترولیتهای بدن(که برای حفظ حیات بسیار ضروری است)و مخاطرات قلبی-عروقی،عصبی و متابولیک ناشی از آن قابل ذکر است.
استروئیدهای آنابولیزان،مشتقات هورمونهای مردانه یا تستوسترون میباشد که در مقایسه با خود تستوسترون(هورمون مردساز)دارای اثرات آنابولیک بیشتر و اثرات مردانه(آندروژنیک)کمتر هستند.مصارف درمانی این گروه دارویی،شامل اختلالات عملکرد غدد جنسی مردانه،کم خونی،سرطان پستان(به عنوان داروی کمکی)آنژیوادم ارثی و آندومتریوز(بیماری زنان)، تاخیر در رشد استئوپروز(پوکی استخوان)، سوختگی و جراحی میباشد.برای درمان کوتاه مدت از انواع خوراکی نظیر متیل تستوسترون و جهت درمان بلند مدت از انواع تزریقی مانند ناندرولون استفاده میشود.نخستین گزارشات حاکی از کاربرد نابجای این داروها در ورزش به سال۱۹۵۰ مربوط میشود تا جایی که گروهی از وزنه برداران و بدنسازان مرتکب دوپینگ با این داروها شده بودند.پس از آن درخشش وزنه برداران روسی را در المپیک ۱۹۶۰ به مصرف داروهایی از این دسته نسبت دادند. استروئیدهای آنابولیزان در سال ۱۹۷۴ به فهرست داروهای ممنوعه اضافه شدند.
بدلیل احتمال مصرف نابجای هورمون تستوسترون توسط ورزشکاران برای فرار از نتایج آزمایش مثبت در سال۱۶۸۴ نسبت غلظت ادراری تستوسترون به ابی تستوسترون معادل۶ به۱ بعنوان حد مجاز شناخته شد و بالاتر از آن،نشانگر مصرف تستوسترون خارجی قلمداد گردید.(زیرا این ترکیب در بدن یک فرد عادی وجود دارد)خلع مدال طلای بن جانسون دونده کانادایی در المپیک۱۹۸۸ سئول به دلیل مصرف نابجای داروی استانوزولول و ده ها مورد دیگر از این دست نشانگر وسعت مصرف این داروها در ورزش امروز میباشد.این داروها توسط ورزشکاران جهت افزایش کارآیی ورزشی،حجم و قدرت عضلانی،ایجاد ظاهری درشت و خشن نما و بالاخره افزایش حالت تهاجمی و کاهش احساس خستگی استفاده میشوند.بیشترین میزان مصرف این داروها در رشته های بدنسازی،دومیدانی،کشتی،وزنه برداری و فوتبال گزارش شده است.اولین گروه از اثرات جانبی این داروها،عوارض مردانه(اندروژنی)ناشی از آنها است که شامل پیدایش و افزایش جوش صورت،طاسی،تحلیل رفتن شور جنسی،تحلیل بیضه ها،تحریک پذیری،حالت تهاجمی،ژنیکوماستی(بزرگ شدن پستانها) ایجاد صفات مردانه در زنان و بالاخره عقیمی میباشد.عوارض عضلانی اسکلتی این داروها شامل تسریع بسته شدن اپی فیز استخوان ها(خط رشد) در دوران نوجوانی و جوانی و بنابراین رکورد رشد،افزایش احتمال در رفتگی استخوان،عدم تناسب عضله با زردپی و بالاخره تخریب مفاصل میباشد.
استروئیدهای آنابولیزان پس از بسته شدن اپی فیز تاثیری بر روی رشد استخوان ها ندارند.عوارض کبدی استروئیدهای آنابولیزان گسترده بوده و در زمره عوارض بلند مدت و خطرناک این داروها میباشد.این عوارض در هنگام مصرف انواع خوراکی داروها بیشتر دیده میشوند و امروزه بدلیل روی آوردن ورزشکاران به این نوع از داروها به لحاظ دفع سریعتر آنها نسبت به انواع تزریقی،متاسفانه مبزان مصرف نوع خوراکی بالا رفته است.اثر بر روی متابولیسم (سوخت و ساز)کبدی داروها و استروئیدهای درون زا،احتباس صفرا و یرقان انسدادی،نارسایی کبدی،تخریب بافت کبد و بالاخره سرطان های خوش خیم و بدخیم از جمله عوارض کبدی این داروها هستند که زمان بروز آنهاحتی تا۲۲ سال بعد از مصرف دارو نیز گزارش شده است.دسته بندی عوارض جانبی داروهای آنابولیزان،بر روی کلیه و پروستات ایجاد میشوند که مهم ترین آنها بزرگ شدن پروستات و سرطان پروستات و سرطان کلیه هستند.از جمله مهم ترین عوارض قلبی-عروقی و خونی استروئیدهای آنابولیزان که به فراوانی مشاهده میشوند و بدین ترتیب افزایش احتمال بروز سکته قلبی(انفارکتوس میوکارد) و سکته مغزی،افزایش میزان انعقاد خون و افزایش تعداد سلولهای خون (پنی سیتمی) قابل ذکر هستند.علاوه بر اثرات جسمانی فوق الذکر،دسته ای از اثرات روحی-روانی نظیر افسردگی،هیجان،جنون و بالاخره اعتیاد نیز در اثر مصرف این داروها ایجاد می شوند.
دوپينگ خود به دلايل اساسی زير ممنوع شناخته شده است:
کاربرد داروها طيفی از اثرات جانبی ناخواسته و زيانبار را برای بدن فرد بر جای می گذاردکه می توانند در پاره ای از موارد برگشت ناپذير باشد و از اين رو،صدمات جبران ناپذيری را بر روی سلامتی ورزشکار وارد نمايند.
دوپينگ با اهداف عاليه ورزش که سالم سازی جسم و روح ميباشد منافات دارد.از طرف ديگر اين پديده زمينه ای برای کشانده شدن چوانان ورزشکار بسوی بلای خانمانسوز اعتياد را فراهم می آورد.
دوپينگ به دليل ايجاد برتری غير منصفانه در صحنه ورزش،بر خلاف مقررات جاری سازمانهای اجرايی ورزش می باشد و ارتکاب آن جرم شناخته ميشود.
بالا بردن نیرو و استفامت بدن به حد غیر هادی می تواند حتی شرایط حیاتی بدن را تا حد مرگ تهدید کند.
در سال ۱۸۸۶ یک دوچرخه سوار به علت مصرف داروی دوپینگی جان خود را از دست داد. نمونه های دیگری نیز از موارد مرگی نیز حتی تا سالهای گذشته در کشورهای مختلف دیده شده است.
ورزشکاری که دوپینگ می کند در حقیقت خود را در ریسک حیاتی قرار می دهد.
در مقاله بعدی توضیحات بیشتری درمورد دوپینگ و عوارض آن ارایه خواهد شد.
همچنين که در بخشهای پيشين ذکر شد اتکا به مقررات و اعمال مجازاتهای شديد برای مرتکبين دوپينگ،در کنار برنامه های مدون آموزشی و پرورشی فکری جوانان ورزشکار برای مبارزه با اين ضد ارزش ضروری ميباشد.سازمانهايی نظير کميسيون پزشکی کميته بين المللی المپيک،کميته المپيک ايالات متحده و ساير سازمانهای اجرايی و بين المللی،همگی با محکوم نمودن دوپينگ در ورزش،مقررات خاصی را در مسابقات تحت پوشش خود به مرحله اجرا گذاشته اندو در قالب اين مقررات مجازاتهای ويژه ای را نيز جهت مرتکبين دوپينگ پيش بينی کرده اند.
با تمايز بين استفاده آگاهانه و عمدی از يک سوء مصرف غيرآگاهانه در قالب فرمولهای دارويی درمانی(نظير وجود داروهای ممنوعه در فرمولهای ضد سرماخوردگی يا ضد اسهال)مجازاتهای خود را چنين اعلام نموده است:
سه سال محروميت از شرکت در مسابقات رسمی برای اولين مورد تخلف.
محروميت مادام العمر از شرکت در مسابقات رسمی برای دومين مورد تخلف.
سه ماه محروميت از شرکت در مسابقات رسمی برای اولين مورد تخلف.
دو سال محروميت از شرکت در مسابقات رسمی برای دومين مورد تخلف.
لازم به ذکر است که در تمامی موارد فوق الذکر،اگر فرد خاصی موفق به دريافت مدال شده باشد مدال وی باز پس گرفته ميشود.
روش انتخاب ورزشکاران برای انجام آزمايش،مطابق با قوانين جاری کنترل دوپينگ در هر رويداد ورزشی است.در بازيهای المپيک،بطور معمول مقامهای اول تا چهارم در هر رشته،به علاوه يک يا چند نفر که به صورت اتفاقی انتخاب ميگردند،برای تست در نظر گرفته می شوند.دررشته های ورزشی رکوردی نظير دو وميدانی،وزنه برداری،شنا،نتيجه منفی آزمون برای ثبت رکورد ورزشکاران الزامی است.بنابراين در هر مکان و در هر زمانی اين احتمال وجود دارد که هر ورزشکار برای آزمايش دوپينگ انتخاب شود.هر چند که در آن مسابقه موفقيتی کسب نکرده باشد.
در موارد معمول،آزمايش دوپينگ بر روی نمونه ادراری انجام ميشود.درصورت مثبت شدن نمونه ادرار،برای تاييد نتيجه از تجزيه نمونه خون استفاده ميشود.در صورت شک به دوپينگ خونی و يا مصرف موادی که با آزمايش خون بهتر قابل شناسايی هستند نمونه خونی از فرد گرفته خواهد شد.
پروتئین ها مواد مغذی اصلی هر سلول زنده هستند. در ساختمان آنها نه تنها كربن، هیدروژن و اكسیژن وجود دارد، بلكه ازت و گاهی گوگرد نیز موجود می باشد.
پروتئین ها مسئول انجام اعمال گوناگونی هستند. نقش آنها از تشكیل ماده انقباضی عضلات گرفته تا ساختن بعضی از هورمون ها، آنزیم ها و آنتی كورها، تبدیل انرژی شیمیایی به كار و انتقال اكسیژن و هیدروژن متنوع می باشد.
الف) از هیدرولیز پروتئین ها اسیدهای آمینه بدست می آید.
تعداد اسیدهای آمینه بیست عدد می باشد كه بعضی از آنها «اساسی» هستند كه عبارتند از : لیزین، تریپتوفان فینل آلائین، متیونین، ترئونین، لوسین و والین و چون بدن انسان قادر نیست آنها را بسازد، حتماً باید توسط غذا تأمین گردند.
ب ) با تركیب اسیدهای آمینه با هم، پلی پپتیدها بوجود می آیند. از تركیب پلی پپتیدها با هم، تعداد قابل توجهی مولكول پروتئین حاصل شود.
اسیدهای آمینه شكل نهایی متابولیسم پروتئین ها هستند، قابل انتشار بوده و شامل مواد ساده ای است كه مصارف مختلفی دارند:
الف) ذخیره موقتی در بافت ها
ب) سنتز پروتئین ها: با اسیدهای آمینه بافتهای مختلف، پروتئین ها سنتز می شوند.
ج) دز آمیناسیون – ترانس آمیناسیون: با سوختن اسید آمینه، بعد از آنكه اسید آمینه عامل آمینی (NH2) را از دست داد، یك اسید چرب باقی می ماند كه حدوداً 90 درصد انرژی موجود در اسید آمینه را در بر می گیرد و در زمان كمبود انرژی یا مصرف بیش از حد پروتئین، اسید آمینه پس از دست دادن ازت خود می سوزد.همچنین اسیدهای آمینه در بدن با جا به جا كردن ازت (ترانس آمیناسیون) به یكدیگر تبدیل می شوند.
پس از اینكه فرد ورزشكار از میزان انرژی مورد نیازش اطلاع كافی به دست آورد، بایستی 15 تا 17 درصد میزان انرژی را به دست آورده ، تقسیم بر عدد 4 كند ، عدد به دست آمده گرم پروتئین مورد نیاز ورزشكار است كه باید از طریق غذا در طول روز تامین شود. برای ورزشكارانی كه نیاز به افزایش حجم عضلات دارند، از 17 درصد و برای دیگر ورزشكاران از 15درصد انرژی، برای محاسبه پروتئین مورد نیاز باید استفاده كرد.
17 – 15 درصد میزان انرژی مورد نیاز ورزشكار (تقسیم بر) 4 = گرم پروتئین مورد نیاز ورزشكار
پروتئین ها بخشی از تركیبات مواد غذایی هستند كه با مقدارهای مختلف در آنها موجودند. پروتئین های دارای منشاء حیوانی كیفیت خوبی دارند. با وجود این بعضی از مواد غذایی گیاهی (حبوبات، غلات، نان...) دارای مقادیر كمی پروتئین هستند كه ارزش حیاتی آنها پایین تر از پروتئین های حیوانی است، اما به مقدار آنها جالب توجه هستند. در مورد منابع غنی از پروتئین بطور كامل توضیح می دهیم:
1-گوشت قرمز
گوشت های گاو، گوسفند، اسب، صرف نظر از آنكه چه قسمتی از بدن حیوان باشد، دارای ویژگیهای تغذیه ای شبیه به هم هستند. مزّیت تغذیه ای گوشت به غنای پروتئینی آن بستگی دارد (15 تا 20% گوشت، پروتئین است). گوشت غنی از فسفر، آهن و ویتامین های گروهB (مخصوصاًB1) است. میزان چربی های آن بر حسب نوع حیوان و قسمت بدن به طور قابل توجهی متغیراست. به طور متوسط 170 كیلوكالری برای هر 100 گرم، انرژی تولید می كند. ارزش غذایی « گوشت قرمز برابر گوشت سفید» است. گوشت كاملاً پخته شده همان ارزش گوشت خام یا گوشتی را دارد كه مختصراً پخته شده باشد. اما پختن كامل برای از بین بردن انگل ها (مخصوصاً تنیا ) لازم است.
ویژگیهای خاص بعضی از گوشت های قرمز
- گوشت گوسفند اغلب چرب است، حتی وقتی كم چربی ترین بخش های آنها مصرف گردد.
- گوشت گوساله غنی از نوكلئوپروتئین ها است و مصرف خیلی زیاد آن می تواند عمل عضلات را مختل كند.
- اسب دارای گوشت كم چربی است (2% چربی). برخلاف آنچه مدتهای مدید فكر می شد، نباید بصورت خام مصرف شود.
- گوشت ها ترجیحاً بهتر است بصورت كباب یا بریان شده مصرف گردند و از گوشتهای سرخ شده، روغن پرشده، آبگوشت و سس های چرب كه دارای هضم مشكل هستند، خودداری شود.
- گوشتهای چرخ شده نباید مصرف گردند، مگر با رعایت احتیاط كافی و بصورت گوشت چرخ شده و یخ زده . اگر گوشت را در منزل، خودتان چرخ كرده و تا دو ساعت بعد، آن را مصرف كنید خیلی بهتر است و یا اینكه چرخ كردن گوشت توسط فروشنده در مقابل خودتان انجام شود و تا دو ساعت بعد مصرف گردد یا در دمای 19 درجه فریز شود.
- گوشتها را نباید بصورت خام مصرف كرد.
برای خریداری گوشت حتماً به تازگی و زمان تولید آن دقت كنید و برای نگهداری طولانی در دمای 18 درجه نگهداری شود.
نگهداری طولانی مدت و كیفیت بهداشتی پایین، ارزش غذایی پروتئین موجود در گوشت را كاهش می دهد.
2-فرآورده های امعاء و احشاء، ماكیان و گوشت شكار
الف) امعاء و احشاء: زبان و دل دارای ارزش تغذیه ای نزدیك به گوشت هستند.
- جگر از جالب ترین احشاء است. به همین جهت است كه مصرف یك بار در هفته آن را برای ورزشكاران توصیه می كنیم (اما نباید بیش از یك بار در هفته مصرف گردد چون دارای نوكلئو پروتئین ها و كلسترول است). جگر یك منبع قابل توجه پروتئین( 20 تا 22 درصد)، آهن، عناصر كمیاب، فسفر، ویتامین های گروهB (B1, B2,B6,pp,B12) و ویتامینA است. جگر بره دارای ارزش تغذیه ای معادل جگر گاو(غنی ترین جگر) است.
- امعاء و احشاء دیگر: پاچه، كله، سیرابی، و مغز از نظر بافت عضلانی فقیر، اما غنی از نظر نوكلئو پروتئین ها هستند و قابل مقایسه با ارزش تغذیه ای جگرنمی باشند. پس آنها را باید خیلی كم مصرف كرد. چون دارای چربی زیاد هستند، خصوصا در زمان پیش از مسابقات نباید مصرف شوند.
ب) ژامبون ها و سوسیس های خشكی كه خیلی چرب نیستند، می توانند جایگاهی در تغذیه ورزشكاران داشته باشند، ولی سطح پروتئین آنها پایین است.
ج) ماكیان: گوشت ماكیان دارای ارزش تغذیه ای نزدیك به گوشت قرمز است، البته میزان چربی در گروهی از آنها مثل جوجه كبوتر و بوقلمون كم (6 تا 12 درصد) و در مرغ، غاز و اردك بالا (18 تا 32 درصد) می باشد. میزان اسیدهای چرب غیر اشباع آنها یكی از نكات مثبت است.
د) گوشت شكار كم چربی است: مانده آنها نباید مصرف گردد، به صورت بریان یك منبع عالی پروتئین است.
3- ماهی ها
ارزش تغذیه ای ماهی مشابه گوشت است. ماهی غنی از پروتئین (15 تا 20 درصد)، فسفر، گوگرد، آهن (آهن كمتری نسبت به گوشت دارد)، مس و ید است، همچنین غنی از ویتامین های گروهB می باشد. ماهی های چرب حاوی مقادیر قابل توجهی ویتامین هایA وD هستند.
ارزش انرژی زایی ماهیها برحسب میزان چربی آنها از 80 تا 200 كیلوكالری برای هر 100 گرم متغیر است، اما در هر حال این چربی ها با ارزش هستند، چون دارای اسیدهای چرب با یك پیوند دوگانه و یا چند پیوند دوگانه هستند و در بین اسیدهای چرب دارای چند پیوند دوگانه، اسیدهای چرب امگا– 3 وجود دارد. در پخت ماهی نیز باید همان نكات احتیاطی كه در مورد گوشت توصیه شده رعایت كنید: ماهی را كباب كنید یا در فر یا با بخار آب طبخ نمایید.
از كاربرد سس ها، سرخ كردن و در آب نمك خواباندن ماهی كه موجب مشكل شدن هضم آن می گردد خودداری كنید.
4-تخم مرغ
ارزش تغذیه ای آن خیلی نزدیك به مواد غذایی است كه قبلاً مورد مطالعه قرار دادیم. تخم مرغ حاوی 14 درصد پروتئین است، كه از نظر كیفیت بهترین بوده و بیشترین تعادل اسیدهای آمینه در بین تمام مواد غذایی را داراست. چربی های آن (12 درصد) در زرده تجمع یافته اند و سفیده عملاً فاقد چربی است. آنچه مربوط به املاح می گردد: سدیم عمدتاً در سفیده وجود دارد، آهن، پتاسیم و كلسیم به مقدار خیلی كم در سفیده وجود داشته و می توان گفت كه فقط در زرده وجود دارند. زرده همچنین از نظر ویتامین ها غنی تر است: دو سوم ویتامین هایB1 ،B2 و كل ویتامین هایA وD در زرده وجود دارد. تخم مرغ تازه یا «خیلی تازه» كه دارای تاریخ بسته بندی است دارای بیشترین ضمانت می باشد. به استثناء موارد عدم تحمل، تخم مرغ تازه و خوب تهیه شده، پخته شده بصورت نرم یا سفت، دارای هضم آسان است. و این مسأله تخم مرغ را غذای مناسبی برای زمان تمرین و پیش از مسابقات می كند. یادآوری می كنیم كه پروتئین های سفیده تخم مرغ اگر پخته نباشد، توسط بدن قابل استفاده نیست. تخم مرغ بكار رفته در مخلوط های غذایی مثل سوپ ها، دسرها، شیرینی های سبك (بدون خامه) همیشه خوب هضم می گردد.
5-فرآورده های لبنی
لبنیات منابع پروتئین، با ارزش حیاتی بالا هستند و بخصوص از نظر كلسیم تا حد قابل توجهی غنی می باشند. كلسیم موجود در لبنیات بهترین شرایط جذب را دارد و با فسفر متعادل بوده و با مقدار كمی ویتامینD همراه است.
اگر فرد ورزشكار تمایل بیشتری به مصرف لبنیات داشته باشد، می توان بخشی از سهم گوشت را با لبنیات جایگزین كرد، ولی نمی توانیم به جای لبنیات گوشت را توصیه كنیم، چون ورزشكار دچار كمبود كلسیم می شود.
الف - شیر
در ایران شیر گاو بیشتر مصرف می گردد. شیر یك ماده غذایی تقریباً كامل است كه تنها از نظر ویتامینC و آهن فقیر است. مقدار پروتئین های آن 5/3 درصد، كربوهیدارت 5 درصد و مقدار استاندارد چری 5/3 درصد در نظر گرفته شده است. شیر غنی از كلسیم و فسفر و حاوی پتاسیم، سدیم، كلر، ویتامین های گروهB، ویتامینA و در تابستان كمی ویتامینD است. دارای آب خیلی زیاد است و ارزش انرژی زایی متوسط می باشد: 70 كیلوكالری برای 100 گرم شیر. بزرگترین مسئله در مصرف شیر بهداشت آن است.
* شیرهای تغییر داده شده: شیرهای تغلیظ شده و شیر خشك
- شیر تغلیظ شده بدون شكر – طریقه مصرف: یك حجم شیر را با یك حجم آب مخلوط نمایید. شیر بدست آمده، ارزش شیر معمولی را داشته و همان كاربرد را دارد.
- شیر تغلیظ شده شیرین – یك ماده غذایی با انرژی زیاد است. طریقه مصرف: یك حجم شیر را با دو حجم آب مخلوط كنید. از آن می توان برای تهیه مواد غذایی شیرین نیز استفاده كرد.
- شیر خشك: كمتر از 6 درصد آب دارد. انواع مختلفی از شیرهای خشك وجود دارد كه عبارتند از: شیرخشك كامل، شیر خشك بدون چربی، شیر خشك دارای شكر یا بدون شكر. برای مصرف آنها100 گرم شیر خشك را در 9/0 لیتر آب حل می كنیم. شیری كه بدین ترتیب تهیه می گردد دارای ارزش تغذیه ای شیر اولیه است و مصرف كردن این نوع شیرها برای غنی كردن پروتئین مصرفی ورزشكار كارایی زیادی دارد.
برخلاف اعتقادی كه هنوز به طور گسترده وجود دارد، ماست بدون كلسیم نمی باشد، بلكه ماست یك منبع كلسیم است كه همان ارزش شیر را دارد و می توان گفت ماست نوعی شیر اختصاصی است.
این دسته شامل خامه، دسرها، شیرینی های تهیه شده با آرد، شیرینی خامه ای ، كافه گلاسه و همچنین بستنی ها، بستنی تخم مرغی و بستنی میوه ای می باشد.
دسرها بر حسب تركیباتشان، كم و بیش منبع پروتئین و كلسیم هستند، اما تمام آنها دارای مقدار مهمی قند ساده نیز می باشند.
قابلیت هضم بستنی ها، بستگی به تركیب و درجه حرارت آنها دارد. مقدار زیاد خامه اغلب دارای هضم مشكل است. در صورتی كه سرد مصرف شود، هضم مشكل تری دارد. از خوردن این مواد غذایی در دوران مسابقات و مخصوصاً روزهای مسابقات باید خودداری كرد.
ب- پنیرها
پنیرها عملاً فاقد كربوهیدرات هستند. قسمت اعظم ویتامینهای گروهB پنیر، به استثناء ویتامینهایB2 و B12 وارد لاكتوسرم شده، از بین می رود. میزان ویتامینAپنیر زیاد است (غیر از پنیرهایی كه از نظر چربی فقیر هستند).
ارزش انرژی زایی پنیرها (از 100 تا 400 كیلوكالری بر حسب آنكه پنیر تازه باشد یا دارای بافت سفت ) متغییر است.
مواد زیر دارای گرم پروتئین مساوی هستند:
- 100 گرم گوشت قرمز یا سفید یا امعاء و احشاء
- 100 گرم ماهی (وزن خالص)
- 2 عدد تخم مرغ
- نیم لیتر شیر یا معادل آن از لبنیات.
هیچ وقت نباید یك ماده غذایی لبنی را بدون جایگزین كردن با ماده لبنی دیگری كه بهتر قابل تحمل است، حذف كرد.
یك چهارم لیتر شیر معمولی را می توان با مواد زیر جایگزینی كرد:
- 120 گرم شیر تغلیظ شده بدون شكر؛
- 80 گرم شیر تغلیظ شده دارای شكر؛
- 30 گرم شیر خشك؛
- دو فنجان كوچك ماست؛
- 4 بسته كوچك پنیر تازه؛
- 50 گرم پنیر با بافت سفت یا نیمه سفت؛
- دو سهم كوچك خامه
با استفاده از مطالعات میشل می توان ارزش تغذیه ای پروتئین های مختلف را با هم مقایسه كرد. ارزش 100 به تمام پروتئین هایی داده می شود كه قادر باشند بدون افزایش ازت ادارای، تعادل ازت را در یك دوره كوتاه بدون دریافت پروتئین برقرار كنند.
از این چند عدد می توان استنباط كرد كه ارزش بیولوژیكی پروتئین ها یی كه دارای تركیبی از اسیدهای آمینه ای هستند كه خیلی به پروتئین های ساختمانی بدن انسان نزدیك است، بالاتر از پروتئین های گیاهی می باشد. همچنین نتیجه گرفته می شود كه این پروتئین ها دارای ضریب هضمی بیشتری هستند. به این پروتئین های حیوانی «پروتئین های با ارزش بیولوژیكی بالا» گفته می شود.
از مجموع این اطلاعات مشخص می شود كه بایدروی مصرف مخلوط پروتئین های حیوانی و گیاهی تأكید كرد. همچنین پذیرفته شده كه در رژیم غذایی ورزشكاران لازم است نسبت زیر رعایت گردد:
پروتئین های حیوانی
پروتئین های گیاهی
با وجود این باید توجه شود مواد غذایی حیوانی مقدار زیادی چربی نداشته باشند.
تجارب متعددی كه درمورد فیزیولوژی كار انجام گرفته، این نقش پروتئین ها را اثبات نموده است.
بررسی روی كارگران معدن مشاهده نمودند زمانی كه پروتئین مورد نیاز تأمین گرد، با نبض و فشار خون مشخص، میزان كار اندازه گیری شده با نیروسنج افزایش نشان می دهد.
یك محقق روی یك دوچرخه سوار، چهار نوع رژیم غذایی متفاوت از نظر مقادیر پروتئین ها را برای مدت چهار هفته آزمایش كرد. برای مدت یك مسابقه هشت ساعته، بازده مطلوب با بالاترین دریافت پروتئین ها (228 گرم در روز) دو برابر شد.
این تجارب نشان می دهند كه دریافت مقدار پروتئین ها باید خیلی بیشتر از حداقل نیاز كه در بررسی ها مشخص شده است، باشد.
كربوهیدرات ها مهمترین بخش تولیدكننده انرژی در رژیم غذایی روزانه ما هستند. همه ما برای زنده ماندن و شرایط مناسب بدنی به كربوهیدرات نیاز داریم. ولی نیاز ورزشكاران به كربوهیدرات بسیار حائز اهمیت است، زیرا سوخت مورد نیاز عضلات در حین ورزش، از كربوهیدرات های ذخیره شده در بدن كه بصورت گلیكوژن است، حاصل می شود. پس بسیار مهم است كه بدانیم یك ورزشكار چگونه، چه مقدار و چه زمان كربوهیدرات مصرف كند تا در طول تمرین انرژی كافی داشته باشد كه با مطالعه این مطلب مشاهده خواهید كرد اهمیت مصرف كربوهیدرات در ورزشكاران چقدر است.
كربوهیدرات ها از قندهای ساده ای تشكیل شده اند كه با اتصال به هم قندهای بزرگ را می سازند. قندهای ساده مثل ساكارز یا شكر و لاكتوز یا قند شیر و مالتوز است و قندهای پیچیده نشاسته، گلیكوژن و فیبرهای غذایی هستند. بهترین روش استفاده از كربوهیدرات ها، مصرف مقدار مناسب از هر كدام از این گروههاست. اگر مصرف كربوهیدرات ها فقط به قندهای ساده مثل قند و شكر و شیرینی جات محدود شود، اثرات سوئی خصوصاً در ساعات قبل از مسابقه بر ورزشكار می گذارد .
اول از همه بهتر است با منابع غنی از كربوهیدرات ها آشنا شوید.
الف) آرد و كلیه محصولات تهیه شده از آن.
آرد از آسیا كردن غلات و جدا شدن سبوس از مغز دانه بدست می آید و از ذرات كاملاً ریزی تشكیل شده كه با آن انواع نان، بیسكوئیت و شیرینی تهیه می گردد. بلغور كه از فرآورده های گندم است با روش مشابهی تهیه می شود ولی به هنگام آسیا كردن، دانه به میزان كمتری شكسته و خرد می شود.
نان دارای 55 درصد كربوهیدرات و مقدار كمی پروتئین (7%) است و ارزش انرژی زایی آن 250 كیلوكالری برای هر 100 گرم می باشد.
نان كامل دربردارنده قسمتی از سبوس دانه گندم است كه هنگام آسیا نمودن حذف نشده است. این نان از نظر پروتئین ها و ویتامین ها از نان سفید غنی تر می باشد، به همین دلیل مزیت بیشتری نیز دارد. از طرف دیگر این نان به سبب دارا بودن سبوس، موجب تحریك جدار روده و تسریع دفع می شود كهاین مساله برای افراد مبتلا به یبوست بسیار مفید است ودر عین حال افرادی كه روده بزرگ حساسی دارند، باید از نان بدون سبوس استفاده كنند.
مشكل نان اغلب در نحوه تهیه آن است. خمیری كه خوب عمل نیامده و به اندازه كافی پخته نشده باشد، اغلب غیرقابل هضم می باشد. به همین دلیل در رژیم غذایی ورزشكاران ترجیح می دهیم از نان هایی استفاده شود كه مشخصات زیر را دارا باشد: داغ نباشد، مانده نباشد و در عین حال كه خوب پخته شده و برشته باشد( نان سوخاری، نان های برشته كه در آنها نشاسته شروع به تجزیه كرده باشد، قابلیت هضم بیشتری دارند)، نیاز به جویدن بیشتر داشته باشد مشروط به اینكه احتیاج به مرطوب كردن آن نباشد.
محصولات بیسكوئیتی را از آردهای خیلی سفید شده كه به آنها چربی، شكر و گاهی شیر، تخم مرغ و مواد طعم دهنده اضافه شده، تهیه می كنند. ارزش انرژی زایی بالاتری نسبت به نان دارند( به طور متوسط400 كیلوكالری برای هر100 گرم). بیسكوئیت ها با هضم آسان احتمالاً می توانند جایگزین نان یا مكمل مصرفی آن گردند. بیسكویت ها دارای ارزش انرژی زایی بالایی هستند ولی هضم آنها همیشه آسان نمی باشد و از طرف دیگر در تابستان(خصوصا شیرینی های حاوی خامه) ممكن است موجب مسمومیت گردند.
از بلغور گندم سخت تهیه می شوند. ارزش تغذیه ای آنها نزدیك به آرد است. ماكارونی ها به صورت پخته مصرف می شوند كه در این حالت حدود سه برابر وزنشان آب جذب كرده و تقریباً ارزش تغذیه ای سیب زمینی بدون ویتامین ث را پیدا می كنند.
ب) برنج: دارای انواع گوناگونی است كه متعلق به دوگونه می باشند: برنج با" دانه های گرد" كه تمایل به چسبیدن" دارد و برنج با " دانه های كشیده". برنج دسته اول را همیشه بدون شلتوك آن به فروش می رسانند و این عمل موجب جدا شدن تمام ویتامینB1 آن می گردد. برنج دسته دوم اغلب دارای پوشش خارجی خود ( شلتوك) بوده یا قبل از گرفتن پوشش خارجی با عملیاتی موجب نفوذ ویتامینB1پوسته به درون دانه می شوند. بنابراین اگر برنج به روش دمی پخته شود، موجب حفظ ویتامینB موجود در آن می شود كه یك ویتامین بسیار ضروری برای ورزشكاران است.
ج) سیب زمینی: ارزش غذایی آن از نظر كربوهیدرات بیشتر به ماكارونی و برنج نزدیك است تا سایر موادغذایی گیاهی. سیب زمینی دارای پتاسیم و عناصر كمیاب و تأمین كننده 5 تا 20 میلی گرم ویتامین ث در هر 100 گرم است. به منظور حفظ ویتامین ث ترجیحاً باید سیب زمینی را با پوست پخت. سیب زمینی های سرخ شده یا برشته شده در روغن، چربی زیاد و هضم مشكلی دارند. از این رو برای تنظیم برنامه غذایی قبل از مسابقات حتماً لازم است، سیب زمینی آب پز در برنامه غذایی ورزشكار قرار گیرد نه سرخ شده.
د) حبوبات: حبوباتی كه عبارتند از: عدس، لپه، نخود و لوبیاها. غنی بودن این مواد از نشاسته موجب شده كه شدیداً انرژی زا باشند. در حالت خشك دارای 23% پروتئین هستند، از این رو غذای بسیار مناسبی در زمان انتظار برای مسابقات هستند. میزان عناصر معدنی، عناصر كمیاب و ویتامین های گروه B آن ها قابل توجه است.
الف) شكر:از چغندرقند یا نیشكر استخراج می شود و دارای ارزش انرژی زایی بالا( 400 كیلوكالری برای هر 100 گرم می باشد. تقریباً فقط حاوی ساكارز بوده و به سرعت توسط بدن قابل استفاده است.
شكر و مجموع فرآورده های شكر( قند معمولی، شیرینی های خشك، آب نبات ها، مربا) تقریبا فاقد ویتامین ها و املاح معدنی هستند و مقدار مصرف آنها نباید به بیش از 10 درصد كل كالری دریافتی برسد. نوشابه های گازدار نیز در این دسته قرار می گیرند. محلول هایی كه حاوی مقدار كمی قند ومواد مغذی دیگر هستند مثل آبمیوه های شیرین شده ، اگر در زمان مسابقه های طولانی مثل دوچرخه سواری به دفعات مصرف شوند، اثر مفیدی به روی دوچرخه سوار دارد این جیره غذایی تأمین كننده قند كافی برای جلوگیری از هیپوگلیسمی( كاهش قندخون) و شوك ناشی از ضعف، به هنگام رقابت می باشد.
باید توجه داشته باشید خوردن محلول های غلیظ گلوكز، مثل كولاهای مختلف و آب میوه ها، تا 45 دقیقه قبل از مسابقه منجر به كاهش راندمان عملیات می شود، چون باعث ترشح انسولین از لوزالمعده می شود. این میزان زیاد انسولین از مصرف چربی ها جلوگیری كرده، در نتیجه تنها گلیكوژن به مصرف می رسد.
توسعه ورزش زنان
نوع صفحه : شرح وظایف مركز توسعه ورزش بانوان
- تبيين وتدوين برنامه هاي كلان توسعه ورزش بانوان.
- تبيين چگونگي حضور زنان درعرصه هاي ورزش پرورشي ، همگاني، قهرماني وحرفه اي.
- برنامه ريزي در زمينه چگونگي اعمال نظارت و جنبه هاي حمايتي و پشتيباني درعرصه هاي ورزش پرورشي ، همگاني ، قهرماني وحرفه اي باتوجه به اولویتها.
- برنامه ريزي درجهت حسن اجراي وظايف نظارتي وحمايتي در اولويت بندي فعاليتهاي ورزشي بخش زنان كشور.
- برنامه ريزي ونظارت بر چگونگي حفظ ، ارتقاء وحضورفعال زنان درعرصه هاي بين المللي ورزش.
- تدوين برنامه به منظور فراهم نمودن زمينه هاي لازم جهت تحقق حقوق مدني دربخش ورزش زنان
- تدوين برنامه هاي نظارتي وحمايتي براي حفظ وارتفاء جايگاه ورزشي زنان.
- تدوين آئين نامه هاي اجرايي ودستورالعمل هاي مورد نياز جهت اعمال نظارت و حمايت برتوسعه ورزش زنان دردستگاههاي دولتي وغيردولتي ودرابعاد داخلي وبرون مرزي.
- کمک به بهينه سازي سيستمهاي جمع آوري اطلاعات موردنياز ورزش زنان.
- نظارت برعملكرد وهدايت واحدهای استانی سازمان درانجام فعاليتها وتوسعه ورزش بانوان درسطح استان.
- برنامه ريزي به منظوربهره برداري بهينه زنان از تاسيسات ، امكانات وتجهيزات ورزشي كشور.
- تدوين برنامه درخصوص چگونگي ونحوه جذب تسهيلات ، بودجه وديگر منابع مالي براي رشد وتوسعه ورزش زنان ونظارت برحسن اجراي برنامه ها.
- فراهم نمودن زمينه هاي لازم به منظورجلب مشاركت حاميان مالي ، خيرين و سرمايه گذاران داخلي وخارجي درايجاد تاسيسات وامكانات ورزشي دربخش زنان.
- نظارت برنحوه تخصيص اعتبارات درمؤلفه هاي چهارگانه ورزش درعرصه ورزش بانوان
- هماهنگي ، نظارت وحمايت از حوزه ورزش بانوان درفدراسيونهاي ورزشي.
- برنامه ريزي درجهت برگزاري مسابقات سراسري ورزش زنان به مناسبتهاي مختلف
- فراهم نمودن زمينه هاي لازم جهت حمايت از رشد وتوسعه ورزش روستاها وعشايرباتأكيد برحفظ وفرا ملي كردن ورزشهاي بومي و محلي.
- برنامه ريزي وايجاد ارتباط وتعامل لازم درجهت استفاده از تجربيات ، دستاوردها ، ظرفيتهاي جهاني وبومي كردن آنها به منظورارتقاء ظرفيتهاي داخلي ورزش زنان.
- تدوين نيازهاي آموزشي وهماهنگي بامراكز آموزشي به منظور توسعه منابع انساني مورد نياز ورزش زنان باتوجه به سياستهاي كلان سازمان.
- تدوين برنامه به منظور نحوه اجرا، نظارت وپشتيباني در به انجام رساندن اولويتهاي پژوهشي.
- همكاري با مراكز تحقيقاتي وحمايت از محققين داخلي و خارجي كه درحوزه ورزش زنان فعاليت مي نمايند.
- حمايت از مراكز فرهنگي ورزشي با توجه به مقتضيات ونيازهاي ورزش زنان.
- تدوين برنامه هاي فرهنگي – تبليغي به منظور رشد وتوسعه ورزش زنان.
- تدوين برنامه به منظور حمايت و تقويت فعاليتهاي فرهنگي وهنري در بخش ورزش زنان از جمله تجهيز كتابخانه ها، موزه ها، مراكز، پايگاههاي ورزشي وغيره.
مديركل دفتر توسعه ورزش بانوان: تا ۵۰درصد از اعتبار فدراسيونها به توسعه ورزش بانوان اختصاص يافت
تهران ، خبرگزاري جمهوري اسلامي ۱۳/۰۸/۸۷
ورزش. بانوان . قهرماني
مدير كل دفتر توسعه ورزش بانوان سازمان تربيت بدني و عضو هيات اجرايي كميته ملي المپيك اعلام كرد: ۳۰تا ۵۰درصد كل اعتبارات هر فدراسيون به توسعه ورزش بانوان اختصاص يافته است.
به گزارش خبرنگار ايرنا از سازمان تربيت بدني، رباب شهريان افزود: اين سرمايهگذاري در كنار برنامه ريزي مناسب آينده درخشاني را براي ورزش بانوان ايران در كسب سهميههاي بيشتر در بازيهاي آسيايي گوانگ جو و المپيك لندن به دنبال خواهد داشت.
وي از حضور بانوان ورزشكار كشورمان در ۶رشته بازيهاي همبستگي كشورهاي اسلامي خبر داد و يادآور شد: بانوان ورزشكار ما در اين مسابقات در رشته هاي كاراته،تكواندو، شمشيربازي، تيراندازي، شطرنج و دووميداني حضور خواهند داشت.
وي گفت: به گونهاي برنامه ريزي خواهيم كرد كه در همه اين شش رشته حضور موفقيت آميز همراه با درخشش داشته باشيم.
شهريان بر حضور ۱۵۰ورزشكار زن در بازيهاي آسيايي گوانگ جو گفت: بي ترديد بانوان كشورمان توانايي بالايي در عرصههاي مختلف به ويژه در ورزش دارند برهمين اساس اگر در اين بخش با سرمايهگذاري و برنامه ريزي لازم پيش برويم دستيابي به اين هدف امكان پذير است.
وي گفت: به دنبال آن هستيم كه اين حضور كمي با كسب مدالهاي ارزشمند و رنگارنگ همراه باشد تا شاهد تاثير ورزش بانوان در ارتقاي جايگاه كاروان ورزش ايران در جدول توزيع مدالها باشيم.
عضو هيات اجرايي كميته ملي المپيك با بيان اينكه بانوان هم اكنون در ۴۴ رشته ورزشي فعال هستند، گفت: در اين ميان بانوان ما در ۳۷رشته در عرصه هاي مختلف بينالمللي حضور دارند.
وي با تشريح سياست سازمان تربيت بدني در حوزه بانوان گفت: در نظر داريم حضور مان همراه با درخشش و افتخار آفريني در رويدادهاي مهمي نظير بازي هاي آسيايي باشد و بر اين اساس رشتههاي ورزشي كه شانس مدال آوري بيشتري دارند اولويت بندي شده اند.
شهريان تصريح كرد: براي آن دسته از رشتههايي كه شانس كسب مدال ندارند نيز بايد برنامه ريزي كرد تا اين رشتهها خود را به رقيبان مطرح آسيايي برسانند.
وي افزود : براي رسيدن به اهداف مدنظر در ورزش بانوان سعي خواهد كرد كه در كميته ملي المپيك با تقويت بحث نظارتي و كنترل فعاليتهاي ورزش بانوان روز به روز ورزش قهرماني در اين بخش رشد و ارتقا يابد.
مدير كل دفتر توسعه ورزش بانوان درباره فعاليت زنان كشورمان در حوزه ورزش همگاني نيز گفت: در همايشهاي ورزش همگاني كه در سراسر كشور برگزار مي شود بين ۶۰تا ۷۰درصد شركتكنندگان را بانوان تشكيل ميدهند.
به گفته شهريان ، بيترديد با روي آوردن بانوان به ورزش فرهنگ ورزش در خانوادهها نهادينه شده و در آينده ثمرات اين مشاركت خوب و ارزنده را شاهد خواهيم بود.
رييس ورزش بانوان ایران :
نياز به فرصت داريم
بايد به زنان فرصت داده شود تا توانمندي خود را در ورزش به اثبات رسانند 1387/09/13
10:00
در دوران باستان، زنان حتي به عنوان تماشاچي هم اجازه حضور در محل برگزاري رقابت هاي ورزشي را نداشتند و در نخستين دوره بازي هاي المپيک که به همت"بارون پي ير دو کوبرتن" آغاز شد ، زنان بازهم اجازه حضور در اين رقابتها را نيافتند.
به گزارش سرویس ورزشی خبرگزاری زنان ایران "ایونا" ، اين درحالي است که در پي گذر زمان شرايط به گونه اي شد که امروز در رويداد بزرگي چون المپيک، تقريبا نزديک به نيمي از ورزشکاران حاضر در بسياري از رشته ها را زنان تشکيل ميدهند که اين امر نشان دهنده پتانسيل بالاي آنان است و اميدي که کشورها در کسب مدال به زنان ورزشکار خود دارند.
در بازي هاي المپيک 2008 پکن چهار هزار و 746 زن ورزشکار از کشورهاي مختلف حضور داشتند که اين تعداد 45% از کل ورزشکاران حاضر در اين ميدان بزرگ ورزشي بود و زنان ورزشکار در المپيک پکن موفق شدند 19 رکورد از ميان 41 رکورد جابجا شده را به خود اختصاص دهند.
اگر چه آثار مثبت حضور زنان درعرصه هاي مختلف ورزشي به اثبات رسيده است اما هنوز آنچنان که بايد در برخي از کشورها حضور اين قشر در عرصه هاي مختلف ورزش چندان جدي گرفته نمي شود.
زماني که "خوان آنتونيو سامارانش" رييس کميته اجرايي المپيک از کشورها خواسته بود تا سال 2005 ، حداقل 20درصد از اعضاي کميسيونهاي تصميم گيرنده در عرصه ملي و بينالمللي خود را از ميان زنان انتخاب کنند و اين خواسته با گذشت سه سال از تاريخ اعلام شده همچنان در بسياري از کشورهاي جهان به اجرا در نيامده، خود بيانگر ديدگاه هاي متنوع در مورد عملکرد زنان در عرصه ورزش است.
براي قرار گرفتن در جريان امور ورزش بانوان در کشورمان با "رباب شهريان" مديرکل دفتر توسعه ورزش بانوان سازمان تربيت بدني و رييس کميسيون بانوان کميته ملي المپيک که به گفته خودش 23 سال از عمرش را در عرصه ورزش سپري کرده است و هم اکنون همه امور ورزشي بانوان در داخل و خارج از کشور در نهايت به وي منتهي مي شود، گفت و گويي صورت گرفته است.
** ورزش شغل من نيست، دغدغه فکري من است
"شهريان" در ابتداي گفت وگوي خود با خبرنگار ما گفت : ورزش شغل من نيست بلکه دغدغه فکري من است چرا که به عقيده من وقتي شغل انسان دغدغه وي باشد موفق ترخواهد بود و انگيزه و انرژي بيشتري پيدا مي کند.
وي در مورد نحوه انتخاب خود به عنوان تنها زن عضو هيات اجرايي 11 نفره کميته ملي المپيک و در پاسخ به اين پرسش که آيا به دليل تذکر "رضا قراخانلو" رييس برگزاري انتخابات (که در حين انتخابات به راي دهندگان گفته بود حتما يک زن بايد انتخاب شود) موفق به حضور درجمع اعضاي هيات اجرايي المپيک شده است، پاسخ داد : اگر بخواهيم بگوييم که ملاک انتخابم راي جامعه زنان ورزشي کشور بوده است ، بايد گفت اين امر غير ممکن است چرا که از ميان 68 عضو مجمع کميته ملي المپيک تنها شش تا هفت نفر را زنان تشکيل مي دهند.
شهريان افزود: با راي بيش از 50 نفر از اعضاي مجمع کميته ملي المپيک انتخاب شدم که کسب اين تعداد راي، خود گواهي براين گفته است که با راي اکثريت جامعه ورزش کشور برگزيده شده ام.
رييس کميسيون بانوان کميته ملي المپيک تصريح کرد : در انتخابات به جز وي چند بانوي فعال ورزشي ديگر نيز نامزد شده بودند که از ميان آنان بيشترين راي به وي داده شد.
*** بايد به زنان فرصت داده شود تا توانمندي خود را در ورزش به اثبات رسانند
شهريان در پرسش به سوالي در اين باره که به نظر مي رسد مديريت زنان در ورزش چندان جدي گرفته نمي شود؟ گفت: از ابتداي انقلاب تا پيش از دولت نهم فرآيندي در ورزش حاکم بود که زنان را از مردان جدا مي کرد.
وي تصريح کرد : مديريت زنانه در عرصه ورزش تا پيش از دولت نهم به نحوي بود که براي آنان ظرفي جدا از مردان در نظر گرفته بودند و ورزش زنان بصورت انجمني اداره مي شد بطوري- که کمتر از 9 درصد از بودجه کل ورزش کشور، به زنان اختصاص مي يافت.
به گفته شهريان ، زماني که ورزش زنان در حد يک انجمن اداره مي شد و از مردان مستقل بود، بانوان جايگاه حقوقي ثابتي در داخل و خارج کشور نداشتند به طوري که حتي در خارج از کشور نيز چندان با وظايف ، عملکرد و فعاليت انجمن آشنا نبودند.
به گزارش ایونا ، وي در عين حال تاکيد کرد : من با مديريت زنانه خاص مخالفم چرا که معتقدم زنان بايد در عرصه ورزش پا به پاي مردان حرکت کنند و حق خود را از ورزش در همه ابعاد بگيرند.
مديرکل دفتر توسعه ورزش بانوان سازمان تربيت بدني خاطر نشان کرد : در دولت نهم خوشبختانه اين نگاه برچيده شد و زنان در همه ابعاد ورزش همگاني ، قهرماني و مديريتي با مردان سهيم شدند و در واقع يک فضاي متمرکز و يکسان براي رشد توانمندي هاي زنان در برابر مردان ايجاد شد.
وي گفت : نبايد فراموش کنيم که داراي يک نظام ارزشي هستيم و برهمين اساس ورزش زنان در اجرا از مردان بطور کامل جدا است اما در سياست گذاري ها و برنامه ريزي ها رييس فدراسيون، متولي توسعه ورزش بانوان و آقايان و مديرکل تربيت بدني استان ، متولي توسعه ورزش بين مردان و زنان استان است.
شهريان با بيان اينکه به طور قطع بايد به زنان در فرآيند جديد فرصت داده شود تا قابليت هاي خود را در عرصههاي مختلف به اثبات رسانند، گفت: به يقين زنان به دليل جدايي طولاني مدت از مردان، عقب ماندگي هايي در برخي از رشته ها دارند اما بايد به آنان اين فرصت داده شود تا اين عقب ماندگي را جبران کنند.
به گفته وي، هم اکنون اين فرصت در ورزش کشور ايجاد شده است و حضور دو رييس فدراسيون زن و 44 رييس هيات ورزشي زن در سراسر کشور بيانگر رشد زنان در دوران اخير است واين در حالي است که تا پيش از دولت نهم هيچ رييس فدراسيون يا هيات زني در کشور وجود نداشت.
شهريان به سه سهميه بانوان در سه رشته ورزشي در المپيک پکن اشاره کرد و گفت : از اوايل انقلاب تا پيش از دولت نهم ، بانوان ما نتواسنته بودند حتي يک سهميه المپيک را کسب کنند و با استفاده از کارت هاي افتخاري در رقابت هاي بين المللي همچون المپيک حاضر مي شدند.
وي تصريح کرد: البته آمار جديد، ايده آل نيست اما مقدمه اي است که مي توان براساس آن برنامه ريزي هاي بيشتري به منظور توسعه ورزش بانوان انجام داد.
*** اگر مي خواهيم زنان موفق باشند بايد ساز و کار آن را فراهم کنيم
شهريان در ادامه به فضاي ورزشي کشور اشاره کرد و تاکيد کرد که فضاي فعلي ورزش کشور متفاوت با گذشته است بطوري که مسوولان ورزش کشور، امروز به اين اتفاق نظر رسيده اند که اگر مي خواهند ورزش بانوان در همه رشته ها توسعه يابد بايد ساز و کار اين امر براي آنان فراهم شود.
*** حداقل بهره برداري بانوان از فضاهاي ورزشي 30 درصد است
شهريان در پاسخ به اين پرسش که آيا سرانه ورزشي بانوان در کشور مشخص است، اظهار داشت: سرانه ورزشي براي يک فرد محاسبه مي شود که براساس آخرين آمارهاي موجود سازمان تربيت بدني به 40 سانتي متر براي هر نفر رسيده است.
به گزارش ایونا ، وي تصريح کرد: به عقيده ما سرانه ورزشي بايد بدون توجه به جنسيت افراد براي هر انسان محاسبه و در اختيارش قرار بگيرد.
مديرکل دفتر توسعه ورزش بانوان در ادامه گفت: به دليل تنوع فرهنگي در کشور، ميزان استفاده زنان هر استان با ديگر استان ها از فضا هاي ورزشي، متفاوت است امابراساس سياست هاي سازمان تربيت بدني، فدراسيون هاي ورزشي موظفند حداقل 30 درصد بهره برداري از فضاهاي ورزشي خود را به بانوان اختصاص دهند.
شهريان گفت: البته در برخي از رشته ها مانند ووشو، کاراته و تير و کمان حداقل بهره برداري بانوان از فضاهاي ورزشي 50 درصد است.
*** بيش از 60 درصد از شرکت کنندگان در همايش هاي پياده روي، زنان هستند
شهريان در ادامه به يکي از وظايف سازمان تربيت بدني يعني همگاني کردن ورزش در بين اقشار مختلف جامعه اشاره کرد و گفت: معتقدم که اگر زنان يک جامعه ورزش نکنند جامعه ورزشي نمي شود چرا که زنان محور خانواده هستند و همسر و فرزندان از وي الگو مي گيرند.
وي به برگزاري همايش هاي پياده روي خانوادگي در سراسر کشور اشاره کرد و گفت: براساس آمار بدست آمده 60 تا 70 درصد از شرکت کنندگان در اين همايش ها را بانوان تشکيل مي دهند.
*** بانوان در 44 رشته ورزشي فعاليت مي کنند
مديرکل دفتر توسعه ورزش بانوان سازمان تربيت بدني به لزوم حضور بانوان در عرصه ورزش قهرماني نيز اشاره کرد و گفت: هم اکنون بانوان در 44 رشته ورزشي فعاليت ميکنند و تنها در چند رشته ورزشي در رقابت هاي بين المللي همچون شنا ، ژيمناستيک، نجات غريق و آمادگي جسماني - آن هم به دليل نوع پوشش - نمي توانند حاضر شوند.
وي با بيان اينکه بانوان ايران در 17 رشته مجوز حضور در رقابت هاي بين المللي را کسب کرده اند ، اظهار داشت: در برخي از رشته ها که بانوان کشورمان مدت زمان اندکي است که در آنها فعال شده اند، تنها در مسابقات دوستانه و منطقه اي شرکت مي کنيم.
شهريان اظهار داشت: حضور بانوان محجبه ايراني در رقابت هاي بين المللي و افتخار آفريني آنان به عنوان نفرات برتر، به رغم افتخار آفريني براي کشورمان، به الگوي شايسته اي براي معرفي زن مسلمان به جهانيان تبديل شده و بيانگر آن است که بانوان مسلمان در عين حفظ حجاب، توانمند و قدرتمند هستند.
*** بايد شرايط براي حضور زنان محجبه در رقابت هاي بين المللي فراهم شود
شهريان در ادامه به روح ورزش و المپيک اشاره کرد و گفت: روح المپيک گوياي آن است که انسان ها بايد جدا از تبعيضات قومي ، فرهنگي و مذهبي در کنار يکديگر به رقابت بپردازند.
وي با تاکيد بر اينکه دنيا بايد به اعتقادات زنان مسلمان جهان که ميلياردها نفر از مردم جهان را تشکيل مي دهند احترام بگذارد، گفت: فدراسيون هاي بين المللي بايد شرايطي را ايجاد کنند که زنان محجبه بتوانند بدون هر گونه تبعيضي در مسابقات بين المللي شرکت کنند.
**** چهارمي در گوانجو درصورت حضور موثر بانوان، امکانپذير است
شهريان در ادامه به برنامه هاي سازمان تربيت بدني براي حضور مقتدرانه در رقابت هاي منطقه اي ، آسيايي و بين المللي اشاره کرد و گفت: براساس برنامه تدوين شده، 150 زن را بايد براي شرکت در بازي هاي گوانجو چين آماده کنيم.
به گزارش ایونا ، وي افزود : بايد حضور بانوان از نظر کيفي و کمي مورد توجه قرار گيرد تا به هدف اصلي يعني کسب مقام چهارمي در مسابقات گوانجو چين، دست يابيم.
*** زنان بايد ورزش را در اولويت برنامه هاي خود قرار دهند
شهريان در ادامه از زنان جامعه خواست تا ورزش را در اولويت برنامه هاي روزانه خود قرار دهند.
وي گفت: متاسفانه در بين زنان ايراني از خود گذشتي در کانون خانواده به حدي رسيده است که مادران اگر فرصتي ايجاد شود، به خود فکر مي کنند در حالي که اگر مي خواهند در هر عرصه اي موفق باشند بايد از سلامت جسمي و رواني بالايي برخوردار باشند
مجمع كميته ملي المپيك به توسعه ورزش بانوان راي داد
مدير كل دفتر توسعه ورزش بانوان گفت: خوشبختانه اعضاي مجمع كميته ملي المپيك با آراي خود نشان دادند كه نگاه ويژهاي به رشد و اعتلاي ورزش بانوان دارند.
رباب شهريان درباره انتخابات كميته ملي المپيك در گفت وگو با سايت خبري سازمان تربيت بدني اظهار داشت: با توجه به ويژگي هاي خاص و توانايي افراد منتخب مجمع كميته ملي المپيك رسيدن به اهداف كلان ورزش كشور دور از دسترس نخواهد بود. زيرا از طرفي مهندس علي آبادي در سازمان توانايي هاي خود را به اثبات رسانده و بهرام افشارزاده نيز با توجه به تجارب ارزنده مديريتي خود و اعتبار بين المللي و همچنين سوابق اجراي نواب رييس و اعضاي هيات اجرايي، همه چيز براي رشد و اعتلاي ورزش كشور فراهم است.
وي با اشاره به انتخاب خود به عنوان يكي از اعضاي هيات اجرايي كميته ملي المپيك ، تصريح كرد: اين انتخاب را راي اعضاي مجمع به توسعه ورزش بانوان كشور ميدانم و اميدوارم به عنوان نماينده ورزش بانوان بتوانم در هيات اجرايي كميته ملي المپيك در راستاي توسعه ورزش كشور و بويژه ورزش بانوان مثمر ثمر باشم.
عضو هيات اجرايي كميته ملي المپيك با تاكيد بر نقش مهم اين كميته در بعد ورزش قهرماني تصريح كرد: كميته ملي المپيك ميتواند با برنامه ريزي و نگاه كارشناسي به ورزش قهرماني، سرعت رسيدن به اهداف كلان ورزش را دو چندان كند .به عنوان مثال براي رسيدن به جايگاه چهارمي در بازيهاي آسيايي گوانگ جو ، كميته ملي المپيك مي تواند نقش بسيار مهمي را ايفا كند تا اين هدف مهم محقق شود.
رباب شهريان از جمله مهمترين رويدادهاي مهم پيش روي ورزش قهرماني را بازيهاي همبستگي كشورهاي اسلامي دانست و افزود: اينكه جمهوري اسلامي ايران در كنار ميزباني مطلوب اين مسابقات بتواند جايگاه شايستهاي در مسابقات داشته باشد نيز از جمله مواردي است كه در دستور كار مديريت جديد اين كميته قرار دارد و قرار است در جلسه آتي هيات اجرايي درخصوص اين رويداد مهم بحث و تبادل نظر شود.
مديركل دفتر توسعه ورزش بانوان از حضور بانوان ورزشكار كشورمان در ۶ رشته بازيهاي همبستگي كشورهاي اسلامي خبر داد و يادآور شد: بانوان ورزشكار ما در اين مسابقات در رشتههاي كاراته،تكواندو، شمشيربازي،تيراندازي،شطرنج و دووميداني حضور خواهند يافت و قصد داريم با توجه به تواناييهاي موجود به گونهاي برنامه ريزي كنيم كه در همه اين ۶ رشته حضور موفقيت آميز و همراه با درخشش داشته باشند.
رباب شهريان درخصوص هدف گذاری ویژه ورزش بانوان مبني بر حضور 150 ورزشكار زن در بازيهاي آسيايي گوانگ جو گفت: بي ترديد بانوان كشورمان توانايي بالايي در عرصههاي مختلف بويژه در ورزش دارند .چنانچه در اين بخش با سرمايهگذاري و برنامه ريزي لازم پيش برويم دستيابي به اين هدف امكان پذير است. ما به دنبال اين هستيم كه اين حضور كمي با كسب مدال هاي ارزشمند و رنگارنگ همراه باشد تا شاهد تاثير ورزش بانوان در ارتقاي جايگاه كاروان ورزش ايران در جدول توزيع مدالها باشيم.
عضو هيات اجرايي كميته ملي المپيك با بيان اينكه بانوان هم اكنون در 44 رشته ورزشي فعال هستند، گفت: در اين ميان بانوان ما در 37 رشته در عرصههاي مختلف بين المللي حضور دارند. سياست ما اين است كه اين حضور همراه با درخشش و افتخار آفريني در رويدادهاي مهمي نظير بازيهاي آسيايي باشد و بر اين اساس براي برخي رشتهها كه شانس مدال آوري بيشتري دارند اولويت بندي كرده ايم كه در بازهاي آسيايي گوانگ جو بتوانند درخشش لازم را داشته باشند و آن دسته از رشتههايي كه شانس كسب مدال ندارند بايد با برنامه ريزي لازم صورت گرفته بتوانند خود را به رقيبان مطرح آسيايي برسانند. براي نيل به اين اهداف سعي خواهيم كرد كه در كميته ملي المپيك با تقويت بحث نظارتي و كنترل فعاليت هاي ورزش بانوان روز به روز شاهد رشد و اعتلاي ورزش قهرماني در اين بخش باشيم.
رباب شهريان با بيان اينكه نخستين ابزار لازم براي رشد و توسعه ورزش وجود زير ساخت هاي لازم است، ادامه داد: بي شك براي رشد ورزش در هر دو بخش قهرماني و همگاني وجود زير ساختهاي لازم و كافي ، امري اجتناب ناپذير است چرا كه همواره بررسي نقاط ضعف و قوت رشتههاي مختلف اين نكته را به اثبات رسانده است. خوشبختانه با سياست مهندس علي آبادي مبني بر افزايش فضاهاي ورزشي در دو سال اخير شاهد رشد چشمگير فضاهاي ورزشي بويژه فضاهاي اختصاصي براي بانوان هستيم .امري كه باعث شده است بانوان عزيز ما با فراغ بال و با احساس امنيت كامل به ورزش بپردازند تا در آينده شاهد كشف و پرورش بیشتر استعدادهاي درخشان ورزش بانوان باشيم .
مدير كل دفتر توسعه ورزش بانوان تعامل فدراسيونهاي مختلف با حوزه ورزش بانوان را خوب توصيف كرد و اظهار داشت: خوشبختانه امروز شاهد اين نكته هستيم كه در تمامي فدراسيون ها نگاه ويژهاي به توسعه ورزش بانوان وجود دارد و چنانچه در فدراسيوني اين نكته كمتر به چشم مي خورد ناشي از سياست هاي اعمال شده گذشته بوده كه اختلاف كيفي زيادي بين ورزش آقايان و بانوان در يك رشته مشخص را به دنبال داشته است، اما امروز خوشبختانه با حضور موثر و مفيد نواب رييس بانوان در همه فدراسيونها و وجود تشكيلات اجرايي مستقل براي بانوان شاهد رشد چشمگير ورزش بانوان هستيم. مصداق بارز اين نكته كسب سه سهميه ورودي المپيك پكن بود كه براي نخستين بار بانوان ما موفق به كسب اين افتخار بزرگ شدند.
رباب شهريان درباره ميزان اعتبار تخصيص يافته به ورزش بانوان در فدراسيونها گفت: خوشبختانه در اكثر فدراسيونها بين 30 تا 50 درصد كل اعتبارات هر فدراسيون به توسعه ورزش بانوان اختصاص يافته است .اين سرمايه گذاري در كنار برنامه ريزي مناسب آينده درخشاني را براي ورزش بانوان ايران در بازيهاي آسيايي گوانگ جو و در المپيك لندن- كسب سهميه هاي بيشتر- به دنبال خواهد داشت.
مدير كل دفتر توسعه ورزش بانوان درباره فعاليت زنان كشورمان در حوزه ورزش همگاني يادآور شد: خوشبختانه در اين بخش نيز شاهد افزايش مشاركت بانوان هستيم. به طور مثال در همايش هاي ورزش همگاني كه در سراسر كشور برگزار مي شود بين 60 تا 70 درصد شركت كنندگان را بانوان تشكيل مي دهند. بي ترديد با روي آوردن بانوان به ورزش فرهنگ ورزش در خانواده ها نهادينه شده و در آينده ثمرات اين مشاركت خوب و ارزنده را شاهد خواهيم بود.
لازمه توسعه ورزش بانوان تعريف امكانات ورزشي جديد است
خبرگزاري فارس: نايب رئيس شوراي شهر تبريز گفت: لازمه توسعه ورزش بانوان استان تعريف امكانات ورزشي جديد و متناسب با فرهنگ ايراني است.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي تربيت بدني آذربايجان شرقي، جواد ششگلاني افزود: براي توسعه ورزش بانوان بايد علاوه بر امكانات ورزشي، زمينههاي فرهنگي آن نيز تعريف شود.
وي اظهار داشت: مشكلات فرهنگي و نبود امكانات از عوامل اصلي راكد ماندن ورزش بانوان در استان بوده و توسعه ورزشي بانوان خصوصاً در فوتبال و فوتسال فعلاً مسكوت است.
ششگلاني گفت: در رشته فوتبال به دليل نبود امكانات و فضاي سرپوشيده و در فوتسال به دليل عدم حمايت مالي، فعاليت چشمگيري صورت نميگيرد.
وي گفت: باشگاهها نيز از سرمايهگذاري در بخش بانوان واهمه دارند و تمايلي به فعاليت فوتبال و فوتسال بانوان در باشگاهها وجود ندارد.
ششگلاني افزود: توجه اداره كل تربيت بدني به ورزش بانوان و مسايل و مشكلات آنان، راههاي توسعه ورزش اين قشر از جامعه را بازتر خواهد كرد.
نايب رئيس شوراي اسلامي شهر تبريز همچنين با اشاره به مشكلات مالي هيئتهاي ورزشي استان افزود: براساس طرحي كه به زودي در شوراي شهر به تصويب خواهد رسيد، حمايت از هيئتهاي ورزشي قانونمند ميشود.
ششگلاني گفت: با تصويب طرح حمايت از هيئتهاي ورزشي تمام رشتههاي ورزشي از كمكهاي مالي شوراي شهر برخوردار خواهند شد.
طراحی لباس ورزشی بانوان مسلمان در المپيك
كارشناس مسوول دفتر توسعه ورزش بانوان سازمان تربيت بدني، از طراحي لباس بانوان ورزشكار كشور براي شركت در بازيهاي المپيك پكن و بازيهاي اسيايي داخل سالن ماكائو خبر داد.
به گزارش ایرنا، " حليمه پاميران " روز سهشنبه در حاشيه نشست با مسوولان و نايب رييسان هياتهاي ورزشي چهارمحال وبختياري به ايرنا گفت : اين نوع لباسهاي ورزشي متناسب با شئونات اسلامي بانوان براي شركت در مسابقات بينالمللي با همكاري كميته ملي المپيك طراحي و توليد خواهد شد.
به گفته وي، در بازيهاي آسيايي داخل سالن ماكائو ۵تيم ورزشي بانوان جمهوري اسلامي ايران شركت ميكنند و براي اين رشتهها لباس ويژه بانوان ورزشكار طراحي ميشود.
وي گفت: تيم فوتبال بانوان ايران نيز در هفتهجاري با لباسهاي طراحي شده در مسابقات بينالمللي هند حضور يافته است.
كارشناس مسوول دفتر توسعه ورزش بانوان سازمانتربيت بدني ايران،از پيگيري راهاندازي مجدد معاونت ورزش بانوان خبر داد وگفت : اساسنامه سازمان تربيت بدني به امضاي هيات دولت رسيده و اين اساسنامه در حال بازنگري است و در صورت تصويب اين بازنگري، ورزش بانوان به همان معاونت ورزشي بازخواهد گشت.
به گفته وي، در اين معاونت اختيار تام براي ورزش بانوان به معاونت ورزش بانوان داده خواهد شد.
پاميران اظهار داشت:در حاضر ورزشكاران زن ايران در تيراندازي، قايقراني، تكواندو و برخي رشتههاي ديگر در سطح بينالملل صاحب مدال شدهاند.
به گفته وي، هماكنون ورزش بانوان در ۴۴فدراسيون ورزشي در كشور داراي نايب رييس بانوان هستند.
حجاب يك اصل پذيرفته شده در ورزش بانوان ايران است
جام جم آنلاين: تاكيد ويژه رئيسجمهوري براي تامين سالنها و تجهيزات مورد نياز بانوان و سرمايهگذاري صورت گرفته از سوي سازمان، بيانگر كارهاي زيربنايي در جهت دگرگوني وضع موجود و رشد و توسعه ورزش در بين بخش اعظمي از جامعه است كه ورزش را در ميان خانوادهها نهادينه ميكنند.
اما آنچه مسلم است، ورزش بانوان در ابتداي راه خويش قرار دارد و بايد دوچندان به اين مقوله توجه كرد تا بانوان ورزشكار نيز بنا بر استعدادهاي خويش، همپا با مردان سهم و جايگاهي قابل توجه از حضور ورزش ايران را در بازيهاي آسيايي و جهاني به خود اختصاص دهند.
راهبرد حضور 150 نفره ورزش بانوان ايران در بازيهاي آسيايي 2010 گوانگجو چين در شرايطي از سوي سازمان و در جهت نيل به عنوان چهارمي اين بازيها عنوان شده كه رباب شهريان، نفر اول ورزش بانوان كشور تاكيد دارد تيمها و نفراتي به گوانگجو اعزام خواهند شد كه زمينه مدالآوري داشته باشند. هر چند او وقتي با اين سوال مواجه ميشود كه تلقي شما از مدالآوري بانوان از اين بازيها چيست؟ پاسخ ميدهد كه بهتر از قطر 2006 مدال خواهيم گرفت. اما وقتي به ياد ميآوريم كه در قطر سهم بانوان ايران تنها 2 مدال برنز انفرادي در تكواندو و يك برنز مشترك در شطرنج بوده است. با خود ميانديشيم كه ورزش بانوان ايران چگونه ميخواهد براي خود معادله حضور در بازيهاي آسيايي چين را تعريف كند.
چنين به نظر ميرسد كه با سياست سازمان تربيت بدني رويكرد تازهاي در ورزش بانوان مورد توجه قرار گرفته است، رويكردي كه به مدالآوري بانوان ما در عرصه رقابتهاي برونمرزي بايستي ختم شود. تلقي شما به عنوان مسوول ورزش بانوان در اين زمينه چيست؟
بله، كاملا موافقم. در اين خصوص فدراسيونها نيز تكاپوي تازهاي را مورد توجه قرار دادهاند. بويژه با حضور نواب رئيس بانوان در رشتههاي مختلف كه باعث شده حركتي هدفمند و حساب شده در زمينه رشد و توسعه ورزش بانوان مورد توجه قرار گيرد. تخصيص 30 تا 50 درصد بودجه فدراسيونها به بانوان زمينه تحقق اهداف بزرگتر را در ورزش بانوان فراهم كرده است. يكي از بزرگترين اهداف سازمان همانطور كه شما اشاره كرديد، مدالآوري ورزش بانوان است و اين مقوله ميطلبد كه ما از هماكنون برنامههاي خود را عملي كنيم. البته سازمان با برگزاري المپياد ايرانيان براي كشف استعدادهاي جوان، بخصوص در رده بانوان كوشيده است كه ثمرات آن را طي 2 دوره برگزار شده شاهد بودهايم.
پتانسيل ورزش بانوان بهگونهاي است كه حتي در بعضي استانها بانوان در زمينه مدالآوري، جلوتر از مردان در المپياد ايرانيان عمل كردند تا به ثبت آقايان مدالهاي بيشتري را به خود اختصاص دهند. مطمئنا وجود همين استعدادها باعث شده است امروز مهندس عليآبادي با اطمينان كامل از مدالآوري بانوان به حضور كاروان 150 نفره بانوان ايران در بازيهاي آسيايي 2010 بينديشد؛ حضوري با كميت زياد با فهرستي با كيفيت مدالآوري كه اميد است زمينهاي باشد براي صعود كاروان ورزش ايران به رتبه چهارم اين بازيها.
حــالا شـمــا چـه راهـبـردي را مـورد تـوجـه قراردادهايد تا پاسخگوي انتظارها در گوانگجو چين باشيد؟ منظورم اين است كه آيا امكانات ويژهاي را تدارك ديدهايد؟
كـادر جـديـد كـمـيـتـه مـلـي الـمـپـيك كشورمان كه بنده هم عضو آن هستم، از فدراسيونهاي ورزشي خواسته است برنامههاي خويش را در زمينه رشد و ارتقاي ورزش بانوان كه در نهايت به مدالآوري منجر شود، ارائه كنند. بديهي اســت مـا طـبـق ايـن بـرنـامـههـا و نـيـاز سنجيهاي صورت گرفته از امكانات و اردوهــــايــــي كــــه مــــورد نــيـــاز اســـت، مساعدتهاي لازم را به عمل خواهيم آورد.
پـيـشبـيـنـي شما درخصوص عملكرد تيمهاي بانوان در بازيهاي آسيايي چيست؟
طـبــق اولــويــتبـنــدي ســازمــان تـربـيـت بـدنـي درخصوص تيمهاي اعزامي، قرار بر اين است كه فقط تيمهايي كه شانس مدالآوري بهتري دارند، راهي بازيهاي آسيايي شوند، چرا كه ما معتقديم؛ ميادين بزرگ و رسمي مانند بازيهاي آسيايي جاي كسب تجربه نيست. تيمها بايد مجوز ورودي اين بازيها را از سازمان تربيتبدني دريافت كنند. با احتساب اين شرايط، من قول ميدهم بانوان ما بهتر از مسابقات دوحه مدالآوري ميكنند.
به نظر ميرسد مهمترين نقش را در كسب نتايج مربيان داشته باشند. در حال حاضر مربيان ملي ما در چه سطحي هستند؟ آيا نياز به حضور مربي خارجي هست؟
يكي از بحثهايي كه هميشه در ورزش حرفهاي بوده، بحث مربيگري است. طبق برنامهريزي سازمان و با توجه به نياز فدراسيونها ما با خدمت گرفتن مربيان خارجي و برگزاري كلاسهاي ارتقاء براي مربيان ملي كشورمان سعي ميكنيم اين نياز هم مرتفع شود.
كبدي به عنوان تنها ورزش تيمي بانوان كه براي اولين بار در تاريخ ورزش كشورمان ميتواند به بازيهاي آسيايي اعزام شود، يكي از شانسهاي مدالآور براي كاروان ورزشي كشورمان است. چقدر به اين امر معتقديد؟
با توجه به 2 عنوان متوالي نايب قهرماني در رده آسيايي حتم دارم در بازيهاي گوانگجو كبدي دست خالي نخواهد ماند. عملكرد كوتاه مدت اين ورزش نوپا نشان داده است كه بانوان كبدي كار ما از لحاظ فني پيشرفت قابل توجهي داشتهاند. اميدوارم با حمايتهاي رئيس فدراسيون كبدي اولين مدال ورزش تيمي بانوان در بازيهاي آسيايي از آن كبدي كاران كشورمان باشد.
به نظر شما كه بانوي اول ورزش كشور هستيد، حـجــاب بـانـوان ورزشـكـار ايـرانـي چـقـدر در نتيجهگيري آنها دخيل است؟ البته با توجه به اين كه هنوز مساله حجاب بانوان كاراتهكاي ايراني حل نشده است.
حجاب يك اصل پذيرفته شده در ورزش بانوان ايران است. ورزشكاران محجبه ايراني توانستند با الگوسازي تاثير بسزايي روي ورزشكاران مسلمان ديگر كشورها داشته باشند.
و اما مساله حجاب كاراتهكاها موضوعي جهاني است و به لحاظ فني فدراسيون جهاني كاراته با حضور بانوان محجبه در مسابقات رسمي مخالفت ميكند كه با رايزنيهاي رئيس فدراسيون كاراته انشاءالله اين مساله تا بازيهاي آسيايي گوانگجو حل خواهد شد، چراكه كاراته به عنوان يكي از شانسهاي مدالآوري ميتواند نقش تعيينكنندهاي در جدول توزيع مدالها داشته باشد.
با احتساب اين تفكر كه حل مساله حجاب از سوي محافل بزرگ ورزشي جهان كمك بزرگي به رشد ورزش بانوان ما ميكند، فكر ميكنيد بانوان ورزشكار ما چقدر از ورزش روز آسيا و دنيا فاصله دارند؟
اختلاف رده ورزشي بانوان ما با آسيا و جهان در رشتههاي مختلف ورزشي متفاوت است. در برخي رشتهها مانند تكواندو ما در آسيا از شرايط خوبي برخورداريم. ولي اين مساله را هم قبول دارم كه بسياري از رشتهها نياز به رشد اساسي دارند تا بتوانند به پاي آسيا و جهان برسند. بنده اين نويد را ميدهم كه بانوان ما گام اول را براي پر كردن فاصلهها برداشتهاند.
رشد و اعتلاي هر ورزش منوط به وجود بودجه و امكانات كافي است. در همين خصوص شما اعـلام كـرديـد 30 تا 50 درصد كل بودجه هر فدراسيون به توسعه ورزش بانوان اختصاص يافته اسـت. آيـا نظارتي بر اختصاص اين بودجه و هزينهكرد آن وجود دارد؟
شما حتما اطلاع داريد كه در گذشته ورزش بانوان كشورمان با بودجه 9 درصدي انجمنها اداره ميشد و همين امر باعث شده بود ورزش بانوان هميشه با بحران مالي مواجه باشد، ولي پس از طرح ادغام خون تازهاي در رگهاي ورزش بانوان جريان گرفت و در حال حاضر طبق بخشنامهاي كه سازمان صادر كرده، فدراسيونها موظفند حداقل 30 درصد بودجه خود را به بانوان آن رشته تخصيص دهند. البته بــا نـظــارتــي كــه خــودم انـجــام دادم، در بــرخــي فدراسيونها مانند تير و كمان، دووميداني، شنا و قايقراني اين هزينهكردها به بالاي 50 درصد هم رسيده است.
به عنوان سوال پاياني، طبق برنامههاي عمراني سازمان تربيت بدني، مقرر است تا پايان سال 1388، 1500 سالن ورزشي ويژه بانوان ساخته شود. اين طرح در چه مرحلهاي قرار دارد و چند سالن به بهرهبرداري رسيده است؟
متاسفانه آمار دقيقي در اين خصوص ندارم. بهتر است شما در اين زمينه از مهندس هادياني، مديرعامل شركت توسعه و نگهداري اماكن ورزشي سازمان تربيت بدني سوال كنيد.
حرف آخر.
قـول مـيدهـم روزي فرا برسد كه ورزش از اولويتهاي اصلي همه هموطنان، بويژه بانوان شود.
ختصاصي
رييس كميسيون ورزش بانوان:
توسعه ورزش بانوان نيازمند بودجه بيشتر است
خبرگزاري موج - گروه اقتصاد ورزش
ورزش كشور با كمك هاي مالي مسئولين ورزش كشور و نگاه ويژه آنها مي تواند پله هاي ترقي را طي كند.
رباب شهريان در گفت وگو با خبرنگار موج گفت: در همه كميسيون هاي كميته ملي المپيك حداقل بايد چند بانو حضور داشته باشند.
وي افزود: در حال آماده سازي ليستي از بانوان فعال در عرصه ورزش براي ارايه به كميته ملي المپيك هستيم تا از بين آنان ، تعدادي براي حضور در كميسيون هاي مختلف كميته ملي المپيك انتخاب شوند.
رييس كميسيون ورزش بانوان كميته ملي المپيك خاطرنشان ساخت:اين بانوان به طور حتم مي توانند در توسعه ورزش كشور و تصميم گيري هاي كميسيون هاي كميته ملي المپيك تاثير گذار باشند .
شهريان در ادامه به آخرين اقدامات كميسيون ورزش بانوان كميته ملي المپيك اشاره كرد و گفت : تلاش مي شود تا در جلسه هفته آتي اين كميسيون تقويم فعاليت هاي ورزشي بانوان در بخش آمادگي براي شركت در مسابقات گوانجو چين محقق شود .
وي ابراز اميدواري كرد با تحقق اين تقويم هر چه سريعتر اردوهاي آمادگي بانوان براساس برنامه تنظيم شده به اجرا درآيد .
نگاهى دوباره به
ورزش بانوان
مجيد كاشف
اشاره:
فعاليتهاى بدنى و ورزش در شرايط كنونى در جوامع مختلف دنيا به صورت ضرورتى انكار ناپذير پذيرفته شده است. محدوديت شرايط مكانى، تراكم بيش از حد جمعيت و متناسب نبودن فضاهاى حركتى با رشد جمعيت، از عوامل محدود كننده فعاليتهاى مناسب بدنى است. از طرفى بروز مسائل جديد در روند زندگى و اختصاص زمان قابل توجهى از ساعات روزانه براى انجام امور مربوطه، مجال پرداختن به امر ورزش را كاهش مىدهد. طبيعى است ارزشهاى انقلاب اسلامى براى زنان و اجراى آن از لحاظ اعتلاى معنوى مقام زن، مانع از پرداختن آنان به فعاليتهاى ورزشى به شكل غير اصولى و مغاير با ارزشهاى اسلامى در اماكن عمومى خواهد بود. اهميت تربيت بدنى و ورزش براى رشد جسمى و روانى، الزامى و غير قابل اجتناب است و با توجه به لزوم گسترش ورزش بين زنان جامعه بايد مسؤولان كشورى بويژه مسؤولان تربيت بدنى، گسترش ورزش زنان در دورههاى مختلف زندگى را مد نظر قرار داده و براى آن شالوده و طرح نوينى تدارك ببينيد كه با ارزشهاى انقلاب اسلامى سازگار بوده و همخوانى داشته باشد.
ورزش بانوان در گذشته
براى ورزش بانوان در دوران باستان، تاريخ مشخصى نمىتوان يافت و ظاهرا چيزى به نام ورزش بانوان موجود نبوده است. در يونان باستان كه ورزش به عنوان آيين و رسم مذهبى و اجتماعى در بين مردم رواج داشت و براى نخستين بار هر چهار سال يك بار مسابقات ورزشى به نام المپيك برگزار مىشد، زنان در اين عرصه حتى براى ديدن مسابقات، ممنوعيت داشتند. نظام بردهدارى و سيستم طبقاتى در دوره پيشين تنها به زنان اشراف اين امتياز را مىداد كه در مراسم ورزشى براى تماشا يا انجام مسابقات شركت كنند و زنان طبقات پايين از اين حق محروم بودند. با رشد نظام بردهدارى و تغييرات سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى، موقعيت زنان در تمام صحنهها و از جمله ورزش تغيير كرد. نخستين زنى كه سنتهاى دوران بردهدارى را در يونان باستان در هم شكست، زنى به نام «هيپوهريا» بود كه مسابقاتى با عنوان «هريا» بدون حضور مردان انجام داد كه در آن مسابقات جوايزى از تاج گل و شاخههاى زيتون كه مظهرى از خدايان يونان بود، به برندگان داده مىشد. با آغاز قرن بيستم و با تشكيل نخستين مسابقات المپيك نوين، زنان هم در اين مسابقات شركت يافتند. در اولين المپيكى كه در عصر جديد برگزار شد، تعداد قليلى زن شركت كردند اما سال به سال تعداد زنانى كه در اين مسابقات شركت مىكردند، افزايش يافت. به عنوان مثال در سال 1279 (1900 ميلادى) در المپيك پاريس، تعداد زنان شركت كننده 6 نفر بودند ولى در المپيك سئول 1367 اين تعداد به 2470 نفر زن از 119 كشور رسيد و اين رقم در المپيك بارسلون 1371 نيز افزايش يافت.
ورزش بانوان دردنياى امروز
امروز زنان جامعه ما در سطوح مختلف و مشاغل گوناگون انجام وظيفه مىكنند و اين مسؤوليت را به عنوان يك وظيفه دينى، اجتماعى و انسانى خود به شمار مىآورند. به علاوه بانوان وظيفه باردارى و تولد نوزاد سالم را نيز دارند كه مسؤوليت اجتماعى و انسانى آنها را حساستر مىسازد. بنابراين هيچ توجيهى وجود ندارد كه صرفا به دليل جنسيت، زنان از ورزشهاى مختلف منع شوند. برخى عوامل مثبت فرهنگى و نيز تفاوتهاى فيزيكى و فيزيولوژيكى زنان با مردان باعث شده تا زنان از اين نظر محدودتر از مردان فعاليت داشته باشند. در عين حال عوامل متعددى باعث شده است كه اين محدوديت ابعاد تازهاى بيابد كه از آن جملهاند؛
1ـ نشناختناهميتورزشدرساختار جامعه به عنوان يك ابزار فرهنگى و بهداشتى بويژه در بين زنان.
2ـ هماهنگ نبودن رشد جمعيت و توسعه فضاهاى ورزشى و حركتى بويژه براى زنان.
3ـ محدوديتهاى اجتماعى و خانوادگى كه از آداب و رسوم غلط و نارساييهاى فرهنگى سرچشمه گرفته است.
4ـ تفكر غالبِ در اولويت بودن ورزش مردان نسبت به زنان، همانند بسيارى از زمينههاى ديگر در جامعه.
5ـ درگيرى اكثريت زنان با مسائل روزمره زندگى، به عنوان يك عامل وقتگير و بازدارنده بويژه براى زنان شاغل.
6ـ بىتوجهى رسانههاى جمعى به اشاعه فرهنگ ورزش بين زنان.
7ـ كمبود نيروى انسانى مجرب و آگاه براى هدايت و سوق دادن زنان به سمت فعاليتهاى ورزشى.
اين عوامل كم و بيش در همه كشورهاى جهان با فرهنگهاى مختلف رواج دارد. در اين رابطه «كريستين ولز» از دانشگاه آريزونا مىگويد: «... در فاصله سنين 11 تا 13 سالگى، رشد و بلوغ دختران بسيار سريعتر از پسران است و رشد طولى آنها قبل از پسران متوقف مىشود. اين بدان معنى است كه مجموع دوره رشد پسران، دو سال بيشتر طول مىكشد كه در نتيجه آن، پسران قد بلندترى پيدا مىكنند و دختران از رشد و توسعه عضلانى كمترى برخوردار مىشوند. بنابراين اضافه وزن دختران مربوط به ذخاير چربى بدن است، نه وزن بدون چربى. اين اختلافات باعث مىشود تا پسران نسبت به دختران داراى حجم خون، تعداد گلبولهاى قرمز و هموگلوبين بيشترى باشند و داراى قفسه سينه حجيمتر و حفره شكم كوچكتر هستند. در واقع ظرفيت ششها و اندازه قلب پسران با دختران اختلاف دارد. علاوه بر اختلافات فيزيكى و فيزيولوژيكى بين دختران و پسران كه مىتواند تفاوتهاى قابل توجهى در كاركرد عملى اندامهاى بدن آنها ايجاد كند، استدلال قوى ديگرى نيز مىتواند براى بروز اين اختلافات مطرح شود كه اساس آن را فرهنگ اجتماعى تشكيل مىدهد. به دليل اختلافات فرهنگى بين دو جنس، انتظار مىرود كه دختران و پسران در ميزان پرداختن به ورزش و فعاليت بدنى با هم تفاوت داشته باشند. از آنجا كه جامعه پذيرش فعاليت بدنى دختران را به اندازه پسران ندارد، پتانسيل ظرفيت آمادگى بدنى دختران به اندازه پسران رشد نمىيابد.»
بنابراين وجود تفاوتهاى متعدد بين زنان و مردان در فرهنگهاى مختلف غير قابل انكار است و جالبتر از همه اينكه
بسم الله الرحمن الرحيم
نام تحقيق :
آيين زرتشتي دين رسمي كشور ما
فهرست مطالب
1. مقدمه
2. آيين زرتشت
3. نوع نگارش متب زرتشتي
4. آتشكده
5. نحوه پرستش در آيين زرتشتي
6. نام ماههاي سال در آيين زرتشتي
7. جشنهاي ساليانه عهد ساسانيان
8. اعياد در آيين زرتشتي
9. انواع تقويم
همان طور كه مي دانيم خداوند متعال مي فرمايد كه در اديان وملتهاي پيشين بنگريد كه در زندگي آنها پندي است آموزنده براي شما .
از استاد بسيار گرامي جناب آقاي جعفري نهايت سپاس گزاري را دارم كه در تهيه اين تحقيق راهنما ومشوق من بوده است
ساسانيان از ابتدا باروحانيون زرتشتي متحهد شدند و اين رابطه محبت آميز در ميان دين ودولت تا آخر عهد آنان استحكام داشت
بنابه روايت پارسيان ،اردشير اول پس از جلوس مير بدان هير بد تنسر را فرمان داد كه متون پراكنده اوستاي عهد اشكاني را جمع وتاليف كند تا آنرا كتاب رسمي وقانوني قرار دهند
به فرمان شاهپور اول رونشتي از اوستاي تنسر معبد آذر گشنسب در شيز كه در آذربايجان قرار داشت نهادند ،اما مجادلات واختلافات مذهبي به پايان نرسيد وشاهپور دوم براي ختم اين گفتگوها مجمعي به رياست آذر بذي مهر سپندان كه موبد بزرگ بود تشكيل داد ،اين انجمن متن صحيح وقطعي اوستا را تصويب كرد وآنرا به بيست ويك كتاب تقسيم نمود.
اوستاي ساساني كه قسمت كوچكي از آن فعلا باقي است و خلاصه قسمتهاي مفقود آنرا در كتاب هشتم و نهم دينكر ؛ كه در قرن نهم ميلادي بزبان پهلوي نوشته شده مي بينيم ، نه تنها مشتمل بر احكام ديني بوده بله حكم دايره المعارف بزرگي داشته كه در آن علوم مختلف مندرج بوده است.
علم مبداء معاد – اساطير الاولين –نجوم و علم تكوين و امور عامه و طبيعيه و فقهيه و حكمت عمليه عهد ساساني همه بر اساس 21 كتاب يا شك اوستا اتوار بوده است
بسياري از متون كه به زبان اوستا نوشته شده ظاهرا اثر قلم اشخاصي است كه در تدوين اوستاي ساساني دست داشته اند و نيز احتمال مي توان داد كه قبل از تدوين اوستاي ساساني بعضي از كتب مزبور به زبان پهلوي موجود بوده و در آن زمان به زبان اوستايي نقل و در كتاب مقدس درج گرديده باشد
خلاصه شكهاي اوستا كه در دينكرد ديده مي شود از حيث تفصيل بسيار مختلف است.
دينكرد اطلاعات مبسوطي راجع به شكهاي حقوقي بدست مي دهد ولي شكهايي را كه مربوط به علم مبداء و معاد و تكوين است در چند كلمه خلاصه مي كند .
در آيين زرتشتي خداي خورشيد كيست ؟
در كتاب اوستايي يكي از ايزدان هور (خور) يا هور خشيت نام دارد گويا هيچوقت مقام چندان مهمي نداشته است پس در حقيقت مخان عهد ساساني اگر آفتاب را مي پرستيدند مرادشان هور نبوده بلكه مهر را ستايش مي كرده اند و اين مهر همان ميثر است كه دريشتهاي عتيق ذكر شده است .
آتشكده
معلوم مي شود آتشكده هايي بوده كه هر يك به خدايي معين اختصاص داشته است اما بايد دانست كه بطور كلي همه خدايان را در همه آتشكده ها ستايش مي كرده اند شكل بناي آتشكده ها در هر جا يكسان بوده آتشدان در وسط معبد قرار داشته و پيوسته آذر مقدس در آن مي سوخته است .معمولا هر آتشكده هشت درگاه و چند اطاق هشت گوشه داشته است كم كم در شريعت زرتشت اين قاعده مقرر شد كه آفتاب بر آتش نتابد و بنا براين سبك جديدي در ساختمان آتشكده معمول شد اطاقي مطلقا تاريك در وسط بنا مي ساختند كه آتشدان در آن قرار داشت .
از آتشكده هاي كشور سه آتشكده محل ستايش مخصوص بود كه در آنها سه آتش بزرگ قرار داشت يكي آذر فرنبخ ديگر آذربرزين مهر . آتشكده آذر گشنسب يا آتش سلطنتي در گنجك (شيز) واقع در آذربايجان است آذر برزين مهر يا آتشكده (كشاورزان) در مشرق مملكت در كوههاي ريوند شمال غربي نيشابور واقع بود .
اين سه آتشكده عظيم محل ستايش مخصوص بود و بيش از ساير زيارتگاهها زينت و ثروت داشت لكن بسياري از معابد درجه دوم هم طرف احترام بوده است در تواريخ بسي از آتشكده هاي جبال را كه سرزمين ماد قديم باشد نام برده اند از آنجمله آتشكده قزوين – شيروان نزديك ري و كومش كه شايد همان شهر صد دروازه باشد.
پرستش عناصر طبيعي از اصول ديانت زرتشتي بوده چنان كه مي دانيم زرتشتيان كمال مواظبت را مرعي مي داشته اند كه آب و آتش و خاك را آلوده نكنند .
آگاثياس مي گويد : ايرانيان احترام آب را بيش از هر چيز واجب مي شمردند چنان كه حتي صورت خود را در آب نمي شستند و جز براي آشاميدن آب دادن به نباتات به اين عنصر مقدس دست نمي زدند .
در كتاب ونديداد شرح مبسوطي راجع به آب و تاثير آن در تطهير مندرج است . فقط چيزي كه در تطهير موثرتر از آب محسوب مي شد بول گاو بود. اما آتش در اين آيين خيلي مهمتر از ساير عناصر بوده است .
اوستا آتش راپنج نوع مي شمارد كه عبارتند از ؛ اول برزسوه ، كه آتش معابد بوده و آتشي است كه در استعمالات عادي بكار مي رود . دوم موفريان ، يعني آتشي كه در جسم مردم و جانوران است . سوم اوروازشت ، آتشي كه در نباتات پنهان است . چهارم وازشت ، آتشي كه در ابر است يعني صاعقه . پنجم سپنشت ، آتشي كه در بهشت در حضور اهور مزدا مي سوزد .
ماه زرتشتيان سي روز داشته و هر روز به نا خدايي بوده است بموجب آن سي روز ماه را بايد به چهار دسته تقسيم كرد از اين قرار بود كه ؛
1- اوهرمز 2- آذر 3- مهر 4- دين
وهمن آبان سروش ارد
اردوهشت خور رشن اشتاذ
شهريور ماه فروردين اسمان
سپندآرمذ تير ورهران زامداد
خورداد گوش رام مهرسپند
امرداد ذدو واذ انگران
ذدو ذدو
اين جشنها عموما داراي صورت دهقاني و روستايي بوده و در اصل به امور كشاورزي بستگي داشته است و چون دين رسمي ساسانيان دين اعياد را پذيرفته بود .
هنگام اجراي شن از يك طرف مراسم مذهبي صورت مي گرفت و هر طرف ديگر تشريفات و اعمال خاصي انجام مي شد . مبداء اين اعمال اخير اعتقاد به سحر و جادو بوده اما رفته رفته مبدل به مراسم عادي گشته تفريحات عاميانه نيز از هر قبيل در آن وارد شده بود چنان كه رسم عوام الناس است اكثر اين جشنهاي ساليانه را مردمان با يكي از حوادث تاريخي مربوط مي كرده اند مثلا فلان عيد را يادگار فلان واقعه مي دانستند كه در عهد جمشيد يا فريدون يا پهلواني داستاني رخ داده بود .
در ميان اعياد آنكه بيشتر قبول عام داشت ، چنان كه امروز نيز دارد نوروز بود كه آنرا نوگ روز مي گفتند اين جشن در آغاز سال بود و در سال ديني بلافاصله بعد از عيد فرورديگان مي آمد . در اين عيد هر پادشاهي در اين روز فرخنده رعيت ممالك خويش را قرين شادي وفرحي مي كرد ودر اين عيد كساني كه كار مي كردند دست از كار كشيده به استراحت وشادماني مي پرداختنه اند
عيد نوروز 6 روز متوالي دوام داشت :
كه در روز 13 تير ماه بود ودر آن روز آب تني مي كردند و گندم وميوه مي پختند
در هفتم شهريور بود كه عيد آتش خانه محسوب مي شد .در داخل خانه ها آتش هاي بزرگ مي افروختند ودر ستايش خدا وشكر نعم او سعي بليغ مي كردند.
كه در 16 مهر ماه واقع مي شد عيدي بسيار بزرگ بشمار مي رفت اين عيد روز اول سال بود .در اين پادشاهان ايراني تاجي بر سر مي نهادند كه صورت آفتاب در ميان چرخي گردان بر آن منقوش بود .هنگام طلوع آفتاب يكي از سپاهيان در حياط قصر سلطنتي ايستاده فرياد مي زد ((اي فرشتگان بع عالم فرود آييد وشياطين وبدكاران را بزنيد واز دنيا برانيد )) در روز مهرگان ، خوردن انار واستشمام گلاب را اسباب صيانت از بد بختي مي دانستند .
كه در اول ماه آذر بود كه با آغاز فصل بهار مصادف بود كه آنرا عيد ((خروج الكو سج ))مي گفتند يعني مرد ي را بر قاطري نشانده بگردش مي بردند آن مرد خود را با بادزني بادمي زد تا شادماني خود را از خاتمه يافتن فصل شتا ونزديك شدن گرما آشكار كند.
چند روز بعد از وهار جشن است كه خود را باآتش گرم مي كردند زيرا كه آذر ماه آخرين ماه زمستان است در اين فصل سرما سخت تر وشديد تر است
روز اول ماه ذدو (دي ) و جشن سير سور كه در روز 14 دي ماه بود كه به خوردن سير وآشاميدن شراب مي پرداختند
به عقيده نيبرگ در زوان ساسا نيان سه نوع تقويم وجود داشت كه عبارتند از: تقويم قمري ، كه درآن هر سال 355 يا 353 روز داشت وهر ماه هر يك از شش هفته پنج روزه بود .اين يك نوع تقويم روستايي ومعمولي مانويان غير ايراني بود.
1. تقويم كشوري ورسمي شمسي ، كه روژوهيژگيه مي خواندند وداراي 12 ماه سي روزه به اضافه پنچ روز خمسه مسترقه (پنجه دزديده ) بود .در اين تقويم ربع روز (شش ساعت ) علاوه بر 365 روز را رعايت نمي كردند به قسمي كه سال در هر چهار سال يك روز عقب مي افتاد
2. تقويم ديني ،كه آنرا وهيژ گيه مي ناميدند .اين تقويم هم بر اساس سال شمسي بود كه داراي 12 ماه وپنجه دزديده ويك ماه اضافي در هر 120 سال است
در تقويم كشوري در تمام ماههاي سال مي گشت .زيرا سال كشوري كوتاهتر از سال نجومي بود
این فایل پی دی اف در ضمینه ساخت سایت کاملا رایگان و سیستم همکاری در فروش سایت فورکیا میباشد امیدوارم مفید واقع بشه-کاملا رایگان در اختیار شما قرار میدم
این تحقیق خوب 86 صفحه هست که بنا به دلایلی تصاویر ان پاک شده که سایت ما مطالب مفید ان را رایگان در اختیارتان قرار میده امید به انکه مفید واقع شود.
مقدمه:............................................................................................... 8
ماشينهاي بافندگي با سيستم پود گذاري معمولي........................................... 10
ماشينهاي بافندگي با سيستم پودگذاري غير معمولي....................................... 10
چكيده مطلب تكنولوژي و اقتصادي:......................................................... 15
ماشين هاي بافندگي با ماكو:................................................................... 15
ماشينهاي بافندگي بي ماكو:................................................................... 21
ماشينهاي چند فازي (چند دهنه اي):.......................................................... 23
ماشينهاي بافندگي جت:........................................................................ 24
الف) جت آب:................................................................................... 25
ب) جت هوا:.................................................................................... 25
سرگيره ها:...................................................................................... 36
انواع راپير و گيرپر:........................................................................... 37
تشكيل حاشيه يا كناره پارچه:................................................................. 38
مكانيزمهاي حركت دهنده راپير:............................................................. 41
مكانيزم هاي ذخيره نخ پود:................................................................... 43
ويژگيهاي ماشينهاي بي ماكوي جديد:........................................................ 46
بافندگي و ماشينهاي بافندگي:.................................................................. 50
1-1اجزاي يك دستگاه بافندگي:............................................................... 51
1-1-1 ماشين بافندگي......................................................................... 52
1-1-2 اسكلت ماشين بافندگي................................................................ 52
1-1-3- ميل لنگ، كلاچ و الكتروموتور و ماشين بافندگي:............................. 52
1-1-4- ترمز:.................................................................................. 55
1-1-5 محور بادامكهاي ضربه:............................................................. 56
1-1-6 دفتين:................................................................................... 57
1-1-7 ماكو:.................................................................................... 57
1-1-8 ترمز نخ پود در داخل ماكو:......................................................... 61
1-1-9 مضراب:............................................................................... 61
1-1-10 كناره گير پارچه:................................................................... 62
1-1-11 ورد ماشين بافندگي:................................................................ 63
1-1-12 ميل ميلك:............................................................................ 63
1-1-13 لامل و دنده شانه اي:............................................................... 64
1-1-14 غلتك تار (اسفر):................................................................... 64
1-1-15 پل نخ تار:........................................................................... 65
1-1-16 ميله هاي تقسيم كننده نخهاي تار:................................................. 65
1-1-17 غلتك كشيدن پارچه 2 (غلتك خاردار- غلتك سمباده اي):..................... 67
1-1-18 غلتك پيچيدن پارچه:................................................................ 67
1-1-19 عمليات مختلف در ماشين بافندگي (دايره زماني).............................. 67
مكانيزم هاي تشكيل دهنه...................................................................... 70
1-1- مكانيزم هاي تشكيل دهنه كار......................................................... 71
1-2- انواع دهنه................................................................................ 72
«نوع تشكيل دهنه»............................................................................. 72
«دهنه رو»...................................................................................... 72
«دهنه زير»..................................................................................... 73
«دهنه رو- زير در حالت بسته و باز»...................................................... 74
«دهنه نامنظم».................................................................................. 74
«دهنه منظم».................................................................................... 74
1-3-انواع مكانيزم هاي تشكيل دهنه........................................................ 76
1-مكانيزم تشكيل دهنه بادامكي............................................................... 77
2-مكانيزم هاي تشكيل دهنه دابي............................................................. 77
3-مكانيزم تشكيل دهنه ژاكارد................................................................ 77
1-4-طرح بادامك و انواع آن................................................................. 77
«مكانيزم پودگذاري و دفتين زدن ماشين هاي بافندگي با ماكو»......................... 78
1-5-تئوري پودگذاري ودفتين زدن.......................................................... 79
1-6- محاسبه سرعت ماكو................................................................... 80
سرعت ماكو..................................................................................... 80
1-7-علل سريعتر كار كردن ماشين بافندگي بي ماكو (پروژ كتايل).................... 80
1-8- دلايل ديگر براي ازدياد سرعت ماشين هاي بافندگي بي ماكو.................... 82
1-9-تعيين مسير حركت ماكو................................................................ 83
2-1- محاسبه تقعر (فرورفتگي) كف دفتين................................................. 83
2-2- انتخاب شانه بافندگي.................................................................... 85
2-4- نگاهداري شانه.......................................................................... 87
پيشرفت تكنولوژي نساجي در چند سال گذشته به اندازه اي چشمگير و تغييرات تكنيكي آن به قدري متنوتع بوده است كه مي توان به جرأت ان را به عنوان دومين تحول بزرگ صنعتي در زمينه تكنولوژي و ماشين سازي به حساب آورد. اگر اولين تحول بزرگ صنعت و نساجي را در قرن نوزدهم به كار افتادن چرخهاي اين صنعت توسط نيروي مكانيكي بدانيم، به طور قطع دوم تحول بزرگ صنعت نساجي در اواسط قرن بيستم و با ارائه روش هاي جديد رسيدنگي مانند توليد الياف فيلامنت ريسندگي اوين اند، و در بافندگي ماشينهاي بافندگي بي ماكرو و ماشين هاي بافندگي چند فازي انجام گرفته است.
دلايل تحول صنعت نساجي به غير از مسائل اقتصادي و تكنيكي توليدي، به عوامل زير بستگي داشته است:
- ازدياد سريع جمعيت در قرن نوزده و بيست سبب شد تا نياز به افزايش توليد كارخانه هاي نساجي و در نتيجه افزايش توليد ماشين آلات نساجي بيشتر شود.
- پيشرفت سريع ساير صنايع در نتيجه كمبود كارگر و بالا رفتن دستمزد در اين صنايع باعث شد كه كارگران صنعت نساجي ديگر روي آورد. در اين مورد تنها راه حل علمي اتوماتيك كردن ماشينها براي كم كردن نياز به كارگر و به موازات آن افزايش توليد ماشين آلات به منظور قادر ساختن كارخانه هاي توليدي به پرداخت دستمزد بيشتر بود.
- بالا رفتن تمدن ماشيني ملتها و تحول روز افزون مد در زندگي عامه مردم سبب شد تا ميزان معرف سرانه منسوجات افزايش يابد.
ماشينهاي بافندگي از زمان بوجود آمدن دستگاه بافندگي دستي تا مشينهاي بافندگي اتوماتيك دوره تكميلي قابل ملاحظه اي را پشت سر نهاده است. با اين وصف اگر مطالعه سطحي در اين مورد انجام گيرد، ملاحظه مي شود كه تكنيك كار ماشين هاي جديد به همان دستگاههاي بافندگي دستي شباهت دارد. با اختراع ماشينهاي بافندگي بافندگي بوجود آمد و روشهاي بافندگي جديدي ارائه شد.
در دوره توسعه و تكميل ماشينهاي بافندگي تا زمان بوجود آمدن ماشينهاي بي ماكو تحولاتي پيدا شد. در حاليكه بر روي دستگاه بافندگي دستي هر نوع پارچه اي از لحاظ جنس بافته مي شد، با مكانيزه شدن اين دستگاه ها و بوجود آمدن ماشينهاي بافندگي براي هر نوع پارچه اي ماشين مخصوصي ساخته شد. به طور مثال ماشينهاي بافندگي براي پارچه هاي پنبه اي، فيلامنت پشم و غيره ساخته مي شد و فقط در همين موارد به كار مي رفت. واضح است كه اين ماشينهاي مورد استعمال ويژه اي داشت و فقط براي بافتن پارچه مخصوصي قابل استفاده بود. با عرضه شدن ماشين هاي بي ماكو و با توجه به اين مطلب كه يكي از خصوصيات آنها عمومي بودن كاربرد آنهاست و مي توان پارچه هاي متنوعي بر روي آنها بافت، كارخانه هاي سازنده ماشينهاي اتوماتيك براي رقابت با ماشينهاي بي ماكو مجبور شدند ماشينهايي بسازند كه كاربرد آنها عمومي باشد. در حقيقت بايد گفت كه كارخانه هاي سازنده امروزه سعي مي كنند كه ماشينهاي بافندگي را با موارد كاربرد متنوع عرضه كنند. با وجود اين ممكن است اصطلاح ماشني بافندگي عمومي كمي اغراق آميز باشد. زيرا با وجود آنكه از نظر مكانيكي و تكنولوژي بافت، امكان عمومي بودن يك ماشين بافندگي وجود دارد ولي كاربرد چنين ماشيني در بيشتر موارد از نظر اقتصادي مقرون به صرفه نيست. در مورد عمومي بودن ماشينهاي بافندگي مي توان حداكثر تا آنجا پيش رفت كه مثلاً براي دو پارچه مختلف، نمره نخ، پهناي پارچه و تراكم در يك حد قرار داشته باشد. در غير اين صورت حتي از نظر تئوري قابل قبول نيست كه به طور مثال بتوان بر روي يك ماشين بافندگي اتوماتيك پشمي يك پارچه ظريف ابريشمي بافت.
با در نظر گرفتن مطالبي كه در مورد كاربرد ماشينهاي بافندگي عمومي گفته شد، نمي توان ماشينهاي بافندگي را به طور صحيح و مجزا از يكديگر تقسيم بندي كرد. در كتابهاي قديمي نساجي تقسيم بندي ماشينهاي بافندگي بر اساس نوع محورهاي متحرك و تعداد آنها انجام مي شد، اما امروزه اين تقسيم بندي صحيح نيست. امروز مي توان ماشينهاي بافندگي را بر اساس طريقه پود گذاري آنها تقسيم بندي كرد:
در اين ماشينها پود گذاري توسط ماكويي كه در داخل آن ماسوره نخ پود قرار دارد انجام مي شود. اين ماشينها به طور كلي شامل ماشينهاي بافندگي معمولي و اتوماتيك هستند. ماشينهاي بافندگي معمولي بيشتر در بافت پارچه اي سنگين، مانند پشمي و غيره استفاده قرار مي گيرد. امروزه اكثر ماشينهاي بافندگي با روش پود گذاري معمولي از نوع اتوماتيك هستند.
اين ماشينهاي بافندگي به گروههاي مختلفي تقسيم مي شوند:
1- ماشينهاي بافندگي كه در آنها عمل پودگذاري توسط يك جسم پرتاب شوند انجام مي شود. پود گذاري در اين ماشينها يا توسط ماكوي گيره اي كه فاقد ماسوره است و در دو سر ماكو گيره هايي تعبيه شده و يا توسط جسم پرتاب شونده گيره دار كوچكي كه ابتداي نخ پود را مي گيرد و به داخل دهنه مي كشد انجام مي شود.
2- ماشينهاي بافندگي كه به طور مثبت پودرگذاري مي كنند. اين ماشينها داراي گيرههايي هستند كه توسط تسمه و يا ميله به داخل دهنه رفته و نخ پود را وارد مي كنند.
3- ماشينهاي بافندگي جت- اين نوع ماشينها به وسيله جت آب و يا جت هوا نخ پود را به داخل دهنه وارد مي كند.
4- ماشينهاي بافندگي چند فازي- در اين ماشينها همزمان چند دهنه به صورت سري و يا موازي تشكيل مي شود و چند پود را وارد دهنه مي كند.
تاريخچه:
بافندگي يكي از قديميترين صنايع دستي بشر به شمار مي رود امروزه شواهدي در دست است كه مشخص مي كند، بشر از نه هزار سال پيش، از پارچه، بافته شده استفاده مي كرده است. به اين دليل صنعت نساجي به خصوص بافندگي داراي تاريخچهاي بسيار قديمي است. قرنهاي متمادي صنعت بافندگي به عنوان مهمترين صنعت توليدي بشر به شمار مي رفت. و نه تنها از نظر توليدي اين صنعت اهميت داشته بلكه تأثير آن در مسائل اجتماعي نيز اهميت فاني داشته است. به طور مثال استفاده از برده ها در توليد مواد اوليه مانند الياف طبيعي بخصوص در مزارع پنبه، و يا استفاده از كودكان خردسال دركارخانه هاي نساجي به ويژه در بافندگي، نمونه هايي از تأثير اجتماعي صنعت نساجي به شمار مي رود. نخ هاي توليدي در زمانهاي قديم بسيار نايكنواخت و ضخيم بود و به همين دليل پارچه هاي توليدي نيز كاملاً صخيم بودند. به اين وصف در كتابهاي مختلف آمده است كه در اين ادوار نيز پارچه هاي ظريف توليد مي شده است. به نظر مي رسد كه اولين طريقه توليد پارچه توسط بشر عبارت بود از آوريختن نخهاي تار از يك چوب افقي و آويزان كردن وزنه هايي در انتهاي نخها، به منظور ايجاد كشش در نخ تار (مانند بافتن تور ماهيگيري كه در قديم در ايران رسم بود). نخ پودر به صورت يك بسته از لابلاي نخهاي تار عبور داده مي شد. تا بافت پارچه تشكيل شود.
طريقه اي كه بعدها ابداع شد عبارت بود از قرار دادن نخهاي تار داخل يك چارچوب افقي به طوريكه اين نخها در داخل آن كاملاً كشيده قرار مي گرفت. و نخ پود از لابه لاي نخهاي تار عبور داده مي شد(مانند بافتن كف پوش حصيري كه در گيلان مرسوم است) .
به علت طول محدود تاب و نخ تار روي آن پارچه بافته شده نيز داراي طول محدودي بود. در قرن بعد نخ تار بر روي غلتك نخ تار پيچيده مي شد واين غلتك در كي دستگاه بافندگي دستي قرار مي گرفت.
نخ هاي تار پس از باز شدن از روي غلتك تار به حالت افقي در مي آمد و در اين حالت توسط نخ پود بافته مي شد. پس از بافتن، پارچه بر روي غلتك پارچه پيچيده مي شد. اين نوع دستگاه ساليان متمادي و به عبارت ديگر تا اواسط قرن نوزدهم تنها وسيله بافت پارچه به شمار مي رفت.
اولين تحول در راه تكنيكي شدن دستگاه بافندگي در سال 1733 ميلادي، توسط شخصي به نام جان كي ايجاد شد. وي با اختراع روش پرتاب ماكوي سريع سبب شد، تا عمل بافندگي نسبت به پيش تندتر شود. گرچه اين اختراع توليد دستگاه بافندگي را به مقدار كمي افزايش داد ولي باعث گرديد تا راه جديدي براي اختراعات بعدي گشوده شود. در سال 1785 ميلادي، ادموند كارت رايت موفق شد يك دستگاه مكانيكي بافندگي را اختراع كند. همزمان با اختراع روش استفاده از ا نرژي بخار توسط جيمز وات در سال 1776 نيز ارائه شد و بدين ترتيب ميسر گشت كه بتوان قسمت اعظم دستگاههاي مكانيكي را از آهن و چدن ساخت. در نتيجه دستگاهها با نيروي بخار به حركت در مي آمد. در اويل سالهاي 1800 ميلادي دستگاههاي بافندگي كه از چدن ساخته شده بود توسط انرژي بخار كار مي كرد.
در سال 1809 ماري ژوزف ژاكارد موفق شد دستگاه تشكيل دهنده ژاكارد را اختراع كند. با اين اختراع صنعت بافندگي هندي (ايجاد تصاوير و اشكال بزرگ در پارچه) كه تا اين تاريخ دستي انجام مي شد، به صورت مكانيزه درآمد. دستگاههاي بافندگي دستي كه تا زمان استفاده از انرژي هاي مختلف مانند بخار و يا برق مورد بهره برداري بود، بايد به عنوان دستگاه بافندگي دستي ناميد و دستگاههاي ديگر را به عنوان «ماشين بافندگي» نامگذاري كرد. در ماشينهاي بافندگي عملياتي مانند دفيتن زدن، پودگذاري، تشكيل دهنه، و غيره توسط نيروي مكانيكي انجام مي شود. ولي در اين ماشينها اگر نخ روي ماسوره تمام شود كارگر بايد ماشين را متوقف سازد و ماسوره پر را جايگزين ماسوره خالي كند. همچنين كارگر بايد به محض پاره شدن نخ پود و يا نخ تار ماشين را متوقف سازد تا از ايجاد عيوب مختلف در پارچه جلوگيري شود. با اين توضيح نتيجه مي شود كه ماشينهاي بافندگي احتياج به كارگر زيادي دارد و در حقيقت در دوراني كه كارخانه هاي، بافندگي مجهز به ماشينهاي غير اتوماتيك بودند هر ماشين به يك كارگر نياز داشت. علاوه بر اين توقف ماشين جهت تعويض ماسوره باعث مي شد كه راندمان ماشين نيز به ميزان قابل توجهي كاهش يابد. اين مسائل سبب شد كه به مرور ماشينهاي بافندگي به مكانيزم هاي مجهز شود كه عمليات فوق را به صورت اتوماتيك انجام دهد اين عمل علاوه بر بالا بردن راندمان ماشين ميسر مي سازد كه يك كارگر بتواند با بيش از يك ماشين كار كند. ماشينهاي بافندگي كه به قسمتهاي اتوماتيك مجهز هستند «ماشينهاي بافندگي» اتوماتيك ناميده مي شوند.
اتوماتيك شدن ماشينهاي بافندگي در اواخر قرن نوزدهم شروع شد و در قرن بيستم به كمال خود اولين قدم در راه اتوماتيك شدن ماشين، با اختراغ مكانيزم تعويض ماكو در اواخر قرن نوزدهم برداشته شد و پس از آن مكانيزم تعويض ماسوره اختراع گرديد. در اين زمان سير اتوماسيون در بافندگي كه به كندي پيش مي رفت، زيرا به علت وجود نيروي كارگري فراوان و ارزان، رغبت زيادي به اتوماسيون وجود نداشت. البته دلايل ديگري نيز در اين مورد وجود داشت و آن محدوديت هايي از نظر كاربرد طريق جديد مكانيك و الكتريكي در قسمتهاي اتومات بوده و حتي مي توان ادعا كرد كه تكنيك ماشينهاي بافندگي آن زمان براي قبول اتوماسيون هنوز نارس بود. توسعه اتوماسيون در ماشينهاي بافندگي تا سالهاي 1960 ادامه داشت. علاوه بر اين پيشرفتهاي ديگري در تكنيك اتوماسيون بوجود آمد كه از آن جمله مي توان به مكانيزم مراقبت تار و پود، مكانيزم تغذيه كننده ماسوره با استفاده از جعبه حمل ماسوره به جاي باطري ماسوره و مكانيزم پيچيدن ماسوره در ماشين بافندگي اشاره كرد. در زمان تحول و تبديل ماشين بافندگي به ماشين بافندگي اتوماتيك راه هاي ديگري نيز براي بالا بردن توليد ماشين بافندگي باز شد . در همان زمانهاي اوليه به اين نكته توجه شده بود كه مهمترين عامل محدود كننده سرعت ماشين بافندگي وجود ماسوره نخ بود در داخل جسم پود بر (ماكو) و در نتيجه زياد بودن جرم جسم پرتاب شونده به داخل دهنه است. به اين دليل از اوايل قرن بيستم روشهاي جديدي براي پود گذاري پيشنهاد شد. در سال 1866 باكستون و شرمن ايده اي را به ثبت رساندند كه بر اساس آن يك سوزن گيره اي به داخل دهنه رفته و نخر پود را از سمت ديگر به داخل دهنه مي كشيد.
در سال 1871 شخصي به نام ويليام جي در آمريكا سيستمي را به ثبت رساند كه بر اساس آن دو سوزن گيره اي عمل پود گذاري را انجام مي داد. يك سوزن نخ پود را وارد دهنه مي كرد (پود آور) و در وسط دهنه سوزن ديگري نخ پود را گرفته و از دهنه خارج مي كرد. (پود بر).
در سال 1805 دانيل مونسون استون سيستمي را عرضه كرد كه در آن عمليات عمل پودگذاري توسط ماكويي انجام مي شد كه در دو سر آن دو گيره وجود داشت و متنا و با نخ پود را از طرفين وارد دهنه مي كرد. در سال 1911 كارل پاستور در آلمان امتياز يك سيستم ماكو گيره اي را به دست آورد.
در سال 1914 جي- سي- بروكز، اولين روش پودگذاري با هوا را به ثبت رساند.
در سال 1922 براي اولين بار كارل وانتين و يوهان گابلر در آلمان موفق شدند كه ايده يك روش بافندگي جديد را به وسيله ساختن يك ماشين بافندگي گيره اي جامه عمل بپوشانند كه در آن نخ به صورت قلاب از پودآور به پودبر منتقل مي شد. امتياز اين ايده در سال 1925 صادر گرديد. و در سالهاي 1930 تعداد زيادي از ماشينهاي گابلر در كارخانه هاي مختلف بكار افتاد. در سالهاي 1924 مهندسي بنام روولف روسمن يك روش جديد پود گذاري را بنيان گذارد كه ماشين بافندگي پروژه كتايل امروزي نتيجه آن است. در سال 1939 ريموند دواس در فرانسه موفق شد روش جديد پود گذاري انتقال سر نخ پود از پود آور به پود بر را اختراع كند. در سال 1949 اولين ماشينهاي بافندگي جت آب توسط ولاديمير استواتي در چكسلواكي ساخته شد. گرچه در نمايشگاههاي مختلف ماشين آلات نساجي هميشه سيستم ها و مكانيزيم هاي جديدي نشان داده و ارائه مي شود، اما كارخانه هاي نساجي كمتر رغبت داشتند اين ماشينها را خريداري كنند و در حقيقت، نيمه دوم دهه 1960 را بايد زمان شروع كار ماشينهاي بافندگي جديد دانست. در اين زمان 36 كارخانه مختلف ماشين سازي به توليد ماشينهاي بافندگي جديد اشتغال داشتند . اگرچه ماشينهاي بافندگي جديد به علت روش خاص پود گذاري خود مي توانند تا چند برابر ماشينهاي بافندگي اتوماتيك، پارچه توليد كنند، اما توليد بيشتر آنها به علت اينكه، مكانيزم پود گذاري بايد پس از هر بار پود گذاري خارج از دهنه كار متوقف شود تا دهنه براي پود گذاري مجدد تعويض شود، محدود است. به اين دليل همزمان با توسعه و تكميل ماشينهاي بافندكي جديد، سيستم ديگري مورد بررسي قرار گرفت كه در آن ماشينهاي بافندگي قادر باشند همزمان چند پود را در دهنه هاي متعدد وارد كنند. اين سيستم توان پودگذاري ماشين را چند برابر افزايش داد. اين ماشينها امروزه به ماشينهاي چند دهنه اي يا چند فازي معروف هستند. ازميان ايده هاي مختلفي كه پيشنهاد شد، شايد بتوان مكانيزم پيشنهادي كارل موتور را كه در اواخر دهه 1930 ساخته شد، به عنوان اولين ايده عملي بحساب آورد. در سال 1955 ايده ديگري در اين زمينه توسط جنتيليني ارائه گرديد كه بر اساس آن تعدادي ماشين بافندگي نيز ساخته شد و در يكي از كارخانه هاي ايتاليا مشغول كار شد. فرق ايده موتر و جنيتيلني در اين بود كه موتر دهنه كار را به صورت امواج تشكيل مي داد و در ايده جنيتيلني چندين دهنه پشت سر هم تشكيل مي شد و همزمان باهم تعدادي نخ پود در داخل دهنه ها قرار مي گرفت. به علت آنكه ايده جنيتيلني قابل توسعه نبود به مرور از بين رفت و اكنون نمونه اي از اين ماشين درموزه وين است.
در اين چكيده ابتدا ماشينهاي بافندگي از نظر تكنولوژي در ارتباط با بافت منسوجات بررسي و دسته بندي شده و سپس از نظر اقتصادي مقايسه مي گردد و در نهايت بهترين انتخاب از نظر تكنولوژي مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
بررسي تكنولوژي
در گذشته ماشينهاي بافندگي معمولاً يك پارچه مي بافتند و عرض شانه ماشين هاي بافندگي نسبت به هم سرعت ماشين يعني دور در دقيقه ماشين و يا تعداد پودهاي بافته شده در دقيقه انجام مي شد به طور مثال ماشينهاي بافندگي براي بافت پارچه هاي روش پنبه اي ساخته مي شدند و در نتيجه پارچه تكميل شده با عرض 90 يا 100 سانتي متر توليد مي شد. ماشينهاي تكميل اين نوع نسوج، مثلاً ماشين چاپ وغيره نيز داراي عرضهاي متناسب با پارچه مربوط بودند. ماشينهايي كه براي بافت پارچه هاي فاستوني به كار مي رفت، داراي عرض 160 سانتي متر يا 170 سانتي متر بودند كه پارچه تكميل شده با عرض 150 يا 155 سانتي متر توليد كردند. بدين ترتيب اگر دو ماشين بافت پارچه پنبه اي از نظر توليد با يكديگر مقايسه مي شدند، واضح بود كه ماشين با سرعت ميل لنگ بيشتر، توليد بيشتري ارائه مي داد. اين دليل در مورد پارچه هاي فاستوني نيز مصداق پيدا مي كرد، با به بازار آمدن ماشينهاي ماكو كه يكي از مزاياي آنها امكان بافت چند عرض پارچه در يك ماشين بود مقايسه سرعت ماشينها (منظور سرعت ميل لنگ يا محور اصلي و يا دقيق آنهاست) به منظور بررسي ميزان توليد آنها نمي توانست صحيح باشد.
از اين رو معيار ديگري براي مقايسه اين ماشينها در نظر گرفته شد كه توان پودگذاري ماشين مي باشد. به طور مثال چنانچه در يك ماشين با عرض شانه 110 سانتي متر و سرعت 220 دور در دقيقه و در ماشين ديگر عرض 110 سانتي متر با سرعت 200 دور در دقيقه پارچه بافته شود، توليد آنها بايد از طريق ذيل مقايسه شود:
متر پود بافت شده در دقيقه |
24200=220*110 |
متر پود بافته شده در دقيقه |
4400=200*110*2 |
در ماشينهاي بافندگي با ماكو، در ارتباط نزديك با سرعت ماكو است. به عبارت ديگر اگر در نظر باشد كه سرعت ماشين بافندگي افزايش يابد لازم است كه سرعت ماكو نيز به طور متناوب افزايش يابد. زيرا در يك دور ميل لنگ عمليات مختلفي براي بافت يك پود انجام مي شود كه اين عمليات طبق دياگرام زماني، ماشين، بايد در زمانهاي معين شروع و خاتمه يابد. عمده ترين اين عمليات به ترتيب عبارت است از: تشكيل دهنه، پودگذاري،ؤ دفتين زدن، باز شدن نخ، و پيچيدن پارچه و عمليات مربوط به كنترل و اتوماسيون كه دايره زماني را تشكيل مي دهند. اگر حداكثر سرعت ماشينهاي با ماكوي فعلي را در 220 دور در دقيقه در نظر بگيريم يك دور گردش ميل لنگ تقريباً 220/60 ثانيه طول مي كشد و كليه عمليات ذكر شده مي بايستي در اين زمان انجام شود.
عمليات يك سيكل بافندگي |
àدفتين زدن àپودگذاري àتشكيل دهنه كنترل àتغذيه نخ تار پيچيدن پارچه |
مكانيزمهاي مشترك و يا شبيه هم در بي ماكو و با ماكو |
à تغذيه نخ تار و پيچيدن پارچه àتشكيل دهنه (كنترل) |
مكانيزمهاي متفاوت ماشينهاي بي ماكو و با ماكو |
پودگذاري |
بنابراين چنانچه هر يك از اين عمليات سريعتر انجام شود، در نتيجه كل زمان لوازم براي بافت يك پود كاهش مي يابد و در نتيجه سرعت ماشيسن نمي تواند افزايش داده شود. همان گونه كه ذكر شد سرعت ماكو يكي از مهمترين عواملي است كه مي تواند در افزايش سرعت ماشين بافندگي نقش داشته باشد. با توجه به محدوديتهايي، مي توان پذيرفت كه سرعت ماكو تابع رابطه انرژي جنبشي است. براي افزايش سرعت ماكو (v) و با در نظر گرفتن رابطه فوق به دو طريق مي توان عمل كرد:
افزايش انرژي پرتابي (E) و كاهش جرم ماكو (m). افزايش انرژي پرتابي با توجه به دلايلي كه بعداً ذكر خواهد شد بيشتر از آنچه امروز وجود دارد امكان پذير نيست. بنابراين كاهش جرم ماكو يكي از فاكتورهايي است كه مي تواند سرعت ماكو، در نتيجه سرعت ماشين بافندگي را افزايش دهد. اين جرم امروزه براي بافت پارچه هاي پنبه اي تقريباً 400 گرم است. كاهش جرم ماكو و ماسوره داخل آن از 400 گرم كمتر مشكلات وسايل اقتصادي ديگري در پي دارد. مثلاً جنس ماكو و ماسوره از چوب ساخته شده است و اين ماده از نظر جرم مخصوص رقم پائيني نسبت به ساير موادي كه مي توانست مورد استفاده قرار گيرد، داراست. آزمايشاتي براي استفاده مواد پلاستيكي سبك، براي ساخت ماكو انجام شده است و در مواردي نيز مورد استفاده قرار مي گيرد، ولي در بافت پارچه هاي پنبه اي تاكنون موفقيت نداشته است. بنابراين كاهش جرم ماكو و ماسوره از آنچه امروزه متداول است فقط با كوچكتر كردن ماكو و ماسوره داخل آن مسير مي بود. اما كاهش ابعاد آن باعث مي شود كه مقدار كمتري نخ روي ماسوره پيچيده شود. اين امر تعداد دفعات تعويض ماسوره را افزايش مي دهد كه اين امر باعث افزايش هزينه ماسوره پيچي مي شود. از طرف ديگر اغلب اتفاق مي افتد كه به هنگام تعويض ماسوره عيوبي در پارچه بروز مي كند و يا در اثر تنظيم غلط مكانيزم تعويض ماسوره به ماكو آسيب مي رسد و يا ماسوره مي شكند. به اين دلايل است كه بايد روي ماسوره حداقل يك طول معين نخ پود پيچيده شود. به اين دليل، با ضخيم شدن نخ پود، ابعاد ماكو نيز افزايش مييابد. مقايسه ابعاد ماكوهاي ماشين هاي ابريشم بافي، پشم بافي، پنبه بافي، پتو بافي و قالي بافي با يكديگر، دليل بر مطالب ذكر شده است. از طرفي انتهاي ماسوره رزر و نخ پود وجود دادر كه يكي از اقلام مهم ضايعات كارخانه هاي بافندگي مي باشد. چنانچه ابعاد ماكو بانمره نخ پود متناسب نباشد، يعني مقدار كمتري نخ پود روي ماسورخ كوچكتر پيچيده شود، نسبت نخ طول رزرو به طول نخ پود بافته شده، افزايش مي يابد. در نتيجه مقدار ضايعات بيشتر مي شود. شرايط ديناميكي و تعادل پواز ماكو نيز اجازه نمي دهد نمي دهد كه جرم ماكو نسبت به حجم آن كاهش بيشتري داشته باشد. زيرا اين امر، پرواز ماكو را نامطمئن مي سازد و با توجه به دلايلي كه بعداً ذكر خواهد شد سرعت ماشين بافندگي را محدود مي كند. سرعت ماكو در ماشينهاي بافندگي پنبه اي امروزه از 15 متر بر ثانيه تجاوز نمي كند.
- محدوديت انرژي تعويض شده به ماكو دلايل متفاوتي دارد. مهمترين نكته ايجاد ارتعاش در چوب مضراب است، كه اين انرژي را به ماكو تبديل مي كند. هر چوب مضراب در دقيقه حدود 110 بار ماكو را پرتاب مي كند. به عبارت ديگر فاصله اي برابر 20 سانتي متر ماكو را از سرعت صفر به 15 متر بر ثانيه و مجدداً به صفر مي رساند. اين افزايش سرعت و توقف در مسافت كم و گرفتن انرژي پرتابي از تسمه چوب مضراب به صورت ضربه اي در چوب مضراب ارتعاش ايجاد مي كند. به اين دليل نمي توان چوب مضراب را از ماده ديگري به غير از چوب ساخت. زيرا به طور مثال در اثر اين ارتعاشات به راحتي به رزونانس مي افتد، اما چوب به راحتي اين ارتعاشات را خنثي مي كند. اين مزيت چوب مضراب، در مقابل اين عيب قرار دارد كه مقاومت آن در مقابل انتقال انرژي به ماكو كم است و به اين دليل چوب مضراب يكي از قطعات پر مصرف كارخانه هاي بافندگي است.
- مضراب مكانيزم ضربه نيز با توجه به دلايل فوق امروزه از پلاستيك ساخته مي شود. با اين وجود اين قطعه نيز خيلي سريع مستهلك مي شود. افزايش پرتابي باعث مي شود كه مصرف مضراب نيز از آنچه امروزه متداول است بيشتر شود و در نتيجه امتياز افزايش سرعت ماشين بافندگي توسط افزايش هزينه تعويض اين قطعات خنثي مي گردد.
- در اكثر ماشينهاي بافندگي انرژي پرتابي از بدامك ضربه و پيرو آن گرفته مي شود. تمامي پيرو با بادامك توسط نيروي منز اعمال مي شود. افزايش سرعت ماشين بافندگي مشكلي به وجود مي آورد كه از آن مي توان به عنوان حركت جهشي پيرو روي دماغه بادامك نام برد.
- مسافت حركت دفتين نيز كه تابع ابعاد ماكو است يكي از عوامل محدود كننده ديگر به شمار مي آيد. با توجه به ارتفاع معيني كه وردها به بالا مي روند دفتين بايد در فاصله معيني از لبه پارچه قرار گيرد تا ارتفاع لازم براي حركت ماكو به وجود آيد. به عبارت ديگر با استفاده ماكوي بزرگتر دفتين و شانه بافندگي در فاصله دورتري از لبه پارچه قرار مي گيرند. به هر اندازه اين فاصله بيشتر شود مدت زماني كه دفتين به نقطه مرگ جلو آمده و بر مي گردد افزايش مي يابد. (با توجه به سرعت ثابت دفتين) همان طور كه ذكر شد به دلايل فني و اقتصادي براي بافت هر پارچه ماكو داراي ابعاد معيني است در نتيجه مي توان با كاهش مسافت دفتين، سرعت ماشين بافندگي را افزايش داد.
- محدوديت سرعت دفتين يكي از فاكتورهايي است كه بايد در نظر گرفته شود. ماكو هنگامي كه به داخل دهنه پرتاب مي شود كه دفتين به نقطه مرگ عقب نزديك است. موقعيكه دفتين به نقطه مرگ عقب رسيد، ماكو تقريباً در نيمه راه است. از اين به بعد دفتين به سمت جلو جركت مي كند و ماكو نيمه دوم راه را مي پيمايد. به عبارت ديگر ماكو در هنگام پرواز در نيمه اول دهنه، توسط دفتين به عقب و در نيمه دوم دهنه به جلو حركت داده مي شود. بنابراين ماكو يك مسير مستقيم را طي نمي كند، بلكه مسير آن منحني شكل است و انحناي اين منحني به سمت نقطه مرگ عقب دفتين است. ميزان انحناي مسير ماكو، در حركت آن تأثير زيادي دارد. به هر اندازه اين انحنا بيشتر باشد حركت ماكو ناآرام تر و استهلاك آن و شانه بافندگي بيشتر مي شود. چنانچه نسبت سرعت دفتين به سرعت ماكو كاهش يابد ميزان اين انحنا كمتر و به هر اندازه سرعت دفتين بيشتر شود، ميزان اين احنا به نظر نمي رسد. بنابراين سعرت دفتين در ماشينهاي بافندگي با ماكو محدود است و در نتيجه سرعت ماشين بافندگي نيز با توجه به اين فاكتور محدود مي شود.
- هنگام پرواز ماكو نخ پود از يك سمت به كناره پارچه و از سمت ديگر به ماسوره متصل است و در اثر حركت ماكو از ماسوره باز مي شود. بدين ترتيب در نخ پود كشش قابل توجهي بوجود مي آيد. اين كشش با افزايش سرعت ماكو زياد مي شود و اگر از حد معيني تجاوز نكند نوك ماكو را از شانه بافندگي جدا مي كند و ممكن است باعث شود ماكو از دهنه بيرون آيد. براي جبران اين اشكال دفتين ماشين بافندگي به طريقي طراحي و ساخته مي شود كه در زمان پرواز ماكو كف دفتين با افق زاويه كمي مثلاً حدود 7 يا 8 درجه دارا باشد. اين شيب، سبب مي شود كه يكي از مؤلفه ها ي نيروي وزن ماكو به سمت شانه بافندگي عمل مي كند گشتاوري مخالف گشتاور ايجاد شده از طريق كشش نخ پود، بر ماكو اثر كند و آن را در مسير خود نگه دارد. افزايش سرعت ماكو در نتيجه افزايش گشتاور حاصل از كشش نخ پود باعث مي شود كه براي جبران آن شيب كف دفتين افزايش يابد اما به دلايل فني طرح حركت دفتين بدين صورت امكان پذير نيست.
- در زمان حركت ماكو، دفتين به ماكو حركت جانبي مي دهد. چون كف دفتين متوسط پايه هاي آن، حول محور پايه دفتين اين حركت جانبي را انجام مي دهد به عبارت ديگر ماكو در جهت عرضي بر روي قوسي حركت مي كند. بدين ترتيب بر ما كو يك نيروي گريز از مركز اثر مي كند وسبب مي شود كه تمامي ماكو با كف دفتين كم شده و حركت آن نامطمئن شود. براي جبران اين نيروي گريز از مركز، كف دفتين انحناي كمي را دارا است. اين انحنا كمك مي كند، كه نيروي گريز از مركز ديگري بر ماكو و در جهت مخالف نيروي گريز از مركز اول اثر و آن را خنثي مي كند. افزايش سرعت ماشين بافندگي كه به ناچار افزايش سرعت دفتين را به دنبال خواهد داشت، سبب مي شود كه نيروي گريز از مركز اولي افزايش يابد و براي جبران آن مي بايستي انحناي كف دفتين را افزايش داده كه اين نيز از نظر حركت ماكو منطقي نيست. با توجه به دلايل ذكر شده در مورد ماشينهاي با ماكو مي توانيم تأئيد كنيم كه اين ماشينها از نظر توان توليدي (منظور مقدار پود بافته شده در واحد زمان يا به عبارت ديگر متر پود بافته شده در دقيقه است) نسبت به ماشينهاي بي ماكو در موقعيت پائيني قرار دارند، به عبارت ديگر نمي توانند به ميزان ماشينهاي بي ماكو پارچه توليد كنند.
به منظور بررسي ماشينهاي بافندگي بي ما كو ابتدا لازم است انحناي آنها را نسبت به نوع تكنولوژي بافت پارچه تقسيم بندي كنيم و سپس ماشينهاي مناسب براي بافت يك نوع پارچه را از نظر فني و اقتصادي مورد بررسي قرار دهيم. تقسيم بندي اين ماشينها به صورت ذيل ديده جامعي نسبت به تكنولوژي كار آنها ارائه مي دهد.
- گروه اول ماشيسنهايي هستند كه پود بر مانند ماشينهاي با ماكو، به داخل دهنه پرتاب مي شود اما نظر به اينكه جرم پرتاب شونده در برخي از اين ماشينها به مراتب كاهش يافته است در نتيجه سرعت پود برو ماشين بافندگي، افزايش يافته است. اين ماشينها به دو صورت ماشينهاي ماكو گيره اي و پروژ كتايل (فشنگي) ساخته مي شوند. ماشينهاي نوع اول توسط تعداد معدودي كارخانه ساخته مي شدند، اما به علت جرم زياد ماكو، كه حدود 300 گرم بود اين ماشين نتوانست نسبت به ساير ماشينهاي بي ماكو، سرعت قابل ملاحظه اي داشته باشد. به اين دليل اين ماشين قابل رقابت با ساير ماشينهاي بي ماكو نبود واز رده خارج شد. اين ماشينها داراي يك مزيت فني خوبي بودند: حاشيه پارچه تقريباً شبيه حاشيه پارچه هاي بافته شده در ماشينهاي با ماكو است.
ماشينهاي پروژ كتايل، با توجه به جرم بسيار كم پودبر، كه حدود 40 يا 60 گرم است توانسته اند با سرعت بيشتري كار كنند اين ماشينها قادر هستند توان پودگذاري 1400 متر در دقيقه را به دست آورند.
- گروه دومن ماشينهايي هستند كه پودبر از طريق يك مكانيزم مثبت مكانيكي حركت مي گيرد. پودبر به صورت يك گيره نخ در انتهاب يك تسمه الاستيكي و يا يك ناوداني و يا يك ميله غير الاستيك نصب شده است و به راپير معروف است. دسته اول اين ماشينها ماشينهايي هستند كه براي پودگذاري فقط به يك پودبر نياز دارند و پودبر داراي يك گيره مي باشد. ماشينهايي كه بر اساس اين مكانيزم كار مي كنند توسط چند سازنده ساخته شده اند و اساس كار آن به اين صورت است كه طول راپير كمي بيشتر از عرض شانه بافندگي است. راپير خالي از داخل دهنه عبور مي كند و در سمت ديگر ماشين بافندگي ابتداي نخ پود را مي گيرد و به داخل دهنه مي آورد. با توجه به زمان زيادي كه براي حركت راپير و باز بودن دهنه مورد نياز است، سرعت اين ماشين كم و توليد آن نيز به همين نسبت پائين تر از ماشينهاي ديگر است. دسته ديگر ماشينهاي راپيري، ماشينهايي هستند كه پودگذاري را به وسيله يك راپير با يك سرگيره انجام مي دهند ولي در ماشين، دوراپير وجود دارد كه متناوباً پودگذاري مي كنند. نوع ديگر ماشين هاي راپيري داراي دو راپير براي هر پودگذاري مي باشند. در اين ماشينها يك راپير به عنوان پودآور و راپير ديگر به عنوان پود بر عمل مي كند. نوع ديگر ماشينهاي راپيري، ماشينهايي هستند كه داراي يك راپير با دو سرگيره مي باشند. اين نوع ماشينها، به ماشين بافندگي دوفازي معروف هستند. گروه ديگر ماشينهاي بي ماكو ماشينهاي بافندگي جت هستند كه به دو صورت جت آب و جت هوا ساخته مي شوند . گروه آخر، ماشينهاي بافندگي چند فازي يا چند دهنه اي هستند، كه تشكيل چند دهنه در آنها يا به صورت سري و يا به صورت موازي انجام مي شود.
اين ماشينها عموماً براي بافت پارچه هاي ساده مناسب است و در حال حاضر بافت پارچه هاي طرح دار با اين ماشين امكان پذير نيست. ماشين هاي بافندگي چند دهنه اي مدت بسيار زيادي است كه به عنوان ماشينهاي پروتو تايپ ساخته مي شود و در نمايشگاه ها به نمايش گذاشته مي شود. ولي تا نمايشگاه 1995 ميلان، هيچ يك از اين نمونه ها به عنوان يك ماشين صنعتي قابل اطمينان شناخته نشد. در اين نمايشگاه براي اولين بار يك ماشين چند دهنه اي قادر بود با توليد زياد و در شرايط نسبتاً خوبي كار كند. گذشته از مسائل فني و تكنولوژي توليد پارچه كه به آن اشاره خواهد شد، اين ماشينها به مدت زمان بيشتري جهت تكامل نياز دارند تا بتوان آنها را به صورت جدي مورد ارزيابي قرار داد. ماشينهاي چند دهنه اي (چند فازي) مشكلاتي نيز در توليد پارچه دارا هستند.
- در اين ماشينها و دفتين به صورتي كه در ساير ماشينها وجود دارد ديده نمي شود نخ پود ت وسط لامل ها و يا غلتكهاي مارپيچ به لبه پارچه فشرده مي شود. اين امر سبب مي شود كه توليد پارچه با تراكم هاي متوسط و بالا امكان پذير نباشد. براي توليد اين گونه پارچه ها بايد دفتين با انرژي لازم، نخ را به لبه پارچه بكوبد.
- نظر به اينكه همزمان تعداد زيادي پود بر در داخل دهنه هاي مختلف حركت مي كنند، چنانچه در دهنه اول پود پارگي رخ دهد، براي رفع پارگي اجباراً بايد نخ پود تمام دهنه از داخل پارچه بيرون آورده شود. اين اشكال به خصوص هنگام كار كردن با پرده ها ي سست علاوه بر ايجاد علامت روي پارچه سبب مي شود كه راندمان ماشين نيز كاهش يابد.
- نوع نخهاي پود مورد استفاده در اين ماشين از نظر نمره نخ ممكن است ايجاد اشكال نمايد. زيرا در برخي ازاين ماشينها، نخ پود متناسب با يك عرض بافت بر روي يكي از پودبرها پيچيده مي شود. زيرا در برخي از اين ماشينها نخ پود متناسب با يك عرض بافت بر روي يكي از پودبرها پيچيده مي شود. مقدار نخ پيچيده شده روي پودبر (در ارتباط با نمره نخ) اين اشكال را به وجود مي آورد، كه چنانچه نخ پود ضخيم باشد حجم نخ پيچيده شده روي پودبر، از تعداد در نظر گرفته شده بيشتر مي شود.
- در اين ماشينها امروز مي توان چند طرح ساده و ابتدايي را بافت و به نظر نمي رسد كه طرحهايي با بيش از سه راپورت تاري بافته شود. در حاليكه كليه ماشينهايي كه طرحهاي ساده مي بافند، حداقل امكان بافت با چنيدن ورد يا چندين راپورت تاري را دارا هستند.
- با توجه به اينكه نخ پود به صورت بويين در خارج از ماشين قرار دارد و پودبرها در خارج از دهنه تعداد، لازم نخ پود را از بويين مي گيرند، در نتيجه بافت پودهاي رنگي كه به مكانيزم انتخاب رنگ پود و استفاده از چند بوبين رنگي نياز دارد امكان پذير نيست.
- دراين ماشين ورد و شانه به صورتي كه در ماشينهاي سنتي ديده مي شود وجود ندارد. در نتيجه در اين ماشين از نظر تراكم نخ تار محدوديت وجود دارد.
اين ماشينها به دو صورت جت آب و جت هوا ساخته مي شوند. ماشينهاي بافندگي جت، از نظر سرعت امروزه بالاترين سرعت را دارا هستند ولي از نظ رتوان پودگذاري (با توجه به عرض بافت كمتر) همه آنها در رديف اول قرار ندارند. ماشينهاي بافندگي جت در ابتدا براي بافت پودهاي ساده و پارچه هاي ساده فيلامنتي در نظر گرفته شده بود و طي چندين سال برخي از محدوديت هاي بافت اين ماشينها از ميان برداشته شد.
اين ماشين امروزه نيز براي بافت پارچه هاي ساده و طرح دابي در نظر گرفته مي شود. به عبارت ديگر امكان بافت پارچه هاي طرح دار و پارچه هاي پود رنگي در آنها وجود ندارد. گذشته از اين نكته، ماشينهاي جت آب، امروز صرفاً براي بافت پارچه از نخ هاي فيلامنت مناسب است. زيرا به هنگام پودگذاري نخ پود و پارچه خيس مي شوند و بايد در ماشين مقدار قابل توجهي از آب گرفته شود. چنانچه از نخ هاي تهيه شده از الياف هيدورفيليك براي بافت پارچه استفاده شود مانند نخهاي ريسيده شده از الياف پنبه و ساير الياف كوتاه، خارج كردن آب از پارچه مشكل و هزينه زيادي در بر خواهد داشت. در اين ماشينها، به علت آنكه در هنگام بافندگي نخ تار و نخ پود مرطوب هستند قسمتي از كشش به وجود آمده در آنها خنثي مي شود. در نتيجه پارچه بسيار يكنواخت بافته ميشود. همان طور كه ذكر شد امروزه نخهاي فيلامنتي پلي استر و پلي آميد كه هيدروفوبيك هستند براي بافت پارچه در ماشينهاي جت آب در نظر گرفته مي شوند. با توجه به سرعت زياد ماشينهاي جت آب و نوع پارچه اي كه بافته ميشود امكان استفاده از ماشين ژاكارد مشكل است. ماشين جت آب، نسبت به ماشين جت هوا، از سرعت بيشتري برخوردار است و اين امر سبب شده است كه ساخت قطعات مختلف متحرك ماشين از دقت خاصي برخوردار باشد و موارد به كار رفته نيز از موارد بسيار مرغوب باشد. مهمترين اين قعطعات و مكانيزم ها، مكانيزم تشكيل دهنه ماشين و قعطات مربوط به آن است از جمله آنها مي توان از بادامك تشكيل دهنه پيروهاي آن مكانيزم دفتين زدن و مكانيزم هاي كنترل آن نام برد.
ماشين بافندگي جت هوا را از نظر تئوري و بررسي مي توان در رده ماشينهايي دانست كه از نظر اقتصادي تاكنون فقط براي بافت پارچه هاي ساده مناسب بوده اند. اين ماشينها تا چند سال، قبل صرفاً در بافت پودهاي فيلامنتي به كار برده مي شد. از مدتي قبل تلاشهايي براي بافت نخهاي استيپل (نخهاي ريسيده شده از الياف كوتاه) در سيستم پنبهاي و سيستم فاستوني انجام شده است و در بسياري موارد نيز موفق بوده است. ليكن به دلايل فني كه ذكر خواهد شد نمي توان اين ماشين را به راحتي براي بافت اين نوع پارچه هاي در نظر گرفت، به خصوص در شرايط كاري كارخانه هاي نساجي ايران. در ماشين جت هوا، يك كمپرسور كه مي تواند براي تك تك ماشينها و يا به صورت يك كمپرسور مركزي براي كليه ماشينهاي يك سالن در نظر گرفته شود هواي فشرده شده را در پشت جت هوا كه در نزديك كناره پارچه قرار داد تأمين ميكند. نخ پود، از بويين باز شده و ابتداي آن در مركز جت قرار داده مي شود. به وسيله يك مكانيزم كنترل براي مدت زمان بسيار كوتاه دهانه جت باز ميشود و هواي فشرده از آن خارج مي شود و ابتداي نخ پود را با خود به داخل دهانه مي كشد. چون جرم هوايي كه نخ پود را حركت مي دهد، نسبت به ساير پودها، بسيار كم است، لذا سرعت آن مي تواند بسيار زياد انتخاب شود. اما در عوض چون هوا سيال است در نتيجه پس از مس
فصل 1 3
بر انگيختن مراجعين و كارمندان 3
خود ارزيابي 8
تئوري هاي جامع برانيگختن 11
تئوري عدالت 12
تئوري انتظار 13
برانگيختن بواسطه افزايش اعتماد به نفس 14
بر انگيختن به واسطه تنظيم اهداف 16
برانگيختن به واسطه تقويت و تجديد قوا 18
خلاصه توصيه ها 19
سوالات مرور و بحث 20
فعاليتهاي پيشنهاد شده 20
فصل 2 23
اصول و تئوري هاي يادگيري 23
تئوري هاي يادگيري رفتاري 25
تقويت كننده هاي مثبت 26
تقويت كننده هاي منفي / گريزها 27
تنبيه كننده ها 27
سركوب 28
شكل دادن 28
تقويت زماني 28
تئوري ادراك اجتماعي 29
تئوري هاي ادراكي 32
حافظه 35
حافظه كاري 37
حافظه بلندمدت 37
انتقال يادگيري 42
فن آموزش و پرورش بزرگسالان 43
نياز به دانستن 45
تصور از خود 45
تجربه 45
آمادگي براي يادگيري 46
جهت يابي براي يادگيري 46
برانگيختن 47
اشكال يادگيري و اشكال آموزش ( تدريس) 48
اشكال يادگيري 48
شكل تدريس 50
انتشار نوآوري 51
فصل 3 55
طراحي و برنامه ريزي يادگيري 55
تدريس، يادگيري و آموزش 56
محيط رواني 60
محيط فيزيكي 60
مراحل آموزش 61
اهداف عملكردي (عملي) 64
افعال مبهم 67
عملكرد 68
شرايط 68
شاخص 69
حيطه يادگيري 71
حيطه ادراكي 72
حيطة تأثيرگذاري 76
ادراك (فهم) 82
آمادگي 83
مكانيزم 83
پاسخ عمدي پيچيده 83
تطابق و ابتكار 84
سؤالات مرور و بحث 87
فصل 4 89
اجراء و ارزشيابي يادگيري 89
انتخاب و اجراي فعاليت هاي يادگيري 90
وانمودسازي 95
تشريح (اثبات) 96
كمك هاي سمعي و بصري 97
شرح وظيفه 99
معرفي (ارائه) 103
توالي (تسلسل ) آموزش 104
ارزشيابي نتايج (يافته ها) 106
هدف از ارزشيابي 107
ارزشيابي تكويني و تجمعي (كيفي و كمي) 108
روشهاي هنجار مرجع و شاخص مرجع 111
تفسير با مرجع هنجار (هنجار مرجع) 111
تفسير شاخص مرجع 111
تغيير رفتاري 113
نتايج سازماني 114
مقياسهاي نسبي/ چك ليستها 121
طرح درس و طرح برنامه 125
- منابع و مراجع 127
بعد از خواندن اين فصل شما قادر خواهيد بود:
1- برانگيختن را تعريف نموده و بين تحريك كننده هاي دروني و بروني افتراق قائل شويد.
2- دربارة برانگيختن بيماران و مراجعين شامل متغيرهاي تحريك كننده تغيير در انتخابهاي غذايي بحث كنيد.
3- مدلهايHerzbery , Maslow دربارة فرآيند برانگيختن ( تحريك كردن) را شرح دهيد.
4- تئوري هاي معاصر تحريك كردن را مقايسه نموده و مواردي كه هر كدام ديگري را تكميل ميكند را بيابيد.
من فكر ميكنم كه ميتوانم. من فكر ميكنم كه ميتوانم. من ميتوانم (خواهم توانست)
متخصصين رژيم درماني لازم است بدانند كه چگونه انگيزه بيماران و كارمندان خود را افزايش داده و ابقاء كنند. اين ميتواند يك امر چالش برانگيز باشد. پيش از آنكه افراد بتوانند كار متفاوتي انجام دهند مثلاً در اعمال رژيميخود تغيير ايجاد كرده يا بطور كارآمدتري كار كنند، ميبايست انگيزه انجام آن كار را داشته باشند.
به كارگيري مطالبي كه اخيراً دربارة برانگيختن انسان، شناخته شده در تنظيم اهداف، طراحي استراتژي هاي اصلاح رفتار، طراحي و اجراي برنامه ها و سمينارهاي آموزشي و مشاوره با ديگران به طور خودي يا گروهي اهميت حياتي دارد.
به دليل طبيعت دقيق برانگيختن نميتوان هزاران عقيده و تعريف متفاوت برانگيختن كه تاكنون موجود است را به طور علميمعتبر كرد. برانگيختن را ميتوان به عنوان چيزي كه باعث انجام كاري توسط فرد مي شود يا فرآيند تحريك كردن يك فرد براي انجام كاري تعريف كرد. اين امر با اين سوال كه رفتار انساني اتفاق ميافتد سروكار دارد. كلمه برانگيختن (انگيزه) بطور فراوان براي تشريح فرآيندي كه الف) رفتاري را تحريك و بيدار ميكندب) به رفتار جهت و هدف ميدهد ج) ادامه اصرار بر يك رفتار د) به انتخاب و ترجيح يك رفتار خاص منجر ميشود. برانگيختن نه تنها با آنچه افراد ميتوانند انجام دهند مرتبط است، بلكه با آنچه خواهند توانست نيز ارتباط دارد.مطالعات اخير در ادبيات علم پزشكي به مطالعه مستمر در بكارگيري برانگيختن در مراقبتهاي بهداشتي اشاره دارد.
برانگيختن پيچيده است و چندين عامل و يا متغير، هم دروني و هم بروني فرآيند آن را در هر لحظه از زمان تحت تأثير قرار ميدهد. تأثيرات برانگيختن امروز ميتواند از فردا متفاوت باشد و اهداف كوتاه مدت ميتواند بر اهداف بلند مدت، پيشي بگيرد.
داشتن دانش اينكه چگونه كاري را بطور كامل انجام دهيم و يا اينكه چه بخوريم تا سالم شويم و سالم بمانيم و يا اينكه براي غلبه بر مسائل پزشكي رايج ازقبيل ديابت چه كنيم ميتواند با همراهي ديگر عوامل برانگيختن ساده تر عملي شود.
مشكل برانگيخته شدن اين است كه كدام نياز براي مراقبت ديابت يا قلبي عروقي با اهداف درگير مي شود.
به علاوه خوردن بعضي چيزها مثل كيك شكلاتي و يا دير رسيدن به محل كار “فقط براي اين يك بار” اهداف كوتاه مدت دلخواه را تآمين ميكند.
اگر چه بخش مهمياز دانش مرتبط با انگيزه مفيد است ولي روشهاي معجزه آسا و يا پاسخ جامعي براي مشكلات پيچيده انگيزه اي وجود ندارد.
برانگيختن ميتواند هم از عوامل دروني و هم از عوامل بروني به وجود آيد و اين عوامل ميتواند بر افراد تأثير مثبت يا منفي بگذارد.
انگيزه دروني از دروني افراد بر ميخيزد. بر اساس نيازهاي آنها، آرزوها، آمال و اهداف آنها. فردي كه آرزو ميكند، ترقي كند و بيماري كه بعد از حمله قلبي recorery وضع سلامتي بهتر را به عنوان يك اولويت شخصي ميبيند، اهداف دروني دارد كه رفتاري را تحريك ميكند ( بر ميانگيزاند)
عوامل بروني يا برو نزاد ميتوانند انگيزه دروني را تكميل كنند و يا به عنوان يك مانع و سد بر انگيزه دروني تأثير منفي بگذارند. مثالي از عوامل بيروني مثبت كه انگيزه را افزايش ميدهد، حمايت ديگران، تحسين و پاداش مادي ميباشد. انگيزه يك شخص در جهت دستيابي به اهداف رژيمي، به هر حال توسط فرصتهاي اجتماعي ويا توسط خانواده و دوستاني كه حمايت كننده نبوده و غذاهاي نا مناسبي سفارش ميدهند، مختل ميشود.
مديران رژيم شناس بر انگيزه كاركناني كه ميبايست فرآيندي كه براي عملكرد كارآمد لازم است را بياموزند، كارهايشان را بدون نظارت مستقيم، درستكارانه انجام دهند و براي ارتقاء محيط شغلي، پيشرفت كنند، تأثير ميگذارند.
رژيم شناسان بايستي نه تنها كاركنان بلكه مراجعين كه ممكن است نياز به آموختن درباره چيزهايي مثل اثر رژيم بر مراقبتهاي پيش از زايمان و يا مشكلات سديم، كلسترول و يا شكر در رژيم غذايي دارند، را برانگيزانند.
اين فصل درباره بر انگيختن در 2 مبحث بحث ميكند: به عنوان يك كمك براي پيروي مراجعين و بيماران و كمك به مديريت كاركنان، گر چه هر بخشي جداگانه آموزش داده شده، برخي اصول برانگيختن و تئوري ها براي هر دو زمينه بكار ميرود.
والدين ممكن است با نگراني درمورد تغذيه كودكشان برانگيخته شوند.
انگيزه مراجعين و بيماران
هدف مشاوره و آموزش تغيير غذاها و رفتارهاي تغذيه اي به شكلي است كه افراد رژيم سالم تري انتخاب كنند. انتخاب غذا، به هر حال بخشي از يك سامانه پيچيده رفتاري است كه توسط گستره اي از انواع متغيرها شكل ميگيرد ( به فصل 1 مراجعه كنيد) انتخابهاي غذايي كودكان، مقدمتاً توسط والدين و عملكردهاي قومي و فرهنگي گروه آنان تعيين ميشود. ساير عوامل عبارتند از قيمت غذا، طعم غذا، جغرافياي مذهبي، همسالان و تأثيرات اجتماعي، تبليغات در رسانه ها،تسهيلات در دسترس، تهيه و نگهداري غذا، مهارتهاي مصرف كننده در تهيه ي آماده سازي غذا، عوامل زمان و راحتي، و ترجيحات و تحمل هاي فردي. تمامياين عوامل مصرف غذا را يك امر بسيار فردي و مقاوم به تغيير ميسازد.
همانطور كه در سير فصلهاي اين كتاب ذكر شده است، مشاوران علاقمند به تأمين مداخلات و استراتژي هايي به منظور تغيير انگيزه در رفتارهاي تأمين كننده سلامتي و پيشگيري كننده از بيماري در مراجعين خود هستند. اگر چه هيچ مدل يا تئوري خاصي نميتواند به تنهايي كاملا فراگير و منتج به موفقيت باشد. در عوض پزشكان ميبايست قادر به گرد آوري چند راه و تشخيص براي كار با هر فرد باشند.
راههاي برانگيختن در اين فصل و ساير جزئيات در فصلهاي ديگر كتاب آمده است. اين قسمت به تركيب مدل ها و راههاي مختلف پرداخته است.
هدف هر مشاوره اي افزايش مراقبت از خود و مديريت خود است. البته اين امر به آمادگي شخص، رضايت و توانايي به عهده گرفتن و حفظ تغييرات در رفتارهاي خوردن بستگي دارد. تصميم گيري در مسائل مربوط به سلامتي تحت تأثير عوامل مختلفي قرار ميگيرد. مدل باور سلامتي تلاش دارد تصميمات افراد دربارة تغييرات رفتارهاي سلامتي را پيش بيني كند. تغيير توسط باور فردي تعيين ميشود: 1) اينكه او مستعد ابتلا به يك ناخوشي باشد يا بيماري دارد، 2) اينكه بطور جدي به ناخوشي مبتلا شود يا آن را بصورت درمان نشده رها كند، 3) اينكه تغيير رفتارهاي تغذيه اي در كاهش خطر بصورت مفيد خواهد بود،4) اينكه موانع موجود در راه عمل را بتوان برطرف كرد اين مدل با اين حقيقت كه رفتارهايي مثل خوردن بيشتر يك سلسله از عادات هستند تا تصميم گيري ها.محدود شده است و تصميم گيري براي خوردن با هدف كاهش وزن متفاوت از هدف هاي ديگر سلامتي است چرا كه سلامتي هدف با ارزش براي برخي افراد نيست و عوامل اقتصادي- اجتماعي، رواني و فرهنگي براي شخص ممكن است مهمتر باشد.
مدل تئوريك و مدل مراحل تغيير براي خاطر نشان كردن اين مفيد است كه هر فرد در يكي از چندين مرحله متفاوت آمادگي انگيزه اي براي تغيير رفتارهاي رژيمياز پيش تفكر ( بدون قصدي براي تغيير) تا تفكر، آماده سازي، عمل و ابقاء ( نگهداري) قرار دارد. در هر مرحله افراد از فرآيندها و مشاركت در فعاليتهاي متفاوتي براي ايجاد تغيير استفاده ميكنند. بنابراين مشاور ميتواند انگيزه را با شناسايي مرحله تغيير مراجع و استفاده از استراتژي هاي مناسب براي آن مرحله، افزايش دهد. تصميم براي تغيير و يا حركت به مرحله بالاتر وقتي اتفاق ميافتد كه با ارزش تر بوده و يا نظرات موافق فرد بر نظرات مخالف بچربد. روشي كه مصاحبه انگيزه اي ناميده ميشود مراحل مدل تغيير را كامل كرده است.
فعاليتهاي Bandura بر روي خود- كفايتي بر باورهاي افراد درباره قابليت هاي آن براي موفقيت در تغيير يك رفتار مثل انتخاب غذا براي دستيابي به فرايند سلامتي مطلوب، توجه دارد. افرادي كه عقيده دارند كه نميتوانند كاري را انجام دهند ( پيش متفكر) نميتوانند هيچ تلاشي براي تغيير كنند. اگر خودكفايتي براي يك تغيير رفتاري با يك هدف پايين باشد، هدف ديگري بايد انتخاب شود خود كفايتي با مراحل آماده سازي، عمل و نگهداري تغيير بسيار مرتبط است. آنهايي كه داراي سطح بالايي خود كفايتي هستند تلاشهاي بزرگي هم انجام ميدهند. از 4 روش ممكن براي افزايش خود-كفايتي در مراجعين موثرترين روش براي افرادي است كه موفقيت هاي كوچك در دستيابي به اهداف براي تغيير داشته اند كه ميتواند با موفقيت هاي كوچكتر دنبال شود.
تنظيم اهداف ميتواند انگيزه براي تغيير را افزايش دهد. افراد فاقد اهداف خاص براي ايجاد تغييرات در شيوه زندگي بر انگيخته نشده اند. براي مثال اگر شما هدفي براي كسب يك درجه دانشگاهي داشته باشيد بنابراين شما براي يك دورة جذاب آماده شده ايد كه شما را به قدر كافي صرف حفظ شيوه زندگي كه خواسته ايد ميكند(نه آن دسته از عوامل چند گانه انگيزه اي نسبت به عامل منفرد) آيا شما 4 سال از عمر خود را صرف نشستن در كلاس خواهيد كرد؟ تغيير در انتخاب هاي غذايي ميتواند متقابلاً اهداف معقول و قابل اندازه گيري را فراهم آورد. انتخاب اهداف ميبايست توسط مراجع انجام شود نه مشاور و ميبايست به قدر كافي ساده باشد تا موفقيت آن مطمئن باشد. خود ارزيابي افراد در رابطه باروند خود در جهت اهداف و موفقيت ها ميتواند خود كفايتي را افزايش دهد.
در مسير يك هدف خود پايشي ميتواند مفيد باشد. افرادي كه رفتارها و عملكردهاي غذايي خود را بصورت روزانه و يا يك دورة زماني ثبت ميكنند ميتوانند ببينند كه چه ميكنند. آنها ميتوانند الگوي خوردن خود را يادداشت كنند با شمارش گرمهاي چربي و يا ثبت تغييرات فشار خون يا قند خون، مراجع ميتواند اطلاعات با ارزش كسب كرده و خود التفاتي خود را افزايش دهد.
وقتي كه مراجع به هدف خود رسيد، لازم است كه خود را با اقلام غير غذايي تشويق كند كه يك تحريك كننده خارجي است. همانگونه كه در فصل 1 ذكر شده اين امر همچنين براي كاهش محرك ها و عوامل منجر به خوردن درمحيط را كاهش داده و آنها را با عوامل جديد و بهتر جايگزين كند. يك برنامه رفتاري با كنترل غذا و محيط غذا خوردن و به خود جايزه دادن با تغيير موفقيت آميز مرتبط است هيچ كس كامل نيست و مشكلاتي در مسير تغيير پايدار وجود خواهد داشت. Prochaska چنين ذكر ميكند كه يك فرد ممكن است بيش از ديگري در مراحل ابتدايي تغيير بماند. از اين رو مشاور استراتژي ها را تغيير داده و آنها را براي هر مرحله جور ميكند. قبل از اين عمل با مراجع ميتوان درباره امكان موقعيت هاي پر خطر،لغزش ها، انحرافات، و روشهاي اجتناب از برگشت حالات قبلي مشاوره كرد. در طول يك لغزش، درك شخص و يا تفكر وي ممكن است منفي شود. بجاي فكر كردن به اينكه” من ميتوانم اين كار را انجام دهم” ( درك مثبت، خود كفايتي را افزايش ميدهد) مراجع ممكن است فكر كند” اين كار خيلي سخت است من ميخواهم هرچه كه دلم ميخواهد بخورم” ( درك منفي، خود كفايتي را كاهش ميدهد) بسياري از مردم تأثير«تفكر» و« صحبت با خود» بر انگيزه و رفتار را كم برآورد ميكنند. مشاوران ميتوانند از مراجعين، خود بخواهند كه رفتار خود قبل و بعد از خوردن غذا را پايش كرده و بر روي باز سازي ادراك كار كنند. حمايت اجتماعي ميتواند به خوبي برانگيزه و تغييرات رژيمياثر بگذارد. آيا حمايت خانوادگي از تغيير در انتخاب هاي غذايي براي يك عضو خانواده لازم است؟ گرفتاريهاي فرهنگي براي تغيير چه هستند؟ حمايت اطرافيان مثل خانواده، دوستان و مشاور مفيد است. براي تضمين موفقيت، ممكن است لازم باشد، مشاور با خانواده و قالب فرهنگي كار كند.
آموزش تغذيه براي اينكه افراد بفهمند” چه بايد بكنند؟” مهم است. هنوز بيش از حد واقعي تخمين زدن روشي براي برانگيختن افراد براي تغيير است بسياري از افراد ميدانند كه بايد چه بخورند و چقدر ورزش كنند. ولي آنها اين كار را انجام نميدهند آموزش تغذيه لازم است ولي به تنهايي براي بر انگيختن و پيشبرد تغيير در انتخاب هاي غذايي كافي نيست.
- از خود بپرسيد كه آيا بطور منظم راهنماهاي رژيميو ورزش آمريكا را دنبال ميكنيد؟
- آيا نظرات موافق بر نظرات مخالف ميچربد؟
- شما در چه مرحله اي از تغيير در خوردن و ورزش هستيد؟
- چه چيزي شما را بر ميانگيزاند؟
مدلها و مباحث پيشين ميبايست در مشاوره به عنوان روش و استراتژي براي تحريك تغيير در رفتارهاي خوردن همراه و در آميخته شود. مراجع هم به اطلاعات و هم مهارت ها نياز دارد. يك روش جامع با تأكيد بر محرك هاي داخلي نسبت به خارجي به شكل موفق تر ميآيد.
متن داخل شكل: اگر من 5 پوند وزن كم كرده ام، امشب دسر خواهم خورد.
متن زير شكل: هيچ پاداشي به شكل غذا لازم نيست.
انگيزه كارمندان
اين بخش مباحث برانگيختن در ارتباط با كارمندان را شرح داده و تئوري هاي برانگيختن و اشارات رفتاري آنها براي متخصصين رژيم درماني را ميآزمايد. خواننده بايد به خاطر داشته باشد كه نيروي ابزارهاي چند گانه در بر انگيختن معمولاً بيشتر از ابزارهاي منفرد است
maslow & Herzberg
دو نظريه پرداز ابتدايي كه سهم عمده اي در مطالعه بر انگيختن داشته اند آبراهام ماسلو و فردريك هرز برگ هستند.ماسلو انگيزه انساني را با علائق فردي مرتبط نمود.در تئوري درجه بندي نيازهاي وي و مدل تقدم نيازها وي 5 نياز كلي براي توضيح انگيزه انساني در نظر گرفته است: نيازهاي فيزيولوژيك، نياز به ايمني و امنيت نيازهاي اجتماعي، نياز به احترام و نياز به خودباوري. براي آنكه هر نيازي به عنوان يك عامل انگيزه فعال شود. ميل به نياز قبلي ميبايست كامل شود. به بيان ساده تر ماسلو گفته است كه راه تحريك انگيزه در افراد، تعيين اين است كه چه خواسته اي از آنها تأمين نشده باقي مانده است و سپس طرح ريزي كاري كه با رسيدن به هدف آن كار، آنها به خوبي اهداف شخصي خود را نيز تآمين كنند.
ابتدائي ترين نيازهاي انسان نيازهاي فيزيولوژيك هستند. ( شكل 1-9) بيماري و گرسنگي قبل از هر نياز ديگري جاي ميگيرد. فقط پس از تأمين آنهاست كه انسان تمايل خود به ديگر نيازها را تحربه ميكند. شخصيت تهيدست كه تنها قادربه بر آوردن ضروريات فيزيو لوژيك خويش است ممكن است بدون توجه به موقعيت شغلي براي تأمين معاش و پناهگاه خود و خانواده اش كار كند. پس از اينكه آنها پول كافي براي تأمين اين ضروريات بدست آوردند ديگر تنها كاركردن براي غذا و پناهگاه ( مسكن) مدت زيادي كافي نخواهد بود. در آن نقطه انگيزه براي كار به ابقاء ايمني و امنيت ارتقاء خواهد يافت.
در بسياري سازمان ها امروزه، طي قراردادهاي كاري، اتحاديه ها، مقرارت دولتي و برنامه هاي متعهد بيمه اي، نياز به امنيت تأمين ميشود. با اشباع نيازهاي زيست شناختي و امنيتي، تمايل افراد به پذيرش و فعاليتهاي اجتماعي به نياز تأمين نشده غالب تبديل شده و بنابراين بايد براي طرح ريزي اهداف كاري به منظور برانگيختن كارمندان مورد توجه قرار گيرد. نيازهاي اجتماعي ميتواند به عنوان يك تمايل براي عضويت، مشاركت در يك گروه شناخته شده مثل: خانواده، يك جامعه، كار، مشغوليت هاي همسايگان ، اتحاديه ها، و .... تجربه شود. اگر نياز اجتماعي تأمين شود، انگيزه كارمندان با تمايل به جايگاه و احترام تحريك ميشود كه معمولاً به صورت نياز به شناسايي كمال تجربه ميشود.
بر گرفته از:
Herzberg F.work and the nature of man . Cereland,
OH: world publishing co,1996, And Maslow. AH.
Motvaticn & personality. NewYork. Harper & Bros,1954
گر چه هر كدام از 5 محدوة نيازها زماني نياز اصلي خواهد شد، قويترين برانگيزنده نياز بالاتر قبل ازتأمين آن خواهد بود. هنگاميكه نياز به احترام زياد تأمين نشده نباشد، نياز به خود باوري غالب ميشود. خود باوري بالاترين تمايل انسان و بسيار خود خواهانه است. اين نياز فرد را براي خود باوري و فرصت براي رشد به عنوان يك شخص به جلو ميراند و به نظر ميرسد كه تنها وقتي ساير نيازها برآورده شود، به شكل موثر و كارآيي تأمين ميگردد. اكنون در قرن 21 ، نيازي كه معمولاً تجربه ميشود تمايل به رشد شخصي و تخصصي كه بتواند به بهترين نحو در تجربه كاري تآمين شود ميباشد.
براي رژيم شناس به كار بردن تئوري Maslow با هر درجه از اطمينان مشكل است گرچه دانشمندان اجتماعي هنوز سلسله مراتب نيازهاي وي را به عنوان اصول طراحي يك ساختار كارآ براي تسهيل برانگيختن به كار ميبرند. رژيم شناس گزارشات كميدربارة كارمندان، سطح نيازهاي آن ها و ميزان تأمين نيازها دارد. بعلاوه شدت نيازها از روزي تا روز ديگر حتي گاهي از ساعتي ديگر تغيير ميكند. يك شخص كه ممكن است در حال ورود به سطح نياز براي افزايش احترام باشد، ناگهان يك تصادف داشته و شديداً نگران نيازهاي فيزيولوژيك و توان تأمين خوراك خانواده خود در صورت ناتواني و عدم صلاحيت براي كار شود. بر خلاف محدوديت كاربردهاي تئوري maslow اين تئوري ميتواند ديدگاهي درباره فرآيند برانگيختن فراهم آورده و اغلب ميتواند در طراحي مشاغل، انتخاب كارمند و استراتژي هاي گسترده براي نگهداري اشتياق و جذابيت در ميان كارمندان مفيد واقع شود.
فردريك هرز برگ كه معاصر با ماسلو بود، تئوري دو عاملي انگيزه يا مدل انگيزه اي نگهداري كه مدل ماسلو را كامل ميكرد و زواياي جديدي را فراهم نمود، خلق كرد. هرز برگ تئوري ها و مطالعات گذشته را مرور كرد و سعي كرد تا جوهره و ماهيت انگيزه را با پرسش از كارمندان دربارة اينكه آنها چه چيزهايي را در رابطه با شغل خود دوست دارند و چه چيزهايي را دوست ندارند، تعيين كند. پس از آزمودن داده ها او پاسخ به سوال اول “ شما چه چيزي را در رابطه با شغلتان دوست داريد”؟ “ عوامل انگيزه اي” و پاسخ سوال دوم “شما چه چيزي را در رابطه با شغلتان دوست نداريد”؟ “عوامل نگهداري يا ابقاء» ناميد. شكل 1-9 پنج تحريك كننده ( برانگيزاننده اي ) كه هرزبرگ در پاسخ به سوال اول گرد آوري كرد عبارتند از 1) خود كار بطور شخصي با احساس مسئوليت و كنترل درگير ميشود 2- پيوستگي، احساس كمال براي درست و خوب انجام دادن يك كار 3- رشد، تجربه كردن فرصت هايي براي چالش در كار و شانس آموختن مهارت ها و دانش ها 4- ترقي و پيشرفت، آشنا شدن با تجربه و رشد كه به افزايش مسئوليت و كنترل ميانجامد 5- شناخت و شناخته شدن براي خوب انجام دادن كاري كه منجر به افزايش اعتماد به نفس ميشود.
هرزبرگ پاسخ هاي سوال دوم را“ عوامل نگهداري» ناميد چرا كه اين عوامل سطح فعلي توليد را حفظ ميكنند ولي ترقي نميبخشند. عوامل نگهداري شرايط فيزيكي هستند مثل روشنايي دفتر كار و غذا هاي كافي تر يا، امنيت- احساس اطمينان از آينده و خرسندي، عوامل اقتصادي - حقوق و مزاياي حمايتي- و ارتباط عوامل اجتماعي با همكاران و رئيس هرزبرگ فهميد كه وقتي عوامل نگهداري ضعيف باشند، توليد كاهش مييابد. عوامل نگهداري ناكافي توليد را به عقب مياندازد در حالي كه عوامل نگهداري كافي تنها سطح فعلي را ابقاء ميكنند. بنابراين عوامل نگهداري فقط، كارگران را ارضاء ميكند و نميتواند آنها را بر انگيزد. اگر چه تئوري هرزبرگ در دهه 1960 اهميت بسياري داشت ولي مبناي تحقيقات اخير در حيطه انگيزه و برانگيختن قرار گرفته است.
همانطور كه در شكل 109 نشان داده شده است عوامل انگيزه اي هرزبرگ شبيه عوامل بالاي مدل تقدم نياز ماسلواست وعوامل نگهداري نيز شبيه به عوامل پايين مدل مسلو ميباشد.
با وجود آنكه تئوري هاي مسلو و هرزبرگ به خوبي شناخته شده است ولي پايايي تجربي آن ثبات لازم را ندارد. چندين تئوري جامع داراي درجه معقولي از مستندات حمايتي معتبر هستند. آنها تئوري هاي جامع ناميده ميشوند نه به خاطر اينكه اخيراً توسعه يافته اند بلكه به اين دليل كه وضعيت رايج هنر برانگيختن كارمندان را نشان داده اند.
تئوري عدالت بر اساس اين باور است كه افراد تلاش و پيامدهاي خود را با ديگران مقايسه ميكنند و سپس براي حذف هر گونه بي عدالتي عكس العمل نشان ميدهند. كارمندان ممكن است خود را با دوستان، همسايه ها، همكاران، هم سطح هاي خود در ساير سازمان ها و شغلهاي قبلي كه خود داشته اند، مقايسه كنند. روشي كه يك مرجع كارمندي را انتخاب ميكند توسط اطلاعاتي كه كارمند دربارة مرجع براي جذب وي جمع آوري كرده تحت تأثير قرار ميگيرد. چنانچه يك رژيم شناس، كه يك راست از دانشگاه با حقوق منصفانه استخدام شده، كار پر چالشي داشته و مومقعيت عالي براي كسب تجربه هاي با اهميت بدست آورده، براي توضيح در موقعيت خود همواره تحريك ميشود مگر اينكه رقباي كمتري را ببيند كه كار مشابهي انجام ميدهند ولي حقوق بيشتري ميگيرند.
بر اساس تئوري عدالت، وقتي كه كارمندان مورد بي عدالتي واقع شوند ميتوانند يكي از 6 انتخاب پيش بيني شده زير را داشته باشند:
1- تلاش خود را تغيير دهند. (تلاش زيادي را متوقف كنند)
2-عوايد خود را تغيير دهند. ( دريافت خود را در صورتي كه بصورت كارمزدي كار ميكند با افزايش كميت و كاهش كيفيت، بالا ببرد)
3- به شكل جلوه دادن ادراك از خود ( من سابقاً فكر ميكردم كه در حد متوسط كار ميكنم ولي حالا ميبينم كه واقعاً سخت تر از هر كس ديگري كار ميكنم)
4-به شكل جلوه دادن ادراك از ديگران ( شغل مري به اندازه اي كه سابقاً مطلوب بود مطلوب نيست)
5- يك مرجع متفاوت انتخاب كنند. ( من در قانون به اندازه برادرم نيستم ولي از پدرم وقتي هم سن من بود بهترم)
6- عرصه را ترك كنند ( شغل را ترك كنند)
امتياز ابتدايي تئوري عدالت مجادله آن در اين باره است كه افراد نه تنها دربارة پاداشهايي كه براي تلاش خود ميگيرند نگران هستند، بلكه رابطه بين تلاش و عوايد خود و تلاش و عوايد ديگران هم مطرح است. وقتي كه افراد عدم تعادل بين تلاش و عوايد خود در مقايسه با ديگران ميبينند، تنش ها افزايش مييابد.
از آنجايي كه افراد براي آنچه دريافت ميكنند مثل عدالت و انصاف رقابت ميكنند،اين تنش ها مبنايي براي برانگيختن فراهم ميكند.
تئوري انتظار توسط victor vroom فرموله شده است، بر اساس اين باور است كه تداوم و نيروي يك تمايل به عمل كردن در يك مسير معين به تداوم انتظاري كه از عوايد آن عمل و جذابيت آن عوايد براي فرد بستگي دارد. تئوري انتظار يكي از توضيحات برانگيختن است كه بسيار مورد پذيرش قرار گرفته است. گر چه اين تئوري منتقدان خود را دارد، بسياري از مطالعات و پژوهشها از آن حمايت كرده اند.
تئوري انتظار پيشنهاد ميكند كه هنگامييك كارمند براي بروز سطح بالايي از تلاش برانگيخته ميشود كه باور داشته باشد اين تلاش منجر به ارزيابي كاري خوب از وي شود، ارزيابي خوب منجر به پاداشهاي سازماني مثل بن ( كالابرگ) افزايش حقوق، ارتقاء شده و پاداشها اهداف شخصي كارمندان را ارضاء و تأمين خواهدنمود.
سه ارتباط در اين تئوري مورد توجه قرار گرفته است:
1- ارتباط تلاش- نمايش: احتمال درك شده توسط فرد كه مقداري تلاش را منجر به نمايش ميشود را به كار ميگيرد.
2- ارتباط نمايش پاداش: درجه اي كه هر فرد اعتقاد دارد كه نمايش يك سطح خاص منجر به كسب پاداش ميشود.
3- ارتباط پاداش- اهداف شخصي: درجه اي كه پاداشهاي سازماني اهداف و يا نيازهاي شخصي را تأمين نموده، جذابيت آن پاداش بالقوه براي فرد.
تئوري انتظار براي فهميدن اينكه چرا برخي كارمندان رژيم شناسي در شغل خود برانگيخته نيستند و صرفاً حداقل آنچه بايد انجام دهند را انجام ميدهند، مفيد است.
براي مثال اگر انگيزه يك كارمند، به حداكثر برسد، يك پاسخ مثبت براي سه سوال زير لازم بوده است:
1- اگر من حداكثرتلاش راصرف كنم، آيا اين در ارزيابي كاري من شناسايي ميشود؟
2- اگر من در ارزيابي كاري خوب باشم، آيا منجر به پاداش سازماني ميشود؟
3- اگر من پاداش بگيرم، آيا پاداشها براي شخص من جذاب خواهد بود؟
- اگر پاسخ به هر سوال منفي باشد، كمتر از حداكثر تلاش بر اساس اين تئوري مورد انتظار است.
مسئله كليدي اوايل قرن بيست و يكم، جذب و نگهداري كارگران حرفه اي با كاستي استعداد انساني نسبت به مازاد است كه ويژگي ايالات متحده دراين دوره مي باشد. كودكان بعد از جنگ جهاني دوم كه بين سالهاي 1945و 1964 متولد شده اند، هم اكنون در آغاز بازنشستگي هستند.آنها با فرزندان كمتر، والدين نسل جديدي از كارگران، نسل كودكان وامانده هستند به دليل ورودي كمتر به بازار كار در ابتداي قرن بيست و يكم، كارگر كافي در افراد متولد شده پس از 1964 براي تكميل سطح قاعده اي هرم صنفي وجود ندارد بطور فزاينده اي نيروي كاري امروز از افراد پس از نسل كودكان مترقي و مهاجران اخير تشكيل شده است. هر دو گروه مايل به تعريف موفقيت در واژه هاي قدرت، اعتبار و مديريت ارشد كه بطور كلي از اين تعريف حمايت مي كند هستند.
مديران با يك چالش در برخورد با اين جمعيت شناسي جديد روبرو بوده و نگراني اصلي مديران معاصر درك كردن نيروي كاري جديد و چگونگي وفق دادن نيازهاي آن با نيازهاي سازمان است.
مسئله ديگر استخدام از اين حقيقت كه تعداد افراد بسيار شايسته در نيروي كار بسيار سريعتر از ميزان رشد مشاغل سطح ارشد، رشد ميكند، نشأت ميگيرد. به دنبال آن مشاغل نظارتي بايد ياد بگيرند كه چگونه مشكلات بلا تغيير را شناسايي وچگونه به طور كارآ با آن مقابله كند قبل از آنكه كارمند راهي جز ترك سازمان نداشته باشد. كارگراني كه از وضع ثابت حرفه اي آسيب ديده اند اغلب از دست دهي اعتماد به نفس و نو آوري رنج ميبرند وقتي كه مسير حرفه اي كارمندان به وضع ثابت رسيدند و كمپاني نخواست كه آنها را از دست بدهد، آنها ميتوانند موفقيت را با احساس رسيدن به وضع ثابت تعريف نموده و بالاتر نروند. موفقيت ميتواند براي مثال بواسطه اشكال متفاوت ادراك عموميمثل پاداشهاي كمپاني، لوح ها و ساير اشكال ادراك باز، تعريف شود.
سومين واقعيت ابتداي قرن بيست و يكم، بويژه در تخصص هاي سلامتي اين است كه سازمانها ميبايست به ابقاء پرسنل باانگيزه ( برانگيخته) در حد ممكن براي رقابت تنظيمات دولتي بپردازند. در فرآيند موجز شدن با حذف كردن، كوچك كردن، ادغام كردن، و توأمان نمودن بسياري از جايگاه ها در حد ممكن ، كارمندان باقي مانده ممكن است احساس ناامني، پرخاشگري، خشونت آميز، و هراس انگيز نسبت به از دست دادن شغلشان داشته و ممكن است به منظور داشتن جايگاه تعويض شده و يا بزرگ شده خود بدون هيچ غرامت و جبران مادي اعتراض كنند. آنها ممكن است به دليل اين استنباط كه سازمان از آنها محافظت نميكند، ممكن است در مورد توسعه كارهايشان بي ميل باشند. مديرو يا سرپرستي كه به برانگيختن پرسنل تحت اين شرايط ميپردازد، چالش قابل توجهي دارد. در حالي افزايش دستمزد در حداقل نگهداشته ميشود، مدير انتظار بدست آوردن كار بيشتر با افراد كمتر را دارد كه احساس كم ارزشي و سخت كاري ميكند. با فرض اين سناريوي ناراحت كننده و اما حقيقي، مديران ميبايست بسياري از گزينه هاي برانگيختن را دانسته و تمرين كنند.
در كل، شماري از نيروي كار فعلي نسبت به پيشينيان خود بطور قابل توجهي متفاوت هستند. ارزش هاي نسل پس از كودكان پس از جنگ جهاني دوم و مهاجران فعلي بطور قابل تمايزي نسبت به ارزش هاي والدين خود است. اين كارمندان جوان تر، بطور كلي مرفه، تحصيلكرده و كمتر مايل به اتكاء به شكل اقتدار هستند.آنها استنباط متفاوتي از خود داشته و بطور كلي مايل به تحمل ناتواني در حس اعتماد به نفس، تحقق، ادراك، استقلال، مسئوليت و مديراني كه ظرفيت آنان را براي اين پيشرفت ميشناسند، نيستند. گرچه بعضي كارمندان معمولاً ميتوانند با آرزوي افزايش حقوق ارزشمند برانگيخته شوند، مديران معاصر از دانستن اينكه چگونه اعتماد به نفس كارمندان خود را افزايش دهند و روش شناسي حياتي براي افزايش انگيزه كارمندان معاصر، بسيار سود خواهند برد.
چندين مطالعه در ميان كارمندان مراقب بهداشتي انجام شده و مطالب زيادي دربارة ارتباط بين برانگيختن و افزايش اعتماد به نفس و يا ادراك شناخته شده است.
بيش از نيم قرن است كه دانشمندان جامعه شناس از پديده“ پيش نمايي خود كام بخشي» آگاه شده اند كه پيشنهاد ميكند كه افراد براساس انتظارات ديگران از آنها عمل نموده و تكامل مييابند. دريك مطالعه دانش آموزان و مدرسان بطور تصادفي انتخاب شده و به بعضي از مدرسان گفته شد كه آنها براي داشتن تمام دانش آموزان تيز هوش كلاسشان انتخاب شده اند. آزمونهاي بعدي نشان داد كه اين معلمان دانش آموزاني داشتند كه از نظر آماري به طور معني داري بهتراز دانش آموزان كلاسهايي بودند كه مدرسشان هيچ انتظار قبلي نداشت است. افرادي كه به آنها گفته ميشود كه نالايق و ناتوان براي دستيابي اهداف و وظايف هستند در مقايسه با كساني كه به آنها گفته شده كه آنها لايق و توانا براي دستيابي اهداف و وظايف خود هستند، عملكرد ضعيفتري دارند، توانايي خود شناسي يك شخص كه بر اساس عملكرد قبلي وي بنا شده، بطور مثبت با عملكرد بعدي در ارتباط است. موفقيت موفقيت ايجاد ميكند و شكست، شكست ايجاد ميكند.
متأسفانه ارزش پيامدهاي اين پديده براي تجارت و صنعت تنها اخيراً آشكار شده است. هر كجا كه سرپرست ها از زير دست هاي خود تشكر و به آنها اعتنا كرده اند، بر احتمال اينكه وظايف زير دست ها موفقيت آميز انجام شود، افزوده شده است. بدين منظور سرپرست ها به انتخاب دقيق و صحيح كارگران براي وظايف به منظور فراهم آوردن آموزش كافي و اطمينان از موفقيت كارمندان و تعويض وظايف كاري كه قابل مديريت و اجرا باشد. نياز دارند. مديران ميتوانند اعتماد بنقش كارمندان را با فراهم كردن فرصت هايي براي پيشرفت، رشد، شناخت، مسئوليت پذيري و كنترل خويش، افزايش دهند، كه انگيزه آنها رابراي ترقي ويا ادامه خوب كاركردن افزايش ميدهد.
بسياري از زير دستان اعتقاد دارند كه آنها فقط با آموختن اينكه چه كارهايي مطلوب و مورد انتظار نيست، مورد رضايت سرپرست خود واقع ميشوند. تنظيم اهداف با زير دستان و نيز پيگيري دوره اي و مرور عواقب آن باز خوراندي از كار فراهم كرده وعملكرد بهتري را ايجاد ميكند. به كارمند گفتن “كار خود را به بهترين نحو انجام بده» بي فايده است. براي كارمندي كه با راههاي جايگزين بيشماري براي صرف كردن و گذراندن ساعات كاري خود مواجه است، اين رهنمود ميتواند چندين معني داشته باشد. تنظيم اهداف تئوري ماسلو و هرزبرگ راتكميل ميكند. روش موثر براي كمك به ديگران كه مايل به افزايش پشتكار، رشد، تكامل، ادراك و پيشرفت هستند، آموزش به آنها براي اينكه در طراحي روشهاي خاص براي تكميل كار و يا افزايش كيفيت با تنظيم اهداف، كنشگرا باشند.
اثر تنظيم اهداف بر عملكرد افراد شرح داده شده است. تئوري و آزمايشگاهايي از برنامه اي كه طي آن سرپرست ها بايد نقش فعالي در تنظيم اهداف با زيردستان خود بازي كنند. حمايت ميكند. اهداف بايد اختصاصي، كاملاً معين، و قابل اندازه گيري باشد. هنگاميكه آنها اين مرحله را تكميل كردند، معياري براي باز خوراند، پاسخگويي و ارزشيابي فراهم ميكنند. يك شخص ميتواند با دانستن اهداف برانگيخته شود و بر اساس برنامه بامدير رژيم شناس كار و آن را تكميل كند. سه عنصر قابل تعريف در تنظيم اهداف عبارتند از: 1) افعال حركتي 2) نتايج قابل اندازه گيري 3) هزينه و يا تاريخي كه هدف به انجام خواهد رسيد. هم كارمند وهم مديرميبايست در زمينه انتظارات متقابل و تميز دادن تفاوت هاي خود موافق باشند. براي مثال“ من از شما ميخواهم كارتان را زود انجام دهيد» و من ميخواهم تا شانزدهم ژوئن شاهد 10/0 افزايش باشم. شايد تنها پيشرفت بسيار مهم در زمينه مديريت، رشد مديريت مشاركتي باشد. يك مزيت اصلي تنظيم اهداف، شكلي از مديريت مشاركتي است، كه فعاليتهاي شغلي مستقيم آن در جهت تنظيم اهداف و نيروها ميباشد.
افرادي كه اهداف اختصاصي و چالشي دارند، مايلند بهترين نمايش را داشته باشند. اهدافي كه به شكل چيزهاي معين به نظر ميرسند، ممكن است به اندازه اهدافي كه غير ممكن تصور ميشود، انگيزه را تضعيف كند. بهترين اهداف-آنهايي كه نمايش كيفي را ايجاد ميكنند- آنهايي هستند كه مشكل و چالش بر انگيز ولي دست يافتي درك ميشدند.
قضيه اصلي كه بطور تجربي حمايت ميشود.
اين است كه كارمنداني كه اهداف سخت تر را تنظيم نموده ويا ميپذيرند، عملكرد بهتري دارند تا آنهايي كه اهداف ساده تر را تنظيم نموده ويا مي پذيرند.
صرف نظر از اينكه هدف معمولاً توسط مدير يا كاركنان تنظيم شود، هر دو آنها بايد باهم توافق داشته باشند. وقتي كه كاركنان احساس كنند كه بطور فعال در تنظيم اهداف خود دخالت داده ميشوند، حتي اگر سرپرست آنها را شخصاً پيشنهاد كرده باشد، بطور استوارتري براي عملكرد حائز امتياز برانگيخته ميشوند تا زماني كه آنها احساس كنند ميبايست صرفاً آنچه را انجام دهند كه به آنها گفته شده است.
تقويت، دانستن اينكه چگونه رفتارهاي مطلوب را تشويق و رفتارهاي نامطلوب را منع كنيم، با برانگيختن در ارتباط است. يك راه براي افزايش احتمال اين كه يك عملكرد يا رفتار عود كند، پيگيري عملكرد با نتايج مثبت مثل تمجيد كاري كه خوب انجام شده است، ميباشد. پاسخ تقويتي مثبت به احتمال زياد باعث عود رفتار ميشود چرا كه در واقع پاداش آن رفتار ميشود.
نوع ديگر تقويت، حذف كردن برخي از چيزهاي منفي پس از عملكرد ميباشد. در اين مورد، افراد متمايل به تكرار رفتار به علت حذف چيزهايي كه دوست ندارند، در پي رفتار خود هستند. اين حذف شرايط مضر به تقويت منفي بر ميگردد. به عنوان مثال يك ظرف شوي بيمارستان كه بطور منظم و ثابت توسط مدير خود مورد بازديد قرار ميگيرد و قادر بوده كه شكستن ظروف را تا ميزان 30/0 نسبت ماه قبل كاهش دهد، در صورتي كه مدير نه تنها وي را تمجيد نموده بلكه طي هفته آينده كمتر وي را بازديد كند براي ترقي در كار برانگيخته ميشود. پس مدير ميتواند عملكرد مطلوب را با حذف شرايط نا مطلوب - تفتيش و بازديد فراوان- تشويق كند.
دو استراتژي كه يك رفتار را تضعيف ميكند تنبيه و سركوب است. توبيخ يك كارمند براي دير رسيدن مثالي از تنبيه است. گر چه تنبيه اغلب براي حذف رفتارهاي نامطلوب كار ميرود، ارزش آن سوال برانگيز است چراكه داراي اثرات جانبي منفي است. تنبيه ميتواند يك كارمند را متخاصم و مستعد به انتقام كند. اگر كارمندان تنبيه را توجيه نشده بدانند، ممكن است رفتار قبلي را به زودي پس از اتمام تنبيه از سر بگيرد. راه غلبه بر رنجش يك كارمند و قتي كه تنبيه شده است فراهم آوردن باز خوراند مثبت در هر زمان كه عمل ناشايست رخ ميدهد ميباشد. در اين روش هنگاميكه يك عمل كيفري رسميانجام ميشود، كارمند آن را توجيه شده و معقول مييابد. يك تكنيك اساسي ديگر براي كاهش احتمال يك رفتار سركوب است. با سركوب عملكرد نامطلوب نه تنبيه ميشود و نه پاداش ميگيرد و به سادگي ناديده گرفته ميشود.
رفتارهاي ناديده شده منجر به كاهش و سرانجام خاموش شدن در اثر فقدان پايدار تقويت ميشود. براي مثال يك مديركه هرگز پيشنهادات يك كارمند را تأييد نميكند معمولاً كارمند را تشويق ميكند كه پيشنهاد دادن را متوقف كند. گرچه استفاده از آن
مي تواند غير ارادي باشد، سركوب كردن يك تكنيك مؤثر براي خاتمه دادن به رفتار است. يك مدير ميبايست از عواقب بالقوه منفي ناديده گرفتن رفتارهاي مطلوب، آگاه باشد. مديران به دليل بي توجهي ميتوانند بطور غير ارادي عملكردهاي برانگيخته را خاموش كنند.
مديران ميبايست كارمندان را در حضورهمكاران آنها بشناسند. شناخت يك بار خوراند مثبت فراهم نموده و قوت قلب و اطمينان در كارگران را ايجاد ميكند. سازمانها ميتوانند از درگير نمودن كارمندان خود در فرآيند تصميم گيري سود ببرند. هر چه كارمندان در اين زمينه بيشتر درگير شوند، سطح عملكرد و رضايت بالاتري خواهند داشت. كارمنداني كه در تصميم گيري مشاركت دارند احساس مالكيت و تعهد ميكنند.
مديران در هر سطحي استرس را كاهش داده و كارآيي و انگيزه را در ارتباط با كارمندان از طريق تعريف واضحي از اهداف افزايش ميدهند. هر چه كارمندان بيشتر بدانند كه از آنها انتظار ميرود چه كنند، بيشتر بر انگيخته ميشوند. سرپرست ها ميبايست به زير دستان خود با احترام و وقار برخورد كنند. هر چه آنها به حقوق و امتيازات كارمندان بيشتر احترام بگذارند، كارمندان نسبت به آنان احساس بهتري داشته، توليد بيشتري ميكنند. مديران بايد با تكنيك هاي تقويت آشنا شده و به خود بياموزند كه چگونه كار خوب را براي تقويت كردن، شناسايي و تفسير كنند. ناديد گرفتن كارهاي خوب منجر به سركوب رفتارهاي مطلوب ميشود. مديران بالايي لازم است كه قدرداني از نيروهاي انساني، حمايت از گسترش يافتن اعتماد به نفس افزايش يافته، شناخت و رشد در ميان تمام زير دستان را به مديران سطوح پايين تر القاء كنند.
اين فصل بر مجموعه برانگيختن تأكيد داشته و موارد رفتاري آن براي متخصصان رژيم شناسي را مورد بحث قرار داده است. پزشكان بطور روزانه با بر انگيختن مراجعين و زير دستان درگير هستند. يادگيري مباحث برانگيختن و توانا شدن براي استفاده از استراتژي ها و تكنيك هاي همراه با آن ميتواند تا حد غيرقابل اندازه گيري بر كارآيي متخصصان بيافزايد. اين فصل يك پيشينه گسترده از چندين تئوري برانگيختن فراهم نموده است كه شامل نكاتي بر اساس مطالعات حمايت شده ميباشد.
تلاش ها براي معتبر كردن بسياري تئوري ها به هر حال با مشكلات روش شناسي شاخص ها و اندازه گيري درگير شده است. در نتيجه به بسياري از مطالعات منتشر شده كه به منظور حمايت يا مخالفت با يك تئوري انجام شده ميبايست با احتياط نگريسته شود.
1- چه فرآيندي براي توضيح كلمه “ برانگيختن” لازم است؟
2- يك مثال از عوامل مثبت خارجي كه انگيزه را افزايش ميدهد، بگوييد.
3- برانگيختن درون زاد را شرح داده و يك مثال بزنيد.
4- روشهاي برانگيختن مراجعين و كارمندان را مورد بحث قرار دهيد.
5- مدل تقدم نيازهاي ماسلورا فهرست كنيد.
6- تئوري ماسلو و هرز برگ را مقايسه كنيد.
7- تئوري عدالت و تئوري انتظار را شرح دهيد.
8- روشهاي افزايش اعتماد به نفس كارمندان را فهرست كنيد.
1- عواملي كه شما را براي كار يا ادامه شغل فعلي شما برانگيخته ميكند را فهرست كنيد. واكنش خود در تعريف مدلهاي ماسلو و هرزبرگ شرح دهيد.
2- با كسي كه تحت رژيم است مصاحبه كنيد و تأثيرات مثبت و منفي بر انگيزه راتعيين كنيد.
3- نيروهايي كه شما را براي يادگيري چيزهاي جديد بر ميانگيزاند رابيازماييد.آيا اين نيروهابا تمايل شما براي سالم بودن، ايمني بودن، دوست داشتني و قابل احترام بودن مرتبط هستند و يا با تمايل شما براي فراهم آوردن مسئوليت بيشتر براي خود، داشتن كنترل بيشتر و دستيابي به درك و شكوفايي ارتباط دارد؟
4- اشاره كنيد كه چرا شرايط ذيل ميتواند منفي برانگيزه، كارمندان داشته و يا چگونه ميتواند بطوري اصلاح شود كه اعتماد به نفس كارمندان را تثبيت كند.
A - آن كار درست انجام نشده است! من براي متوجه كردن شما چه بايد بكنم؟
B- من از شنيدن توضيحات تو خسته شده ام! فقط مراقب باش و كار خود را انجام بده.
C- احتمالاً شما اين كار را انجام خواهيد داد، ولي هيچكس ديگري هم نميتواند چنين كند.
D- اگر شما گوش بدهيد، خواهيد فهميد.
E - شما نميتوانيد در رابطه با پيشنهادات جدي باشيد.
5- براي هريك از نمونه هاي زير تكنيكهاي تقويت مورد استفاده و احساساتي كه ميتواند در كارمند ايجاد كند را فهرست كنيد.
A -كارمند: آقاي جونز، از زماني كه شما به ما گفتيد كه مراقب مشكلات مرتبط با تجهيزات باشيم، دو مورد بيشتر كشف كرده ايم.
متخصص رژيم شناس: بله،ولي من هم اكنون دنبال هلن ميگردم. شما او را نديده ايد؟
B-كارمند: آقاي جونز، من تمام كارهاي آشپزخانه را تمام كرده ام و منظم كردن گنجه ها را شروع كرده ام.
متخصص رژيم شناس: منظور شما اين است كه تمام اين مدت را صرف آن كار كرده ايد؟
<ازدواج
فهرست
عنوان صفحه
مقدمه .........................................................................................
بخش اول......................................................................................
- مشكلات دوران كودكي ................................................................
- نظريه لورنس كلبرگ دربارة شده.....................................................
- رشد از نظر اسلام ......................................................................
- مسائل مربوط به قبل از ازدواج......................................................
- حقايق پيرامون عشق و ازدواج.......................................................
- عاشق شدن با يك نگاه .................................................................
- عشق دو طرفه ..........................................................................
- عشق بعد از ازدواج....................................................................
- دلايل مناسب براي ازدواج.............................................................
- دلايل نامناسب براي ازدواج...........................................................
- مشكلات و موانع ازدواج..............................................................
- نظرات شخصي محقق .................................................................
- ملاكهاي انتخاب .......................................................................
- چه كسي را به همسري برگزينيم؟ ...................................................
- راهنماي گزينش همسر ...............................................................
- دوران نامزدي ..........................................................................
- فايده هاي دوران نامزدي...............................................................
- آفتهاي دوران نامزدي.................................................................
- عشق و ازدواج..........................................................................
- برخورد با واقعيات .....................................................................
- پرورش اعتماد و صداقت..............................................................
- سؤال و پاسخ در رابطه با روابط زناشويي .........................................
- مواردي از زمينههاي اختلاف نظر و كشمكش.....................................
- شيوه سخن گفتن شما....................................................................
- خطرات افراط در عشق ...............................................................
- بخش دوم: ...............................................................................
- چرا برخي از روابط سرانجام خوبي ندارند. پنج افسانة مهلك دربارة عشق
- عواقب باور افسانههاي عشقي ........................................................
- چگونه عاشق ميشويم. ................................................................
- كشف تصميماتتان درباره عشق ......................................................
- ترس از صميميت.......................................................................
- اعتماد به نفس پائين ....................................................................
- عاشق شدن به دلائل نادرست..........................................................
- عاشق شدن به دلائل درست............................................................
- شش اشتباه بزرگ كه در ابتداي روابط مرتكب ميشويم. ........................
- دوري از فرد نامناسب .................................................................
- ده نوع رابطه كه سرانجامي نخواهند داشت. .......................................
- نقطعه ضعفهاي مهلك ...............................................................
- بمب ساحتي تفاهم ......................................................................
- شش ويژگي كه مي بايست در همسر آيندة خود بدنبال آن باشيد. ................
- ليست تفاهم ..............................................................................
- تعهد.......................................................................................
- چرا از تعهد دادن ميترسيم. ..........................................................
- آزمون (1) ضريب هوشي عشقي شما. ............................................
- آزمون (2) آيا از لحاظ روحي و احساسي تهيه هستيد؟ ...........................
- بخش سوم: ..............................................................................
- پرسشنامه و سؤالات مربوط به آن....................................................
بخش اول
مشكل پنجم
سربازي
اين مشكل و مانع، شامل دختران كه اصلاً نميشود. البته شامل عدهاي از پسرها نميشود كساني كه در دانشسراي تربيت معلم هستند و نيز كساني كه بعد از دروس متوسطه، درس را ادامه مي دهند و لازم نيست به سربازي بروند، بلكه پس از اتمام دروس، در قالب تعهدهايي كه همراه با انجام شغلشان است- خدمت سربازي را انجام مي دهند و هيچ وقفه اي در زندگي شان بوجود نميآيد.
البته مسئولين نظام بايد قانون سربازي را طوري تنظيم كنند كه سربازي به عنوان مانع و مشكل بر سر راه ازدواج نباشد و حقوق و مزاياي براي سربازان قرار داده شود كه مخارج خود و همسرشان تأمين شود و . . .
راه حل:
1) نامزدي شرعي و قانوني: نامزدي در دوران سربازي، خيلي شيرين و زيباست. دو نامزد در طول اين دوران، نامه نگاري دارند و براي همديگر مطالب اميد بخش دو دلگرم كننده مينويسند. و در هنگام مرخصيهاي اين دوران، با يكديگر ديدار و ملاقات مي كنند.
2) سكونت در منزل والدين زن يا مرد:
اگر ازدواج كرده باشند، زن، در دوران سربازي شوهرش ، در منزل يكي از والدين سكونت داشته باشد (والدين مرد يا زن) كه تنها نباشد و مرد بتواند با خيال راحت، خدمتش را به انجام برساند و هر گاه به مرخصي آمد، با هم باشند.
3) كمك پدران و مادران:
در مورد مخارج زن و امور ديگر (همان مطلبي كه در بخش «ادامة تحصيلات علمي» گفته شد) قابل انجام است.
مشكل ششم:
(6) وجود برادان و خواهران بزرگتر:
البته اين مشكل در بعضي از خانوادهها كه اين مسئله برايشان مهم است وجود دارد. و اگر نه اين مشكل و عقيده، به هيچ وجه پايه و اساس شرعي و عقلي ندارد. بر جوانان لازم است كه: سنتهاي غلط را بشكنند و خود را بدبخت آداب و رسوم غلط نكند. در اينجا بايد توجه كرد كه ميبايست احترام برادر و خواهر بزرگتر كاملاً حفظ شود.
(مظاهري/ جوانان و انتخاب همسر)
مشكل هفتم:
(7) مسكن:
لازم است طرحهايي وسيع و فراگير در سطح كل جامعه اجرا گردد. تا اين معضل بزرگ حل شود.
راه حل:
1) سكومت موقت در منزل والدين: در صورت امكان، عروس و داماد براي مدتي در منزل والدين يكي از آنان ساكن شوند تا منزل جداگانهاي تهيه كنند. اما بايد توجه داشت كه: اگر بداند اين سكونت، باعث دعوا و نزاع و توهين و تحقير ميشود، به هيچ وجه صلاح نيست در آن خانه ساكن شوند يا بمانند.
2) اجاره نشيني:
يك امر رايج و معمول در كل جهان است. جوانان يك منزل ارزان و ساده اي اجاره كنند و مقداري سختي اجاره نشيني را تحمل نمايند تا ان شاء الله خانهدار شوند.
مشكل هشتم:
(8) ناتواني جوانان در ادارة زندگي: در ادامه به آن خواهيم پرداخت
(مظاهري/ جوانان و انتخاب همسر)
نظرات شخصي محقق:
همانطور كه گفته شد مشكلات ازدواج دو دسته هستند: (1) حقيقي. (2) ساختگي.
حال به مورد دوم يعني مشكلات ساختگي ميپردازيم كه البته از جمله مواردي است كه من در تحقيقات خود با آن مواجه شدم ممكن است عدهاي بر اين عقيده باشند كه ازدواج كردن اسيري است و بهتر است انسان، مجرد زندگي كند، چرا كه با مسايل و مشكلاتي كه در خانوادهها مشاهده مي كنيم. به اين نتيجه ميرسيم كه «بهتر است مجرد مانده و ازدواج نكنيم.»
و از سويي احتمال دارد كسي بگويد: «ازدواج بهتر است و انسان مجرد صاحب زندگي نميشود، زيرا اغلب افرادي كه مجرد زندگي ميكنند اينگونه ديدهايم كه دور از زندگي بوده و صاحب خانه امكانات زندگي نشده اند».
ازدواج امر مقدسي است و به خاط تقدسش در اسلام انجام آن مستجب بوده و ثواب دارد. اما اسلام الزامي براي اين امر ندارد و آنرا واجب نكرده است.
گاهي اوقات ازدواج نكردن بهتر از اين است كه فرد بدون آمادگي لازم ازدواج كند و زندگي خود و فرد ديگري را دچار مشكل كند.
عدهاي به خاطر والدين خود ازدواج نميكنند و يا زماني كه تصميم به ازدواج ميگيرند با مشكلاتي مواجه ميشوند (پدر و مادر با بهانههاي مختلف مانع از ازدواج فرزند ميشوند). اكثراً اين مسئله در خانوادههايي رخ ميدهد كه پدر خانواده فوت شده يا پدر فرد بي مسئوليتي است. و در اينجا يكي از فرزندان خود را موظف ميكند كه تا آخر عمر از خانوادة خود به خصوص مادرش حمايت كند. در ادامه داستاني در اين مورد ميخوانيم.)
داستان محله مربوط به مجله راه زندگي شماره 185 پانزدهم دي ماه 1383 است).
خلاصه داستان:
من كوچكترين فرزند خانواده هفت نفري بودم.
همه فاميل ميدانستند پدرم بداخلاق ترين مرد روي زمين است. مادرم كه در سن سيزده سالگي به زور همسر پدرم شده بود، در طي تمام اين سالها حتي حالا كه پير شده ست از پدرم ميترسد. خواهر و برادرهايم خيلي زود ازدواج كردند و رفتند و در سن چهارده سالگي من و پدر و مادرم تنها شديم. هميشه دلم براي مادر ميسوخت. نميخواستم باور كنم كه او تا آخر عمرش بايد اين وضع را تحمل كند تمام روياهايم حول محور تصويري ميگشت كه من مادرم را با خودم به سفر بردهام، برايش خانهاي زيبا خريدهام، خوشحالش ميكنم، او را به خانه خودم ميبرم و نميگذارم ذرهاي اذيت شود و . . . در طي آن سالها خوب درس ميخواندم، چون مادر از بچههاي درسخوان خوشش ميآمد، كم حرف بودم، تو كارهاي خانه مثل يك زن به مادرم كمك ميكردم، خلاصه هر كاري ميكردم تا مادر از من خشنود باشد. در دانشگاه رشته وكالت خواندم آنهم چون مادر دوست داشت ولي توانست پز آنرا به ديگران بدهد. تمام وظايف مذهبي ام را به نحو احسن انجام ميدادم چون اين كار شوقي را در چشم مادر ميآورد كه بيشترين ارزش را در زندگيام داشت. توي دانشكده با دختري آشنا شدم، دختر سادهاي بود و هرگز رفتار زنندهاي از او نميديدم. در مورد او با مادر صحبت كردم اما مادر در حالي كه هنوز او را نديده بود به شدت مخالفت كردن و سرانجام كاري كرد كه من ديگر به آن دختر فكر نكنم. بعد از آن به سربازي رفتم و در طي آن مدت مادر براي من به دنبال دختري مناسب ميگشت. بعد از اتمام سربازي در امتحان كانون وكلا شركت كردن و قبول شدم و كم كم زندگيام داشت سر و سامان ميگرفت و معيارهاي من در طي اين سالها بسيار تغيير كرد و اين معيارها با معيارهاي مادرم متفاوت بود. اما چطور ميتوانستم اين مسئله را به او القاء كنم؟ او عادت كرده بود كه من را در هر شرايطي به نحو كامل داشته باشد. هيچ وقت با كوچكترين عقيده و خواست او مخالفت نكرده بودم. اولين پس اندازم را كنار گذاشتم و او را فرستادم مكه. خواهرم و بردادرهايم به او هيچ اهميتي نميدادند و پدرم مدام به من غر ميزد كه چرا اينقدر به مادرم چسبيدهام و به جاي آن نميروم سراغ زندگي خودم؟! خلاصه مادر از مكه كه برگشت عزمش را جزم كرده ميبرد كه هر طور شده براي من دختر مناسبي پيدا كند. مدام مرا به خواستگاري دخترهاي كم سن و سال و زيبا برد. اما من كه حال تقريباً سي و دو سال سن داشتم، و دلم ميخواست با دختري ازدواج كنم كه بتوانم چند كلمهاي با او حرف مشترك داشته باشم مادرم دختري را پسنديد اما او اصلاً كسي نبود كه من بتوانم سالها با او زندگي سعادتمندي داشته باشم. اما مادرم عاشق چشمهاي رنگي و زيبايي چهرة او شده بود، ميتوانست حسابي به همه پز بدهد كه عروسش مهندس ميشود و چقدر هم زيباست. اينجا بود كه براي اولين بار به مادرم نه گفتم، باورش نمي شد، هميشه فكر ميكرد من در هر شرايطي مطيع او خواهم بود، سكوت مي كنم و ميگويم هر چه شما بگوييد. . . . اما حالا موضوع يك عمر زندگي بود، حالا فهميدم چرا خواهر و برادرهايم به سراغ زندگي خود رفتند. متوجه شدم كه هر انساني بايد زندگي مخصوص به خود داشته باشد.)
دلايل پنهان ديگري كه وجود داد اين است كه بعضي از جوانها شرطياند ، يعني به دليل اتفاق ناگواري كه براي خواهر، برادر يا يكي از فاميل آنها افتاده و ازدواجشان با مشكل رو برو شده، شرطي شدهاند، يعني از ازدواج ميترسند. همانطور كه گفتيم عدهاي از جوانان از مسووليت پذيري ميترسند و به محض اينكه حرف ازدواج پيش ميآيد، دچار دلشوره مي شوند و دست آخر به دليل عدم آگاهي از معيارهاي ازدواج دچار ترسي پنهاني هستند كه اقدام به ازدواج نميكنند.
حال راهكاريهايي را بيان ميكنيم: كساني كه شرطياند بايد شرطي زدايي كنند و اين تفكر غلط را كه همه ازدواجها با دشواريهايي روبرو هستند، از خود دور سازند. كساني كه دلشوره ازدواج دارند بايد بدانند كه اين دلشوره طبيعي است و پس از اينكه ازدواج كردند خود به خود از بين ميرود و كساني كه به دليل عدم آگاهي از چگونگي ازدودج بيمناكاند، و بايد بدانند كه با خواندن كتابهاي مختلف در اين زمينه آنقدر ميزان آگاهي شان بالا ميرود كه خود را براي ازدواج آماده ميبينند.
شايد خيليها بگويند ازدواج به درد سرش نميارزد و مجردي هم عالمي دارد . چرا ازدواج كنيم و با اختلاف عقيده هايي كه پيدا ميكنيم روبروي هم قرار بگيريم و نيروي خود را صرف جر و بحث دائمي بكنيم؟
زن و مرد دو نيري متخاصم و رودروي يكديگر نيستند كه بخواهند برضد هم باشند. آنان دو نيروي مكمل براي توليد نسل هستند. پايهريز اساس خانواده و شادي بخش زندگياند. آنها با پيوند با يكديگر آفريننده حيات موجودي تازه به نام انسان و برآورنده نياز آينده جهان و هستياند.
پس لزومي ندارد كه زن ستيزي يا مرد ستيزي كه تفكري است بيمارگونه، (و امروز خيلي عنوان ميشود) مطرح شود.
ازدواج در سنين بالا( بيش از سي سال) داراي معايب و محاسني است. محاسن ازدواج در سن بالا اين است كه فرد در اين سن با تجربهتر است و تصميمات او بيشتر از روي عقل و منطق است تا احساس. بنابراين احتمال اينكه اشتباه كند بسيار كم است در اين زمان افراد، مسئوليت پذيرتر و فهميدهتر هستند در نتيجه بهتر ميتوانند مسائل و مشكلات زندگي را حل و فصل كنند.
معايب ازدواج در سن بالا اين است كه: هر چه سن افراد بالاتر ميرود احتمال ريسك آنها در زندگي كاهش پيدا ميكند همچنين تحرك آنها كم تر ميشود. زماني كه احتمال ريسك افراد پائين ميآيد انتخاب كردن براي آنها دشوار ميشود در نتيجه ممكن است بسيار مشكل پسند و كمالگرا باشند و توقعات زيادي از همسر آينده خود داشته باشند و چون در اين سن اكثراً از نظر مالي و موقعيت شغلي و اجتماعي، در سطح بالاي هستند ترجيح مي دهند با كساني كه شريط بسيار مطلوبي دارند ازدواج كنند. شايد در ظاهر اين طور به نظر برسد كه داشتن شرايط بسيار مطلوب، امتياز خوبي است و ايرادي در آن وجود ندارد اما مشكل زماني حاصل ميشود كه ما بعد از مدتي متوجه شويم آن شرايط در ظاهر عالي است و براي يك زندگي كافي نيست. مشكل ديگري كه ايجاد ميشود اين است كه چون فرد كم تحرك ميشود بنابراين نميتواند همانند زماني كه جوانتر بود آن شور و هيجان اول زندگي را داشته باشد. و اين مسئله زماني حاد ميشود كه فرد با كسي ازدواج كند كه نسبت به خودش بسيار جوانتر، است فرد جوانتر از همسرش انتظاراتي دارد و چون او نميتواند اين شور و هيجان را براي او به ارمغان بياورد دچار ناراحتي ميشود. مسئله ديگر زماني بوجود ميآيد كه فرد در سن بالا ازدواج كرده مثلاً آقايي در سن 50 سالگي ازدواج ميكند زماني كه او صاحب فرزندي ميشود تقريباً به اندازه يك نسل با فرزندش اختلاف سني دارد و در نتيجه وقتي كه فرزندش بزرگ ميشود نميتواند با او ارتباط خوبي برقرار كند. مسئله ديگر اين است كه كوچكترين اشتباه در ازدواج ممكن است در اين سن غير قابل جبران باشد و فرد ديگر فرصت نكند ازدواج مناسب انجام دهد است. البته مواردي كه اشاره شد، مسائلي است كه در جامعه امروز ما وجود دارد و اگر نه ممكن است استثنا نيز وجود داشته باشد. ازدواج در سن بالا و مشكلات آن با توجه به اينكه آن فرد زن يا مرد باشد فرق ميكند. مشكلاتي كه در بالا به آن اشاره شد مي تواند بين مردها و زنها مشترك باشد. اما مشكلي كه براي خانمها بيش تر از آقايان پيش ميآيد اين است كه هر چه سن خانمها بالاتر ميرود قدرت باروري آنها رفته رفته كاهش پيدا ميكند بنابراين ممكن است مثلاً بعد از سن 35 سالكي يك خانم نتواند باردار شود يا بارداري او در اين سنين بسيار خطرناك باشد (بارداري در سن بالا امكان ايجاد فرزندان عقب مانده ذهني را افزايش ميدهد).
البته مسائل مختلفي وجود دارد كه افراد تمايلي به ازدواج ندارند. به عنوان مثال: شكست عشقي يك مرحله از زندگي ممكن است باعث شود تا فرد تصميم گيرد تا ديگر ازدواج نكند يا در سنين بسيار بالا ازدواج كند. البته اين شكست ممكن است به دلايل مختلف بوجود آمده باشد:
از جمله:
1- خيانت طرف مقابل: كه در اين صورت فرد نسبت به جنس مخالف خود بياعتماد ميشود.
2- پاسخ منفي طرف مقابل: ممكن است به غرور شخص لطمه وارد شود و ديگر اقدامي نكند.
3- مخالفت بيش از اندازه والدين: فرد نسبت به والدين خود بي اعتماد ميشود و يا اگر اين مخالفت از طرف خانوادة طرف مقابل باشد بعد از مدتي مأيوس شود.
4- اقدام نكردن به موقع: (با مثال توضيح ميدهيم) فرض كنيد آقايي به خانمي علاقمند شود در طي چند ماه يا شايد چند سال سعي در شناخت او و خانوادهاش ميكند. خانم از علاقة اين فرد نسبت به خودآگاه ميشود، و اما اقدامي از طرف آقا صورت نمي گيرد و خانم از او مأيوس شده و با فرد ديگري ازدواج ميكند و آن زمان شخص به خود ميآيد و ميبيند شايد بهترين فرصت زندگياش را از دست داده، فرصتي كه شايد ديگر برايش پيش نيايد. و همة اين اتفاقات به علت عدم تصميمگيري به موقع است.
البته برعكس اين اتفاق نيز امكان دارد: چه بسيار دختر خانمهايي كه از فرصت خود اسنفاده نكرده و پشت به بخت خود كردهاند. و بعدها حسرت خوردهاند.
متأسفانه اين تجربهاي است كه قيمت بسيارگراني دارد. نتيجه اخلاقي اين است: زماني كه تصميمي ميگيريم و ميدانيم كه تصميم ما درست است حتماً آنرا انجام دهيم. حتي اگر بعدها متوجه شويم كه اشتباه ميكرديم بهتر از اين است كه يك عمر حسرت بخوريم كه جرا از فرصتي كه داشتيم استفاده نكرديم. فرصتي كه ديگر قابل جبران نيست.
5- گاهي اوقات افراد به علت بيماري يا نقص عضوي كه دارند حاضر به ازدواج نيستند.
زماني كه از اين افراد علت ازدواج نكردنشان را ميپرسيم اينگونه پاسخ ميدهند: نميخواهم فرد ديگري را در گير مشكلاتم كنم. در صورتي كه واقعيت چيز ديگري است. همانطور كه در قسمتهاي قبل (دلايل نادرست ازدواج) گفتيم كه نبايد از روي ترحم ازدواج كرد.
در واقع اين افراد دوست ندارند كه ديگران از روي ترحم و دلسوزي با آنها ازدواج كنند. اين افراد خود را با كار يا تحصيل علم يا هنر مشغول مي كنند و اكثراً در اين زمينهها انسانهاي موفقي هستند. در پاسخ به اينگونه افراد بايد گفت: كه افراد زيادي هستند كه داوطلب ازدواج با آنها هستند. بنابراين بايد واقعيت را بپذيرند. اگر اطراف خود را با دقت نگاه كنيم كساني را خواهيم يافت كه با داشتن بيماري يا نقص عضو زندگي خوبي دارند. مثلاً بعد از جنگ تحميلي افراد بسياري دچار آسيب جسماني شدند ( اين جانبازان نزد مردم كشور ما قابل احترام و با ارزش هستند) و دختران با ايماني با اين افراد ازدواج كردند. و زندگي شاد و سالمي دارند. توصيه من به افرادي كه نقص جسماني را مانع ازدواجشان ميدانند، اين است كه: شما پيشنهاد ازدواج خود را به فرد موردنظر بدهيد آنگاه به او اجازه دهيد تا در اين مورد فكر كند اگر پاسخ او منفي بود شما چيزي از دست ندادهايد و باز فرصت داريد تا انتخاب كنيد و اگر پاسخ مثبت بود براي اينكه مطمئن شويد آيا آن فرد از روي احساسات يا ترحم و دلسوزي پيشنهاد شما را پذيرفته است يا خير، بهتر است براي چند ماه با او در ارتباط باشيد و او را با مشكلات و مسائلي كه بيماري يا نقص عضو شما بوجود ميآورد آشنا كنيد تا او بداند در آينده با چه مسائلي روبرو خواهد بود و پس از پايان (مثلاً سه ماه يا بيشتر) نظر قطعي او را بخواهيد. البته در طي اين مدت نه تنها مشكلات بلكه توانمنديهاي خود را نيز به او نشان دهيد و در پايان تصميمگيري را به عهده او بگذاريد. در هر صورت هيچ كس نميتواند ضمانت كند كه همسرش تا پايان عمر با او خواهد بود. حتي كساني كه از لحاظ جسمي سالم هستند ممكن است بعد از مدتي از هم جدا شوند.
من فكر مي كنم حتي كساني كه به بيمار ايدز (HIV) مبتلا هستند با مشورت پزشك خود ميتوانند با كساني كه همين بيماري را دارند ازدواج كنند. زندگي يعني حركت، بنابراين نبايد هيچ گاه نا اميد بود. شاد باشيم و از لحظات خود به بهترين نحوه، استفاده كنيم. اگر از كسي كينهاي به دل داريم آن فرد را ببخشم .چون زماني كه ما از كسي نفرت داريم اين كينه همچون طناب نامرئي بين ما و آن فرد است بنابراين با گذشت ميتوان اين طناب را پاره كرد و آسوده زيست. و راز شاد زيستن در امنيت و آرامش خاطر است.
ملاكهاي انتخاب همسر:
1- تدين
2- اخلاق نيك
3- شرافت خانوادگي
4- عقل
5- سلامت جسم و روح
6- زيبايي
7- علم و سواد
8- كفو همديگر بودن
چه كسي را به همسري برگزينيم؟
بيشترين مشكلاتي كه در «زندگي خانوادگي» به وجود ميآيد، به خاطر اين است كه دختر و پسر در اينجا به خطا رفتهاند و همسر متناسب با خود را انتخاب نكردهاند.
معيارها و ملاكها و خصوصيات و صفاتي كه در انتخاب همسر بايد در نظر گرفته شود، دو نوع است:
الف) آنهايي كه ركن و اساسند و براي يك زندگي سعادتمند حتماً لازمند.
ب) آنهايي كه شرط كمال هستند و براي بهتر و كاملتر شدن زندگياند و بيشتر به سليقه و موقعيت افراد بستگي دارند.
اول- تدين ( از اركان اساسي و حتمي)
انساني كه دين ندارد، هيچ ندارد، هر چه هم داشته باشد، هيچ محسوب ميشود. انسان ديندار، هرگز نميتواند با همسر بيدين، كنار بيايد و با هم زندگي سعادتمندانهاي داشته باشند. انسان متدين، ممكن است بتواند نقصهاي ديگر همسرش را تحمل كند اما بي ديني او را هرگز نمي تواند تحمل نمايد.
از ثمرههاي تدين مي توان به موارد زير اشاره كرد.
الف) عفت، ب) حجاب، ج) نجابت، د) حيا
انسان به هر اندازه كه عفيف و نجيب و پاك باشد، به همان اندازه «متدين» است. هر چند كه خودش متوجه نبوده و متعقد به دين نباشد. عفت و نجابت و پاكي و اصولاً هر صفت و خصوصيتي كه كمال محسوب شود، جزئي از دين است.
دوم- اخلاق نيك (ويژگي اساسي و حتمي براي طرفين)
منظور از «اخلاق نيك» تنها «خندهرويي و خوش خلقي اصطلاحي» نيست، زيرا خنديدن و . . . . در بعضي از مواقع ، نه تنها مطابق اخلاق نيست، بلكه ضد اخلاق است. بلكه منظور از اخلاق نيك، «صفات و خلق و خوهاي پسنديده در نظر عقل و شرع» ميباشد.
پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد: با كسي كه اخلاق و دينش مورد پسند باشد، ازدواج انجام دهيد و اگر چنين نكنيد، فتنه و فساد بزرگي در زمين بوجود خواهد آمد.
بدزباني، زبان درازي، نيش زدن با زبان، بي ادبانه و بي پروا سخن گفتن و فحش دادن از نمونههاي برجستة «بداخلاقي» است. و خوش زباني، نرم خوي در سخن و مؤدبانه سخن گفتن، از نشانه بارز «خوش اخلاقي» ميباشد.
«حسادت» از نشانههاي مهم « اخلاق بد» است و «بزرگواري» از نمونههاي برجستة «اخلاق پسنديده» است.
زندگي با انسان «كج خلق» بسار مشكل است و زندگي با افراد «خوش خلق» و «خوش برخورد» به انسان نشاط و اميد ميدهد. خوش خلقي يكي از نشانههاي «ايمان» است بدخلقي، از نمونههاي «ضعف ايمان».
لجاجت و دورنگي، لطمههاي سنگيني به زندگي خانوادگي وارد ميكند.
(مظاهري/ جوانان و انتخاب همسر)
از حضرت محمد (ص) در مور نشانههاي مؤمن سؤال كردند حضرت فرمود: نشانههاي مؤمن اين است كه رئوف است و مي فهمد و حيا دارد. از حضرت علي (ع) پرسيدند. نشانههاي مؤمن چيست؟ حضرت فرمودند: نشانة مؤمن اين است كه نگاه ميكند آنچه خدا از حق و حقيقت به او واجب كرده، دنباله رو آن ميشود و نگاه ميكند به آنچه با حق مخالف است، از آن دوري مي جويد اگر چه باطل با او فاميل نزديك باشد بنابراين فرد مؤمن مهربان رئوف و با معرفت است، شرم و حيا دارد وحق جو است و نسبت به باطل بيزار است. اگر فردي را كه ما براي زندگي مشترك در نظر گرفتيم داراي اين صفات باشد.
- ديگر حق همسر را پايمان نخواهد كرد.
- نسبت به همسر، دلسوز خواهد بود.
- در اختلافهاي خانوادگي هنگامي كه متوجه اشتباهش شد عذرخواهي خواهد كرد چرا كه قرار است دنباله رو حق و حقيقت باشد.
- ديگر زحمات همسر را نايده نميگيرد زيرا كه فهم و شعور و معرفت دارد.
- از حرفهاي ركيك و زننده و همچنين كارهاي بد و ناپسند دوري خواهد كرد چون شخص با حيايي است.
اصولاً شخص بد اخلاق، حداقل يك كمبود در خود احساس ميكند. و به همين علت، خود را نسبت به ديگران ناقص تلقي كرده و به مرور زمان و با فكرهاي ناصحيحي كه در مقايسه خود با ديگران مي نمايد اعصاب و روانش دچار تزلزل شديد شده تاجايي كه تحمل شنيدن و يا ديدن كوچكترين رفتار متضاد با ايده و روش خود ندارد و به همين خاطر ظرفيتاش پرگشته و عكس العمل نشان ميدهد و اين عكس العمل حربهاي است كه در حقيقت براي پيرو نمودن ديگران به كار مي بندد و از اين رو شما تا از او اطاعت مي كنيد، داد و فريادي از او نميشنويد اما هنگامي كه كارها بر خلاف آنچه او مي خواهد اتفاق افتاده باشد و يا بخواهد اتفاق بيفتد، اين قشقرق را به پا خواهد كرد.
(اسداللهي فرد/ گفتنيهاي ازدواج)
سوم- شرافت خانوادگي (شرط اساسي و حتمي براي طرفين)
منظور از «شرافيت خانوادگي» شهرت و ثروت و موقعيت اجتماعي نيست، بلكه منظور «نجابت و پاكي و تدين و . . . . » است.
ازدواج با يك فرد، مساوي است با پيوند با يك خانواده و فاميل و نسل!
در مسأله « انتخاب همسر» معقول نيست كه انسان بگويد: « من ميخواهم با خود اين فرد ازدواج كنم و كاري به خانواده و فاميل او ندارم. . . . »زيرا ؛ اين فرد جزئي از همان خانواده و فاميل است و مسلم است كه بسياري از صفات اخلاقي، روحي، عقلي و جسمي آن خانواده و فاميل، از راه وراثت و تربيت و محيط عادات به اين فرد منتقل شده است. اگر تو با آنان كار نداشته باشي، آنان با تو كار دارند! هرگز نميتواني همسرت را از آنان و آنان را از همسرت جدا كني. خودت هم نمي تواني رابطهات را با آنان قطع كني. يك عمر بايد با آنها معاشرت و زندگي نمايي. اگر خانواده و خويشان همسر، ناباب و فاسد باشند، انسان را «زجر كش» مي كنند و از دخالتهاي آنان در زندگي و از ارتباط با آنان نميشود بكلي جلوگيري كرد.
بدنامي يا خوشنامي آنان، تا آخر عمر همراه انسان است و در زندگي تأثير مي گذارد، تحمل بدنامي آنان، بسيار مشكل خواهد بود. صفات و خصوصيات آنان، در فرزندان آينده، تأثير دارد. البته «استثناء» نيز وجود دارد يعني از خانواده بد، گاهي فرزندان شايسته و خوب بيرون مي آيند اما بدون ترديد او آثاري از آن ريشة مشترك، را در وجودش دارد. كه ممكن است در مواقع و حالا «عادي» ظاهر نشود.
(مظاهري/ جوانان و انتخاب همسر)
چهارم- عقل( شرط اساسي براي طرفين)
براي ايجاد «زندگي سعادتمندانه» ، به «عقل و فهم سالم » نياز است.
امام علي (ع) ميفرمايد: بپرهيزيد از ازدواج با احمق! زيرا مصاحبت و زندگي با او بلا است و فرزندانش نيز تباه مي شوند.
توجه: ممكن است انساني «با سواد» باشد اما «عاقل» نباشد. و يا عاقل باشد اما با سواد نباشد.
يعني «با سواد بودن» مساوي با «عاقل بودن»« نيست؛ همانگونه كه عاقل بودن نيز مساوي با با سواد بودن نميباشد. البته «علم» و «عقل» بر يكديگر تأثير دارند اما عين هم نيستند. البته بعضي از زرنگيها و زد و بندها و حيله گيريها را نبايد به حساب عقل گذارد و انجام دهندة آنها را عاقل ناميد.
پنجم- سلامت جسم و روح
اسلام از ازدواج با بعضي از بيماران، نهي فرموده است: مانند بيماراني كه داراي بيماريهايي از قبيل جزام، جنون و برص باشند. همانطور كه قبلاً هم اشاره شد بعضي از بيماريهاي جسمي و رواني، اهميت چنداني ندارند و مانع انجام وظايف همسري نشده و لطمهاي به زندگي نمي زنند و مي توان آنها را تحمل كرد و يا با معالجه و مراقبت، درمان و برطرف نمود.
ششم – زيبايي:
«زيبايي » يك امتياز است و در شيريني و سعادت «زندگي زناشويي» تأثير بسزايي دارد. دو انسان كه ميخواهند به عنوان همسر و ياور، كانوني سعادتمندانه تشكيل دهند و تا پايان عمر در كنار هم با صفا و صميميت و عشق و محبت زندگي كنند. لازم است يكديگر را از هر جهت دوست داشته باشند و از اندام و چهره و شكل ظاهري هم خوششان بيايد.
زيبايي، يك معيار و اندازه معين و «قانون استاندارد» ندارد كه بشود افراد را با آن سنجيد، بلكه- تا حدودي به سليقة افراد بستگي دارد. حتي ممكن است فردي در نظر كسي زيبا باشد و در نظر ديگري زشت.
زيبايي، يك خصوصيت نسبي است و لازم نيست كه در حد عالي باشد، بلكه مهم آن است كه دو همسر، يكديگر را بپسندند و از هم خوششان بيايد و دلخواه هم باشند.و كسي كه تدين و ايمان و عفت و ارزشهاي اصيل و حقيقي را زير بناي زندگي قرار داد و «زيبايي» را به عنوان يك «امتياز كلي» در كنار آنها به حساب آورد، گذشت زمان نميتواند آن زندگي را فرسوده كند. زيرا خداي مهربان، به پاداش تدين همسران با ايمان، چنان محبت و اشتياق شديدي در قلبهاي پاك آنان قرار ميدهد. كه هيچ عاملي حتي سپري شدن دوران جواني و شادابي، نميتواند آن را سرد و كرده از بين ببرد.
بنابراين پيوندي كه بر اساس ارزشهاي الهي پديد آمده باشد «پيوندي جاودانه» است و پيوندي كه چنين نباشد «ناپايدار» خواهد بود.
(مظاهري/ جوانان و انتخاب همسر)
هفتم- علم و سواد
اين «ويژگي» در امر «انتخاب همسر» و زندگي مشترك، مورد توجه است و امتيازي براي همسر شايسته محسوب ميشود و در تكامل و رشد زندگي و انجام وظايف همسري و تربيت فرزند و . . . . تأثير نيكويي دارد. اما اين خصومت نيز (مانند زيبايي) «شرط كمال» است نه « ركن و اساس» و بايد در كنار صفات و معيارهاي اصلي و اساسي بررسي شود نه مستقل.
علم بدون تعهد و ايمان هميشه مضر است، همانند «زيبايي» بدون ايمان و عفت.
هشتم – كفو همديگر بودن (همتايي، سنخيت، تناسب)
ازدواج نوعي «تركيب بين دو انسان و دو خانواده» است. زندگي مشترك يك «پديدة مركب» است كه اجزاء اصلي و اساسي آن «زن و مرد» ميباشند. هر قدر بين اين دو عنصر، همانگي، همفكري تناسب و سنخيت روحي و اخلاقي و جسمي باشد، اين «تركيب» استوارتر، مستحكمتر، پرثمرتر، شيرينتر، لذت بخشتر و جاودانه تر خواهد بود؛ و هر چه اين تناسب و هماهنگي كمتر باشد، زندگي سستتر، تلختر ، كم ثمرتر و ناپايدارتر خواهد بود.
موارد همتايي و تناسب دختر و پسر:
1) همتايي ديني و ايماني: هر چه به هم نزديكتر باشند و فاصله كمتر باشد، بهتر است. انسان مؤمن، اگر با همسري بي ايمان ازدواج كند و نتواند او را متدين نمايد، يا بايد همرنگ او شده و بي دين شود و يا در برابر او مقاومت كند و دائماً نزاع و زد و خورد داشته باشد. البته استثناءهايي وجود دارد اما ما مطالب را بر مبناي «اكثر» افراد بيان مي كنيم.
2) همتايي و همگاني فرهنگي و فكري: زوجين در بسياري از مسائل، تصميم مشترك و يكسان گرفته و بر مبناي آن عمل كننده و در نشيب و فرازهاي زندگي، ياور هم باشند و فرزندانشان را بر اساس يك طرح هماهنگ تربيت كنند. اين عمل جز با داشتن فرهنگ مشترك و هماهنگ تقريباً غير ممكن است.
3) همتايي اخلاقي: ممكن است دو نفر از نظر «تدين و ايمان» در مقام بالايي باشند اما از جهت اخلاقي با هم تفاهم نداشته باشند و به اصطلاح «اخلاقشان با هم جور در نيايد» بنابراين در زندگي دچار مشكل خواهند شد.
4) هم سطح بودن در تحصيلات: بهتر آن است كه زن و شوهر از نظر معلومات و تحصيلات علمي، خيلي با هم فاصله نداشته باشند تا تفاهم بيشتري در زندگيشان وجود داشته باشد.
5) همتايي جسمي و جنسي: مسائل جنسي، يكي از اركان اصلي و بنيادين «زندگي زناشويي» است. «اشباع و ارضاء و رضايت جنيس» زن و شوهر از هم، تأثير مثبتي در موفقيت زندگي شان دارد همانگونه كه «عدم اشباع و نارضايتي» آنان، تأثير مخرب و خطرناكي بر كل زندگي باقي ميگذارد. اگر يك همسر، از نظر جسمي و جنسي، قوي و «گرم مزاج» و ديگري ضعيف و «سرد مزاج» باشد، در بسياري از امــور زندگي شان خلل وارد ميشود و احتمال فساد و انحراف، بسـيار قوي است.
6) تناسب در زيبايي: توجه به توازن و تناسب ميان دو همسر در زيبايي صورت و اندام و قيافه ظاهري نيز لازم است.
7) تناسب سني: تفاوت سن بلوغ جنسي در دختر و پسر، يك امر طبيعي است. پسر، 4 سال ديرتر از دختر به بلوغ جنسي ميرسد، پس خوب است كه تفاوت سن آنان در امر ازدواج نيز همين مقدار باشد. البته در بخش دوم اين تحقيق بطور كي در اين مورد توضيح داده شده است.
8) تناسب مالي: قاعدة عامي در اين مورد اين است كه، صلاح نيست كه دختر و پسرها و خانواده هايشان از نظر مالي و ثروت تفاوت زيادي داشته باشند. زيرا ممكن است موجب تكبر و غرور يك طرف و حقارت طرف ديگر شود.
9) تناسب خانوادگي: ازدواج با يك فرد مساوي است با پيوند با يك خانواده و فاميل و نسل در قسمتهاي قبلي توضيح داده شده است.
10) تناسب سياسي: اگر زوجين به مسائل سياسي اهميت دهند بايد اين مورد توجه كنند كه، از دو گروه مخالف نباشند و اگر نه مشكلي پيش نمي آيد.
11) تناسب اجتماعي: كسي كه اهل علم و تحقيق و پژوهش است و مي خواهد عمر و زندگياش را در راستاي مسائل علمي و تحقيقي بگذراند و بافت زندگي اجتماعي و خانوادگياش اين گونه بافتي است و روحيه اش يك روحية كاوشگرانه ميباشد، هرگز نبايد با فرد و خانوادهاي وصلت كند كه روحيه اجتماعي شان يك روحيه اشرافي است و اهل خوشگذراني، مهمانيهاي رويايي و . . . هستند. البته تفريح و سرگرمي در حد اعتدال براي كسي كه اهل تحقيق است نيز لازم است اما عيش و نوش، مهماني آنچناني و . . . . چيز ديگري است.
12) همتايي و تناسب در آينده را نيز تا حد ممكن بايد در نظر گرفت، از بررسي وضعيت خانواده و رفتار و اخلاق افراد، مي توان تا حد زيادي، آيندهشان را پيش بيني كرد دختر و پسر قبل از ازدواج، هدفها و ايده ها و طرح هاي ذهني و «احتمال تغييرات» در زندگي آيندهشان را به يكديگر بگويند. زيرا اگر همسران، اهداف و برنامههاي آينده يكديگر را قبل از ازدواج بدانند يا مي پذيرند خود را براي همراهي و تحمل آماده ميكنند و يا نمي پذيرند و رد مي كنند و مساله منتفي ميشود. اما اگر ندانند و نفهمند، در آينده كه با آنها مواجه ميشوند، ممكن است قبول نكنند و نتوانند تحمل كنند و آنگاه گرفتاري پيش ميآيد و كار به نزاع و دعوا و . . . . مي كشد.
و در آخر مبحث نتيجه ميگيريم كه :
كبوتر با كبوتر باز با باز |
كند همجنس با همجنس پرواز! |
(مظاهري/ جوانان و انتخاب همسر)
راههاي گزينش همسر:
1) مشورت
2) واسطه و معرف
3) تحقيق
4) فرستادن پيك
5) نوشتن نامه
6) عكس
7) گفتگوي مستقيم
8) ديدن يكديگر
راه اول- مشورت:
صفات مشاور:
تدين: به انسان بيدين نميشود اعتماد كرد، انسان متدين، علاوه بر اينكه مورد اعتماد است. قضايا را از ديد اسلام مينگرد و مطابق معيارهاي اسلامي نظر ميدهد. مشاور بايد داراي عقل و فهم باشد و نسبت به مسائل انتخاب همسر و ازدواج، آگاهي كافي داشته باشد، يك مشاور خوب بايد رأي و عقيده خود را آزادانه و بدون ترس و مصلحت انديشي غلط، بيان كند، انساني كه «آزادي رأي» نداشته باشد، ممكن است مصلحتهايي را در نظر بگيرد كه به زيان مشورت كننده تمام شود، يك مشاور بايد دلسوز و خير خواه و امين و رازدار باشد و . . . . پدر و مادر ميتوانند بهترين مشاور براي جوانان باشند و نظرات و تجربيات خود را در اختيار فرزندانشان قرار دهند، اما نظراتشان را بر آنان تحميل نكنند. البته بعد از گرفتن مشاور نيز در نهايت تصميم نهايي با خود فرد است.
راه دوم- واسطه و معرف:
واسطه و معرف در امر ازدواج كسي است كه: دختر و پسري را ميشناسد و آنان را براي ازدواج، به يكديگر معرفي ميكند و يا اينكه: علاوه بر معرفي، در ادامه كار نيز آنان را ياري مينمايد و يا اينكه: او معرفي نميكند، اما جوان يا خانواده و يا بستگانش به او مراجعه كرده و از او ميخواهد كه فرد مناسبي را براي ازدواج به او معرفي كند و يا در امر انتخاب همسر، راهنمايي و كمكش نمايد. اين وساطت بسيار مهم است و به هر كسي نمي توان اعتماد كرد.
انواع واسطهها:
1) خير خواه و آگاه: اينان معيارها را ميدانند و راه و رسم اين وظيفة مهم را ميشناسند و به خوبي از عهدة آن بر مي آيند.
2) خير خواه و اما ناآگاه: اينان نيتشان «خير» است و مي خواهند كاري صواب كنند و به ثواب برسند اما راه و رسم آن را نميدانند و ممكن است اعتماد به اينان، خسارتبار باشد.
3) افرادي كه نيت سوء دارند و غرضهاي پليد و منافع خاصي را دنبال مي كنند. اين افراد نيتشان شر است و عملشان هم شر و جوانان و خانواده بايد كاملاً مواظب اين شيادان باشند.
راه سوم- تحقيق
1) بررسي احوال و صفات خويشان نزديك شخص:
بعضي از خصوصيات و صفات، در يك خانواده و فاميل، گسترده است و افراد يك خانواده و فاميل داراي صفاتي مشتركند.
2) تحقيقي از طريق خويشان او
البته نظر خويشان نميتواند «حجت» باشد چون ممكن است از روي ترس يا مصلحت انديشي سخن گويند. بنابراين نظر آنها تنها ميتواند راهنمايي براي مراحل ديگر تحقيق باشد. مگر اين كه اطمينان حاصل شود كه فرد مورد مشورت انساني عادل و بي غرض و بي طرف است و واقعيت را كتمان نميكند.
3) از طريق دوستان نزديك «او».
همكلاسان، همكاران و دوستان نزديكي كه مدتها با او در تماس و معاشرت و دوستي بوده آنان موارد خوبي براي تحقيقاند البته بايد به نكتهاي كه در مورد خويشاوندان گفته شد در اينجا نيز تفكر كرد.
4) از طريق معلمان و استادان «او».
اينان ممكن است خصوصيات و مطالبي دربارة «او» بدانند كه حتي خويشان و دوستان نزديكش هم ندانند. دربارة اينان مشكل قبلي كمتر وجود دارد، زيرا آنان، نه خويشاوند هستند و نه نيازي به آن گونه مصلحت كاري و كتمان ميبينند.
5) تحقيق از طريقي دشمنان «او».
دشمنن شخص، عيبهايش را واضحتر بيان مي كنند. البته اين هم حجت نيست و اگر عيب و نقصي از «او» بيان كردند، تا از راههاي ديگر ثبت نشود، نبايد مورد توجه و عمل قرار گيرد.
راه چهارم – فرستادن پيك
دختر و پسر و خانوادهيشان، چند نفر از خويشان و آشنايان را برگزينند و به منزل و مكان فرد مورد نظر بفرستند. قبل از فرستادن « پيكها »به اين «مأموريت مهم!»، «دستور كار مأموريت» را برايشان بيان كنند. به اين صورت كه : معيارها و نقطه نظرهاي خود و اموري را كه آنان بايد مورد توجه قرار دهند، برايشان تشريح كنند. البته پيكها بايد عاقل و خيرخواه و امين باشند و همچنين داراي تجربه و معيارهاي صحيح، هم جوان و هم سالمند باشند زيرا سالمندان تجربههايي دارند كه ممكن جوانان نداشته باشند و جوانان نيز معيارها و بينشهايي دارد كه شايد سالمندان فاقد آن باشند. پس از آن كه پيك ها از مأموريت بازگشتند، دختر و پسر و خانوادة هايشان، اطلاعات و نظرات را بگيرند و پيرامون آن تفكر و دقت و مشورت كنند و پس از بررسي همة جوانب، براي برداشتن گامهاي بعدي تصميم بگيرند. اطلاعاتي و نظرات پيكها، حكم «راهنما» را دارد، نه حكم «نظر نهايي» راه و امكان وجود اشتباه در نظراتشان نيز هست. در اين مرحله نيز، تصميم گيرنده نهايي، «دختر و پسر» هستند، با بررسي همة جوانب امور.
راه پنجم- نوشتن نامه:
پس از پيمودن راههاي قبل، اگر زمينه مساعد بود و دختر و پسر به تصميم مثبت نزديك شوند، گام بعدي ميتواند «نامه نوشتن» باشد. منظور ما از «نامه نوشتن»، آن «نامه پراكنيهاي عاشقانه» كه بعضي از افراد انجام ميدهند نيست، بلكه منظور اين است كه: دختر و پسر، با اطلاع خانوده هايشان و با رعايت موازين عفت و شرع نظرات، هدفها، خواستهها و انتظارات خود را از همسر، معيارها و ملاكهاي خود، برنامههاي آينده خود اخلاق و روحيات خود و از اين گونه امور را، محترمانه و بدون خلافگويي و پرده پوشي، بنويسند و بوسيلة «پيكها» براي يكديگر بفرستند.
راه ششم- عكس:
پس از پيمودن راههاي پيشين، اگر نتايج آنها مثبت بود و اگر دختر و پسر يكديگر را نديده باشند، ديدن عكسهاي يكديگر ميتواند در افزايش شناخت و رسيدن به تصميم، مؤثر باشد.
باز منظور آن عكس دادنهاي «خلاف حيا و عفت» نيست، بلكه بايد عكسها بوسيله «پيكهاي امين» از افراد خانواده، فرستاده شده و پس از ديدن، باز گردانده شود.
اين راه، به هيچ وجه نميتواند حجت و دليل نهايي باشد؛ زيرا «عكس» نميتواند حقيقت دروني شخص را بيان كند؛ حتي نميتواند قيافة ظاهري را هم به طور كامل نشان دهد. بلكه يك «راهنماي جزئي» است به سوي شناخت و آگاهي كوتاه براي گامهاي بعدي.
راه هفتم- گفتگوي مستقيم:
از مهمترين و موثرترين راههاي «نقشة راهنما» صحبت و گفتگوي رو در روي دختر و پسر است پس از پيمودن راههاي قبلي و مثبت بودن نتايج آن، حتماً لازم و ضروري است كه دختر و پسر، «مذاكرة مستقيم» داشته باشند و در فضايي آرام و بدون خوف و فشار از طرف ديگران، مسائل و نظرات خود را بررسي كنند. اين گفتگو بايد خونسردانه و با آمادگي قبلي باشد. بين تصميم گفتگو و انجام آن فاصله باشد تا بتوانند خود را آماده كرده و آنچه را ميخواهند مطرح كنند، يادداشت نمايند. يكي از فايدههاي مهم اين گفتگوها اين است كه: از سخنان شخص و صحبت با او، ميتوان مقدار زيادي به مكونونات دروناش پي برد و از احوال و صفاتش آگاه شد. اميرمؤمنان (ع) ميفرمايند: «انسان هر چه را در دل و درونش پنهان كند،از لغزشهاي زبان و حالتهاي چهرهاش آشكار ميشود».
پدران و مادران- كه سعادت فرزندانشان را ميخواهند- بايد آنان را در اين مسأله مهم ياري كنند و زمينه انجام آن را را فراهم نمايند. و آرامش لازم را برايشان بوجود آورند. مبادا خداي ناخواسته از اين كار جلوگيري كرده و تعصب بي جا بخرج دهند. اين گفتگو، از نظر اسلام و عقل، پسنديده است بسيار ديدهايم كه پدر و مادر دختر، از اين گفتگو ممانعت ميكنند و اين كارشان را به حسب اسلام و غيرت ميگذارند، در صورتي كه اسلام و غيرت، حكم ميكنند كه وسائل سعادت و خوشبختي را فراهم كنيم. و اين گفتگو، در سعادت و تفاهم بين زن و شوهر، تأثير بسزايي دارد. متأسفانه عدهاي از پدر و مادرها، صحبت كردن دو جوان را به حساب پاسخ مثبت دو طرف ميدانند و فكر مي كنند كه حتماً پاسخ هر دو بايد مثبت باشد
آمريكا كانادا
نقش زنان در مديريت آموزش عالي درايالات متحده وكانادا
بيشتر افراد شك نداشتند كه ماريون فيلد درحال گذراندن مسيري بود كه اورا به صمت رئيس يك دانشگاه درجه يك هدايت مي كرد. او به عنوان كارمند ارشد آكادميك يكي از دانشگاه هاي بزرگ امريكا خدمت كرده بود. بنابراين وقتي به عنوان رئس يك مدرسه نه خيلي معروف ومعتبر منتخب شد، مردم خيلي متعجب شدند. پاسخ اين است كه مدارس عالي مرتبه به دنبال يك زن به عنوان مديرمدرسه نيستند. مطمئنا نكات كاوش آن ها الزاما اين جملات را دربرمي گيرد كه آن هاتبعيضي بين زن ومرد قائل نمي شوند يا اين كه دربه كار گماشتن زنان به واقعيت ها اسرار مي ورزند. درنهايت زنان ممكن است مورد توجه قرار بگيرندولي احتمال اين كه به عنوان رئيس انتخاب شوند وجود ندارد.
اگرچه داستان دقيق وصحيح نيست ( اسم آن تغيير پيداكرده است ) ولي واقعيت دارد زيراكه بطور مداوم اتفاق مي افتد. اگرچه زنان در ايالات متحده وكانادا به طورموثري به آموزش عالي دست يافتندولي راه زيادي دردست يافتن به حضور مساوي در سطوح عالي مديريت دانشگاهي دارند.
اخيرا درسال 1971، در ايالات متحده زنان واقعا از مقام رياست دانشكده محروم هستند به جزدرمدارس زنانه كاتوليك كوچك كه به وسيله زنان راهبه مديريت مي شود. يك سري دانشكده هاي چهارساله (ليسانس) ديگري هم وجود دارد كه زنان در آن ها رئيس هستند وپنج تاي اين دانشكده ها، دانشكده مخصوص زنان بودند. درهمان زمان شصت مرد نيز رئيس دانشكده زنان بودند درحالي كه هيچ زني رئيس دانشكده مردان نبود. هم چنين ، تعداد اندكي از زنان در پست هاي بالاي اداري مانند ناظم دانشكده يا رئيس دانشكده درمدارس مختلط يامدارس پسرانه وجود داشتند. امروزه ، دردانشكده ها ودانشگاه هاي ايالات متحده ، 348 رئيس اجرايي زن وجود دارد. فقط 21 درصد عضو فرقه مذهبي هستند. زنان اكنون دوازده درصد از3000 موسسه معتبر منطقه اي را مديريت مي كنند. اين خبر خوبي است . اما نگاه دقيق به دانشكده اي كه توسط زنان مديريت مي شود ميانه رو وعاقلانه است . تعداد خيلي كمي از آن ها شناخته شده وباكلاس وازنظرمالي داراي وضعيت خوبي هستند. اين كه چرا اين چنين چيزي اتفاق مي افتد. مورد بحث قرار خواهد گرفت .
الف ) آموزش عالي درايالات متحده وكادا
ازسال 1971 در ايالات متحده زنان بيشترازمردان درانشكده ثبت نام كردند. هم چنين زنان بيشتراز مردان درجات خود را به پايان رساندند. طي سال هاي آكادميك 90-1989 ، 58 درصد از كل درجات فوق ديپلم ، 35 درصد درجات ليسان و53 درصد درجات فوق ليسانس به زنان اعطاء شد. بااين وجود در سطوح حرفه اي حقوق ، پزشكي ، دندانپزشكي وغيره) وسطوح دكتري زنان خيلي كمتربودند(مديريت 38 درصد و36 درصد).
دلايل زيادي براي اين كه چرا زنان مي بايست اين درجات پيشرفته را به نسبت سطوح پائين تربه اتمام برسانند، وجود دارد . اغلب ازدواج وبچه دارشدن دراين امر دخيل هستند وزمان يا هزينه كافي براي دانشجوي فعال بودن را از زنان مي گيرند. انتظار سنتي از برتري شغل مردان خصوصا اگرپست بالائي داشتند ويابراي كاربه محلي درو منتقل شوند خيلي از زنان را مجبورمي كند برنامه هاي آكادميك را كنار بگذارند.
مانع ديگردراتمام درجه دكتري براين زمان موانع جنسي است هنوز دربيشتر برنامه هاي تحصيلي مقام استادي توسط مردان اداره مي شود. موارد استادي مردي كه از دانشجويان فارغ التحصيل زن درخواست روابط جنسي داشته باشند مكررا گزارش شده است . مطالعات نشان داده است كه فقط اهم اين چنين اعمال گزارش شده است خصوصا چون خيلي از زنان ازاين كه حرفشان مورد قبول قرار نگيرد، واين كه بامتجاوز برخوردي نخواهدشد واگر اتهامي عليه استادانشان وارد كنند مورد مجازات قرار مي گيرد واين موضوع دركارشان تاثير خواهد گذاشت ، مي ترسند.
نهايتا، هنوز تبعيض قابل توجهي برخلاف زنان وجود دارد، اگرچه رواج اين تبعيض روبه كاهش است ، هنوز استادان مرد زيادي وجود دارند كه معتقدند زنان براي مشاغل آكادميك ازمردان قابليت كمتري دارند.
افزايش تعداد ونسبت درجات پيشرفته اعطاء شده به زنان بدين معني مي باشد كه تعداد وسيعي اززنان قابل ، توانايي رسيدن به درجه استادي در زمينه هاي مختلف را دارند. درحال حاضر، 29 درصد تمامي استادان تمام وقت ، زن هستند. با اين حال زنان در مقام استاد دردوسال اخير بادرجه ليسانس ومهندسي دردانشكده هاي فراگيربهتر وبييشتر حضور دارند تا درموسساتي باسطح دكتري ودرموقعيت هاي پائين مرتبه مانند آموزگار واستاديار حضور بيشتري نسبت به درجات بالاي استادي دارند.
هم چنين آمار نشان مي دهد كه مردان حق تصدي واجرت بيشترنسبت به زنان درموقعيت هاي اشتغال شده را دارند.آن ها بيشتراززنان حقوق دريافت مي كنند. هفتاد درصدمردان استاددرمقايسه با46 درصد از استادان زن در موقعيت هاي تصميم گيري قرار دارند.هم چنين قوق زنان درهرسطحي ازمردان كمتر مي باشد.
نمودار1
ميانگين حقوق مردان وزنان دانشگاهي درايالات متحده براساس رتبه دانشگاهي اشان،
92 –1991( به دلار آمريكا)
رتبه دانشگاهي |
مردان |
زنان |
استاد دانشجوي استاديار آموزشيار مدرس |
180/59 دلار 130/44دلار 240/37 دلار 220/28دلار 800/32دلار |
380/52دلار 040/41دلار 380/34دلار 390/26دلار 530/28دلار |
منبع : گزارش ساليانه روي موقعيت اقتصادي استادان درسال 92-1991، آكادمي ، مارس – آوريل 1992،
همان طور كه درنمودار1 نشان داده شده است ، زنان استاد درايالات متحده كمتراز مردان استاددر هررتبه دانشگاهي درآمددارند. درسطوح مدرس وآموزشيار ميانگين درآمد درحدود 2000 دلاراست در حالي كه مردان در رتبه استادي 180/59 دلار وزنان 380/52 دلار درآمد دارند.
هم چنين دركانادا زنان استاد به طور غير متناسبي در رتبه هاي پائين هستند مانند ايالات متحده زنان استاد درهرموقعيتي حقوق كمتري نسبت به زمان دارند.
نمودار2
ميانگين حقوق اساتيد مرد وزن دركانادا براساس رتبه دانشگاهي اشان
90-1989 ( به دلاركانادا)
رتبه دانشگاهي |
مردان |
زنان |
استاد دانشجوي استاديار مدرس |
580/75 دلار 091/61 دلار 223/47 دلار 790/41دلار |
858/74 دلار 388/58 دلار 247/45 دلار 239/39 دلار |
منبع : آماركانادا
همان طور كه نمودار شماره 2 نشان مي دهد، زنان استاد دركانادا درهررتبه دانشگاهي كمتراز مردان حقوق دريافت مي كنند. اگرچه اين تفاوت ها به اندازه ايالات متحده زياد نمي باشد. درسطح مدرس زنان 239/39 دلار در حالي كه مردان 790/41 دلار دريافت مي كنند. حائز اهميت است كه حقوق اساتيد كانادايي براي 12 ماه است .
حقوق اساتيد امريكائي كه در اين جا ليست شد براساس 9 ماه تدريس ساليانه است . بنابراين اساتيد امريكائي وقت كافي وآزاد براي تحقيق ، مسافرت ، تدريس ترم هاي تابستاني به منظورحقوق بيشتر يا افزايش درآمدشان به طرق ديگر دارند. با اين وجود اساتيد زن در هردو كشورراه زيادي در كسب برابري باهمكاران مرد خود در پيش رو دارند.
ب) سيستم آموزش عالي آمريكائي
سيستم آموزش عالي امريكائي خصوصي وغير متمركزاست . دانشگاه هاي ملي وجود ندارند. دولت فدرال تنها مي تواند ببيند كه آياقوانين عمومي در دانشكده ها ودانشگاه ها اجرا مي شوديانه ولي كنترل رسمي روي چيزي كه تدريس مي شود ،ندارد. اگر چه 77 درصد تمامي دانشجويان دانشكده در ايالات متحده درموسسات عمومي ثبت نام كردند، بيش ازنيمي ازتمامي دانشكده ها به طورخصوصي مديريت مي شوند. موسسات خصوصي به طور كلي سود ده نيستند. خيلي از دانشكده هاي خصوصي با كروه هاي مذهبي مربوط هستند. تعدادي از دانشكده هاي خصوصي كه درحال حاضر مذهبي نيستند، ازماقبل توسط گروه هاي مذهبي تاسيس شده اند ولي درطول زمان به موقعيت غير مذهبي تغيير پيدا كرده اند.
دانشگاه مينسوتا دانشگاهي است كه زمين آن اهدايي است . دانشكده هاي موقوفي آمريكا برطبق پيشنيه اشان توسط ايالت مربوطه اشان از نظرزمين ومالي توسعه مي يابند وبه نوبه خود انتظار مي رود زمينه تحصيلات دانشگاهي وهم چنين خدمات كشاورزي براي دانشجويان قابل ومستعد فراهم كنند.
دربيشتر ايالت ها، دانشگاه هاي موفوقي ازيك محوطه دارند. درچنين مكان ها،الگوي معمولي بدين صورت است كه يكي باتعدادي ازاين محوطه ها را به عنوان دانشگاه عنوان دار واصلي مشخص مي سازند. اين دانشگاه ثبت نام كلي و اجراي تعداد وسيعي از برنامه هاي دانشگاهي وحرفه اي ، اهداء درجه دكتري وحمايت از برنامه هاي تحقيق مهم را انجام مي دهد.
دانشگاه مينسوتاچهار محوطه ومين دانشگاهي دارد. زمين اصلي درمي نپوليس (همراه بعضي برنامه ها درخيابان فول نزديك آن قراردارد. زمين دولوت () يك دانشگاه فراگيراست كه برنامه تحقيق درحال توسعه سريع دارد.
دانشگاه هاي فراگير درجات ليسانس وفوق ليسانس درحوزه هاي گوناگون ورشته ها وتخصص هاي مختلف ارائه مي دهند.در هركدام ازسال هايي كه گذشته ؟ از طريق يك مجله ملي بانام گزارش جهاني واخبار ايالات متحده منبع 15 دانشكده ودانشگاه هاي منطقه اي عالي درشمال مركزي امريكا رتبه بندي شده است .
علاوه بردانشگاه هاي دكتري وفراگير، دانشكده هاي چهارساله آزاد هنر، مدارس تخصصي ( به عنوان مثال ، موسيقي ياهنر)، دانشكده تربيت معلم ومجموع اين ها نيز وجود دارد. هم چنين سيستم وسيعي از دانشكده هاي فوق ديپلم كه اكثرا عمومي هستند وجود دارد. دانشكده هاي عمومي اغلب دانشكده دولتي ناميده مي شود ودانشكده هاي خصوصي معمولابه عنوان دانشكده كوچك كه مدرك فوق ديپلم اعطا مي كند تعيين مي گردند دردانشگاه مي نسوتا، تغيير مثبت براي زنان با داد خواست عظيمي اوج گرفت . درسال 1975، يك استاد زن دعوي را طرح كردمبني بر اين كه حق تصدي او به دليل تمايزات جنسي تكذيب شده است . زنان ديگري به او پيوستند واين يك عمل ودعوي دست جمعي درسال 1977 شد. اين برين معنا بود كه اين بحث در مورد نيمي از تمامي اعضاء كروه زنان كه مورد بي توجهي قرار گرفته بودند (اساتيد زن دانشگاه) صادق بود وتمامي اين اعضاء مي بايست جبران شود . اگردادگاه بااين دادخواست موافقت مي كرد، ظلم موجود درمورد بيشترزنان ؟ به اين دادخواست پيوستند. توافقي بين دانشگاه واستادان زن براي دريافت حقوق بيشتر درمورداساتيد زني كه حقوقشان نسبت به مردان در موقعيت مساوي ، كمتراست صورت گرفت . كميسيوني از زنان تشكيل شد ووظيفه آن بهبود وتوسعه.مينه هاي مثبت براي زنان بود. سيستم هاي جديد وروش هائي ابداع شد كه آگاهي ودقت از مزد وحق تصدي وپيشرفت زنان را ايجاب مي كرد. راهنمادي هاي اكيدي درروش هاي تحقيق به منظور دستيابي به موقعيت هاي شغلي براي زنان وافزايش آگاهي آنان صورت گرفت .
درنتيجه در حال حاضردر؟ علاوه بر موقعيت خود من به عنوان جانشين رئيس دانشگاه براي برنامه هاي آكادميك ، 40 درصدروساي دانشكده زن هستند. مثلا زني رئيس خدمات كامپيوتري است وتعدادد زن به عنوان رئيس بخش در بخش هائي مانند زيست شناسي وحوزه مهندسي شيمي كه زنان قبلا در اين پست حضور فعال نداشتند، وجود دارد.
بااين وجود ، به دليل موفقيت نسبي ما، بعضي واكنش هاي شديدي صورت گرفته است . يك رئيس بخش نامه اي به جلسه ملي ارائه داد مبني بر اين كه محيط مايوسي براي سفيد پوستان درفضاي ؟ وجود دارد.
اين چنين اتهامي به اثبات نرسيده.ازطرف ديگر من در معرض يك تهديد جدي بوده ام به طوري كه تشويقي عمومي مبني بر ترور را شامل مي شد. درحالي كه تهديد بي نام صورت گرفته است ولي به طورگسترده اي اعتقاد براين است كه تعدادي استاد مرد پشت اين قضيه هستند. تهديد هاي ديگر زنان بسياري وتعداد اندگي مرد را مورد هدف قرارداده است كه به عنوان كاري فعال براي بالا بردن موقعيت زنان واعضاء اقليت نژادي در محيط دانشگاه ها جلوه مي كرد.
رئيس دانشگاه ، رئيس وصدها استاد خوب در دانشگاه عصبانيت خودشان را از اين وقايع نشان داده اند وروي اقدامات مثبت در حهت استخدام وحفظ زنان واقعيت ها تاكيد بيشتري نشان دادند. حتي در طي بحران اخير بودجه،تمامي مديران متذكر شدند كه شكاف پيشنهادي نمي تواند پيشرفت هاي اخير در رابطه بااين گروه هاي حفاظت شده را موردمخاطره قرار دهد.
اگر جه در ايالات متحده دانشكده هاي دولتي مورد حمايت عمومي قرار مي گيرند، دانشكده هاي خصوصي از كمك مستقيم ايالت كمتر برخوردار مي شوند.
دانشكده هاي خصوصي از كمك اتحاديه به دانشجويان از طريق حداقل تخصص ازبعضي دولت هاي ايالت وياكمك هزينه تحقيق برخوردارمي شوند.
كانادا كه هزاران مايل مرز مشترك با ايالت متحده دارد، بين اين مرزها دانشجو واستاد رد وبدل مي كند. اگرچه تشابهات زيادي در سيستم آموزش عالي بين اين دو كشور وجود داردولي تفاوت هاي قابل توجهي نيز ديده مي شود.خصوصا امروزه در كانادا تقريباتمامي كالج ها ودانشگاه ها دولتي هستند. فقط چند موسسه خصوصي كوچك ومذهبي وجود دارد. كادا 110 موسسه آموزش عالي دارد.دانشگاه ها شامل موسساتي با برنامه تحصيلي 4 ساله هستند، كالج ها موسسات 2 ساله فرضي هستند.
ج) زنان درمديريت آموزش عالي در ايالات متحده
تعدادي متصدي اجرائي رئيس زن در كالج هاودانشگاه هاي آمريكا بطور باور نكردني طي 17 سال گذشته از148 عدد در سال 1975 به 348 عدد در اواسط سال 1992 افزايش پيدا كرده است .اگر چه بيشترين ميزان افزايش باور نكردني در بخش دولتي بوده است كه از 16 نفر درسال 1975 به 164 نفر درسال 1992 رسيده است . بقيه 184 نفر رئيس اجرائي در كالج و موسسات خصوصي توسط زنان اداره مي شود.
يك دليلي كه زنان در طول تاريخ در دستيابي به موقعيت هاي بالا دركالج هاي خصوصي بيشتر اركالج هاي دولتي موفق بوده اند اين است كه تعداد ازمدارس خصوصي كه زنان درآنجا مدير مدرسه بودند، ازطريق صف مذهبي مديريت مي شود واغلب منحصرا مخصوص دانش آموزان زن بوده است .
از آوريل 1992 ، 12 درصد مديران اجرائي موسسات معتبرمنطقه اي زن هستند. از اين تعداد 21 درصدآن هااعضاي فرقه مذهبي هستند. نسبت مديران زن يا روساي دانشكده كه داهبه هستند طي دو دهه اخيركم شده است .اين كاهش تا حدودي به دليل اين حقيقت است كه بسياري از كالج هاي كاتوليك گذشته ازحالت فرقه اي بيرون آمده اند (مانند بسياري از كالج هاي پروتستاني گذشته ) ولي بيش از آن بسياري از نتيجه افزايش تعداد زنان در مقام مدير موسسات دولتي وغير مذهبي خصوصي است . بيشتر افزايش در سطح كالج عوام بوده است كه تقريبا ده برابر بين سال هاي 1975 و1992 از 11 به 106 نفر رئيس زن افزايش مشابه در موسسات دولتي 4 ساله بوده است كه از 5 نفر مديران به 85 نفر رسيده است .
با اين وجود، تصوراين تغيير در تعداد افرادنسبت به ضمانت براي اين تغيير خوشايندتر است . بك ترديدي بين مديران اجرائي زن امريكائي بوجود آمده ودرحال رشد است .
بعضي براين كه رياست كالج هائي كه براي زنان امكان پذير شده است به طورغير متجانسي درمورد كالج هاي كم اعتبار ياكالج كاي دوراني مشكلات مالي مي باشد. عمدتا انتخاب زنان به عنوان مدير اجرائي درمورد موسسات معتبر مشهور، بزرگ ويا دارا نيست . اگرچه استثنائات مشهودي هم دراين رابطه وجود دارد.
همان گونه كه برنيس سندلز اشاره كرده است ، دررابطه باحضور زنان استاد ومدير، هرچه موسسه معتبرترباشدوياداراي رتبه بالاتري باشد تعداد زنان كمتراست . هم چنين خيلي از روساي كالج ها موافقند كه هنوز براي زنان خيلي مشكل است كه به عنوان مدير موسسات معتبر انتخاب شوند.
به منظور بررسي اين كه آيا تفاوت هاي كيفي درموسساتي كه مردان درآن هامديريت مي كنند در مقايسه با موسساتي كه توسط زنان مديريت مي شود، وجود دارد يا نه، مي بايست دو موضوع را مورد توجه قرار داد. اول ، چه فرضيه اي مي تواند اين تفاوت ها را شرح دهد؟ دوم ، تفاوت هاي كيفي چگونه مي توانند درموسسات به طور عاقلانه تشخيص داده شوند، به طور عمومي مورد توافق قرار بگيرند و اندازه گيري شوند؟
عموما در كالج هاي دولتي وخصوصي روساي كالج توسط هيئت علمي انتخاب مي شوند. در ايالات باسيستم دولتي مربوطه ، ورودي دانشكده هاي شخصي وورودي كالج هااز طريق سيستم رياست انتخاب مي شوند. اين انتخاب از طريق ليستي ازافرادي كه توسط كميته تحقيق پيشنهاد شده اند وشامل اساتيد هستند صورت مي گيرد ودر دانشكده هاي شخصي از طريق پرسشنامه انجام مي گيرد.
همان طور كه دوناشاوليك وجودس تاچتون اشاره مي كنند، اعتماد وتوافق عوامل كليدي هستند.مديران ارشد دانشگاه مانند هر جاي ديگري توسط مديران قبلي انتخاب مي شوند زيرااين گونه تصور مي شودكه آن هامي توانند از ارزش هاي موسسه حمايت كرده وباعث پيشرفت آن شوند. هم چنين ماخيلي راحت وآسان مي توانيم با كساني كه خيلي شبيه خودمان هستند ارتباط برقرار كنيم .
عوامل اعتماد وتوافق در دستيابي زنان به موقعيت هاي بالاي دانشگاهي مهم هستند. كساني كه رئيس كالج خودشان را انتخاب مي كنندمي خواهند بارئيس جديد احساس راحتي كنند، گلف بازي كنند يا دربازي فوتبال كالج باهم شركت داشته باشند. اعضاي كميته تحقيق رياست توانائي كانديدا را مورد توجه قرار مي دهند تا سرمايه اهدايي به كالج هاي خصوصي را افزايش دهنديا اين كه به منظور كسب زحمات دولت با قانون گذاران همكاري داشته باشند. در دانشگاه هاي بزرك كارهاي زيادي براي جذب سرمايه گذاري بخش بزرگ دولتي وخصوصي روي پروژه اي تحقيق ، انجام مي گيرد.
مشهورترين وبهترين كالج ها در ايالات متحده آنهائي هستند كه يكي از مقوله هاي زير را در برداشته باشد كمك هاي فراوان اهدائي داشته باشند. بيشترين تحقيقات ساليانه خاريجي را موردحمايت قراردهند، بيشترين رقابت هاي ورزش رابرنامه ريزي مي كنند و استانداردهاي سخت را پذيرفته باشند. اگر چه توافقي روي پذيرش گزينش ها صورت نگرفته است ولي روي اندازه هاي سه مقوله اول توافق وجود دارد.هم چنين مواردمشكل زايي براي زنان وجود دارد زير به زنان به عنوان مديران موسسه ورزشي، تحقيقاتي ،بودجه ، افزايش سرايه وموسسات موقوفي ، اطمينان كامل وجود ندارد.
فوتبال وبسكتبال دانشگاهي هنوز در اختيارمردان است . بين كالج هائي كه در زمينه رقابت هاي ورزشي فعال هستند فقط يكي ازآن هادر كل كشورتوسط يك زن مديريت مي شود.
هنوز زنان در زمينه مالي نسبت به مردان كم تجربه تر پنداشته مي شوند. حتي تعداد زنان متصدي امورمالي كالج نسبت به روساي زن دانشكده كمتراست . بعضي از كانديداي زن براي موقعيت هاي رياست ادعا مي كنندكه آن ها خيلي بيشتر از مردان كانديدا در رابطه با مسائل مالي مورد سئوال قرارمي كيرند.
در زمينه تحقيق ، زنان گام هاي زيادي برداشته اند. اگرچه برپائي تحقيق توسط مردان اداره مي شود. بيشترين بودجه به علوم سمت اختصاص مي يابد كه تعداد زنان در اين زمينه خيلي كمتراز علوم اجتماعي وانساني است عدم حضور زنان به طور جدي در زمينه هائي مانند رياضيات و علوم فيزيكي ديده مي شود به طوري كه اعطاء درجه دكتري در هررشته اي در سال هاي 90-1989 به زنان بوده است . ودرزمينه مهندسي كمتراز 9 درصددكترا زن بودند. در سطوح حرفه اي دراين زمينه هاحضور زنان خصوصا در رابطه با كسي كه رتبه هاي مربي راتا سطح استاد كامل طي مي كند تا زماني كه تحقيق به طور عمده اي تحت نفوذ مردان است ، زنان راي مديريت خوب به اين شكل زندگي دانشگاهي مورد اعتماد قرارنخواهندگرفت . بنابراين نسبت به مردان مشكلات بيشتري دركسب رياست در دانشگاه هاي تحقيقاتي خواهند داشت .
معمولا چهار متغير در بررسي ارتباط بين ورزش ، دارايي ، تحقيق وانتخاب زنان به عنوان رئيس اجرائي مورد توجه قرار مي گيرد.
1- درصد اعطاي دكتري به موسساتي كه توسط زنان مديريت مي شود.
2- درصد موسسات تحقيقاتي كه توسط زنان مديريت مي شود.
3- درصدموسسات بابيشترين اهداء كه توسط زنان مديريت مي شود.
4- درصدموسسات انجمن ملي ورزشي دانشگاهي1كه توسط زنان مديريت مي شود.
اگرچه خيلي از دانشگاه هاي ايالات متحده ممكن است تعداد خيلي محدودي برنامه يا دانش جوي دكتري ، داشته باشند ولي تعداد محدودي از دانشگاه ها درجه دكتري را اعطا مي كنند. موسساتي وجود داردكه ساليانه بيشتر از20 درجه دكتري درحداقل يك رشته و10 يا بيشتردرجه دكتري در 3 يا بيشتر رشته اعطا مي كنند.
يافته هانشان مي دهد كه در سال 1992 بين 213 دانشگاه آمريكايي كه درجه دكتري اهدا مي كردند فقط 11 عدد آن ها يعني در حدود1/5 درصد مدير اجراي زن داشتند.
وضعيت زنان در مديريت موسسات تحقيقاتي بهتراز اين نيست . فقط دو زن براي 4/4 درصد سهم زنان درموسساتي كه به عنوان تحقيق 1 اختصاص داده شدند، مديريت كردند . اين عنوان بالاترين عنوان درزمينه تحقيق است . اين موسسات برنامه هاي ليسانس كامل دارند ومتعهد به فارغ لاتحصيل كردن درجه دكتري هستند. اين موسسات درسال 1987 حداقل 5/33 ميليون دلاراز حمايت هاي دولت برخوردارشدند و حداقل ساليانه 50 درجه دكتريا عطا كردند. سه زن براي 1/5 درصد سهم زنان، مديريت دانشگاه هائي راكه عضو انجمن دانشگاه هاي امريكائي بودند، به عهده گرفتند.
درمورد ورزش هاي تمام وقت ، زنان حتي كمتراز اين مورد توجه قرار مي گيرند. كالج هائي با تيم هاي ورزشي قوي درآمدهاي قابل توجهي از فروش بليت يا مجله در زمينه مسابقات كسب مي كنند. در ايالات متحده ، ايسگاه هاي تلوزيون و راديو اين امتياز رابه كالج ها مي دهند كه اخبار مسابقات را لحظه به لحظه پخش كنند. علاوه براين درآمد برنامه هاي موفق ورزشي تاثير مثبتي روي اهداء كنندگان آينده دارد وباعث مي شود سرمايه گذاران دولتي مدرس مربوطه رابيشتر حمايت كنند.
كالج هاي ورزشي تمام وقت به دلايل متعددي مانندعدم رهبري مناسب توسط مربيان ، گزارشات آموزشگاهي وهزينه هاي زياد بي ارزش توسط دانشجويان مورد بررسي زيادي قرار گرفتند. بعضي ازمربيان از رئيس كالج پول بيشتري دريافت مي كنند مصوصا در ارتباط با فارغ التحصيلان ومتوليان اصلي ومهم قدرت بيشتري از خودنشان مي دهند.مربيان ومديران ورزش در موقعيت هاي مواجهه روساي دانشگاه را دخيل نمي دارند.
از آنجا ئي كه بسكتبال وفوتبال مردان دو ورزش پردرآمد هستند، متوليان وصاحب منصبان سيستم اطمينان كافي به توانايي زمان درحمايت مناسب ازاين چنين ورزش هائي يا مديريت ارتباطات بالقوه خشن ، ندارند. مطمئنا اين موضوع دليل اصلي براي حضور4/2 درصد زنان فقط در كالج از297 كالج در بخش 1 مي باشد.
چنين تصويري در رابطه با اهداء وكمك هاي افراد نيز مي باشد. از بين 100 كالج و دانشگاه بابيشترين ميزان اهداء ، فقط 5 عدد توسط زنان مديريت مي شوند كه اين مقدار 5 درصد را شامل مي شود وسه تااز آن ها كالج هاي خصوصي زنانه بودند.
شواهد ثابت مي كند كه درايالات متحده زنان به طور غير متجانسي براي مديريت كالج هاي كم رتبه ، كالج هائي كه منشاء تحقيقاتي كمي دارند وكالج هائي كه مسابقات ورزشي وكمك هاي مالي اهداء شده كمتري دارند، انتخاب مي شوند.
دركانادا، زنان دركسب موقعيت رئيس اجرايي ضعيف هستند( درقسمت فرانسه زنان كانادا؟ ودرقسمت انگلسي زنان ؟ ناميده مي شود). فقط 4 عدد از 110 دانشگاه و كالج توسط زنان مديريت مي شوند.
طبق نظر مارلين تمي لر، رئيس انجمن كانادايي موقعيت اساتيد دانشگاه از كميته زنان ، ارزيابي عمومي از دانشگاه هاي با سواد وخوب كانادا اين موضوع رانشان مي دهد كه آموزش عالي دركانادا نسبت به آموزش عالي درامريكا تغيير زيادي پيدا نكرده است .
بااين حال هيج كس شك ندارد كه تغيير درحال انجام است . الزام تغيير يك الزام ملي است تحت عمل تساوي حقوق استخدام دولتي به طوري كه تمام موسسات نيازدارند در تغيير فرآيند شركت كنند.
همزمان فرآيند، زنان كانادايي بيان مي كنند كه كشورشان پيشرفت زيادي بيرون از دانشگاه براي انان انجام داده است . دردهه 1970 ، كانادا كميسيون سلطنتي در رابطه باموقعيت زنان تشكيل داد. اين كميسيون ونظريات آن نقش كليدي در ايجاد وسرعت بخشيدن به فرآيند طرفداري از حقوق زنان درانجمن زنان داشته است وارتباطات اين انجمن بادولت فدرال درسال هاي بعدي اميد است كه تاثير اين تغييرات درمديريت آموزش عالي محسوس شود.
د) – چشم اندازي به آينده براي افزايش مشاركت زنان درمديريت آموزش عالي
نهايتا اجازه دهيد به پيش بيني افزايش مشاركت زنان مديريت آموزش عالي نگاهي بياندازيم . يك علامت خيلي مثبت اين است كه زنان به عنوان روساي كالج دانشگاه ها شناخته مي شوند. تقريبا از 140 رئيس اجرايي در 6 ماه اول سال 1992 در ايالات متحده 28 درصد زن بودند. اگراين ميزان ادامه يابد، سهم كلي زنان در رياست به طورقابل توجهي افزايش خواهد يافت .
نشانه مثبت ديگراين است كه زنان نسبت به گذشته موقعيت هاي كليدي بيشتري رادردست مي گيرند به طوري كه عده زنان دردسترس وباتجربه افزايش مي يابد. به عنوان مثال طي سال هاي داشنگاهي 88-1987، 17 درصد مديران اجرايي زن بودند. اين موقعيتي است كه عموما مقدمه اي براي رسيدن به درجه رياست مي باشد.
امكانات بهبود يافته براي زمان در بعهده گرفتن موقعيت رياست در كالج ودانشگاه ها به عوامل متعددي بستگي دارد. اين عوامل شامل تاثير شانس تساوي در قانون استخدام كه از سال 1972 شروع شده است ، دفاع وحمايت از سازمان هاي كليدي وحرفه اي زنان مانند انجمن زنان دانشگاهي قانون امريكا، برنامه ريزي براي آموزش درمهارت هاي رياست مانند موسسه تابستاني آمريكابراي زنان درمديريت آموزش عالي ، مي باشد.
مهم تر از اين موارد، تاثير روي توسعه رياست زنان مي باشد كه توسط انجمن هاي ملي دانشگاهي انجام گرفته است . خصوصا انجمن كالج هاي عمومي وكوچك امريكا، از طريق موسسه ملي توسعه رياست ، پيشرفت زنان را مورد تاكيد قرار داد. انجمن كالج هاي آمريكااز طريق پروژه اي روي موقعيت زنان كه اخيرا كنار گذاشته شده است ، آگاهي لازم نسبت به مشكلاتي كه زنان از كلاس تاآزمايشگاه در دستيابي به مقام رياست دانشگاه مشكلاتي كه زنان با آن روبرو هستند، ايجاد مي كند.
بهترازهمه ، نقش مقام زنانه درآموزش عالي انجمن آموزش امريكا؟ است . يك سازمان حفاظتي براي بقيه سازمان هاي آموزش عالي است . اين سازمان تمامي بخش هاي مختلف آموزش عالي است . اين سازمان تمامي بخش هاي مختلف آموزش عالي در ايالات متحده را نشان مي دهد.
اداره ؟ زنان بااستفاده از اعتبار سازمان ، برنامه ملي تشخيص هويت راكه محكمه هاي ملي را توسعه داد به منظور پيشرفت زنان وتوسعه جلسات دعوي كوچك ودرنهايت نشان دادن حضور زنان مدير دربرمي گيرد.
از آغاز اين برنامه ها درسال 1977 ، بيش از 700 مدير زن بالا رتبه دراين محكمه ها شركت داشته اند. بيشاز 90 زن رئيس دانشگاه قبل ازانتقال پشت مدير اجرايي اين شك وجود دارد كه شغل آن ها بيشتر ازتوجه ، كمك ، شبكه ارتباطي وآگاهي كه برنامه هاي فراهم مي كند ، تاخير مي پذيرد.
دو پيشرفت خيلي مهم ديگر به تاكيد روي موضوع تساوي حقوق زنان در آموزش عالي كمك كردند. يكي از آن ها پيشرت برنامه هاي تحصيلاتي زنان وبخش هاي كالج ها دركشورمي باشد. اگر چه درحال حاضر درايالات متحده روي درستي وقانوني بودن برنامه هاي دانشگاهي مانند طرفداران از تحصيلات زنان براي موقعيت هاي خاص بث و مناظره وجود دارد، حور زياد دانش جويان واساتيد درمطالعه موضوعات مربوط به زنان هسته اصلي محيط هاي دانشگاهي است كه نسبت به تساوي حقوق زن ومرد حساس هستندپيشرفت دوم ايجاد كميسيون زنان در كالج ها وانشگاه هاي زيادي بوده است . اين كميسيون ها روي موضوع خط مشي تاكيد دارند وپيشرفت كاري موسسات در جهت كسب تساوي جنسيت را مورد توجه قرار مي دهند. كميسيون راهبرد هاي كميته ها را از طريق مصاحبه بامتقاضيان موقعيت هاي استادي ومديريتي مورد بررسي قرارمي دهد تااز منصف بودن راهبردها اطمينان حاصل كند. آن هاكانديدا رامورد سئوال قرار مي دهند تاآن ها رابراي پست هاي حساس ومهم آزمايش كنند. اين كميسيون ها تخطي از تساوي جنسيت را مورد اعتراض قرارمي دهند آن ها ازتغييرات مثبت حمايت مي كنند.
كميسيون زنان در كانادا نيز از اهميت فوق العاده اي برخورداراست . كميسيون سلطنتي در رابطه با موقعيت زنان وموقعيت ؟ كميته زنان نقش كليدي در پيشنهاد خط مشي وايجاد اميد وانرژي براي كساني كه در تلاش هايشان تنها گذاشته شدند، ايفا مي كند.
چه كسي به من تعلق خواهد داشت اگر فقط به فكر خودم باشم، پس من كيستم؟
و اگر تنها به خود تعلق داشته اگر الان به فكر نباشم، پس كي باشم؟
باشم چگونه انساني خواهم بود؟
مقدمه:
سال 1978 .م نقطة عطفي براي پيشرفت زنان اندونزي مي باشد. دراين سال، قوانين اساسي و حقوق اجتماعي زنان در “رهنمودهاي ملي براي توسعه” به تفصيل شرح داده شد. براي اولين بار، دولت برنقش زنان در توسعة كشور با ؟ يك مقام ملي: تحت عنوان ”دومين وزير براي نقش زنان” تاكيد كرد و تا سال 1983.م اين موقعيت به وزير نقش زنان ارتقاء پيدا كرد.
مقام فلسفي پانسا سميلا و قانون اساسي براي زنان، جايگاه و حقوق مساوي به عنوان مخلوقات آفريدگار درنظر گرفته اند. قانون اساسي حقوق، وظايف و فرصتهاي يكساني را براي زنان و مردان در بردارد. ازلحاظ تاريخي، شكل گيري نقش زنان اندونزي يك فرآيند طولاني را سپري كرده است. در قرون پيش تعدادي از زنان اندونزي درصحنه هاي سياسي به عنوان ملكه سلطنت كرده اند. به عنوان مثال يكبار در قرن چهارم ميلادي، تربيوناتونگادوئي و سوهيتا امپراتوري ماجا پاهيت، يكي از امپراتوريهاي مورد احترام در مجمع الجزاير اندونزي را اداره كردند. در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم تعدادي از زنان اندونزي درجنگ با مخالفت قدرت استعماري به نيروي نظامي مردان پيوستند. دراين بين مارتا كريستينا تياهاهو، نيا آگنگ سرانگ، كات يناك دئين و كات مئونيا از زنان برجستة اين مبارزه بودند.
چالش فرادوي زنان اندونزي اكنون كاملاً متفاوت است. تلاش زنان در فعاليتهاي فرهنگي و خانوادگي بيشتر از حوزة سياست است. اميد زنان به توسعة استانداردهاي زندگي و دست يافت به تحصيلات عالي مي باشد.
بعضي از زنان برجسته كه دربهبود وضعيت زنان در اندونزي از طريق آموزش و پرورش نقش داشته اند عبارتند از: كاوتيني از جه پارا جاواي مركزي (1904-1879) نيا احمد داهلان از جاواي مركزي، مايا والنده مارمينن از جنوب سوالاوزي دوبي سارتريكا از جاواي غربي است. اين شخصيتهاي تاريخي ثابت كردند كه زنان اندونزي براي رسيدن به اهدافشان تلاش خود را قرنها پيش آغاز كرده اند. اين تلاش تا حال ادامه داشته و با سرعتي حركت كرده است كه اساسش تنها بر زندگي خانوادگي نيست.
فرصتهاي شغلي:
با توجه به داده هاي دفتر مركزي آمار، جمعيت اندونزي در سال 1990.م 00/400/179نفر بوده است. از كل جمعيت 00/500/89نفر مرد (يا 89/49%) و 000/900/89نفر زن (يا 11/50%) بودند.
از پيش مطالعات آماري چنين نتيجه گيري مي شود كه درسال 2005.م جمعيت زنان بيشتر خواهد بود. به طوري كه جمعيت زنان 000/680/111نفر (يا 10/51%) در مقايسه با 000/508/111نفر مرد (يا 9/49%) خواهد بود. عموماً پذيرفته شده است كه تعداد زنان در سالهاي آينده به مرور كاهش پيدا خواهد كرد.
جدول (1)
درصد جمعيت زن و مرد
زن |
مرد |
كل |
||||
سال |
جمعيت |
درصد |
جمعيت |
درصد |
جمعيت |
درصد |
1990 |
000/900/89 |
11/50 |
000/500/89 |
89/49 |
000/400/179 |
100 |
2005 |
000/680/111 |
10/50 |
000/508/111 |
90/49 |
000/188/223 |
100 |
منبع: جاكارتا. بي پي اس 1990
به هرحال بيشتر بودن جمعيت زنان به معناي مشاركت بيشتر آنها در بازار كار نيست. باتوجه به آمارهاي دفتر ملي آمار، برآوردها براي مشاركت در نيروي كار براساس جنسيت نشان داده كه سهم زنان افزايش پيدا خواهد كرد. چنانچه درجدول شمارة (2) نشان داده شده است.
جدول (2)
برآورد نيروي كار زن و مرد
زن |
مرد |
كل |
||||
سال |
جمعيت |
درصد |
جمعيت |
درصد |
جمعيت |
درصد |
1988 |
000/450/28 |
4/37 |
000/630/47 |
6/62 |
000/080/76 |
100 |
1993 |
000/900/41 |
8/38 |
000/100/66 |
2/61 |
000/000/108 |
100 |
1998 |
000/630/46 |
2/40 |
000/770/68 |
8/59 |
000/000/115 |
100 |
منبع: جاكارتا، بي پي اس، 1990
درسال 1988.م تعداد كل زنان در نيروي كار 000/450/28نفر بود. اين تعداد معادل نصف تعداد مردان در بازار كار بوده است. تا سال 1993.م تعداد زنان شاغل در حدود 000/900/41نفر پيش بيني شده است و تا سال 1998 حدود 000/630/46نفر افزايش پيدا خواهد كرد. اين نمودارهاي قياسي براساس اين فرض است كه كل نيروي كار از كل جمعيت تا 62/56% رشد خواهد كرد. [درصد ميانگين از سال 1985 تا 1989 درجدول شمارة (3)] اگر چه هنوز حضور زنان كمتر از مردان است اما واضحاً هرسال درصد مشاركتشان درنيروي كار بالا خواهد رفت.
جدول (3)
ميزان مشاركت نيروي كار در سالهاي 1985، 1986، 1987، 1988، 1989
سال |
جمعيت كل |
نيروي كار |
درصد |
1985 |
618/629/164 |
697/253/87 |
0/53 |
1986 |
515/347/168 |
126/463/96 |
3/57 |
1987 |
540/009/172 |
476/733/98 |
4/57 |
1988 |
836/588/175 |
169/139/101 |
6/57 |
1989 |
110/136/179 |
064/540/103 |
8/57 |
منبع: جاكارتا، بي پي اس، 1990
باتوجه به نقش زنان در نيروي كار تنها مطالعة ارقام درمورد ميزان مشاركت آنها كافي نيست. بلكه نياز است كه به كيفيت مشاركت زنان نيزتوجه كنيم. جدول شمارة چهار نشان مي دهد كه بيشترين سهم زنان شاغل هنوز در كارهاي يدي است. به هرحال زمانيكه سهم زنان در بخش كارهاي يدي كاهش مي يابد، سهمشان در زمينه هاي حرفه اي و تخصصي هرسال بيشتر از مردان افزايش مي يابد.
جدول (4)
درصد جمعيت نيروي كار مطابق نوع كار و جنسيت در بين سالهاي 80-1971و1985
كار |
زن |
مرد |
||||||||||||
1971 |
1980 |
1985 |
1971 |
1980 |
1985 |
|||||||||
1- حرفه اي (كاهش/ افزايش) 2- اداري (كاهش/ افزايش) 3- خدمات (كاهش/ افزايش) 4- كارگري (كاهش/ افزايش) |
10/4 60/1 15/18 15/76 |
(78/0-) (16/0-) (51/7+) (58/6-) |
33/3 44/1 66/25 57/67 |
(61/0+) (48/0+) (19/1+) (28/2-) |
94/3 92/1 85/26 29/67 |
47/6 22/4 87/11 44/77 |
(53/3-) (29/0+) (33/1+) (91/1) |
94/2 51/4 20/13 35/79 |
(50/0+) (55/0+) (55/0+) (60/1-) |
44/3 06/5 75/13 75/77 |
||||
كل |
100 |
100 |
100 |
100 |
100 |
100 |
منبع: آناليزاستيوآكسي وانتيا اندونزي، 1988
مشاركت در آموزش و پرورش:
فرصتهاي محدود در نيروي كار مي تواند افقي (نوع كار) و عمودي (امكانات براي رسيدن به قله) باشد. هردو نوع محدوديت مي تواند اثرات قويي روي مشاركت زنان حوزة آموزش و پرورش داشته باشد. وقتي سطحهاي تحصيلي زنان و مردان با هم مقايسه مي شود اين مسئله آشكار مي گردد.
جدول (5)
مشاركت زنان در آموزش و پرورش
سطح سني تحصيلات |
6-5 ساله ها مهدكودك |
12-7 ساله ها ابتدايي |
15-13 ساله ها راهنمايي |
18-16 ساله ها دبيرستاني |
29-19 ساله ها تحصيلات عالي |
كل |
||||||
زن |
مرد |
زن |
مرد |
زن |
مرد |
زن |
مرد |
زن |
مرد |
زن |
مرد |
|
حضور در مدرسه |
731/399 |
474/361 |
231/055/12 |
739/795/12 |
782/082/4 |
180/478/4 |
868/494/2 |
809/957/2 |
750/059/1 |
830/649/1 |
362/092/20 |
005/252/22 |
عدم مشاركت |
254/3 |
752/1 |
364/345 |
703/425 |
821/950/1 |
085/828/1 |
974/270/3 |
175/076/3 |
441/264/14 |
427/494/12 |
854/834/19 |
142/826/17 |
منبع: آموزش و پرورش: نظرخواهي اقتصاد اجتماعي ملي، 1989
جدول شمارة 5 نشان مي دهد كه درهمة سطحها زنان كمتر از مردان در آموزش و پرورش مشاركت دارند. سهم زنان نسبت به مردان با افزايش سطح تحصيلات كاهش پيدا مي كند. ازدواجهاي زودهنگام براي زنان زير 20سال بويژه در روستاها علت افزايش افت مشاركت زنان در تحصيلات را پس از مدرسة ابتدائي بيان مي كند. علاوه براين، قبل از اينكه به 20سالگي برسند. بيشتر زنان مجبورند كاركنند تا نيازهاي اساسي خانواده هايشان را تأمين كنند.
سطح پايين تحصيلات زنان فراتر از دورة ابتدايي، خصوصاً در زمينه هاي علم و صنعت، فرصتهاي شغليشان را براي سود بردن از موقعيتهاي كاري و بطورقابل توجهي محدود مي كند. علاوه براين سطح پايين تحصيلات كارآيي آنها را به عنوان مادران و مربيان دربين خانوادهايشان نيز كاهش مي دهد. درك مشكلات و نيازهاي فرزندان در مدرسه وارانة راهنماييهاي مناسب براي اين دسته از زنان، بدليل نداشتن دانش كافي در علم و صنعت مشكل خواهد بود. به هرحال، پيشرفت مردم ما به مهارت بيشتر درعلم و صنعت بستگي دارد.
نقش زنان در آموزش و پرورش:
زنان از لحاظ سرشت طبيعيشان مربي هستند. معمولاً وظيفة زنان است كه بچه هايشان را تربيت كنند. رحم اولين مرحلة زندگي يك فرد است. رشد و هوش جنين، اساساً تحت تأثير مادر است.
اوانكاو مشهور، كارل گوستاديونك، باور داشت كه همة ابعاد زندگي روحي يك فرد وسلامت او از ارتباط با مادرش ناشي مي شود. روابط بچه ها با مادرانشان تأثيرگذارتر از ارتباط با پدرانشان است. نگرش ذهني و رواني مادر نقش اساسي و مهمي را بازي مي كند. يونگ براي محبت و علاقة مادري اهميت زيادي قائل بود. او معتقد بود كه اولين مرحلة رشد انسان به علاقة او به مادرش ارتباط دارد. درتمام مدت زندگي يك مادر به بچه هايش در تحصيل كمك مي كند. معمولاً مادر نقش بسيار مهمي در موفقيت عملي بچه هايش بازي مي كند و معمولاً آنها را در بدست آوردن مدارج تحصيلي بالاتر تشويق مي كند. ارتباط اساسي ميان مادر و فرزند پيشرفت و رشد ذهني او را بالا مي برد و منشأ شادكامي او مي شود نقش زنان بعنوان مربي فراتر از زندگي خانوادگي آنهاست. تقريباً تعداد قابل توجهي از زنان اندونزي معلمان موسسه هاي تحصيلات عالي مي باشند. جدول شمارة 6 نشان مي دهد كه كل تعداد زناني كه در موسسه هاي تحصيلات عالي معلم شده اند چه ميزان مي باشد از بين تعداد كل 684/56نفري معلمان تمام وقت يا پاره وقت، 64/13نفر (8/22%) زن مي باشند. در موسسه هاي خصوصي زنان كمتري مشغول به كارند.
410 /141نفر898 /14نفر(3 /18 %)زن هستند.اين بدان معني است كه ازكل 094 /141 نفرمعلمين تحصيلات عالي فقط 53 /28 نفر(2 /20 %) زن هستند.
جدول (6)
تعداد موسسه هاي تحصيلات عالي و كارمندان آموزشي در اندونزي.
مالك |
موسسه |
كارمند آموزشي |
|||||||||
* U |
* I |
* S |
* A |
كل |
زن |
مرد |
كل |
||||
جمعيت |
% |
حمعيت |
% |
جمعيت |
% |
||||||
خصوصي دولتي خصوصي و دولتي |
212 30 242 |
43 14 57 |
329 2 331 |
240 2 242 |
824 48 872 |
898/14 640/13 538/28 |
3/18 8/22 2/20 |
512/66 044/64 556/112 |
7/81 2/77 8/79 |
410/81 684/59 094/141 |
100 100 100 |
داده ها ازدفتر مركزي آمار، 1989 ، و دفتر راهنماي موسسه هاي خصوصي آموزش جدول شماره 6 نشان دهنده آموزش عالي، 1990 تعداد پرسنل آموزش چه تمام وقت چه پاره وقت ، در مراكز دولتي و خصوص است ، وليكن از اين حقيقت كه اين افرادكامل در دو ياچند موسسه تدريس مي كنند چشم پوشي مي كند. اين جدول تصويري از مشاركت زنان ومردان در سطح سوم تحصيلي را نشان مي دهد.
جدول شماره 7 ثابت مي كند كه درموسسه هناي دولتي وخصوص، درصد مشاركت زناني كه تمام وقت تدريس مي كنند بيشتر ازكساني است كه پاره وقت كار مي كنند. زنان به عنوان معلم ممكن است در دوياچند مكان به پاره وقت كار كنند. براي زنان ، تدريس تمام وقت در يك مكان و درجايي ديگر به طور پاره وقت مشكل است چرا كه علاوه بر تدريس ، مراقبقت از فرزندان برعهده زنان است . معمولا وظايف خانواده براي زنان اندونزي بر مسئوليت هاي آموزشي مقدم است . در اندونزي تدريس زنان به هدفت تكميل خانواده صورت مي پذيرند به عنوان راهي براي ارضاي استعداد وعلاقمندي هاي يشان .
جدول شماره (7)
شمار كاركنان آموزشي تمام وقت ونيمه وقت درموسسات دولتي وخصوص تحصيلات عالي
مالك |
موسسه |
كارمند آموزشي |
|||||||||
* U |
* I |
* S |
* A |
كل |
زن |
مرد |
كل |
||||
جمعيت |
% |
حمعيت |
% |
جمعيت |
% |
||||||
دولتي خصوصي |
212 30 242 |
43 14 57 |
329 2 331 |
240 2 242 |
824 48 872 |
898/14 640/13 538/28 |
3/18 8/22 2/20 |
512/66 044/64 556/112 |
7/81 2/77 8/79 |
410/81 684/59 094/141 |
100 100 100 |
منبع : دفتر مركزي آمار 1989
درجدول شماره 6 و7 مي بينيم كه درصد معلم هايي كه زن هستند خيلي كمتراز مردان است . مشاركت زنان به عنوان معلم با بالارفتن سطح تحصيلات كاهش پيدا مي كند. داده ها در جدول شماره 8 نشان مي دهد كه درصد معلم هاي زن در سطح بالاتر كمتر مي شود. درصد زنان معلم درمدرسه هاي ابتدايي 4 /36 % است در حالي كه در مدرسه راهنمايي اين سطح به 24% مي رسد ودر سطح دبيرستان فقط 4/18% است .
جدول (8)
معلم هاي زن ومرد بر طبق سطح هاي تحصيلي
سطح تحصيلي |
زن |
% |
مرد |
% |
كل |
% |
ابتدايي راهنمايي دبيرستان |
711/392 587/90 371/46 |
4/36 0/24 4/18 |
881/685 025/286 525/204 |
6/36 0/76 6/81 |
592/078/1 612/376 896/250 |
100 100 100 |
منبع: موسسه پژوهش وتوسعه ، وزارت فرهنگ وآموزش ،1990
« زنان در مديريت آموزش عالي »
وقتي – نقش زنان در مديريت آموزش عالي نگاه كنيم ، جدول شماره 9 موقعيت مشابهي را در مديريت موسسه هاي آموزش عالي نشان مي دهد. جدول شماره 9 نشان مي دهد كه تعداد زنان كمتري در مقايسه با مردان ، رئيس دانشگاه هستند. از بين 212 دانشگاه خصوصي فقط در 4 دانشگاه يا (9/8%) زنان رياست را بعهده دارند.
جدول (9)
رنان درراس مديريت موسسه هاي خصوصي آموزش عالي
موسسه |
مديريت |
سرپرست |
|||||||||
نوع دانشگاه موسسه مدرسه فرهنگستان |
كل 212 43 329 240 |
زن 4 3 23 14 |
% 9/1 0/7 0/7 8/5 |
مرد 208 40 306 226 |
% 1/98 0/93 0/93 2/94 |
كل 212 43 239 240 |
زن 63 10 |
% 0/7 7/6 |
مرد 827 138 |
% 0/93 3/93 |
كل 890 148 |
منبع : دفتر راهنماي موسسه هاي خصوصي آموزش عالي ،1990
از تحليل بالا واضح است كه كميت سطح مشاركت زنان در مديريت موسسه هاي عالي آموزش كشورهنوز كافي نيست . از چشم اندازكمي ، هنوز زنان اندكي هستند كه موقعيت هاي مهمي را دردست دارند. مثل رياست دانشكده يا رياست دانشگاه عملكرد كساني كه اين چنين موقعيت هايي رادارند بيانگر كيفيت آن ها بعنوان مربي است . چندين سال است كه مانع پيشرفت شغلي زنان در نظام آموزش عالي مي شود. علاوه بر عوامل فرهنگي – اجتماعي كه در بخش شماره 6 بيان شده ، مشاركت پايين زنان در تحصيلات عالي يكي از موانع جدي براي مشاركت زنان در مديريت آموزش عالي مي باشد.
جدول شماره 5 نشان مي دهد كه درصد مشاركت زنان در تحصيلات به هنگام بالا رفتن مقاطع تحصيلي كاهش پيدا مي كند. در مدارس ابتدايي و دبيرستاني هنوز مشاركت زنان در مقايسه با مردان بهتراست . به هرحال، در تحصيلات عالي اين مشاركت بسيار كمتراست . سطح تحصيلات پايين يكي از موانع سرنوشت ساز در مقابل دست يابي زنان به مديريت در آموزش عالي است .
محدوديت هاي موجود در مقابل پيشرفت زنان در مديريت :
دراندونزي هنوز محدوديت هايي وجود دارد كه از رسيدن نان به موفقيت جلوگيري مي كند. مردم عموما براين باورند كه مرده زنان برترند. در زندگي روزمره انتظارات نامرئي وجود دارد كه براي مردان وزنان متفاوت است .
همچنين اين باور وجود دارد كه يك پسر بايد مستقل ، پرخاشجو وتامين كننده خانواده باشد. به عبارت ديگر از دختران انتظار دارند كه بافرهنگ ، حساس ومهربان و داراي مشخصات مشابهي باشند كه براي زن بودن در نظر گرفته مي شود. مردم عموما مردها را به عنوان تامين كننده حوائج زندگي مي بينند. بدين نحو كه بيرون از خانه كاركنند وبه طور كلي عموما اين طور پذيرفته شده است كه زن ها شخصا درخانه مدير بوده وبه شوهرانشان وفرزندانشان خدمت مي كنند.
درنتيجه اين هنجارها فرصت هاي موجود براي مردان دربسياري از موارد اززن ها بيشتراست .بنابراين زوجهافرزند پسر رابه فرزند دختر ترجيح مي دهند. در بعضي ازگروه هاي قومي در اندونزي ، تولد يك پسر مستلزم برگزاري چشن خاصي از سوي خانواده مي باشد. تنها پسرها مي توانند عضويت قبيله اي را به نسل بعدي انتقال دهند. درجامعه مرد سالاري اندونزي ، زن ها نقش كمتري دارند.
معمولا اين مرد است كه سرپرست خانواده مي باشد. قدرت وفرصت هاي خانواده دردستان مردان مي باشد. اين چنين ديدگاه هايي به طور قطع جنسيت گرايانه است وبه اين معني است كه تفاوت هايي براساس تبعيض جنسي وجود دارد.
برطبق يك تحقيق در مورد نقش زنان در دانشگاه اندونزي ، سياي فاه سبروئكو، جنسي كه قدرت را دردست دارد به عنوان يك معيار وهنجار شناخته مي شود. جنس ديگر نسبت به آن معيار غير فعال ، پايين تر وتابع مي باشد. در حالي كه جنس مرد برتروحكمرفاست . در چنين موقعيت درجه دومي ، زنها از سوي مخالف مي توانند مورد سوء استفاده جنسي قرار مي گيرند.
عامل ديگري كه موقعيت زن ها راتضعيف مي كند- كاملا به طور ناخود آگاه - روش خواستگاري در نواحي روستاهاي خاص در اندونزي مي باشد. دراين روش عملا مردها، رن مورد علاقه خود را خريداري مي كنند. انتخاب شريك زندگي كاملا برعهده مردها ست .
مانع ديگر برسرراه پيشرفت زن ها مواردي است كه درخون زن ها وجود دارد. اين چنين موارد ذاتي در كتاب « روانشناسي زن ها» نوشته جوديت باردويك ذكر شده است . بي ميلي زن ها راباعث بوجود آمدن مانع نهايي مي داند. تبعيض جنسيتي درمحل كاريك واقعيت است . بنابراين يكي از دلائل اصلي كم بودن بازدهي زن ها بي ميلي خودشان نسبت به حرفه اي ترشدن مي باشد.
شايد مهلك ترين مانع دروني كه يك زن رامنزوي مي كند واز تبديل شدن او به خود كاملش جلوگيري مي كند آن چيزي است كه « كوتل دونيگ » از آن باعنوان « عقده سنيدرلا» ياد مي كند. اين نگرش وابستگي روانشناختي يك زن را كه دوست دارد از او مراقبت شود واز سوي اشخاص ديگر محافظت شده ،را مطرح مي كند. شايد اين طرز فكر آخرين ومخرب ترين چالش فراروي براي زن امروزباشد. «دونيگ» اين وابستگي را به عنوان يك شبكه قرار گرفته اند. چنين مقوله اي مي تواند نابود كننده باشد از آنجائي كه زن ها جرات كافي براي به تحقق رساندن خلاقيت خود وعمل كردن آرمان هاي خود را ندارند.
نويسنده فرانسوي « سيمون دوبوار» زن ها را به صورت موجوداتي به تصوير مي كشد كه شخصيت ورفتار اطاعت وار را باور كرده اند تا ازتنش هاي موجود دريك موجود واقعي اجتناب كنند .
بنابراين چنين شرايطي پيشرفت را براي زن ها دشوار مي سازد چون آن ها به دليل ناتواني شان بر غلبه كردن اضطراب دردي كه برسرراه پيشرفت كاملشان است ، حتي آرزوي شكوفا شدن استعداد هاي بالقوه خود رانيز نمي كنند. مي توان نتيجه گيري كرد كه به نظرمي رسد اين خود زن ها هستند كه مانع موفقيت شان مي شوند . اگرما به تعداد زن هاي اندونزي كه بامردها مساوي قلمداد مي شوند، نگاهي بيندازيم متوجه مي شويم كه چالش نهايي اراده خود زن هاست . واضح است كه اين بزركترين چالش فراروي زن ها مي باشد.
مدوديت هايي براي مشاركت زن ها درمديريت آموزش عالي :
زنان اندونزي به اجبار باسه نوع محدوديت مواجه هستند: محدوديت درورود به نيروي كار، محدوديت در انتخاب شغل ومحدوديت درپيشرفت شغلي .«رادي پريونو» درمقاله اش به نام «رنان آينده» ( كومپس ، 1991) اين موانع را از قانون نمي داند. بلكه نتيجه هنجارهاي اجتماعي مي داند كه زن ها رادرموعيت هاي پايين تر قرار مي دهد. درچنين شرايطي محدوديت ها،جالش هاي واقعي هستند چرا كه موقعيت غالب پيش داوري ورفتارهاي تبعيض آميز استوار است . باگذشت زمان، اين رفتارها با نگرش هاي اطاعت واراده خود زنان تقويت شده است .اين رفتار مطيع وفرمانبردار رن ها باعث دشوار بودن به اثبات رساندن خود مي شود. وهمچنين توضيح مي دهد چرا زنان به موقعيت هاي بالا در تصميم گيري درسازمانهاي آمارها مشاركت اندك زن ها رادر تصميم گيري اثبات مي كند. مطابق جديدترين اطلاعات از دفتر وزارت كشي درمورد نقش زنان ، درسال 1958 . م فقط 69 نفر زن (5/7%) تخصص ونهاد هاي دولتي دسترسي اندكي دارند.عضو (مجلس پايين ؟) بودند در حالي كه 42 نفر زن (1/9%) عضو پارلمان ( خانه نماينده ها؟) بودند. از آنجائي كه زن ها 3/5% جمعيت را درآن سال تشكيل مي دادند. اين ارقام بسيار پايين است .
امروز تنها 2 زن وزير درميان 38 نفر اعضاي كابينه وجود دارند. زن هايي كه رهبري تشكيلات ملي را بعهده دارند فقط 846 نفر(5/5%) از كل را تشكيل مي دهند. اين ارقام نشان مي دهد، تعداد زناني كه موقعيت هاي تصميم گيري را برعهده دارند پايين است . در مديريت تحصيلات عالي وضعيت مشابهي صدق مي كند. جدول شماره 9 فقط اطلاعات سال 1990 .م را نشان مي دهد. اما جديدترين اطلاعات از وزارت فرهنگ وآموزش در سال 1992 . م تنها 44 نفر زن (8/4%) ، مديريت 914 موسسه هاي خصوصي وفرهنگ ستان ها رابعهده داشتند. در ميان 212 دانشگاه خصوصي تنها 4 زن (9/1%) رياست را برعهده دارند. در49 مركزهاي تحصيلات عالي دولتي فقط يك نفر زن رئيس وجود دارد.
به هرحال همان طوركه دربخش 6 گفته شد. موانع ومحدوديت هايي كه برسر راه مشارك زن ها در مديريت تحصيلات عالي وجود دارد، نتيجه چندين عامل مي باشد. ازميان ديگرعوامل سطح پايين تر تحصيلات ،هنجارهاي اجتماعي –فرهنگي ، عوامل خانوادگي و ذاتي خود زنان را مي توان نام برد.
شرايط لازم براي مشاركت زنان درمديريت آموزش عالي :
مشاركت زنان در مديريت آموزش عالي متاثر از عوامل بيروني وعوامل دروني است . ازبين عوامل دروني مي توان ازالف ) . استعداد وصلاحيت مديريتي . ب) تحصيلات رسمي نام برد. عوامل بيروني عبارتست از الف ) شكل گيري كادر از طريق آموش مهارت هاي مديريتي ،ب) عوامل فرهنگي – اجتماعي وموقعيت هاي خانوادگي و ج) سازمان هاي زنان
1). عوامل دروني
الف – قابليت وصلاحيت مديريتي : دراجتماعي كه دربالا توضيح داده شد. براي هر زني كه بخواهد وارد بخش مديريتي درسطح آموزشي شود وياهم اكنون عضوي ازآن است شرايطي وجود دارد. او بايد توانايي رهبري ( مديريت ) داشته باشد كه شامل داشتن عظمي راسخ و بودن است . علاوه براين بايدتوانايي مديريت در سطح بالاتراز متوسط را داشته باشد. اين دو شرط تنها از راه تجربه كاري به دست مي آيد. فقط با تجربه معلوم مي شود كه آيا يك شخص مي تواند يك مدير خوب شود ياخير. چنين فردي به تجربه مديريي طولاني وگسترده وهمچنين تجربه اجرايي درجهان آموزش نياز دارد.برخي ازخصوصيات زنانه در اين خصوص مي توانند عوامل مثبتي تلقي شوند مثلا در حل مشكلات زنان مي توانند تنشن ها راكاهش داده و بردباري بيشتري در تصميم گيري و درك جزئيات مشكل از خود نشان دهند.
ب – تحصيلات رسمي :
اگر يك زن تحصيلات عالي ويا مدرك خاص تحصيلي نداشته باشد، قابليت هاي طبيعي و صلاحيت او از بين مي رود. هرقدمي به سوي پله بالاتر در زمان مديريت مستلزم يك قدم به سمت بالادر نردبان تحصيلي مي باشد. اين بزرگترين مشكلي است كه زنان مدير اندونزي يايي به خصوص درزمينه آموزش عالي با آن مواجه مي باشند پايين تر از مردان است . بنابراين ، تحصيلات رسمي درسطح عالي شرط بسيار مهمي براي موفقيت درمديريت اين بخش مي باشد.
اين مشكل تنها به عهده زنان نيست . بلكه وظيفه وجامعه به عنوان يك كليت مي باشد وهمچنين وظيفه هر خانواده اندونزيايي است .
جامعه در سطح كلي وخانواده درسطح جزيي بايد حق مساوي براي دخترها وپسرها درزمنيه تحصيلات عالي درنظر بگيرند.
2). عوامل بيروني :
الف )- آموزش : رياست درمديريت آموزش عالي:
يكي از عوامل اصلي بيروني براي مربيان زني كه مي خواهند دوران مديريتي خود را درآموزش عالي ادامه دهند اراده سياسي دانشگاه وياموسسات تحصيلات عالي به منظوراجرا كردن يك برنامه طرح ريزي شده مناسب براي آموزش بيشتر وآموزش پيوسته درهرمرحله ازپله نردبان شغلي مي باشد.
ازيك سو،موسسات تحصيلات عالي بايستي اراده سياسي براي ايجاد فرصت ها وآموزش مديريتي براي زنان مربي كه قابليت مديريتي دارند را داشته باشند. اين آموزش بايد شامل يك مرحله گزينش باشد. كه اين مرحله شامل بررسي اين است كه آيا اين زن براي تبديل شدن به يك مدير ويا رهبر خوب مصمم هست يانه. از سوي ديگر، كانديداها( مديران بالقوه) بايد براي تقبل فرصت هاي در دسترسي، جرات كافي داشته باشند.
ب – عوامل اجتماعي – فرهنگي وموقعيت هاي خانوادگي :
توانايي يك زن وحق استفاده از فرصت ها براي اودرسطح كلي توسط اجتماع ودرسطح پايين ترتوسط خانواده او تعيين مي شود. خانواده او به خصوص همسروفرزندانش بايداز پيشرفت اوحمايت كنند. يك شوهر بايد پيشرفت همسرش را قبول كند تاهويت خود را بيابد وبخشي از مسئوليت هاي خانواده رابه دوش بگيرد، مخصوصا مسئوليت هاي اقتصادي كه معمولا به مرد مربوط مي شود. دراين مواقع زناني كه مي خواهند دوره مديريتي را درآموزش عالي گذرانده وپست مديريتي را داشته باشد، اگر درسن جواني ازدواج كرده باشند با چالشي جدي روبرو خواهند بود.
اين موضوع بايستي مورد توجه قرار بگيرد چون بسياري ازنان جوان متاهل پس از ازدواج به بزرك كردن كودكانشان مي پردازنند،مقاومت اجتماع در برابرپيشرفت زنان را نبايد دست كم گرفت ، رك گويي وصراحت ناشي از يك فرايند طولاني است كه بايد از خانواده شروع شود.روشنفكران فقط نتيجه مراحل طولاني است كه بايستي ازسطح خانواده شروع شود. مادران بايد به فر.ندانشان جنبه هاي مثبت برابري زنان ومردان را آموزش دهند.اين جنبه ها بايد درحقيقت در خانواده اجرا شود. ودرنتيجه در نسل هاي آينده تعداد افراد بيشتري را شامل شود.
ج- سازمانهاي زنان
پديده فرد گرايي جامعه امروز اندونزي وبه خصوص جوامع بشري را تهديد مي كند. مابايد بك رفتار آشتي دهنده را درخود بپرورانيم آنچه ما «كوتونگ رويونگ» مي ناميم . اين به معناي باهم كاركردن همراه باتوافق مي باشد. باديدگاه فردگرايانه زنان نمي توانند آن چنان تاثيري درجامعه مرد سالار اندونزي داشته باشند. «كوتونگ لويونگ» براساس فرهنگ بومي استوار است ومي تواند به زنان اندونزي كمك كند تابر محدوديت هاي خود در جامعه غلبه كنند.
«كوتونگ لويونگ» كه هنوز در بخش هاي روستايي وجود دارد.بايددرساختارسازمان ها ي زنان به وجود آيد. از طريق اين گروه ها، زنان اندونزيايي مي توانند باهم متحد شوند وهم صدا شوند ودر پيشبرد مسائل زنان موثر باشند.
گروه هاي زنان مي تواند شكل هاي مختلفي داشته باشند. اين گروه هامي توانند تخصصي ويا ناحيه اي باشند ويا براساس جايگاه محل اقامت ويا محل تولد باشند.
ابتكار تشكيل اين گونه تشكيلات به خود زنان مربوط مي شود. علاوه براين سازمان ها وفدراسيون هايي در سطح ملي وجود دارد. اين سازمان ها وفدراسيون ها بايد فرصت هاي بيشتري را براي موقعيت هاي تصميم گيري در سطوح بالاترفراهم كند.
بنابراين مي توان نتيجه گيري كرد كه روش هاي دسترسي به موقعيت هاي مديريتي معلم بالا در آموزش عالي براي زنان هنوز به فرايندي آهسته وپيوسته نياز دارد. اين يك فرايند وحركت تكاملي است نه يك حركت انقلابي . بنابراين با در نظر گرفتن سريع ارتباطات كه اطلاعات زيادي درمورد روندهاي مشترك جهاني ارائه مي دهد اين فرايند مي تواند سريعتر از آنچه كه پيش بيني مي شود به انجام برسد.
نتيجه گيري :
اين مقاله نشان مي دهدكه نقش ومشاركت زنان اندونزي درمديريت آموزش عالي شبيه موارد مشابه در تخصص هاي ديگر مي باشد. درتحصيلات عالي هم، مشاركت زنان در مديريت هنوز بسيار پايين است . براي غلبه بر محدوديت ها وموانع وبراي زودتر به نتيجه رسيدن در مديريت آموزش عالي موسسات بايستي به زنان مربي كه آرزو وتوانايي پيشرفت وگسترش قابليت هايشان در اين زمنيه رادارندفرصت هايي براي شكوفايي خود بدهند. زنان نيزبايد خود آمادگي پذيرش وآموزش هاي خوب برنامه ريزي شده مربوط به مديريت را داشته باشند . تنها دراين حالت است زنان اندويزي پيشرفت را در مديريت آموزش عالي تجربه خواهند كرد.
درمقايسه بازمان هاي گذشته ، نسل جديد اندونزي دسترسي بيشتري به تحصيلات دارند . اين مسئله تاحدي مرهون نقش زنان برجسته اندونزيايي است كه به عنوان الگو مطرح بوده اند. امروزه فرايند توسعه ، ارزش زنان را درجامعه تصديق كرده است . بنابراين ، زنان مي توانند مديراني شايسته وبا لياقتي باشند وموقعيت هاي قابل توجهي را در موسسات آموزشي داشته باشند. هرچند، توسعه ، مشكلات خاص خودش را نيز بوجود آورده است . يك حرفه ، مانند معلمي يااستادي يامديريت يك نهاد آموزشي به زمان وتوجه كافي نياز دارد. برخي اوقات اين موضوع ، زن را در موقعيتي قرارمي دهد كه مجبور است بين خانواده وشغلش يكي را انتخاب كند. به عنوان يك مادر، زن بايستي شوهر وفرزندانش را بركارش مقدم بداند درمواجه بااين گونه مشكلات يك زن بايد خردمند باشد. اوباشغلش ازدواج نكرده است بلكه باشوهرش ازدواج كرده است . اويك مادراست براي فرزندانش. بنابراين، چالشي فراروي زنان اندونزي به طور كلي وزنان مربي يامديردرموسسات آموزش عالي به طور جزئي نبايد اين گونه باشد كه خود را بامردان مقايسه كنند بلكه بايدجايگاه خود را در جامعه پيداكنند. اين فرايند ممكن است كه زمان زيادي بطلبد اما بايد مسيري باشد كه همگان بايد آن رادنبال كنند.
پرو
نقش زن دراداره آموزش عالي در پرو
Gladys Buzzio Zamora RSCJ
مقدمه :
پرو، كشوري كم توسعه يافته در آمريكاي لاتين ، يكي از جنجالي ترين ومهمترين دروه هادركل تاريخ طولاني خود را ميگذراند. به همين عليت ، بيشتر خبرهايي كه اين روزها ازپرو ميآيند ، مهيج هستند. اين مقاله- علميرغم آن كه در ابتدا چنين مقصدي نداشتيم به مادر تعيين عواملي كه باعث اين وضعيت جنجال برانگيزشده است، كمك ميكند. مابه اين عوامل تز جنبه تكامل دسترسي زنان در ابتدا به آموزش و در وهله بعد به مديريت آموزش ميپردازيم . موارد خاصي كه درآن اداره آموزش عالي پرو به زنان سپرده شده است ، بسياركم ومحدود ميباشد. اين موارد بعنوان پيروزي هايي خاص وواقعا قابل ستايشي محسوب ميشوند، ياحتي ميتوانيد بعنوان اولين نتايج فرايندي در حال بلوغ وطولاني ولي باشروعي دير هنگام تلقي شود.
اداره آموزش عالي پرو بطور سنتي به مردان محول شده است . دسترسي زنان به اين مسئوليت به موازات مردان ، نقطه پاياني براين تبعيض غير عادلانه ومضحك درطي قرن هاي اخيرخواهد بود. بايد به زنان ، كه توانايي هايي هم طراز مردان دارند، عملا ونه صرفا درحد تئوري ، فرصت هاي مساوي داده شود وآن ها بايد داراي حقوق مساوي با مردان باشند.
علوه براين اگر به انچه گفتيم عمل شود، دسترسي زن پرويي به هدايت واداره موسسات آموزش عالي ، همانقدر به نفع كل كشور بعنوان يك مجموعه خواهد بو، كه به نفع موسسات به تنهايي،وباعث ميشود ازدو اشتباه فعلي ونتايج منفي متعاقب آن ها اجتناب شود:
اشتباه اول كه ما آن را اشتباه « آلفا» خواهيم ناميد، اين است كه وقتي بين دو كانديداي مرد وزن بامدارج دانشگاهي ومديريتي يكسان ، بايستي يكي انتخاب شود، اين مرد است كه ترجيح داده ميشود- به اين دليل كه مرد است - وزن تنزل داده ميشود- چون او يك زن است . تكرار مداوم اين اشتباه ، نشان دهنده فقدان مستمر فرصت هاي مساوي است ، ودرعين حال اين تبعيض ناعادلانه ادامه پيدا ميكند وباعث ايجاد ناراحتي وبيزاري بخشي از زنان جامعه ماميشود.
اشتباه دوم كه ما آن اشتباه « بتا» خواهيم ناميد، وقتي اتفاق ميافتد، كه زني بامهارت هاي علميومديريتي ، كه به نحو محسوسي برتراز همكار مذكرش است ، به سادگي ازمسئوليت سرپرستي موسسه كار گذاشته ميشود، چون زن است ، بنابراين هم موسسه وهم كشور فرصت سود جستن از استعدادهاي اين فرد را ازدست ميدهند.بي ترديد كسي قصد ندارد براي غلبه برتبعضي كه قرن ها وجود داشته ، زنان را تنها به اين دليل كه زن هستند وبدون توجه به قابليت هاي علميومديريتي يشان ، به اداره موسسات آموزش عالي بگمارد. آنچه ما درجستجوي آن هستيم ، درابتدا شرايطي ثمربخش وحقيقي است كه درآن زن ومرد از فرصت هاي مساوي بر خوردار باشند. ودر مرحله بعد شرايطي فراهم شود تازماني كه ازنظرمدارج بالاي علميشاخص هستند، فرصت يابند به موسسات شان وكل جامعه خدمات درجه اولي كه شديدا مورد نياز است ، ارائه دهند.
همه اسناد موجود براين واقعيت دلالت ميكنند كه هزاران سال قبل ونيز درحين امپراطوري اينكا Lnca Empire ، گروه هاي اجتماعي مختلفي كه در سرزمين قعلي پرو زندگي ميكردند، فوق العاده مرد سالاربودند. ميدانيم كه طي امپراطوري اينكا وظيفه ؟ (معلمين مذكر) تدريس پسران جوان نخبگان Clito امپراطوري بود. درميان زنان جوان تنها به يك گروه منتخب – ؟ مهارت هايي نظير هنربافندگي ، وتهيه غذا ونوشابه جهت مصرف در دربارامپراطوري ومراسم مذهبي آموزشي داده ميشد. حداكثر %1/0 از جمعيت مونث چنين تعليماتي را دريافت ميكردند.
بعد از استيلاي اسپانيا اولين نشانه هاي توجه دولت به ترويج آموزش زنان ، در زمان استعمار ودرسال 1726 مشاهده شد. اين بدان معناست كه بيشتر از دويست سال به زنان توجهي از لحاظ آموزشي نشده وآنان ناديده گرفته شدند. درسال 1726 اين وضعيت براي اولين بارمورد ترديد قرار گرفت ، وپيشنهاد شدبه زنان نقش هاي جديدي در جامعه استعماري داده شود. اين عقيده رشد كرد وبالغ شد، ولي خيلي آرام وآهسته .
تنها درسال 1822 بود كه براي اولين بار در پرو آزادي خواهاني به نام مارتين Martin وبوليوار Bolivar پيشنهاد كردند، تحصيل درمدارس براي دخترها مانند پسرها امكان پذير باشد. اولين مدارس مخصوص دخترها درسال 1825 در كاسكوCusco وليما Lima تاسيس شد.
تادرسال 1840 هنوز تعداد مدارس دخترانه ، انگشت شمار بود وتعداد شركت كنندگان دراين مدارس بسيار اندك بود.موانع اصلي دراين راه ، به اين صورت ثبت شده است :
الف) نياز به معلمين بيشتر. ب) عدم تمايل والدين به فرستادن دخترانشان به مدرسه.
درسال 1855 قوانين سراسري براي آموزش همگاني ، براي اولين بار صراحتا حق تحصيل را براي جمعيت مونث ونيز حق ورود به تحصيلات متوسطه رابراي آن ها قائل شد. اين امتيازي بود كه تاآن زمان ققطه به پسران تعلق داشت .بايد خاطرنشان كنيم ، دوزن برجسته نقش چشمگيري در به دست آوردن اين هدف ايفاكردند. اين زنان ترزاگونزالس ، فانينگ Teresa Conzalesde و الويراگارساگارسيا Elvira Garciay Garica بودند.
درسال 1876 اولين آموزشگاه تربيت معلم تاسيس شد وخلائي كه براي مدت زماني طولاني در كشور احساس ميشد، پركر.
راهبه هايي از جمعيت مركز مذهبي Congregation of the Sacred Heart عهده دارسازماندهي وهدايت مدرسه شدند. اين جمعيت توسط رئيس جمهور مانوئل پرادو Manuel Prado به پرو دعود شده بودند، و كسي كه تحت تاثيرآموزش فوق العاده خواهرانش درفرانسه قرارگرفته بود ولي حالا تمايل داشت چنين آموزشي را دركشورخودش تحقق ببخشد. سرپرست اولين گروه راهبه ها كه واردشدند، مادرپيوري Mother Purray بود.
درسال 1901 قانون آموزش بازماني Organic Education Law حق ورود به دانشگاه را براي زنان قائل شد. چند سال بعد (1908 ) زن پيرويي اجازه داشت، تقاضاي عنوان ودرجه دانشگاهي بكند.
بهتراست به اين نكته نيزتوجه كنيم كه همه اين پيروزي ها طوري طراحي و پرداخته شده بودند، كه دختر بچه ها وزنان جوان كه به شاخه اجتماعي متنفذ وممتاز جمعيت كشورتعلق داشتند، ازآن بهره مند شوند. بنابراين دسترسي زنان به تحصيلات ابتدايي ، متوسطه و دانشگاهي تنها به حال كمتراز 10 % جمعيت مونت پيرويي مفيد واقع شد. درعمل بيشتراز90 % اززنان پيرويي قادربه استفاده از اين فرصت ها نبودند.
در اقداميجهت اصلاح، (Elbeit Partially) اين تبعيض جدي، درسال 1905 دولت پيرو تحصيلات ابتدايي را براي پسرهاي 6 تا 14 ودختران 6 تا12 سال اجباري اعلام كرد. ولي مانند بسياري از مقررات دولتي ديگر اين « اجبار» ناديده گرفته شده، چرا كه جامعه پرويي درهر صورت قادر به تبعيت ازآن نبود: چون به اندازه كافي مدرسه وجود نداشت ودرمواردي كه مدرسه هم موجود بود، هزاران وهزاران خانواده استطاعت فرستادن پسران ودختران شان به مدرسه را نداشتند.
به همين دليل بعد از سه دهه ، درسال 1933 رايگان بودن آموزش ابتدايي اعلام شد. علي رغم اين قضيه وبعد از چندين دهه تحت فشاربودن، اين قانون چيزي بيشتر از يك بيانيه برجسته كارايي نداشت . با درنظرگرفتن وضعيت بسياربد،اسفناك وغير مطمئن هزاران كلاس مدرسه درسرتاسركشور، حتي امروز نيزاين اهداف كاملا اجرا نشده اند: فقدان ميز تحرير، تخته سياه ، سقف ولوله كشي . ومعلميني كه اكثرآنها حدود صد دلار درماه درآمد دارند.
دهه 1930 شاهد آغاز فرانيد تليفق انبوه بچه ها – پسران ودختران درنظام آموزشي است . بعد از قرن ها تبعيض شديد وگسترده علين زنان ، تنها درسال 1933 بودكه فرصت هاي مساوي دسترسي به آموزش در پرو ايجاد شد.
از طرف ديگر دسترسي زنان به آموزش ، درواقع فقط يك تساوي ظاهري بود درميان پسرها ودخترهايي كه تازگي حق تحصيل را براي نخستين بار يافته بودند، كساني بودند كه 15 –10 نسل قبل ترشان درمدرسه ودانشگاه بوده اند، درحالي كه در مورد بقيه 15 –10 نسل قبل شان ، بيسواد بودند. بنابراين نتايج حاصله نميتوانست يكسان باشد، بخصوص اگر به خاطر بياوريم كه درمورد گروه اول يك شغل باثبات در پيشرفته ترين عرصه هاي اقتصادي وتوليدي پرو، تقريبا منتظرشان بود وبرخلاف آن ها درموردگروه دوم : بخصوص دختران مقدر شده بود در كارهاي مزرعه تحت شرايط عقب مانده كشاورزي به والدين خود كمك كنند، آن ها بعلت عدم استفاده از مهارت هاي خواندن ونوشتن كه درمدرسه آموخته بودند، محكوم به بي سواد ماندن
وضعيت فعلي The Present Situation
تعجب آورنيست كه براي جمعيت پنج سال وبيشتربين سال هاي 1940 و 1981 ارقام زير ثبت شده باشد:
جمعيت بيسواد |
|||
سال |
كلي% |
مذكر% |
مؤنث% |
1940 |
60 |
41 |
59 |
1981 |
21 |
36 |
64 |
اگر چه ميزان بيسوادي بطور چشمگيري افت پيدا كرده ، ولي درصد مولفه زنان جمعيت بيسواد افزايش داشته است . نتايج بالا بادياگرام زير كه مربوط به جمعيت 15 سال وبيشتر است ، تاييد ميشود:
سال |
جمعيت افرادمذكر بيسواد% |
جمعيت افرادمؤنث بيسواد% |
1940 |
45 |
69 |
1981 |
10 |
26 |
1991 |
4 |
17 |
اعداد فوق نشان ميدهند كه دراين گروه سني ،( تعصب عليه تحصيل دختران) درسال 1991 – 4 برابر بيشترازپسران تاثيرگذار بود.
اگر از زاويه ديگري به اين قضيه نگاه كنيم ، متوجه ميشويم جمعيت پرويي بسيار نامتجانس است .
ازطرفي تفاوت هاي بزرگ (دردرآمدطبقات مختلف اجتماعي ديده ميشود)،
باتوجه به دسترسي مشكل به تحصيل در نواحي آندآن Andean پرو ازديد خانواده هاي روستايي ، منفعتي از تحصيل فرزندانشان عايد اقتصاد خانواده نميشود. بدين لحاظ عجييب نيست اگر ميبينيم كه 100 % جمعيت بيسواد به سطح فقير جامعه پرويي تعلق داشته باشد وآنه هم روستائيان وياكساني هستند كه به تازگي به مناطق شهري مهاجرت كرده اند. واز طرف ديگرحق رفتن به مدارس ابتدايي ، متوسطه وآموزش عالي براي 100% بچه هايي كه به طبقات مرفه جامعه تعلق دارند، محفوظ وتضمين شده است .
اتفاقي نيست كه درپرو، كشوري چند مليتي،100 % بيسواد به اقوام زيرتعلق دارند:آندآن Andean بومي، سياهان و آمازوني هاي بومي. درحالي كه 100 %اخلاف مهاجرين اروپايي قديمي، وجديد، دسترسي كامل به سطوح مختلف آموزش دارند.
اين دو وضعيت تاسف برانگيز، متاسفانه – عمدا ياسهوا – نتيجه تمركزسرمايه گذاري آموزش درشهرهاست ، كه به ضررمناطق روستايي بوده است .
همچنين اتفاقي نيست كه درسال 1961 از هر100 زن بيسواد،24 نفر از آنان متعلق به مناطق شهري وي 76 نفر آن ها از مناطق روستايي بوده اند. و بازهم اتفاقي نيست اگرميبينيم درسال 1981، 77% ازجمعيت مونث كوتابامباس Cotabambas كه يكي از استان هاي آندآن است ودر ارتفاع 3500 متري ازسطح دريا قرار دارد، وداراي اقتصاد ضعيف روستايي است ، ؟ ، بيسواد بوده اند( بالاترين رقم بيسوادي دركشور) ودرهمان زمان ليما Lima كه نسبتا پست نهفته ترين مركز شهري در پرو ميباشد، تنها 8% ازجمعيت مونثش را بعنوان بيسواد ثبت كرده است. (كمترين رقم دركشور)
ارقام سال 1991 نرخ بيسوادي براي منطقه آپوريماك را 6/36% نشان ميدهد، كه هنوز بالاترين رقم در كشور است و براي ليما – كالائو Lima-Callao اين رقم زير 2% است كه همچنان پايين ترين رقم در كشور ميباشد.
در اين ارتباط از آنجائيكه هر روز بيشتر مشخص ميشود، كه رستري به فرصتهاي شغلي ( و همه آنچه اين مشاغل براي آيندة فرد به ارمغان ميآورند) به تحصيل بستگي دارد و فرصت هاي تحصيلي نيز (نظير ساير مزايا) فقط در شهرها قابل دسترسي است، درطي چند دهة گذشته، جمعيت روستايي پرو بصورت انبوه به سمت شهرها هجوم آوردهاند:
سال |
جمعيت روستايي% |
جمعيت شهري% |
1940 |
65 |
35 |
1985 |
35 |
65 |
1990 |
30 |
70 |
همانطوركه تا بحال متوجه شديم، شهرها هميشه ازحمايت بيشتر دولت برخوردار بوده اند و اين به ضرر مناطق روستايي ميباشد. بايد اضافه كنيم، درعين حال، مناطق ساحلي نيز هميشه به مناطق كوهستاني آند آن ترجيح داده شده اند. بنابراين بالاترين ميزان جمعيت مؤنث بيسواد، مربوط به منطقه روستايي و كوهستاني آند آن (كوتابامباس Cotabambas)، (آپوريماك Apurimac) ميباشد، درحاليكه بالاترين ارقام جمعيت باسواد به مناطق شهري ـ ساحلي (ليما) تعلق دارد.
دختربچه هاي پرويي درطي صد و شصت سال گذشته، از فرصتهاي يكساني براي دست يافتن به تحصيلات ابتدايي، برخوردار بوده اند. نمودارهاي كلي اين واقعيت را تأييد ميكنند:
جمعيت مدرسه ابتدايي |
||
سال |
پسرها% |
دخترها% |
1830 |
100 |
00 |
1940 |
60 |
40 |
1990 |
(*)50 |
(*)50 |
(*) تخميني
ازنظر تاريخي تلفيق اغلب زنان پرويي، درتحصيلات متوسطه تقريباً يك نسل بعد شروع شد:
جمعيت مدرسة متوسطه |
||
سال |
مردان% |
زنان% |
1940 |
82 |
18 |
1961 |
65 |
35 |
1972 |
63 |
37 |
1981 |
58 |
42 |
ميبينيم كه نسبت 40% براي زنان درمقاطع ابتدايي، متوسطه و آموزش عالي، درهرمورد، بعد از يك نسل بدست آمده، چنانكه ارقام زير هم نشان ميدهد:
توزيع زنان و مردان در سيستم آموزشي |
||||
مقطع |
سال |
زنان% |
مردان% |
|
ابتدايي |
1940 |
40 |
(60) |
|
متوسطه |
1961 |
41 |
(59) |
|
عالي |
1981 |
42 |
(58) |
|
Higher |
اين ارقام نشان دهندة ارزش والايي است كه آموزش براي افرادي كه به آن دسترسي دارند، دارد. واضح است، زماني كه در دهة 1940 تحصيلات ابتدايي داشتند، بهترين مشوقين براي دخترانشان بودند تا وارد تحصيلات متوسطه شوند. و آنهائيكه دردهة 1960 واجد تحصيلات متوسطه بودند، دخترانشان را به ادامة تحصيل در سطح عالي ترغيب كردند. همة اينها، چنانكه اشاره كرديم، همزمان با خيل عظيم مهاجرت جمعيت روستايي به شهرها انجام پذيرفت.
انفجار جمعيتي در آموزش
The Demagraplic Explosianin Edvcation
دلايل متعددي براي رشد انفجاري تعداد افرادي كه به بعضي مقاطع تحصيلي در پرو دست يافته بودند وجود داشت. نمودارهايي كه در زير ميآيند، شاهد گويايي براين مدعاست. درصد ميزان رشد ثبت شده، براي سالهاي 1981-1940 اينگونه بوده است:
جمعيت پرو |
288 |
|
ابتدايي |
418 |
|
متوسطه |
1.889 |
|
(Higher) |
عالي |
3.174 |
جمعيت كل كشور و جمعيت دانش آموزي (به هزار) |
||||
سال |
جمعيت پرو |
دانش آموزان ابتدايي |
دانش آموزان متوسطه |
دانشجويان آموزش عالي |
1940 |
5.060 |
1.830 |
178 |
31 |
1961 |
10.420 |
3.685 |
664 |
131 |
1972 |
14.122 |
5.801 |
1.674 |
336 |
1981 |
17.762 |
7.654 |
3.362 |
984 |
در پرو مانند بسياري از كشورهاي ديگر، جمعيت عظيمياز دانش آموزان وارد مدارس و دانشگاههاي دولتي ميشوند. ارقام زير مربوطه به سال 1991 ميباشد:
مقطع |
جمعيت دانش آموزي درآموزش دولتي% |
پيش دبستاني intial |
82 |
ابتدايي |
88 |
متوسطه |
86 |
Higher عالي (غيراز دانشگاه) |
57 |
دانشگاه non-university |
66 |
بنابراين بي مناسبت نيست اگر مقايسه اي داشته باشيم بين ميزان سرمايه گذاري دولت پرو درامر آموزش و تقاضاي روبه رشدي كه براي آموزش دولتي وجود دارد.
درسالهاي بين 1990-1981 جمعيت دانش آموزي مشغول به تحصيل در مدارس و دانشگاههاي دولتي 46% افرايش داشت:
سال |
دانش آموزان (هزار برابر) |
1981 |
4.814 |
1990 |
6.735 |
و ميبينيم كه درهمين سالها، هزينة سرانة دولت براي آموزش سرانة بطور رسمي31% افت پيدا كرده بود. واحد پولي كه دراين جدول مورد استفاده قرارگرفته است “سول پرو” به ارزش سال 1990 آن است:
سال |
هزينة دولت براي آموزش (سرانه و هرنفر) |
1981 |
74.8 |
1990 |
51.3 |
اين بدان معنا نيست كه هرچه برتعداد متقاضيان آموزش عموميافزوده ميشد، اعتبار مالي تخصيص داده شده به آن، كاهش مييافت. دو پيامد تأسف برانگيز كه اين وضعيت كه قابل اغماض نيستند، عبارتند از:
2) طبق بندهاي صريح قانون اساسي پرو، تحصيل دراين كشور اجباري و آزاد است درحاليكه اين بندها عملي نشده و عزم دولتي بسيار ؟؟؟ براي نيل به اين اهداف موردنياز ميباشد.
2) نيازهاي جامعة پرو و تلاشهاي دولت اين كشور با يكديگر هم خواني ندارد. عملكرد دولت پرو منعكس كنندة نيازهاي جامعة آن نيست. اين مسئله نارضايتي عميقي را موجب شده است. اين عوامل براختلافاتي كه كشور را در برگرفته، تأثير ميگذارد.
بنابراين، چون اقتصاد كشور پا به پاي نرخ تقاضا براي آموزش رشد نكرد و دولت پرو اعتبار مالي موردنياز براي آموزش را تأمين نكرد، ميتوانيم از رشد انفجاري جمعيت دانش آموزي اينطور نتيجه بگيريم كه كيفيت خدمات آموزشي براي اكثر آنها، روزبروز تنزل ميكند.
روشن است، حالا كه هدف دسترسي يكسان همة طبقات اجتماعي به آموزش از لحاظ كميحاصل شده است، ازنظر كميتحقق يافته، هدف بعدي دراين راستا (كه البته هنوز يك هدف تلويحي است)، افزايش بنيادي در كيفيت سطح آموزشي كشور، درطي دهه هاي آتي است.
تحقق اين امر با رعايت عوامل زير ممكن ميشود: بهبود زيربناهاي آموزشي، فراهم كردن مدارسي با مواد كمك آموزشي بهتر و بيشتر، مدرنيزه كردن روشهاي تدريس، افزايش كيفيت محتويات دوره هاي تحصيلي و منطبق كردن برنامه هاي تحصيلي با نيازهاي مختلفي كه با توجه به تفاوتهاي جغرافيايي شديد بين مناطق كشور و وضعيت متغير پيشرفت اقتصادي پرو وجود دارد.
آموزش عالي و آموزش دانشگاهي Higher Education and University eclu….
بدون ترديد طي پنج دهة گذشته، آموزش يكي از مهمترين ـ اگر نگوئيم مهمترين ـ دغدغه هاي زنان پرو بوده است. با چنين انگيزه اي حصول روزافزون تفوق علميدور از انتظار نيست. و منطقي است كه توقع افزايش تقاضا براي تحصيلات دانشگاهي و بطوركلي آموزش عالي را طي سالهاي آينده داشته باشيم.
با روند روبه رشدي كه جمعيت زنان درمقاطع ابتدائي، متوسطه و آموزش عالي داشته اند، چنانكه تا بحال ديده شده، منطقي است كه همان روال درمقطع دانشگاهي هم ديده شود.
اما ميبينيم كه اينگونه نبوده است:
رشد جمعيت زنان |
||||
سال |
جمعيت با تحصيلات بالا |
جمعيت با تحصيلات دانشگاهي |
||
هزار |
درصد |
هزار |
درصد |
|
1972 |
90 |
73 |
33 |
27 |
1981 |
327 |
79 |
88 |
21 |
برخلاف انتظاري كه ما براساس روند طي شده داشتيم، درصد زناني كه تحصيلات دانشگاهي دارند، نه تنها افزايش نيافت، بلكه كاهش پيدا كرد.
اين امر با بحران عميقي كه در اقتصاد پرو از اواسط دهه 1970 بوجود آمد، قابل توضيح ميباشد. در واقع از يك طرف كاهش جدي درتوليد ناخالص محلي (GDP) gross domestic product فارغ التحصيلان را ازيافتن حرفه و درآمدي متناسب با انتظارات آنها و زحمتي كه براي تحصيلات شان متحمل شدند، محروم كرده است و ازطرف ديگر افت درآمد هزاران خانواده، آنها را از پرداخت هزينه دانشگاه فرزندانشان عاجز ميكند.
تحت چنين شرايطي است كه تعصبات سنتي چيره ميشوند: وقتي خانواده اي بعلت فقر مالي، ميبايست تصميم بگيرد كه كداميك از فرزندانش را به مدرسه بفرستد، اين انتخاب تقريباً بدون استثناء درمورد پسران صورت ميگيرد. وقتي قراراست دختر يا پسري به دانشگاه فرستاده شود، باز همان ملاكها بكار ميروند. بنابراين تحت چنين شرايطي عملاً متغيرهاي حرفه اي و درآمدي متناسب با انتظارات آنها و زحمتي كه براي تحصيلات شان متحمل شدند، محروم كرده است و ازطرف ديگر افت درآمد هزاران خانواده، آنها را از پرداخت هزينه دانشگاه فرزندانشان عاجز ميكند.
مشاغل زنانه Female Vocations
اين قضيه به توضيح افزايش بيش از حد تمايل زنان به مشاغل زير كمك ميكند:
الف) مشاغل كوتاه مدت (1 تا 3سال) و
ب) مشاغل “زنانه” (شغل منشيگري، پرستاري، تدريس دركودكستان و غيره)
صدها مركز جديد آموزش عالي در دهة گذشته بوجود آمد. باتوجه به منابع ناچيزي كه اخيراً به آموزش تخصيص داده شده است، اين مراكز جديد آموزشي بايد ميوة سرمايه گذاري و ابتكار عمل بخش خصوصي باشند. بعيد است كه غير از اين باشد. اما متأسفانه چون دوست كنترل بسيار ضعيفي را اعمال ميكند، اكثر اين مراكز جديد آموزش عالي باتوجه به زيربنا و عملكردشان و نيز محتويات دوره ها و سطح حرفه اي شان در حد مطلوب نيستند.
درنهايت بايد متوجه باشيم كه برجستگي فعلي (ولي موقت) مشاغل زنانه كه بطوروسيعي درمورد آن تبليغ ميشود و نيز حرفه هاي كوتاه مدت، پوششي است برتمايل جامعة پرو به سلطة مردانه.
توده عظيمي(مثل بهمن) كه به آموزش دسترسي پيدا كردند، باعث ايجاد تغييراتي در سيماي آموزشي زنان پرويي شد. جامعه اي كه تقريباً 70% زنانش در دهة 1940 بيسواد بود، در دهة 1980 به حدي پيشرفت كرده بود كه 77% جمعيت مؤنث آن حداقل تحصيلات ابتدايي را تمام كرده بودند.
سيماي آموزشي جمعيت مؤنث (%) |
||||
سال |
بدون آموزش |
آموزش ابتدايي |
آموزش متوسطه |
آموزش عالي |
1940 |
69.27 |
28.00 |
2.52 |
0.21 |
1961 |
55.78 |
36.59 |
6.54 |
1.09 |
1972 |
38.39 |
46.66 |
12.76 |
2.19 |
1981 |
22.02 |
51.18 |
21.10 |
5.70 |
ميبينيم كه تغييرا گويا و چشمگير هستند. و مهمتر اينكه به فهم بعضي از واقعيتهاي مرتبط درجامعة معاصر پرو كمك ميكند. البته جدول زير از لحاظ درك مطالب بعدي به مراتب بيشتر كمك ميكند:
ميزان افزايش جمعيت دانش آموزي پرو (1981-1940) |
||
مقطع |
مردان |
زنان |
ابتدايي |
3.54 |
5.17 |
متوسطه |
16.09 |
23.64 |
عالي Higher |
23.58 |
75.15 |
اگر چه ورود گستردة مردم به نظام آموزشي طي 5 دهة گذشته، به نفع اكثر مردم پرو بوده است ولي كاملاً مشخص است كه اين منفعت بطورچشمگيري ؟؟؟ شده است، بخصوص در مورد دستيابي به آموزش عالي (ازجمله تحصيلات دانشگاهي) اشتباه است اگر بعلت ارقاميكه پيش روي ماست، فكر كنيم دستيابي به آموزش هديه اي بود كه جامعة پرو به راحتي به زنانش تقديم كرد و اين هديه خطر درك نشدن و كمتر مورد قدرداني قرارگرفتن را كه خارج از تحمل افكار مردسالارانة دهه هاي 1930 و 1940 بود، بهمراه داشت. چنين نيست بلكه درخواست روزافزون زنان براي آموزش، ما را مطمئن ميكند كه بدون شك، آموزش يكي از ارزشمندترين آرزوهاي زنان پرويي آرزويي كه بي جهت براي دهه هاي متمادي و حتي قرنهاي زيادي ناديده گرفته ميشد. و زن پرويي به محض اينكه فرصت عمل يافت، بدون تعلل و بدون لحظه اي درنگ به اين آرزو جامة عمل پوشاند. در واقع صعود جديد مبهوت كنندة زن پرويي به بالاترين قلل مدارج تحصيل باعث بعضي از با ارزش ترين دست آوردهاي او شده است:
1) او مصممانه وارد بازار كار شد و نقش چشمگيري را در تأمين مخارج خانواده از درآمد خودش بعهده گرفت.
2) مشاركت چشمگير او در اقتصاد خانواده، موجب شده تا وضعيت اجتماعي در شرايط اقتصادي و بحراني حاضر كمتر از آنچه انتظار ميرود پيچيده باشد.
3) زنان درخور ستايش زيادي هستند كه بعلت اينكه شوهرانشان آنها را ترك كرده اند يا قادر به كاركردن نيستند، از نظر مالي مستقلند و كل مسئوليت تأمين معيشت خانواده را بعهده گرفته اند.
4) زن پرويي نقش بلامنازعي درهدايت مؤسسات و شركت هاي اقتصادي پيدا كرده است، مشاركتي با اهميت كه درحل يكي از ضروري ترين مشكلات در بحران بسيار مؤثر بوده است.
5) زنان همچنين درحال كسب موقعيت رهبري در بزرگترين مناطق شهري كشور هستند. اخيراً تروريستي خائن با قتلي كه انجام داد، برجسته ترين رهبر محلي ليما، ماريا النامويانو Maria Elena Moyano را در زمرة يكي از شهداي ملت قرارداد.
6) براي اولين بار درتمام تاريخ پرو، سه زن در پنج سال گذشته، در پست وزارت خدمت كرده اند، ايلدا يوريزار llda Urizar ، وزير بهداشت و مرسده كابانيلاس Mercedes Cabanillas و گلوريا هلفر Gloria Helfer كه هردو وزير آموزش و پرورش بوده اند.
7) من معتقدم، پيروزي غيرقابل توجيه و جهاني تيم واليبال زنان پرو هم مديون همان علتهايي هستند كه ذكر كرديم. در واقع واليبال زنان تنها ورزش موردعلاقة مردم است كه در دو دهة گذشته، موجب مسرت تودة مردم پرو شده است. بنابراين ممكن است، شكوفايي پرحرارت تيم زنان، ريشه در دسترسي پرشور و گروهي زنان پرويي به آموزش داشته باشد.
روشن است كه به منظور تحقق امر دسترسي زن پرويي به مديريت آموزش عالي نه به عنوان يك مسئله مجزا كه البته در جاي خود از اهميت خاصي هم برخوردار است، اما بعنوان يك روال متداول، ميطلبد كه شرايط خاصي از قبل مهيا باشد.
يكي از آنها كه مهمترين شان نيز هست، هم اكنون وجود دارد. چنانكه تا بحال متوجه شديم، جامعة زنان پرويي، عملاً قسمتي از سيستم آموزشي كشور را ميسازند.
اما اين كافي نيست. زنان پرويي براي اينكه صلاحيت مديريت آموزش عالي را داشته باشند، حتماً بايد به اين سطح از آموزش رسيده باشند. در واقع اين گرايش، روند رو به رشدي را در پرو دارد.
همچنين ضروري بود كه صدها و هزاران زن وارد حيطه تدريس در مؤسسات آموزش عالي و دانشگاهها شوند. اين تنها راهي بود تا گروه مهمياز زنان شكل بگيرند كه مانند “سنگ معدن” هايي “quarry” باشند كه مديران آموزش عالي از آنها استخراج شوند. آمار مربوط به زناني كه طي دودهة گذشته، مشغول تدريس در دانشگاه بوده اند، از قرار زير است:
زناني كه درشاخة دانشگاه تدريس ميكنند (اعداد تقريبي است) |
||
سال |
ارقام ( به هزار) |
% |
1970 |
1 |
14 |
1979 |
2 |
17 |
1984 |
3 |
19 |
اگر چه پيشرفت تا بحال كند بوده است (درمقايسه با ارقاميكه ما درمورد ساير مقاطع تحصيلي قبلاً ديده ايم) اما جاي ترديد نيست كه مطمئناً چنين رشدي درحال اتفاق افتادن است.
همچنين بايد توجه كنيم، ورود زنان پرويي به عرصه تدريس دانشگاهي، پديدة اجتماعي خيلي جديدي محسوب ميشود. زيرا اين حالت تنها در دوره اي اتفاق ميافتد كه زنان حضور گسترده اي در آموزش دانشگاهي داشته باشند، بدين معني كه حداقل دونسل بعد از زنان به آموزش ابتدايي به وقوع خواهد پيوست. بنابراين، اين جديدترين پديده در ميان بقيه است يا بعبارت ديگر پديده اي است كه طولاني ترين زمان را براي تحقق يافتن، به خود اختصاص داده است.
اين پديده، همانطوركه جديد و ؟؟؟ است، رشدش نيز هنوز كند است. اما انتظار داريم وقتي حداقل دونسل گذشت، ارقام رشد بيشتري را نشان دهند. در آن زمان اين پروسه به حدي از بلوغ و پويايي خواهد رسيد كه قبلاً درمورد پروسه ورود زنان به تحصيلات ابتدايي، متوسطه و آموزش عالي مشاهده كرديم. دليلي ندارد كه غير از اين فكر كنيم.
در آن وقت بسياري از زنان قادر خواهند بود، وارد عرصة مديريت آموزش عالي در پرو بشوند و روز به روز هم برتعدادشان افزوده خواهد شد.
امروز ما ميتوانيم به سادگي نشان دهيم كه تقريباً از 700 نفري كه رئيس دانشگاه در دانشگاههاي مختلط (مرد / زن) پرو بوده اند، فقط يك زن موفق به كسب اين مقام شده است: دكتر ايلس ويسوكي Dr. llse Wiswowsky كه رئيس دانشگاه ليما درطي دهه 1980 شد. بايد اشاره كنيم اين “پيروزي” با ارزش دريك مؤسسة نسبتاً جديد نيز اتفاق افتاد: در اولين دانشگاه خصوصي پرو كه توسط متخصصين از اساتيد دانشگاه و افرادي كه بخاطر فعاليتهاي سازماني شان مشهور و مورد احترام بودند، تأسيس شده بود. تنها از منشائي ميتوان چنين انتظاري داشت، كه اشتياق، نوگرايي و بهترين عقايد روشنفكرانه از بدو تأسيست، در آن بوجود آمده باشد.
UNIFE-The Universided Femenina del Sagrade cororon– (“مركز مذهبي دانشگاه زنان”) The Sacred Heart Uni. For women ، اولين دانشگاه مخصوص زنان در پرو، كه درسال 1962 توسط راهبرهاي مركز مذهبي تأسيس شد، و در قوانين خود قيد كرده است، كه جايگاه رياست دانشگاه بايد هميشه به يكي از اعضاء جمعيت مركز مذهبي كه تحصيلاتش درحد phd باشد، تخصيص يابد. تا بحال چهار راهبر عهده دار اين مقام بوده اند.
دانشگاههاي قديمي، تاريخي و سنتي مانند سان ماركوز San Marcos در ليما، يا دانشگاههاي كاسكو Cusco ، تروجيلو Trujillo يا آركويپا Arequipa هرگز رئيس دانشگاه زنا نداشته اند. نه دانشگاه قديميكاتوليك ليما و نه دانشگاههايي كه در آغاز قرن حاضر براي رشته مهندسي عمران و زراعت agronomists تأسيس شدند و نه حتي حدود سي دانشگاه خصوصي و دولتي كه طي سي سال گذشته در پرو تأسيس شدند، رئيس هيچكدام از آنها زن نبوده است.
التبه ميتوان پيش بيني كرد، رؤساي زن دانشگاه از اين دهه به بعد بيشتر و بيشتر انتخاب شوند و اين پروسه در اولين دهه هاي قرن بعدي تثبيت شود.
ما بجاي اينكه بدون هيچ كوششي منتظر بمانيم تا اين پروسه اتفاق بيفتد، بهتر است تلاش كنيم تا موانعي كه ممكن است وقوع آن را به تعويق بيندازد و مانع تثبيت آن شود را از ميان برداريم.
دراين راستا خطوط عملياتي زيادي وجود دارد كه بايد انجام شوند، از جمله:
1) مردسالاري نهفته در متون قوانين حاكم بردانشگاهها، ميبايست اصلاح شود. در قوانين دانشگاه پرو (قانون 23733 دسامبر 1983) درحال حاضر هر وقت كه صحبت از اعضاء هيئت عملي teaching community ميشود، لغات مورد استفاده در فرم مذكرشان استفاده ميشوند (*) : “رؤساي دانشگاه” rectors ، “معاويين رئيس دانشگاه” vice-rectors ، “رؤساي دانشكده” deans ، “مديران” directors ، “اساتيد دانشگاه” professors ، “اساتيد دانشگاه معمولي” ordinary professors (اساتيد “رئيس” principal ، “معاون” associate يا “دستيار” auxiliary) ، “اساتيد ويژه” extraodinary pro.. (اساتيد “ممتاز” emeritus ، “افتخاري” honorary ، “پژوهشي” gresearch “مهمان” visitiy) ، “اساتيد قراردادي” professors an contract ، “مديران كار” heads of practice حذف كلي اشكال مؤنث اين لغات، حركت ظريف مردسالارانه اي است كه در حال حاضر در متن قوانين بسياري از كشورها اصلاح ميشود. اين اتفاق بايد در پرو هم به وقوع بپيوندد. ضرورت آن فقط از جنبة ظاهري قضيه نيست، بلكه اين تغيير پيچيدگي و اهميت بسيار زيادي دارد.
همچنين قانون بايد روشن و رسا اعلام كند، هر زمان كه پيش زمينه هاي عملي و قانوني مناسب وجود داشته باشد، چه زنان و چه مردان مجاز هستند تا به هركدام از سطوح و سلسله مراتب دانشگاهي دست يابند.
اگر چه ممكن است متناقض و طنزآميز به نظر آيد، ولي بايد حتماً از ادارة آمار رسميبخواهيم تا ارقام مربوط به بخشهاي آموزشي، زنان از مردان و شهري از روستايي چه براي دانش آموزان و چه براي معلمين تفكيك شوند. در “چكيدة آمار اجتماعي، 1991” كه توسط مؤسسة مالي آمار و پردازش اطلاعات پرو انتشار يافت، چنين جزئياتي گنجانده نشده بود. ما با وقوف به اين امر كه دسترسي زنان به تحصيل پديدة نوئي است، موظف هستيم از روند توسعه آن آگاه باشيم و پيشرفتش را تحت نظربگيريم و اين مسير نخواهد بود مگر اينكه اطلاعات مناسبي در اختيارمان باشد.
2) همزمان وظيفه ديگري نيز بايد تقبل شود كه زمان بيشتري ميبرد و با مورد اول نيز كاملاً مرتبط است.
در واقع در پرو، مانند كشورهاي ديگر تعابير ضمني ايدئولوژيكي آئين ماخ در جامعه جايگزين شده است كه خصوصيات “استقلال” ، “سيتزه جويي” ، ”سيطره” ، ”قدرت” ، “شهادت” و غيره را به مردان اختصاص داده است. و چون تلويحاً اينطور القاء شده كه رهبري يك مؤسسه به چنين خصوصياتي نياز دارد، ازنظر بسياري از مردم اين تصور غلط كه رهبري مؤسسات بايد حق انحصاري مردان باشد، كاملاً منطقي است.
بي ترديد، اين مسئله يكي از موانعي است كه غلبه برآن مستلزم صرف انرژي زياد و كارسخت و طولاني است.
بعضي از راهكارهاي پيشنهادي
براساس بررسي هايي كه تا بحال انجام شده و نكات پيشين، به خود اجازه داديم، طرح كلي چند راه حل را بدهيم كه هم در پرو قابل استفاده باشد و هم در نهايت به موقعيتهاي ديگري هم تعميم داده شود.
خطوط كلي عملياتي
1) تبليغ و اشاعه اين واقعيت كه اگر سرمايه گذاري براي آموزش توسط مردم و دولت انجام شود، پايه قابل اتكائي براي كشور خواهد بود تا برآن بنا شود و توسعه و پيشرفت كشور را تضمين ميكند.
Local Gover… Reginal Goverments the state
درچنين اوضاع و احوالي، دولت، دولتهاي منطقه اي و دولتهاي محلي بايد مجبور شوند، درتوزيع بودجة الويت را به آموزش درهمة مقاطع (در واقع بيشترين درصد را به اين مقوله اختصاص دهند) بدهند. ليكن براي حفظ انجام و افزايش كارآيي، حداقل درد و دهه اي كه در پيش داريم، ميبايست اولويت به آموزش پيش دبستاني initial و ابتدايي داده شود. هر زمان كه هدف تجهيز مدارس ابتدايي (متناسب با نيازهاي قرن بيست و يكم) تحقق يافت، اوليت بعدي آموزش متوسطه است و الي آخر. اين پروسه مستلزم صرف زماني طولاني و هزينه اي گزاف خواهد بود. البته بايد به ياد داشته باشيم، در اين پروسه تلاش ميشود، قرنها تبعيض و مسامحه فقط درعرض يك دورة چند دهه اي اصلاح شود.
2) تأكيد قطعانه براين نكته كه برنامة درسي بكار رفته درهمة مقاطع و اقسام آموزش منطبق با وضعيت واقعي كشور، مناطق طبيعي متنوع آن و آنچه براي توسعة خاص كشور موردنياز است، باشد.
3) حمايت قوي سيستميكه توسط آن دولتهاي محلي (شهرداري هرمنطقه) ادارة مدارس را عملاً دراختيار بگيرند و اين كار را با آموزش پيش دبستاني و ابتدايي شروع كنند و مسئوليت تنظيم مقررات كلي و واگذاري بودجه دولت را به وزارت آموزش بسپارد. بدون شك عملكرد دموكراتيك دولتهاي محلي در چند دهة اخير عليرغم وجود شرايط بحراني در كشور، باعث كاربرد عقلاني تر و منطقي تر منابع اندكي كه وجود داشته و دارد شده است. در مورد بعهده گرفتن نقش مهم شان در حوزة آموزش هم چنين انتظاري از آنها ميرود، چرا كه آنها بطور فزاينده اي تعهد و تجربة بيشتري نسبت به اين امر كه از هرجهت مهم است كسب خواهند كرد.
4) به منظور برانداختن اساس آئين منسوخ ماخ كه هنوز در پرو وجود دارد، ميبايست گسترش مدارس مختلط عموميو خصوصي به شدت تشويق شود.
5) مراكز، برنامه ها و يا سمينارهايي حول محورهايي چون مديريت و هدايت آموزش (براي تحصيلات پيش دبستاني، ابتدايي، متوسطه، عالي و دانشگاهي) براي مدرسين زن و مرد اجرا شود.
6) در قوانيني كه درحال حاضر بردانشگاههاي پرو حاكم هستند، قيد شده كه بالاترين مقام مديريتي ممكن است تنها به آنهائيكه به نوك قله حرفة تدريس رسيده اند، اختصاص يابد. در بعضي از دانشگاهها مانند UNIFE و ديگران، مقرراتي وجود دارد كه اين احتمال را درحد اعضاء يك مؤسسه بخصوص محدود ميكند.
اين محدوديت بايد مورد بررسي كامل و جامع قراربگيرد. بايستي احتمال تفرض بالاترين پست دانشگاه (رياست دانشگاه، مقام رياست يا هرنام ديگري كه به آن بدهيم) به فردي خارج از مؤسسه يا دانشگاه هم داده شود، كه هم ارتباط معنوي نزديك و مؤثري با دانشگاه دارد و هم مشاركتش منجر به نتايج ارزشمند و بي شماري ميشود. تحت چنين شرايطي پست جانشين رياست دانشگاه يا معادل آن ميتواند در اختيار ساير اعضاء در سلسله مراتب دانشگاه يا مؤسسه قرارگيرد.
شايان ذكر است كه اگر چه اين اعمال ممكن است. مستقيماً به نفع زنان نباشد ولي با كمك به كل اجتماع كه زنان نيز جزئي از آن هستند، راه را براي بهره مند شدن بيشتر زنان نيز هموار ميكند.
1) براي جمعيت زنان و يا حتي اگر بخواهيم اختصاصي تر عمل كنيم، براي مدرسين زن دانشگاه ها و ساير مؤسسات آموزش عالي، برنمونه هايي از زنان كه از طرق دموكراتيك به پست رياست دانشگاه يا مديريت اين مؤسسات دست يافته اند، تأكيد و در مورد آنها تبليغ شود. اين موارد بايد الگو بشوند و باعث تحريك و تقليد سالم بين مدرسين زن ودانش آموزان در حرفة تدريس شوند اين امر همچنين بايد منجر به افزايش تعداد و كيفيت تودة عظيم مدرسين زني شود كه هدايت و مديريت آموزش عالي را بعهده ميگيرند، گردد.
2) استحكام بخشيدن به روابط دوستانه و عملي موجود بين زناني كه پست هاي مختلفي در هدايت و ادارة دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي بعهده دارند. تبادل عقايد بصورت پايدار و سيتماتيك و پايدار نياز به مكمل هايي دارد (انجمن ها، سمينارها، كنفرانس ها) تا راحتتر انجام شود.
3) تشويق آگاهانه و آشكار مدرسين زن براي افزودن به توانايي هاي تخصصي خود بويژه در زمينة مديريت چه در مؤسساتي كه در آن مشغول به كار هستند و چه در ساير مؤسسات مشابه
4) بكاربردن سمينارهاي تخصصي جهت ؟؟؟ معلمين زن مدارس ابتدايي و متوسطه تا قابليتهاي هدايت و مديريتي شان را بهبود ببخشند.
5) دفاتر روابط عموميمؤسسات آموزش عالي و دانشگاهها بايد تشويق شوند تا از طريق سيمنارها و يا كنفرانس هاي مختلف از وجود نكات زناني كه نقش برجسته اي در ؟؟؟ اجتماعي كشور ايفا ميكنند، استفاده نمايند.
نكات فوق نشان ميدهند كه زن پرويي محكم و راسخ درصدد دست يافتن به آينده اي بهتر و نويدبخش براي خودش، خانواده اش و كشور است. در بسياري موارد او حتي آگاهانه اين كار را انجام نميدهد و اگر چه ضرورتي هم وجود ندارد كه چنين آگاهي وجود داشته باشد، ولي مطمئناً اگر آگاهي از اين عمل ارزشمند و تعهد فوق العادة آن تا حد امكان ايجاد شود، مطلوب تر است.
در قرون گذشته، اگر چه زن پرويي در حصار خانواده محدود شده بود ولي نقش خود را بعنوان يك زن و مادر با متانت و از خود گذشته ايفا كرده است. فردا، به زودي زود در نتيجة فرايندي كه او خودش پويايي و تحرك زيادي را آن تزريق كرده است خواهد توانست كمك هاي فرياد و بي اندازه اي را به اجتماع بنمايد. هيچكس و هيچ چيز قادر به بازداشتن او نخواهد بود. هيچكس و هيچ چيز قادر به توقف اين فراگرد نخواهد بود. اين مسئله كه هرگز نبايد تهديد تلقي شود، نويدبخش استغناي زنان پرو كشورشان كل جامعه بايستي نيروهايي را براي همراهي زن پرويي درطي مسير جديدش در زندگي بكارگيرد: مسير ايثار، دانش و تهور، پرورش زناني كه نقش “زن – محور” ، “زن – قدرت” woman – power, woman –centre را بازي كنند، آرزوي پرحرارت دانشگاه مركز مذهبي Sacred Heart University براي زنان پرويي است. ما خواستار زناني هستيم كه ميخواهند با صراحت و كامل بوده، و درعين حال بخوبي تعريف شده باشند، زناني كه هدف بسيار بزرگي در زندگي جستجو ميكنند، داراي جهت مشخصي در زندگي بوده و بدنبال تكامل زنان و استفاده از قابليت هاي بالقوة آنان هستند. چنين زناني كمك بسيار بيشتري به حل مشكلات سياسي، كشاورزي، اجتماعي و اقتصادي پرو خواهند كرد.
نيجريه
نقش زمان درمديرت آموزش عالي كشور نيجريه
مقدمه:
زمان درهيچ نقطه اي از جهان به راحتي تحصيل نكرده اند. دسترسي زمان به آموزش آنقدر محدود بود كه تصور ميشد ، امري غير ممكن باشد. فشار حاصل از تبعيض در آموزش كه بعلت فقر والدين است . راز نان به روش ميكشند. فرصت هاي مساوي براي اوالاد دختر وپسر وجود ندارد. حتي در بعضي از فرهنگ ها: تحصيل فرزندان دختر قدغن شده است ، چون آنچه از آن ها انتظار ميرود ازدواجي زود هنگام با خواستگاري پير ولي پوداراست . مبلغ دريافت شده به عنوان شير بها؟؟؟ كه به خانواده عروس اهدا ميشود، براي تحصيل پسران مورد استفاده قرار ميگيرد. چون آن ها هستند كه نام خانواده را حفظ ميكنند وباعث بقاء نسل ميشوند. بنابراين آموزش دختران به نفع برادرانشان به تاخير ميافتد وچه بسا كاملا ناديده گرفته ميشود. آماري كه يونسكو در سال 1988 ثبت كرده ، نشان ميدهد كه 63% جمعيت افراد بيسواد زنان بوده اند. اين ارقام ميزان تبعيضي كه عليه زنان در امر آموزش وجود داشته رامشخص ميكند.
چنين رسم ناخواشايندي مسلتزم اين بوده حه درحوزه آموزش ومنافع مرتبط به آن زنان با فاصله زيادي پشت سر همتاي مذكر شان قرار بگيرد هرزمان كه والدين استطاعت مييافتند، زنان به فراگيري حرفه هايي نظيرپرستاري ، معلمي، تدارك غذا و مانند آن تشويق ميشدند وبه اين ترتيب در جايگاهي كميبالاتر از آشپزخاه قرار ميرفتند، يا در بهترين حالت درسنين قبل ازبازنشستگي به سطح مديريت مياني ؟؟؟؟ نائل ميشدند.
در اواسط اولين دهه ازقرن بيستم ، يك حس آگاهانه در ميان تعداد حدودي از زنان جريان پيدا كرد. اين زنان احساس ميكردند ارزيابي مجدد اهداف وآرزوهاي زنان روشنفگر ضرورتي اتناب ناپذير است وبه اين نتبجه رسيدند كه ميبايست به سمت موقعيت هاي عالي مديريت حركت كنند. شكي نيست كه سريعترين ومطمئن ترين راه براي حفظ موقعيت مديريتي در همه مسيرهاي زندگي از جمله موسسات آموزش عالي ما نيازمنددستيابي به سطوح بالاي تحصيلي است . هرچه مقطع تحصيلي بالاتر باشد، شرايط بهتري براي رسيدن به بالاترين موقعيت مديريت فراهم ميشود. در مقايسه با مردان ، تنها در صد كوچكي از زنان به مقاطع تحصيلي مورد نيازمديريت موسسات آموزش عالي وسايرحوزه هايي كه بشر براي آن تلاش ميكند، دست يافته اند. حتي همين تعداد كم كه مجهز به ملزومات پست مديريت هستند ، به علت هويت جنسي آن را به راحتي به دست نميآورند. چنانكه انتظارميرود، جنس مذكر كه خودش را جدا از لحاظ فكري ورووحي و چه از نظرجسميموجود برتري است ، حاضرنبود، « حق مسلم » خود را برروي سيني طلائي به اين نسل جديد زنان تقديم كند. بنابراين مصمم شدند موانعي را ايجاد كنند تا در حد امكان از پيوستن زنان به جمع نخبگاني كه در سطوح بالاي مديريتي قرار دارند، جلوگيري كنند .بيشتر زنان بعلت والدين تحصيل نكرده ،مشاوره ضعيف شغلي ، ازدواچ زود هنگام وزايمان بچه، نا آگاهي ، فقر ، تبعيض جنسيتي دركنارساير عوامل ، موفق به كسب حق تحصيل در حدمشاغل مديريتي نميشوند. تعداد كميكه علي رغم موانع ذكر شده ، به سطح مناسبي از آموزش دست مييابند كه آن ها را براي شغل مديريت آماده ميكند، با انواع جديدي از موانع روبرو ميشوند كه براي رسيدن به قله ميبايست بر آن ها فائق شوند.
دانشگاه ها كه در راس موسسات آموزشي قرار دارند، قادرند براي سازمان هاي دولتي ، تشكيلاتخصوصي وشركت هاي تجاري كارمندان ماهر وحرفه اي تريبيت كنند. پس سهم بزرگي در رشد اقتصادي وتغيير شكل سياسي ملت ها به عهده دارند. در بيشتركشورهااغلب نيروي انساني سطح بالا از دانشگاه ها نشات گرفته اند.
اما تحصيلات دانشگاهي هميشه به نفع مردان بوده است. شمار زناني كه پستهاي عملي و اجرايي در دانشگاهها دارند، از مردان معادل آنها كمتر است. ومنجر به تعداد اندك زماني شده درنهايت پستهاي سياست گذاري دانشگاهها به آنها واگذار ميشود. اين روند موضوع موردعلاقة بسياري از زناني است كه اعتقاد دارند ميبايست در توسعه و سياست گذاري دانشگاه، نقش معني داري داشته باشند. آژانس توسعة بين المللي كانادا (CIDA) درسال 1985 برنامه اي ترتيب داد تا در غالب يك نشست در تورنتو به بررسي معضل تعداد ناچيز زنان در جايگاههاي سياست گذاري و درصد پستهاي اجرايي بپردازد و فاكتورهاي مختلف دخيل در آن را بررسي كند. و در ادامة آن جامعة دانشگاههاي كشورهاي مشترك المنافع (ACU) و آژانس توسعة بين المللي كانادا، براي تربيت رهبران زن توانمند در امر مديريت دانشگاه، كارگاههاي محلي را در شهر بمبئي هند در سال 1986 و 1988 ترتيب دادند. دراين نشست ها نمايندگان دانشگاههاي آفريقايي شرقي و جنوبي حضور داشتند. دراين بررسي مشخص شد كه نواحي آفريقا نياز به ايجاد شرايط خاصي دارد كه در رأس آنها دانشگاه بنين در نيجريه مدنظر قرارگرفت. نياز به شناخت شرايط ويژه در منطقة غرب آفريقا منجر به انجام اين تحقيق شد كه همة اعضاء رده بالاي علميو اجرايي كاركنان زن دانشگاه بنين، شهربنين و در ارتباط با دانشگاه بنين و نيجريه انجام پذيرفته است. نيجريه موضوع تحقيق بودند. پرسش نامه ها تهيه شد و اطلاعات ارائه شده توسط اين زنان، موانع تحصيل زنان در نيجريه، مشكلاتي كه زنان در كسب پستهاي علميو حرفه اي با آن مواجه بودند، نوع مهارتهايي كه زنان نياز داشتند تا مديران لايقي بشوند، مشكلات آنها در حفظ پستهاي اجرايي و اينكه تعليم زنان ميبايست درجهت پستهاي اجرايي باشد، را مشخص كرد.
درجدول شمارة 1 توزيع جنسيتي كاركنان علميو اجرايي دانشگاه بنين نشان داده شده است.
جدول I
آماركاركنان دانشگاه بنين (1992)
علمي مردان زنان كلي
غيرعلمي 553 94 647
كلي 981 247 228/1
آمارنشان ميدهد، تعداد كاركنان ارشد دانشگاه 228/1 نفر ميباشد. بررسي بيشتر تعداد نفرات كاركنان علمينشان ميدهد، همة اساتيد تمام وقت Full Professors مرد هستند. از 35 دانشيار، 31نفر مرد و 4نفر زن هستند. اگر چه معاون دانشگاه زن است.
247 كارمند ارشد زن (چه علميو چه غيرعلمي) مصاحبه شدند و 217نفرشان فرمها را پركردند و مورد بررسي قرارگرفت. جدول هاي II تا XI جوابهاي گوناگون آنها را نشان ميدهد.
جدول II
عواملي كه در نيجريه دسترسي زنان به آموزش اثر منفي دارند
217 پاسخ موافق
1 مردان در امر تحصيل ترجيح داده ميشوند 191
2 ازدواجهاي زودهنگام/ درسنين كم/ اجباري 160
(به دلايل مذهبي، فرهنگي و اقتصادي)
3 نگرش كليشه اي جنسي به وظايف و مشاغل 132
4 اعتقاد به عدم حفظ نام خانواده توسط زنان 86
5 فقر 76
6 عدم آموزش صحيح والدين 46
7 بارداري هاي زودهنگام / ناخواسته 26
8 زايمان بچه 12
9 آزار جنسي 12
جدول III
عواملي كه مانع پيشرفت علميو فوق تخصصي زنان ميشوند
217 پاسخ موافق
1 تولد / تربيت فرزند 139
2 تبعيض توسط همتاي مرد (تبعيض جنسيتي) 134
3 عادت ذاتي و رواني جنس دوم بودن 122
(خودباوري منفي زنان)
4 وظايف اجتماعي/ خانوادگي 114
5 درك نشدن ازطرف شوهران 23
6 دلايل اقتصادي 23
7 آزار جنسي 12
8 فشارهاي اجتماعي وارد شده بر زنان مجرد كه آنها را از فعاليت 4
حرفه اي دور ميكند
جدول IV
مفهوم حضور زن در دست يابي به مديريت: «زن بودن در حوزة موفقيت مديريتي به چه معناست؟»
217 پاسخ موافق
1 مفهوم آن كار سخت ميباشد 133
2 يعني اينكه زني بايد با خطرات نافرماني از مردان مواجه شود 124
3 به اين مفهوم است كه زن ميبايست كاربيشتري را به عهده بگيرد 75
4 مفهوم خاصي ندارد، چون زنان ذاتاً مدير هستند 35
5 يعني مزيت، شرافت، صداقت و لياقت 34
6 يعني قاطعيت 34
7 يعني وظايف بيشتر و چالش بيش از حد 32
8 يعني هرزني براي موفقيت در امر مديريت به حسن نيت شوهر و 22
خانواده اش احتياج دارد.
9 دست يابي يه مديريت يعني پيشرفت يك زن 7
جدول V
غلبه بر زنانگي زن و دستاوردهاي شغلي
217 پاسخ موافق
1 تشكيلات/ برنامه ريزي مناسب 136
2 مهارت/ تدبير/ قوة تشخيص خوب 130
3 مشاعدت نيروهاي داخلي 28
4 داشتن خانوادة كوچك 58
5 كفايت 48
6 همكاري/ تشريك مساعي شوهران 48
7 مديريت زماني مؤثر 28
8 صداقت 22
9 عبادت (دعا) 2
بيشتر زنان (188نفر از 217نفر) اذعان كردند كه غلبه بر زنانگي و دستاوردهاي شغلي براي زنان مشكل بوده است. بنابراين آنها ميبايست اولويتها را درست درجه بندي ميكردند. بيشتر زنان معتقد بودند كه زن بودن نبايد فداي دستاوردهاي شغلي شود و برعكس.
جدول VI
مهارتهاي مختلفي كه زنان ميتوانند با گسترش آنها براي
پستهاي اجرايي آماده شوند:
پاسخ 217 موافق
1 مهارتهاي تشكيلاتي 141
2 كار/ مهارت جدي 132
3 قاطعيت/ ثبات 117
4 اعتماد به نفس 92
5 قابليت اطمينان/ شريف بودن/ صداقت 91
6 روابط شخصي خوب 73
7 مهارتهاي رهبري 68
8 انظباط فردي 49
9 انصاف 16
10 انطباق/ بردباري 15
11 تعهد 12
جدول VII
انواع مختلف مهارتهايي كه زنان براي شغل شان نياز دارند
217 پاسخ موافق
1 آموزش (آموزش جاري از طريق كنفرانسها، كارگاهها، سمينارها 192
و دوره هاي مديريتي)
2 مهارتهاي مربوط به كامپيوتر 82
3 سازگاري و آموزش درحين انجام وظيفه 72
4 قاطعيت و عزم راسخ 46
5 كار سخت 46
6 شكيبايي 34
7 قدرت اعمال نفوذ 52
جدول VIII
آنچه زنان براي بالابردن مرتبة شغلي نياز دارند
217 پاسخ موافق
1 آموزش عالي 178
2 كارجدي 176
3 استقلال فردي 96
4 انظباط/ جسارت 70
5 تشويق/ ترفيع به موقع 69
6 خودبرجستگي self-projection 58
(نياز دارد تا همة دستاوردهايش نشان داده شود)
7 قاطعيت و عزم راسخ 44
8 روابط عموميخوب 44
9 خانوادة باثبات / حمايت خانواده 232
جدول IX
نيازهاي زناني كه خواهان رهبري هستند
217 پاسخ موافق
1 زكاوت/ دانش/ برتري 150
2 مهارت سطح بالا 142
3 اعتماد به نفس 84
4 انطباق (تحمل، استقامت، صبر، انصاف) 76
5 تقليد رفتارهاي مردانه 76
6 ارائه نقش هاي رهبري 62
7 پايداري اخلاقي/ خانوادة باثبات 58
8 روابط انساني خوب 55
9 صداقت 34
10 توانايي اعمال نفوذ 2
جدول X
ملاكهاي تشخيص زنان كليدي براي پستهاي كليدي
217 پاسخ موافق
1 دستاوردهاي علمي/ تخصصي 164
2 كارجدي/ قابليت 154
3 زكاوت 130
4 روابط انساني خوب 94
5 تجربه (سن و بلوغ) 72
6 شخصيت/ ظاهر 58
7 comportment 40
8 صداقت 26
9 انطباق (حوصله/ بردباري) 22
جدول XI
همكاري موردنياز از جانب ساير زنان
1 ترتيب دادن for a اجلاس ها جهت آگاه كردن زنان از 162
موقعيتهايي كه ميتوانند در اجتماع داشته باشند (كنفرانسها،
سمينارها، كارگاهها، ساير تشكيلات)
2 شناسايي و برقراري ارتباط با گروههاي زنان 148
3 شناسايي و يافتن همكاري زنان متخصص و زنان موفق 78
4 تبادل نظر با الگوها 44
5 حمايت متقابل دربين زنان 26
اين نظرخواهي نشان داد، عوامل زيادي وجود دارند كه به آموزش زنان در نيجريه اثر منفي ميگذارند:
مشخص شد اكثر زناني كه به آموزش دسترسي داشته اند، بعلت مشكلاتي نظير زايمان و تربيت بچه، تبعيض به وسيله مردان همتاي خود و نيز نگرش منفي كه نسبت به خود دارند، از كسب دستاوردهاي علميو بسيار تخصصي بازداشته ميشوند. تعداد بسيار اندكي از مصاحبه شوندگان به آزار جنسي بعنوان يك عامل مؤثر اشاره كردند. با وجود اين، چنين موضوعي بايستي توسط مديريت هرمؤسسه بررسي شود در مورد موضوع مهارتهاي موردنياز براي كسب پستهاي مديريتي و غلبه بر زنانگي و دستاوردهاي حرفه اي، بيشتر زنان معتقد بودند، حصول مدارج علميخوب و كارسخت تر درمورد اين مسئله مهم است. آموزش پويا و برقراري ارتباط با الگوها نيز موجب افزايش منزلت و جايگاه زنان ميشود.
تبحر و نيز دستاوردهاي كاري بعنوان اساس برقراري ارتباط با مردان درهنگام كار در هرمقاميكه هستند، چه رئيس و چه مرئوس، حياتي است. برقراري ارتباط خوب و حسن تفاهم دربين دوستان زن و همتاهاي مرد راه ترقي را هموار ميكند.
ميبينيم كه در هرمرحله اي مشكلات خاصي پيش روي زنان قرارميگيرد و آنها چنانچه خواستار رسيدن به قله باشند، ناگزيرند با تمام نيرو با آنها برخورد كنند. ضرورتهاي شغلي زنان بسيار پيچيده تر از همتاهاي مذكرشان است. مردي كه مجهز به تحصيلات، مهارتها و تجارب قابل قبولي باشد، در مسير رسيدن به قله قراردارد. درحاليكه يك زن علاوه برنيازهاي حرفه اي ذكر شده، بايستي اتكاء به نفس و هوشياري ذهني خويش را بالا ببرد و به اين ترتيب تمايلش را براي مواجه شدن با مشكلات نشان دهد.
فرايند ايفاي نقش بعنوان همه، مادر وزن شاغل هم دلسرد كننده است و هم نيازمند به تلاش زيادي ميباشد.
اگر چه ممكن است بي رحمانه به نظر بيايد، ولي زني كه وارد حرفه مديريت ميشود، اگر بخواهد فرزنداني هم داشته باشد ولي از همدلي و حمايت شوهرش برخوردار نباشد، با وضعيت غيرقابل كنترل روبرو ميشود. زناني كه نميتوانند در هردوجا سرمايه گذاري كنند، ناچارند حرفه خود و در مواردي خانواده شان را ترك ميكنند تا بتوانند وقت كافي براي آنچه انتخاب كرده اند داشته باشند.
مهارتهاي فني و اجرايي و قابليتهاي حرفه اي زنان اجباراً بايستي برتر از مردان باشد، چون آنها بعنوان زن، نه تنها بايد درجه بيشتري از قابليتها را درمقايسه با يك مرد درحد توسط نشان دهند، بلكه براي پيروز شدن و مورد احترام هم سنخ ها و نيز زيردستان خود قرارگرفتن، بايستي روابط اجتماعي خيلي خوبي داشته باشند اين امر با اجتماعي شدن آنها درحد ممكن و فعال بودن در گروههاي زنان امكان پذير است. بدين وسيله زنان ميتوانند دانش، مهارتها و تجارب جديدي را كسب كنند كه بتواند آنها را روز آمد كرده يا اطلاعات قبلي آنها را افزايش دهد.
زنان ميرانند كه اگر بخواهند كاملا مهياي مقام مديريت شوند، چون اين حرفه همآهنگ سازي ورهبري سايراين است پس نيازمند توانايي اعتماد كردن ، استفاده كردن ومحول كردن قدرت به ديگران بخصوص به افرادي است كه هم نسخ وزير دست هستند. اين بدان معني است كه قادر باشند فضاي بازي را براي كاركردن وتحول يافتن خلق كنند. از طرف ديگر يك زن بايستي بتواند به قسميرفتار كند كه زير دستان او به راحتي كمك ، توصيه وحمايت پيش قدم شوند.كار افراد هم نسخ وزير دستانش را در قسمت هاي مختلف همآ هنگ كند وبرارتباط موثر كار انجام شده بااهداف مسئولين امر نظارت كند. بنابراين وظايف بيشتري بر عهده اوست كه بايستي پاسخگو باشد. چون اين موقعيت را به راحتي به دست نياورده است ، بايد قوي ومحكم به صورت تكيه گاهي شايسته ، متعهد، پركار، بامهارت هاي اجتماعي مناسب عمل كند. همچنين بايستي جسور ودر عين حال دلسوز ومادر وار، باثبات اخلاقي ، مطمئن ولي واقع بين ، منضبط ومسئول باشد . تجيز شدن با چنين خصوصياتي براي مديران مرد الزامينيست . اما نقش مديريتي ورهبري يك زن ،را حتي توسط اجتماع پذيرفته نميشود.
او درماقم نظارتي خود تجاري را مياندوزد كه مهارت و دانش وقابليت وي را براي ايفاي نقش در سطح تصميم گيري كه وسيعترولي نياز به دقت كمتري دارد آماده ميسازد. پر واضح است كه آموزش حين خدمت از طريق درگير شدن تجربي ، مهارت هاي اجتماعي يك زن را گسترش ميدهد واز او فرمانده بهتر وقابل تري ميسازد، چنانكه موجب ميشود تاثير گذارتر باشد ، بهتر مذاكره كند واعتماد بيشتري را سكب كند. همچنين بعضي تجارب مثبت وحتي منفي مهارت هاي شناختي زنان مانند توانايي تشخيص مشكلات ، تحليل آن ها واتخاذ تصميم هاي بجا را افزايش ميدهد.
درهر مرحله ياسطحي زنان بايستي در نظر داشته باشند كه بعنوان يك زن مجبورند دو برار همتاي مذكر خود كاركنند وبامخالفت ها وانتقادهاي دشوارتري مواجه شوند. كمردان اين تصور كليشه اي را از زنان دارند كه تحت فشار و درهنگام انتقاد ياسرزنش شدن ، احساسي بر خورد ميكنند وكنترل شان را ازدست ميدهند. بنابراين زني كه شغل مديريت را بعهده ميگيرد، بايد درمورد اين تصور بسيار هوشيار باشد وثابت كند كه احساسات او كاملا تحت كنترلش هستند. بايد تحت هر شرايطي آرامش خود را حفظ كند وبگذارد منطق داوري ، قوه ابتكار، پشتكار، اراه، اصالت و درو انديشي او برايش تصميم بگيرند واو را هدايت كنند. طبيعت در اعطاء اين ويژگي ها درمورد زنان سخاومندانه تر عمل كرده است ، اما اگر آنها به درستي پرورش نيابند، بارورنشوند وبه كارگرفته نشوند،وجود آن ها آشكار نميشود. زنان بايد مخالفت شان راسنجيده بيان كنند وهرگز با شكست ها از پا نيفتند، چون شكست از تجارب جديدي است كه در سطح مديريت قابل انتظار ميباشد وبه آن ها كمك ميكند تا ضرورت تصميمات نامطلوب مقطعي ، بخصوص اگر نفع بيشتري براي موسسه داشته باشد، را درك كنند.
تصميم گيري حوزه اي از مديريت است كه بعلت تاثير همه جانبه اش بسيار انتقاد برانگيز است به به همين خاطر است كه شناسايي مشكل ، تحليلآن وروش هاي حل كردن آن بايستي مطالعه شود، وهرروز نو شود. ويژگي خاصي كه يك ؟؟؟ قابل را در موسسات آموزش عالي از بقيه متمايزميكند، رغبت او درحل مشكلات درزماني كه اتفاق ميافتد ونيز تدارك براي حل مشكل در زمان آينده است .هر وضع پيچيده اي در مديريت به طور عام ، در موسسات آموزش عالي مشكل و پيچيده تري پيدا ميكند، چو در مرحله بعد از شكل گيري شخصيت دانشجو قرار دارد. بنابراين مطالعه دقيق عرف موسسه بسيار سودمند است . تصميم گيري واجرا كاركرد اصلي مديريت موسسات آموزش عالي است. مديران كه سلسله مراتب خاصي را بشت سر گذاشته اند
بايستي به تجربه ، دانش وقابليت لازم براي رسيدن به قله مجهز باشند. ولي براي يك زن كار آساني نيست ، چون بايد برمشكل جنسيت فائق شود. توانايي اجتماعي شدن شركت مستمر در سمينارها، كنفرانس ها وكارگاه ها ميتواند به رفع اين نقطه ضعف كمك كند. مديران زن بايد پذيراي حمايت ، كمك وتوصيه هاي زنان ديگر باشند، چون در مواقع بحراني بسيار كمك كننده است . اعضاء مشترك گروه هاي اجتماعي زنان ميتوانند به عنوان منبع مهمياز اطلاعات وراهنمايي براي زني باشند كه به اداره تشكيلاتي با اكثريت هم نسخ ها وزيردستان مرداشتغال داردوآنها نيزآماده اند تا در هرفرصتي موقعيت اورا زير سئوال ببرند.
نتيجه گيري:
دراين مقاله تلاش كرده ام ، نياز هاومشكلات زن شاغل را كه علي رغم محدوديت هاي متعدد توانسته به قله صعود كند را نشان دهم . اما اين مقاله بدون ذكر تجربه هاي افرادي كه مرجع تاليف آن بوده اند، كامل نخواهد بود. كسب مهارت هاو حركت به سمت قله،فرايند راحتي نبوده است.فقط باكارسخت وشوق موفقيت توانستم برمشكلات گوناگون فائق شوم . مهارت ها وميزان قابليت مورد نياز براي رسيدن به قله نيز به راحتي به دست نيامد. برقراري ارتباط كاري باهم نسخ ها وزيردستان به نسبت دشوارتر بود. با وجودي كه همكاران مرد متوجه حضور زني كاملا واحد صلاحيت شده بودند، ولي حاضر به حمايت . كمك وتوصيه در مواقع نياز نبودند. كليد موفقيت ، عزم راسخ براي پيروزي درجامعه انحصاري مردان بود. علاوه براين من درسيستميبا آن ها رقابت هايي كردم كه براي آنها ملموس تر، راحت تر وآشناتربود. چالش هاي سرپرستي ، تصميم گيري وسياست گذاري ، فرق چنداني با رهبري ندارد وبسيار وابشته به توانايي اعتماد كردن وتفويض اختيارات به ديگران است . در مورد من اين قضيه نيازبه مطالعه بسيار دقيق وارزيابي روند رفتاري هم نسخ ها وزيردستان داشت . اعتماد وانتقال قدرت به افراد ناشايست همواره موجب شكست سيستم خواهد شد. كار برنامه ريزي روز به روز مديريت يك موسسه ، مستلزم كنترل آن توسط يك تيم بي نقص است كه بادقت وشخصا انتخاب شده باشند. برنامه ريزي دامنه ، وسيعي از تصميم گيري ها را شامل ميشود كه توجيه وشناسايي شيوه هاي خاص هدايت روزانه امور از جمله آن است . بنابراين تيم منتخب اين كار بايستي به دقت ارزيابي شود. همچنين انتشار دشوار دستورالعمل ها، ترغيب وبرقراري ارتباطات شخصي مناسب باهم نسخ ها وزيرستان نيز مهم است . بعضي ازمديران توانايي تفويض مسئوليت هاي اصلي به زيردستان راندارند. اولين مشكلات من بعنوان معاون دانشگاه از اين دست بود. ولي باآموخته ها وتجاربي كه در طي ساليان ارتباط با منابع انساني به دست آورده بودم ، توانستم به ارزيابي باانتخاب وتفويض اختيار به تيم اجرايي وعلمي خود بپردارم .
شيوه هاي مديريت متنوع اند. روشي كه براي يك فرد مناسب است ممكن است به درد فرد ديگري نخورد. بنابراين يافتن سبك مديريت مناسب براي من كار دشواري بود. بعداز آزمودن تعدادي از روش ها ، موثرترين ونتيجه بخش ترين آن ها را انتخاب كردم . بسيارخوشهالم كه اين روش در طي هفت سال گذشته بسياررضايت بخش بوده است.
بنام خالق زيباييها
هنر قلمكاري در ايران
مقدمه
در طول تاريخ پر حادثهي ايران ، هنر پيوسته بزرگترين افتخار ايرانيان بوده و دستاوردهاي هنري، هديهي دايمي ايرانيان به تاريخ جهان.
ويژگي هنر ايران در اولين نگاه پيوند شكوهمندش با زندگي است و تكيهيي مطمئن كه بر تجربيات بشري در رشته هاي مختلف دارد. به عبارتي صريح تر،از قديم ترين زمان اگر چه هنر امري عادي و معمول بود، ايرانيان براي زيبايي مقياسي بلند قايل بودند و در طي قرن ها هميشه ذوق و فهمي عامل و استادانه مايهي تعالي و ترقي هنرشان بوده ... هنر با زندگيشان پيوند داشته و انواع هنرها نيز در ارتباط با يكديگر بوده اند. هر هنري از هنر ديگر مشتق ميشده وعجيب اينكه هنرمندان ايراني هرگز در بنداسم و عنوان نبوده اند و نگاهي گذرا به بازمانده هاي هنري ايران زمين بهترين مؤيد ايثار نفس و فروتني هنرمندان ايراني است و از هر صد اثر باقيمانده، ممكن است تنها يكي امضاي به وجود آورنده اش را داشته باشد...[1]
بطور كلي بايد گفت آن بخش از هنر ايران كه هنري متعهد و ردمي بود، بخاطر پيوند و آميختگي محكم و استوارش با زندگي مردم توانست به دور از جنبه هاي تجاري و بيشتر در صراحت و صداقت رشد كند.
قلمكارسازي از جمله هنرهايي است كه عليرغم پيشينهي دير و دورش، تا كنون كمتر موضوع يك تحقيق جامع و جدي بوده واگر دربارهي ساير رشته هاي صنايع دستي ايران كم و بيش مآخذي در دسترس عموم هست، پيرامون اين “هنر – صنعت” كمتر با نوشته يا كتابي برخورد مي كنيم و آنچه كه در كتب مختلف يافت مي شود بسيار محدود بوده و به هيچ وجه نمي تواند جوابگوي علاقمندان تحقق پيرامون دست سازهاي ايراني باشد.
قلمكار[2] نوعي از بافته هاي رنگارنگ و الوان[3] و يا پارچه اي ساده و مازو شده از كرباس كتان و غيره است كه بر آن به وسيلهي قالب و مهر نقوشي تصوير كرده باشند و آنرا به اشكال پرده، سفره، روميزي و غيره درآورند[4].
اين “هنر – صنعت” كه وجه تسميه اش را از شيوهي توليد آغازين خود وام گرفته و هم اينك به گونهيي گسترده در اصفهان و به شكلي محدودتر در مشهد و دامغان هنوز، رونق و رواجي دارد از حدود اوايل قرن هفتم هجري قمري و همزمان با هجوم مغول ها، به ايران راه يافته و در گذشته هايي دور اصفهان، شيراز ، بروجرد، همدان، رشت، كاشان ، نخجوان، يزد، سمنان ، گناباد، نجف آباد و روستاهاي فارسان،گزيرخوار، خورزوق، برخوار، لنجان سده و ... جزو مراكز مهم پارچه هاي قلمكار به شمار ميرفته و از نظر اهميت، پارچه هاي قلمكار بروجردي در درجهي اول قرار داشته است[5] هم چنين شواهد و مدارك مكتوبي ازج مله نظريه عيسي بهنام در كتاب صنايع دستي ايران وجود دارد كه حاكي از وجود نوعي پارچهي نقاشي شده در قرن پنجم هجري قمري (يازدهم ميلادي) است و همين امر باعث شده تا گروهي از سر شتابزدگي سابقهي توليد قلمكار را به روزگار محمود غزنوي برسانند. در حاليكه صحت اين مطلب را به دشواري ميتوان پذيرفت زيرا استاد معتبرتر گوياي آن است كه قلمكاري و نقاشي روي پارچه به شكلي كه امروزه مرسوم است دقيقاً از دورهي مغول ها در ايران متداول شده وعلت نيز آن است كه چون مغول ها خراجگذار دولت چين شمالي بودند، اجباراً به ورود كالاهاي چيني از جمله روي خوش نشان دادند و از آنجائيكه پارچه هاي چيني در مدت كوتاهي توانست در بازارهاي ايران فروش فوق العادهيي پيدا كرده و مورد توجه مصرف كنندگان ايراني قرار گيرد، هنرمندان رنگر و نساج از سويي درصدد كسب بازار جديدي براي فرآورده هايشان برآمدند و از سويي كوشيدند تا توجه خوانين و عمال حكومت را به خود جلب كنند. زيرا بنا به روايت مرتضي راوندي در تاريخ اجتماعي ايران : “طبقهي صنعتگران و پيشه وران در دوران حكومت سامانيان، غزنويان، سلجوقيان و خوارزمشاهيان طبقهي موثر و فعالي در محيط اجتماعي ايران بودند. تاجاييكه قوم خونخوار مغول كه به هيچ چيز پاي بند نبودند نسبت به طبقهي هنرمند نظر عنايت داشتند و از كشتن و از بين بردن آنها حتي الامكان خودداري مي كردند...” و از عبيد زاكاني نقل شده كه : “در تواريخ مغول وارد است كه هلاكوخان را چون بغداد مسخر شد جمعي را كه از شمشير بازمانده بودند بفرمود تا حاضر گردند حال هر قومي باز پرسيد : چون بر احوال مجموع واقف گشت گفت : از محترفه[6] ناگزير است و ايشان را رخصت داد تا بر سر كار خود رفتند. تجار را مايه فرمود دادن تا از بهر بازرگاني كنند و ... “ به همين جهت صنعتگران در صدد ابداع شيوهي جديدي براي منقوش كردن پارچه و نماياندن هنر خود برآمدند كه از آنجمله نقاشي روي پارچه هاي ابريشم يا به اصطلاح پارچه هاي قلمكار قابل اشاره است.
متأسفانه به دليل آسيب پذيري نسوج پارچه در برابر عوامل جوي و نيز مصرفي بودن اكثر توليدات قلمكارسازان ايراني، در حال حاضر هيچگونه نشانهيي از قلمكارهاي مربوطه به دوران ياد شده در دست نيست و منهاي آن تعداد از پارچه يي كه نزد خانواده هاي ايراني حفظ شده يا در موزه هاي كشور محفوظ است قديمي ترين قلمكار ابريشمي در مجموعهي بارون ژرم پيشون [7] نگهداري مي شود و متعلق به قرن هجدهم ميلادي (دوازدهم هجري قمري) است و ظاهراً تعلق به اصفهان دارد. در موزهي متروپوليتن نيز نمونه هايي از قرن نوزدهم ميلادي موجود است كه حاصل كار هنرمندان اصفهان، يزد و همدان ميباشد و گوياي اينكه تا حدود دويست سال پيش توليد قلمكار در يزد و اصفهان رواج داشته [8] همچنين مآخذي در دست است كه نشان ميدهد : قلمكار يزد با پارچهي كرباس درست ميشده و از حيث لطافت و خوش نمايي به پاي قلمكارهاي اصفهاني نميرسيده و داراي عرض كمي بوده وغالباً دو پارچهي كم عرض را در كنار هم ميدوخته اند تا يك قطعه قلمكار به دست آيد[9].
تاريخچه
نحوهي ابتدايي توليد قلمكار بدين شكل بوده كه ابتدا با قلم روي پارچه هاي پنبهيي (و احتمالاً ابريشمي) طرح هاي مورد نظر را نقاشي نموده و سپس با مواد شيميايي ويژهيي نسبت به تثبيت رنگها اقدام ميكرده اند. ليكن به دليل فقدان هماهنگي لازم بين نقوش ونيز از آنجا كه اين كار مستلزم صرف وقت فراواني بود تكامل تدريجي قلمكارسازي باعث شد تا براي دسترسي به توليد بيشتر و نيز ايجاد هماهنگي و يكنواختي نقوش، استفاده از مهره هاي چوبي جايگزين استفاده از قلم مو شود و جهت فراهم آوردن امكان استفادهي عموم مردم از پارچه هاي قلمكار تهيه قلمكارهايي بر روي كتان، چلوار، كرباس و ساير انواع پارچه نيز رواج يابد و تحقيقاً ميتوان فاصلهي اوايل قرن دهم هجري قمري (حدود 1502 ميلادي) تا اواسط قرن دوازدهم هجري قمري (حدود 1722 ميلادي) را اوج قلمكارسازي و روزگار اعتلاي هنر و صنعت قلمكارسازي كشور به حساب آورد. چه آنكه در فاصلهي سالهاي ياد شده تقريباً اكثر مردم كشور مصرف كنندهي پارچه هاي قلمكار بودند وضمن استفاده از اين پارچه جهت تهيهي انواع پوشاك، به عنوان پرده، سفره، مجمعه پوش، سجاده، رويه لحاف، بقچه، سوزني حمام، قطيفه، رويهي پشتي، دستمال و كتيبه هايي براي تزئين مجالس سوگواري نيز از آن استفاده ميكردند و افزون بر اين قلمكارهاي ايراني در خارج از كشور نيز خريداران فراواني داشت.
نقوش اين پارچه ها (جز در مواردي كه سفارش دهنده تقاضاي نقش خاصي را داشت) بيشتر عبارت بود از نقوش اسليمي، مناظر شكار و چوگان بازي، مجالس رزمي با الهام از وقايع كربلا و داستانهاي حماسي ايران، شمايل هايي از ائمه اطهار و پيشوايان و نيز مناظري كه بيشتر متأثر از اشعار خيام، حافظ، فردوسي، نظامي و ... بود و نقش معروف به ترمهيي يا بته جقهيي در اغلب اينگونه پارچه ها چه در حاشيه و چه در متن به تعداد زيادي يافت ميشد و در حواشي بسياري از پارچه ها و به ويژه كتيبه هايي كه خاص مجالس سوگواري تهيه مي گرديد آيات قرآن و اشعاري به زبان عربي و فارسي با خط كوفي يا نستعليق به چشم ميخورد. يكي از اين حاشيه ها كه به حاشيهي محتشم شهرت دارد شامل دوازده بيت از اشعار محتشم كاشاني در ذكر وقايع عاشورا و رثاي امام سوم شيعيان حضرت حسين بن علي عليه السلام است.
عبدالحسين احساني در كتابي كه با عنوان مجموعهي قلمكار ايران در سال 1350 انتشار داده مجموعاً 12 طرح مربوط به قبل از سال 907 هجري قمري - 79 طرح مربوط به سالهاي 907 تا 1148 قمري – 28 طرح مربوط به سالهاي 1148 تا 1214 هجري قمري – 55 طرح مربوط به سال هاي 1214 تا 1345 هجري قمري و تعداد بسيار محدودي از طرح هاي مربوط به شصت سالهي اخير را آورده است در حاليكه علي چيت ساز، يكي از قلمكارسازان ايراني،در تحقيقي كه با عنوان صنعت قلمكار ايران از سوي سازمان صنايع دستي ايران انتشار يافته ضمن اشاره به 334 قالبي كه در حاضر قلمكارسازان ايراني از آنها استفاده مي كنند به نقوش فراواني كه توسط حاج محمد رضا و حاج تقي اخوان چيت ساز و استاد رحيم بيدادي از روي ضريح ها، كاشي كاري ها و قرائن قلمكار تهيه شده نيز اشاره كرده است كه ارزيابي دقيق اين قالب ها و نقوش به خوبي ميتواند سير تحولي و اوج و حضيض هاي صنعت قلمكارسازي در ايران را به نمايش بگذارد و مددرسان محققان در دسترسي به واقعيات باشد چرا كه متأسفانه در زمينهي قلمكارسازي تا پيش از سال 907 هجري قمري جز آنچه به طور پراكنده در گوشه و كنار كتب و رسالات آمده اطلاعات قابل توجه ديگري در دست نيست.
تولد دوباره قلمكارسازي : “هنر – صنعت ” قلمكارسازي كه گفته شد در طول سالهاي 907 تا 1148 هجري قمري به شكوه و بالندگي كافي رسيد در فاصلهي سالهاي 1148 تا 1214 تدريجاً به سوي سيري قهقرايي كشيده شد و سرانجام در فاصلهي سالهاي 1214 تا 1345 هجري قمري كاملاً سقوط كرد و از ميان انبوه قلمكارسازان جز معدودي انگشت شمار باقي نماندند. زيرا به علت ضعف و سستي شاهان قاجار از يك سو و طمع بيش از حد كشورهايي نظير انگليس، روسيه ، هلند و هند از سويي ديگر كه هر يك به شكلي سعي در غارت ثروتهاي كشوري چون ايران داشتند، به تحريك گروهي از كارگزاران خارجي كه در سازمانهاي اقتصادي كشور به كار اشتغال داشتند و طبيعتاً نمي توانستند نيكخواه و دوستدار ايرانيان باشند، سيستم دريافت ماليات از زمين هاي مزروعي وضع و به مرحلهي اجرا گذاشته شد و دريافت ماليات از زمين هاي كشاورزي به صورت يكي از منابع مهم درامد دولت درآمد و به گونهيي كه علي اصغر شميم نوشته است : دولت طبق فهرست هاي معين از هر جريب، يعني هر ده هزار مترمربع زمين كشاورزي مبلغي به نقد ومقداري جنس ماليات مي گرفت و چون مودي ماليات، مالك و ارباب بود در برابر سهمي كه به دولت ميپرداخت هر چه دلش مي خواست از برزگر و دهقان مي ستاند[10] به طور مثال “سرپرسي سايكس” دربارهي يكي از روستاهاي خراسان نوشته است كه : ماليات اين قريه 86 ليره (حدود پانصد تومان آنروز) است ولي مبلغي كه از كشاورزان كسر ميگردد از 140 ليره (حدود هشتصد تومان آنروز) كمتر نيست[11] و اين همه در شرايطي اتفاق مي افتاد كه به نوشتهي علي اصغر شميم محصولات كشاورزي تقريباً تمام نيازمنديهاي زندگي ساده و محقر اكثريت جامعهي ايران را تأمين مي كرد و جز در مواردي معدود نيازي به كالاهاي بيگانه در پيش نبود و عليرغم اينكه صنايع كشور عموماً دستي بود و ابزارآلات ساده و مختصري در صنعت به كار مي رفت و نيروي اساسي مولد عبارت بود از نيروي فكري و قوهي محرك عبارت بود از نيروي جسمي كارگران، معهذا صنايع كوچك رشد و رونقي نسبي داشت و مثلا در زمينهي بافندگي (كه فعلا مورد بحث است) انواع قالي و قاليچه ، انواع پارچه هاي كرباس ، متقال، شال، برك، زري، تريمه ، مخممل، عبنا و ... بافته مي شد و مواد اوليهي بافندگي از قبيل پنبه و پشم و ابريشم در داخل كشور تهيه و تمام محصولات اين صنايع نيز در ايران به مصرف مي رسيد و نمد مالي و قلمكارسازي و گيوه كشي و بافت تافته و امثال آن نيز جزو اين رشته از صنايع دستي بود[12] ولي بعد از وضع ماليات بر اراضي مزروعي تدريجاً زمينهاي كشاورزي فراواني نكاشته ماند و قهرا كشور از يك سو نيازمند واردات مواد غذايي شد و از سويي ديگر صنعتگراني كه ادامهي حرفه شان ارتباط با پنبهي توليد داخلي داشت بيكار ماندند و در نتيجه دروازهي بازارهاي كشور به روي فرآورده هاي مختلف خارجي گشوده شد و اگر تا قبل از آن مردم احتياجاتشان را از داخل كشور تأمين مي كردند و جز در مورد نفت و بعضي از انواع ادويه محتاج كشورهاي خارجي نبودند تدريجاً به استفاده از فاستوني انگليسي، كفش ساخته شده از چرم خارجي، سماورگران قيمت روسي، ظروف چيني آلماني و روسي، انواع قماش لهستاني و اتريشي و بلورآلات ساخت مغرب زمين تشويق شدند و با گسترش اين روحيهي مصرف و همپاي تضعيف كشاورزي و دامداري كه ناچارا تضعيف صنايع دستي را نيز به دنبال داشت، اجناس مختلف خارجي بازارهاي سراسر كشور را انباشت و منسوجات پنبهيي ، پارچه هاي پشمي، بافته هاي پشم و پنبهي مخلوط، بافته هاي ابريشم خالص، بافته هاي ابريشم و پنبهي مخلوط به صورت عمده ترني واردات ايران درآمد و ... طبيعي است كه در چنين شرايطي جايي براي بافنده و قلمكارساز ايراني باقي نماند و صنعتگران تدريجاً از گردونهي توليد خارج شدند و هر يك از گوشهيي فرا رفتند.
طي سالهاي ياد شده در تجارت خارجي ايران، روس، انگليس و هندوستان به تفاوت مقام اول تا سوم را در انحصار داشتند و مدتها روسيه مقام اول را در تجارت خارجي ايران براي خود حفظ كرده بود به طوري كه قريب 45 درصد از معاملات خارجي ايران با روسيه انجام ميگرفت و انگليس و هند نيز 25 تا 30 درصد داد و ستد خارجي را در اختيار داشتند.
اسم مملكت |
بهاي واردات در سال 1328 هجري قمري به قران |
بهاي واردات سال 1328 هجري قمري به قران |
افزوني به قران |
كست به قران |
نسبت افزوني |
روسيه |
113755584 |
219559206 |
105803622 |
- |
قريب 2 برابر |
انگلستان، هند |
125253581 |
189665159 |
64411578 |
- |
برابر |
عثماني |
10515172 |
15268388 |
4753216 |
- |
برابر |
آلماني |
2382755 |
139774450 |
11594690 |
- |
برابر |
فرانسه و مستملكات |
23887076 |
13673802 |
- |
10213274 |
- |
اتريش |
12080466 |
10847818 |
- |
1232648 |
- |
بلژيك |
867430 |
8136773 |
8069343 |
- |
قريب 8 برابر |
هلند ومستملكات |
2167611 |
1544013 |
- |
623598 |
- |
جدول بالا نموداري است از فعاليت و كوشش دو دولت روسيه و انگليس در راه تسلط بر بازار ايران و بالا بردن حجم و بهاي واردات خود به اين كشور، بلژيك نيز به علت همبستگي با سياست خارجي بريتانيا و بدان علت كه اتباع آن دولت به عنوان مستشاران مستخدم امور مالي در رأس تشكيلات گمرك ايران قرار داشتند توانست واردات خود را به ايران افزايش دهد و از طرف ديگر چون ظرفيت بازار ايران براي قبول كالاي خارجي تقريباً ثابت بود و افزايش حجم واردات ممالك روسيه و انگليس به ايران موجب ايجاد رقابت بين دو كشور و نيز ساير صادركنندگان كالا به ايران از نظر بهاي توليدات شده بود طبيعتاً آن عده از صنعتگراني هم كه هنوز به كار اشتغال داشتند به علت محدوديت توليد و بالا بودن قيمت توليداتشان به نسبت فرآورده هاي خارجي كه از مرغوبيت بيشتري نيز برخوردار بود توان مقابله با فرآورده هاي خارجي را نياوردند و الزاماً براي اينكه بتوانند توليدكنندهي فرآورده هايي با قيمت هاي قابل رقابت باشند به تقلب روي آوردند و كوشيدند تا با بهرهگيري از مواد اوليه تا مرغوب تر ، محصولاتي با قيمت ارزان توليد كنند كه همين مسأله نيز به سهم خود در روي گرداندن مردم از محصولات داخلي و به انزوا كشيده شدن صنعتگران نقش عمدهيي داشت.
چگونگي پيدايش قلمكار
دكتر فيليپس آكرمان (Drs.Phyllis Ackerman) نويسندهي كتاب بررسي هنر ايران كه از سال 1935 ميلادي و پس از سفر به اصفهان و گفتگو با گروهي از قلمكاران سازان ايراني به تحقيق پيرامون اين “هنر – صنعت” پرداخت در مقالهيي كه با همكاري سومي گلاك (SumiGluck) به رشتهي تحرير درآورده چگونگي پيدايش قلمكار در جهان و سير تكويني آن را مورد نگرش قرار داده و متذكر شده است كه :قديمي ترين مدرك مربوط به قلمكارسازي را در نقش هاي ديواري مقابر مصري 2100 سال پيش از ميلاد ميتوان يافت. از مقابر “هفت برادر” سكاها نيز كه متعلق به قرن چهارم پيش از ميلاد است پارچه هاي قلمكار به دست آمده و از جملهي نقوش آنها، تصوير پر شده كه در شيوهي سفال سازي امروزي يزد رواج دارد و نيز نقش تاك در حاشيه ها كه يادآور سنت مختلط ايراني و يوناني است درخور توجه مي باشد در حاليكه محققان هم داستانند كه قلمكارسازي در سدهي چهارم پيش از ميلاد به وسيلهي هنديان اختراع شده است.
هرودوت تاريخ نويس يوناني، درسدهي پنجم پيش از ميلاد ضمن توصيف اقوام منطقهي قفقاز، از جامه هاي نقشدار آنان ياد مي كند.
كهن ترين نمونهي موجود پارچهي قلمكار كه از يك گور مصري متعلق به قرن چهارم پيش از ميلاد بدست آمده نيم تنهي كودكي است با نقش ستاره مانند آبي رنگ، يك قالب قلمكارسازي به طول پنج سانتي متر صفحهي چاپي به قطر چهارسانتيمتر و متعلق به همين دوره نيز پيدا شده است. اين قالب بسيار شبيه به مهرهايي است كه براي تزئين و نيز نشان كردن آثار سفالي دورهي اشكاني و ساساني به كار ميرفته ، در واقع در روزگار ساسانيان ، قلمكارسازي به صورت يكي از شيوه هاي اصلي تزئين پارچه هاي پشمي، كتاني و ابريشمي درآمده بود.
كهن ترين قالبهاي شناخته شدهي قلمكارسازي، سه قالب تراشيده از سنگ است ولي همان اندازه و شكل قالب هاي چوبي امروزي را دارد. اين قالبها همراه آثار سفالي سده هاي دهم و يازدهم در حفاري هاي نيشابور پيدا شد و تكه هاي پشمي در لابلاي خطوط نقش قالب به چشم مي خورد ولي قالبهاي چوبي كه به وسيلهي مغولان در اواخر سدهي سيزدهم ميلادي به ايران آورده شد در ميان ايرانيان هيچ علاقه يي برنيانگيخت… !!
سده هاي هفدهم تا نوزدهم ميلادي ، روزگار رونق صنعت قلمكارسازي با دست و قالب بود. در اين مرحله، تاريخ هندوستان و ايران چنان به هم پيوسته است كه تشخيص خاستگاه فرآورده هاي هنري را بسيار دشوار مي سازد و عامه معمولاً از ميان قلمكارهاي ايراني و هندي جنس پنبهيي ظريف تر را به هندوستان نسبت ميدهند. چون هندوستان با منابع سرشار پنبه اش به زودي بازارهاي جهاني را قبضه كرد و “شاردن” نوشته است كه : ايرانيان چلوار بد نمي سازند، ولي محصولشان هيچ ظرافتي ندارد. زيرا ارزانترش را از هندي ها مي توانند بخرند. همچنين ايرانيان نقش كردن پارچهي كتاني را بلدند ولي نه به خوبي هندي ها، زيرا پارچهي كتاني هندي آنقدر ارزان است كه ايرانيان از كمال بخشيدن به فن خود در اين زمينه هيچ طرفي نمي بندند.
ولي “لاك وود كيپلينگ” (Lackwoodkipling) در سال 1283 هجري قمري (1886 ميلادي) اظهار نظر كرده است كه در جاهاي مختلف هند، پارچه هاي قلمكاري ميسازند كه در ظرافت و ريزه كاري با فرآورده هاي ايراني رقابت مي كند و حال آنكه در مدرس دوردست (ظاهرا نام محلي است) مهاجر زادگان ايراني هنوز چيت هايي مي سازند كه در بافت ، پرداخت و نقش درست همانند چيت هاي تهران است. در پنجاب نقش درشت و اغلب خشن است.
قالب و قالب تراشي و ذكر نامي از چند استاد شاخص قالب تراش
قلمكارسازي مراحلي دارد، اما در آغاز بايد مهرها يا قالبهايي را كه نگاره ها بر روي آن كنده شده است در اختيار داشت و لذا كار از تهيه قالب آغاز مي شود. قالب تراشي يكي از هنرهاي بديع و جالب ايراني است كه رونق و رواج آن از دوره صفويه بوده است، چرا كه در آن دوره، محصولات قلمكار متقاضيان بيشتري يافت و ميتوان گفت كه از طريق اين حرفة هنري، همكاري مستمري بين قلمكارسازان و منبت كاران ايجاد شده است. نمونه هاي جالب و ارزشمندي از قالبهاي قديمي به جاي مانده كه هم اكنون تعدادي از آنها در موزه ها از جمله موزه هاي تبريز، مردم شناسي كاخ گلستان و گنجينة هنرهاي اسلامي تهران و نمايشگاه دائمي آثار موزه اي صنايع دستي در تهران يافت ميشود. ضمناً مجموعه داران و خانواده هايي در شهر اصفهان برخي از قالبهاي ظريف و بي همانند قديمي را در اختيار دارند.
قالب تراشي، به علت ظرافتهاي ويژة آن، كاري است بسيار پرزحمت و همين طور مهم. قالب قلمكار اصولاً پس از مدتي استفاده به علت آلوده شدن مداوم به رنگ، الياف و كرم پارچه ، گرد و غبار و تحمل ضربات زياد، حساسيت خود را از دست ميدهد و لبه هاي نقوش، تدريجاً ساييده مي شود. در اين حالت قالب قابل استفاده نيست و به جاي آن نقش يا قالب جديدي توليد يا قالب پيشين مرمت ميشود.
در حال حاضر، به علت پرزحمت و وقت گير بودن تراش قالب، معمولاً سعي در ترميم و اصلاح قالبهاي قديمي ميشود، چرا كه اگر قالبي از بين برود، استادكار قالب تراش موظف خواهد بود يك مجموعة پنج تايي يا احتمالاً يك قالب تنها را توليد كند؛ در صورتي كه اصلاح هر قالب، از نظر صرف وقت ، قابل مقايسه با زمان صرف وقت، قابل مقايسه با زمان صرف شده براي تراش و توليد قالب جديد نيست.
انواع چوب مصرفي براي قالب
در پي بررسيهاي كارشناسي و از دورة صفويه به اين سو، براي تهيه قالب، از چوب درخت گلابي[13] و درخت زالزالك به علت شكل پذيري و دوام نسبتاً زياد آنها استفاده ميشود؛ چوب زالزالك معمولاً براي قالبهاي ريزنقش و چوب گلابي براي قالبهاي درشت نقش استفاده مي شود و علت استفاده از اين دو نوع چوب،به طور عمده، ترك برداشتن كم، سخت و محكم بودن، قابليت انعطاف و ضربه پذيري آنهاست.
مراحل ساخت قالب
ساخت قالب، شامل پانزده مرحله است :
مرحله اول، جور كردن چوب قالب: براي چوب مصرفي، از درخت گلابي يا زالزالك استفاده مي كنند و با برش عرضي كه به چوب مي دهند، آن را به قطعات كوچكتر تقسيم ميكنند. براي مدتي كه برحسب درجة رطوبت چوب و هوا، متغير است و برآورد مي شود – چوبها را در لاي خاك اره و يا در سايه نگهداري مي كنند تا به تدريج كاملاً خشك شود. براي ساخت قالب از قطعات كوچك چوب استفاده مي كنند و در واقع هر قالب از چندين تكه چوب، تشكيل مي شود و علت استفاده از قطعات متعدد اين است كه وقتي به اين صورت چوب را شكل مي دهند و اقدام به كنده كاري روي آن مي كنند، امكان تركيدگي و شكستن چوب كم مي شود؛ ولي ممكن است از محلي كه چوبها را به هم چسبانده اند، دو تكه شود كه با چسباندن مجدد قطعات مذكور، مشكل برطرف ميشود و اشكالي در استفاده از قالب ايجاد نمي كند. معمولاً اگر قالب بزرگ باشد و چوبها كوچك، آنها را به طوري كه آبخورهاي چوب[14]، عكس هم باشند، كنار هم قرار ميدهند. علت اين كار، مقاومت قالب در مقابل ضرباتي پياپي است كه قلمكارسازان در موقع نقش زني بدان ميزنند، به علاوه اينكه مانع ترك خوردن در حين نقش زني هم مي شود (اخوان چيت ساز 1350 : 20 ، 90).
مرحله دوم ، پيليس كردن چوب: پس از چسباندن قطعات مختلف و خشك كردن آنها، سطح چوب را با رندة معمولي نجاري صاف مي كنند[15]. بعد، سطح صاف شده را با دندانههاي اره، مضرس مي كنند؛ ايجاد دندانه روي چوب قالب را «پيليس» مي گويند؛ اين مرحله را واداشتن (براي جذب پيه ) هم مي نامند.
مرحله سوم پيه دادن چوب :در ظرفي مقداري پيه را حرارت مي دهند تا كاملاً ذوب شود؛ سپس با چوبي كه در انتهاي آن، تكه پارچه اي بسته اند، پيه مذاب را بر سطح مضرس قالب مي مالند و آنقدر اين عمل را تكرار مي كنند تا چوب،ديگر پيه را جذب نكند و به حالت اشباع درآيد (اين عمل را براي اندازه 2 سانتيمتر نفوذ پيه در چوب كافي دانسته اند). در صورتي كه چوب كاملاً خشك نشده باشد، بديهي است، به علت پر بودن آبخورهاي چوب، قادر به پذيرش روغن نخواهد بود؛ ايجاد دندانه هاي روي قالب، كه در مرحلة قبل صورت گرفته بود، باعث جذب بيشتر پيه مي شود؛ سپس قالب را طوري قرار ميدهند كه سطح پيه ماليده شده بر آن بر سطح سردي، مماس باشد؛ علت آن اين است كه پيه در همان نقطه منجد ميشود و در داخل چوب باقي مي ماند، ولي در صورت گرم بودن، پيه به حالت مذاب از چوب خارج ميشود؛ ضمناً در صورتي كه قالب را وارونه نگذارند، پيه از طرف ديگر چوب،خارج ميشود.
پيه دادن به چوب، به طور عمده به دلايل زير انجام مي گيرد :
الف – دوام چوب را زيادتر مي كند؛
ب – چوبها را براي كار تراوش نرم تر مي كند؛
ج – مانع نفوذ رطوبت و در نتيجه، ايجاد تغييرات و ترك خوردگي در آن ميشود.
مرحله چهارم ليسه يا پوليش كردن چوب قالب : پس از مدتي، حدود يك ساعت كه چوب مذكور، در سطح سردي نگهداري شد، آن را با ليسه مي سايند و سطح آن را كاملاً صاف و يكنواخت مي كنند؛ به طوري كه سطح قالب تراز باشد و هنگام چاپ، سطح قالب با پارچه تماس پيدا كند و احياناً قسمتي از آن روي پارچه و قسمت ديگر برخاسته از سطح پارچه نباشد.
مرحله پنجم طرح ريزي : در اين مرحله، مقداري گرد پوست انار يا مازو را در داخل ظرفي كه محتوي آب است، حل مي كنند و برسطح چوب (قسمتي كه پيه داده شده ) مي مالند و بعد از اينكه خشك شد با برس مخصوصي سطح قالب را پاك مي كنند؛ در اين حالت، قالب به رنگ زرد در مي آيد؛ سپس در ظرفي جداگانه، مقداري لعاب كتيرا تهيه مي كنند، بر سطح قالب مي مالند؛ آنگاه نقش مورد نظر را كه با رنگ مشكي قلمكار يا جوهر پلي كپي ترسيم شده است، از طرف نقش، روي قالب مي چسبانند؛ پس از طي زماني حدود 5 دقيقه، كاغذ را مي كنند؛ در اين موقع، نقش كاملاً روي چوب، منعكس است، در غيراينصورت ، طرح مذكور، روي چوب، منعكس نمي شود و در صورت رنگي بودن نيز رنگها پخش مي شود.
مرحله ششم قلم گيري : نقش منعكس شده روي چوب كم رنگ است و حتي پيش از اتمام تراش قالب، براثر تماس با دست و ابزار قالب تراشي، ممكن است محو شود؛ لذا با قلم مخصوص روي خطوط نقش را با جوهر پر رنگ مي كنند؛ در اين مرحله، اشتباهات احتمالي طرح را مجدداً روي چوب اصلاح مي كنند؛ در اين حالت قالب آماده تراش است.
مرحله هفتم. سوراخ كاري (نقطه زني ) : در اين مرحله كه ابتداي تراش قالب است، نقاطي را كه به منظور تسهيل مراحل بعدي احتياج به سوراخ كردن دارد با نوعي متة دستي سوراخ ميكنند؛ اين عمل را نقطه زني مي نامند.
مرحله هشتم . اشكنه كردن : دور نقوش رسم شده روي چوب را با وسيلة مخصوصي به نام «اشكنه» (ابزاري شبيه اسكنه) مي برند و لايه هاي اضافي چوب را از سطح قالب در حدود نقش بر مي دارند؛ در اين حالت طرحها كمي برجسته مي شود.
مرحله نهم. ته شكن كردن : در اين مرحله، به وسيله ابزاري به نام «ته شكن» حد فاصل بين اطراف نقش كه به وسيله اشكنه بريده شده و كناره قالب را توسط اين وسيله مي برند و از سطح قالب جدا مي كنند.
مرحله دهم. شترگلو كردن : در اين مرحله، به وسيله ابزار مخصوصي به همين نام كه انواع مختلف و مواد استفادة گوناگوني دارد، كف قالب را كه در مرحله قبل ناصاف شده بود، صاف و يكنواخت مي كنند.
مرحله يازدهم. نقش بر كردن : با وسيله اي بنام «نقش بر» قسمتهاي ظريف و اطراف نقوش ايجاد شده را كه در مراحل قبل ، به علت تراكم چوب، امكان ايجاد نقوش ظريف تر نبود، مي تراشند و كليه كارهاي ظريف آن را انجام مي دهند تا مثلاً شاخه ها، گلها و برگها و به طور خلاصه كليه نقوش كوچك و ريزه كاريهاي قالب را يكنواخت كنند و در واقع تمام نگاره ها و نقوش به وسيله نقش بر تكميل و اصلاح شود.
مرحله دوازدهم . تميز كردن قالب (برش زدن) :در اين مرحله، با نگه داشتن قالب روي شعلة آتش، خرده هاي چوب موجود در نقاط تراشيده شده را مي سوزانند. اين عمل نبايد طوري انجام گيرد كه نقوش ظريف، مثل شاخ و برگها را بسوزاند؛ بعد از اين كار، با برسهاي مخصوصي[16]، محكم روي قالب مي كشند تا كاملاً تميز شود.
مرحله سيزدهم. دسته كردن: به منظور تسهيل در استفاده از قالب و امكان انتقال آن از نقطه اي به نقطه ديگر و براي ايجاد و انتقال و تجديد نقش بر روي پارچه، اقدام به تعبيه دسته براي آن مي كنند و اين عمل به وسيله اره نجراي صورت مي گيرد و احتياج به تخصص در قالب تراشي ندارد.
مرحله چهاردهم. پيه دادن كامل : در اين مرحله، قالب را در ظرفي كه محتوي پيه مذاب است و در زير آن منبع حرارتي وجود دارد ، مي گذارند و اطراف آن را كاملاً آغشته به پيه مي كنند؛ به طوري كه پيه كاملاً جذب چوب شود و در آينده در مقابل رطوبت غيرقابل نفوذ باشد. مراحل فوق، طرز تراش هر قالب (اصلي و فرعي) است.
مرحله پانزدهم. پاك كردن قالب : در آخرين مرحله قالب را كاملاً تميز و بازبيني مي كنند؛ بعد از بازديد نهايي، قالب آماده نقش زني است. به غير از وسايلي كه ذكر شد آلات و ادوات ديگري هم مانند سوهان چوب ساب، پرگار، رنده ، سمباده و گونيا استفاده مي شود. همچنين براي تميز كردن قالب تراشها دو نوع سنگ سمباده به نام سمبادة زبر و نرم به كار ميرود.
نكته قابل ذكر در مورد قالبهاي سوم، چهارم و پنجم اين است كه بعد از ساخت قالبهاي مشكي و قرمز به اين علت كه پارچه بايد مدتي در آب سرد و آب جوش قرار گيرد و امكان آب رفتگي آن زياد است، براي تراش قالبهاي دوم به بعد و جايگزيني صحيح آنها در نقوش ايجاد شده، به وسيلة دو رنگ مشكي و قرمز، نقش ترسيم شدة روي كاغذ را از پشت روي شعلة آتش نگه مي دارند تا در اثر سوختگي مختصر، كاغذ مقداري جمع شود[17]؛ براساس تجربيات قلمكارسازان و قالب تراشان، مقدارجمع شدگي كاغذ درست معادل آب رفتگي پارچه هاي مصرفي است؛ از اين نظر ، قالبهاي فرعي را بر مبناي آب رفتگي پارچه تهيه و توليد مي كنند[18].
در حين تراش قالب، استاد كار از قطعه چرمي به نام «شستي» براي پوشش انگشت شست دست چپ استفاده مي كند، تا هنگام تراش، انگشت او آسيبي نبيند. همچنين يك قطعه چوب زير زانوي خود مي گذارد تا كاملاً مسلط باشد؛ معمولاً در گذشته مراحل قالب تراشي به صورت نشسته انجام مي گرفته و اين چوب،در اين حالت ، استفاده مي شده است.
چگونگي توليد قملكار
تهيه پارچه
در دوره صفويه، براي تولد نقاشي قلمكار و پارچه چاپ قلمكار از پارچه هاي پنبه اي و گاه ابريشمي استفاده مي كردند. در واقع كرباس، كتان، متقال و حرير از پارچه هايي بوند كه قلمكار و قلمكارسازي بر روي آنها انجام مي شد، ولي در حال حاضر به طور عمده از پارچه پنبه اي 20 دولاي صددرصد خالص استفاده مي كنند. اين نوع پارچه ها از نظر كيفيت و وزن متفاوت اند؛ يعني برخي نازك تر و بعضي تا حدود ضخيم ترند. پارچه هاي قلمكار لباسي از جنس ويسكوز (ابريشم مصنوعي) است كه به اصطلاح «كدري» ناميده مي شود. روي پارچه هاي ديگر مثل چلوار، تترون، پوپلين و حتي ابريشم طبيعي نيز چاپ قلمكار و نيز نقاشي قلمكار انجام مي شود. نخ پنبه اي 2/20 پس از تهيه در كارخانه هاي نخ ريسي، در كارگاه هاي بافندگي تبديل به پارچه هاي در عرض هاي مختلف مي شود. اين عرض ها عبارت اند از:32،42،52،65،75،90،98،105،110،120،130،140،150،160،170،180،190، 200،220 و320 سانتي متر، كه به صورت طاقه راهي كارگاه هاي قلمكارسازي مي شود تا مراحل بعدي روي آن انجام گيرد.
ريش تابي يا سردوزي
طاقه پارچه طبق سفارش به اندازه هاي مختلف بريده مي شود و روي بعضي از قطعات «ريش تابي» و روي برخي ديگر «سر دوزي» مي شود. اين مرحله توسط دختران و زنان خانه دار انجام مي شود و در واقع، كاري جنبي در كار خانه داري است كه طي دهه هاي اخير در اصفهان مرسوم و متداول شده است. براي انجام اين مرحله از كار، مثلاً اگر موضوع چاپ قلمكار يك روميزي چهارگوش باشد، ابتدا پارچه بريده شده در اندازه مورد نظر را از چهار طرف به اندازه 7 سانتي متر نخ كشي مي كنند؛ سپس از طرفي كه پود آن كشيده شده است، تار و از طرفي كه تار كشيده شده است، پود گره مي خورد. اين كار زيبايي خاصي به پارچه مي بخشد. قابل ذكر است كه انواع روتختي و پرده، سردوزي و روميزي هاي گرد هم سردوزي و هم ريشه تابي مي شود.
آبخور كردن و دندانه دادن (مازو كردن) پارچه
پارچه هاي ريشه تابي يا سردوزي در رودخانه «آبخور[19]» و سپس كار «دندانه كردن» (مازو كردن) پارچه انجام مي شود. براي آماده كردن دندانه، ابتدا گرد پوست انار را با هليله، به نسبت شش به يك (شش قسمت گرد پوست انار و يك قسمت هليله) مخلوط مي كنند و با افزودن مقدار كمي آب، آن را به صورت خميري سفت درمي آورند و براي استفاده، به شكل گلوله هايي در مي آورند، سپس اين گلوله ها را به ميزان لازم در تغاري (مقدار استفاده از اين گلوله ها، يك عمل تجربي است) در آب حل مي كنند و پارچه ها را در اين مايع فرو مي برند تا كليه نقاط پارچه به مايع مذكور آغشته شود و به رنگ زرد مايل به كرم درآيد. گاهي هم صرفاً از پوست انار استفاده مي كنند و پارچه ها را پس از آبخوركردن با پوست انار كه از روز قبل در ظرفي خيسانده شده و به صورت محلول درآمده با آب معمولي مازو مي كنند تا پارچه به رنگ زرد پوست اناري درآيد. مازو كردن پارچه- كه ويژه قلمكارهاي سنتي و معمول است- براي خوشرنگ شدن زمينه و تثبيت رنگ بهتر در مراحل بعدي است. به هر حال پارچه مازو شده براي خشك شدن روي ريگ هاي حاشيه زاينده رود پهن مي شود و پس از خشك شدن راهي كارگاه هاي چاپ قلمكار مي شود.
تفكيك رنگ
از آنجا كه چاپ قلمكار به ندرت با يك رنگ انجام مي شود، پس ضرورتاً بايد در مرحله طراحي، عمل تفكيك رنگ نيز انجام پذيرد و هر يك از قسمت هاي طرح به نسبت رنگي كه بايد داشته باشد، به طور جداگانه ترسيم شود.
27. پارچه هاي پنبه اي، در آب رودخانه، به حالت سكون، براي آبخور شدن
مأخذ: گلستان، كاوه، قلمكار (تهران: كانون پروش فكري كودكان و نوجوانان، 1357).
براي اين كار، پس از ترسيم طرح، به منظور قرارگرفتن دقيق نقوش در جاي خود، چهارگوشه طرح به وسيله چهار نقطه الف، ب، ج، د مشخص مي شود. آنگاه صفحات كاغذي به تعداد رنگ هاي مورد نياز تهيه و بعد از انطباق نقاط مشخص شده هر برگ از آنها بر روي نقاط تعيين شده طرح اصلي، خطوط مربوط به رنگ مورد نظر ترسيم مي شود. براي مثال در صورتي كه ساخت قالبي با چهار رنگ[20] مورد نظر باشد، تهيه چهار طرح مستقل ضروري است، يعني در چاپ قلمكار هر رنگ مخصوص يك قالب است و هر قالب مخصوص يك رنگ.
اگر چه در حال حاضر قلمكارسازان بيشتر از چهار رنگ اصلي استفاده مي كنند كه عبارتند از: مشكي، قرمز، آبي و زرد و هر يك از اين رنگ ها قالب مخصوص خود را دارند، ولي خطوط اصلي طرح در رنگ مشكي است، بنابراين حتماً بايد در آغاز رنگ مشكي روي پارچه چاپ شود و بعد رنگ هاي ديگر؛ زيرا بقيه رنگ ها هر يك قسمتي از رنگ مشكي را پر مي كند تا در پايان طرح اصلي خود را نشان دهد. گفتني است كه در چاپ قلمكار تا هفت رنگ را به راحتي مي توان كار كرد.
28. پاتيل گرد پوست انار با هليله براي دندانه دادن اوليه پارچه
مأخذ: گلستان، كاوه، قلمكار (تهران، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، 1357).
29. بيرون كشيدن پارچه بعد از دندانه و چلاندن آن به منظور خروج آب پاتيل، براي خشك كردن در آفتاب
مأخذ: گلستان، كاوه، قلمكار (تهران، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، 1357).
تمهيد مقدمات چاپ قلمكار
پس از اينكه پارچه هاي مازو شده به كارگاه قلمكار آمد، به وسيله جارو كمي آب روي آنها مي پاشند و چند دقيقه آنها را روي هم قرار مي دهند تا رطوبت پارچه گرفته شود؛ سپس پارچه ها را به صورت منظم تا مي كنند تا چروك هايشان صاف و پارچه آماده چاپ شود. بعد نوبت به «پر زدن» پارچه مي رسد، يعني آنكه لب پارچه ها را استادكاران به سنگ مي زنند تا كاملاً صاف شده چاپ به راحتي روي آن انجام شود.
انجام عمليات چاپ قلمكار
چاپ رنگ مشكي
چاپ رنگ مشكي كه اصطلاحاً «رنگ سياه» ناميده مي شود، بايد توسط استاداني انجام شود كه از مهارت بالايي برخوردارند. چون طراحي روي پارچه را آنها انجام مي دهند، با قالبهاي مخصوص اندازه طرح بندي را آغاز مي كنند و به اصطلاح طراحان، سياه قلم كار را انجام مي دهند.
نقش مواد متشكله رنگ مشكلي و اصولاً كليه رنگ هاي مورد مصرف در قلمكارسازي به طور خلاصه، بدين قرار است:
الف. كتيرا: در كليه رنگ ها، به منظور ايجاد غلظت در خمير چاپ، استفاده مي شود و مقدار مصرف آن توسط صنعتگران بر اثر تجربه به دست مي آيد و معيار و ضابطه خاصي ندارد.
ب. زنگ آهن: زياد بودن مقدار زنگ آهن، در مايع رنگي موجب پررنگ شدن رنگ مشكي مي شود. براي به دست آوردن زنگ آهن، قطعات بي مصرف آهن را تا مدتي داخل ظرف آبي قرار مي دهند و گاه گاه آن را به هم مي زنند تا رنگ مورد نياز تهيه شود.
ج. زاج سياه: زاج سياه ماده اصلي ايجاد رنگ مشكي است و با افزايش مقدار آن، رنگ به دست آمده سيرتر مي شود.
د. روغن كرچك: مقدار مصرف آن در خمير رنگ، بسيار جزئي (به ميزان 5 گرم در ليتر) است و به منظور دادن حالت روغني، در خمير رنگ به كار مي رود. استفاده از آن مانع خشك شدن و چسبيدن رنگ در داخل شيارهاي قالب مي شود و ضمناً بر دوام قالب نيز ميافزايد.
براي تهيه رنگ مشكي ابتدا مقداري كتيرا را به مدت ده روز در ظرف آبي قرار مي دهند تا كاملاً حل شود؛ سپس زاج سياه را به طور جداگانه در آب حل مي كنند،آنگاه محلول زنگ آهن را با محلول كتيرا[21]، مخلوط مي كنند تا به صورت مايع نيمه سيالي كه تقريباً به شكل فرني[22] است، درآيد.
در مرحله آخر، زاج سياه محلول در آب را با روغن كرچك مخلوط مي سازند و با مايع اول تركيب و با استفاده از پارچه كرباس صاف مي كنند. پس از تهيه رنگ، آن را معمولاً درون تغاري مي ريزند و روي تغار را با پارچه پشمي و يا ماهوت طوري مي پوشانند كه فقط قسمت كوچكي از آن باز است تا از آن به وسيله قلم مو رنگ را برداشته و روي پارچه ماليده شود[23]. آنگاه با قراردادن قالب روي اين پارچه آغشته به رنگ و انتقال قالب بر روي پارچه انتخابي براي قلمكار، نقش را چاپ مي كنند. در اين حالت رنگ مشكي دقيقاً همان رنگي نيست كه پس از توليد كامل قلمكار ديده مي شود، بلكه كمرنگ تر است و پس از انجام عمليات ديگري به صورت رنگ مشكي اصلي ظاهر مي شود؛ اين عمليات پس از چاپ رنگ قرمز صورت مي گيرد. گفتني است، از آنجا كه لعاب كتيرا و محلول زاج سياه هر دو بي رنگ اند، براي ديد بهتر چشم استادكاران چاپ كه بتوانند قالب ها را با هم جفت كنند، مقداري رنگ مشكي يا آبي پيگمنت به صورت خام به آن اضافه مي كنند. در گذشته اين رنگ مشكي را از اكسيده كردن آهن به كمك رطوبت تهيه مي كردند.
چاپ رنگ قرمز و طرز تهيه آن
اين رنگ بيشتر در قسمت هاي ريز يا زمينه قالب قرار مي گيرد و در ميان استادكاران قلمكارساز به «رنگ دود» معروف است كه پس از رنگ مشكي، اين كار را مي كنند و براي انتقال اين رنگ بر روي پارچه احتياج به ضربات بيشتري بر روي قالب است؛ به خصوص در جاهايي كه قالب رنگ قرمز ريز و شويدي باشد.
براي ساختن رنگ قرمز از موادي مانند گل سرخ، روغن كنجد، زاج سفيد و كتيرا استفاده مي شود. نقش عوامل متشكله رنگ قرمز به شرح زير است:
الف. گل سرخ: گل سرخ، صرفاً براي خاطر قابل رؤيت بودن نقش قالب چاپ شده روي پارچه به كار مي رود و هيچ گونه اثري در رنگ پذيري نقش ندارد.
ب. روغن كنجد: اين ماده نيز نقشي مشابه روغن كرچك در رنگ مشكي دارد؛ يعني مانع خشك شدن رنگ در داخل شيارهاي قالب و باعث دوام بيشتر آن مي شود.
ج. زاج سفيد: عامل اصلي تشكيل رنگ قرمز است و ميزان مصرف آن موجب شدت يا ضعف رنگ مورد نظر مي شود.
براي تهيه اين رنگ، ابتدا گل سرخ را در آب خيس و يا روغن كنجد، مخلوط مي كنند. در اين موقع، همزمان با اضافه كردن روغن كنجد به گل سرخ، مخلوط را مدتي با دست ميسايند تا به صورت مايعي غليظ و يكنواخت درآيد[24]. مايع حاصل را به تدريج به محلول كتيرا[25]، اضافه مي كنند تا به صورت فرني در آيد. (نحوه تهيه محلول كتيرا درست مشابه آن در رنگ مشكي است). سپس محلول حاصل را صاف مي كنند، در اين موقع، رنگ آماده مهر زدن و چاپ است. نحوه به كار بردن اين رنگ نيز مشابه استفاده از رنگ مشكي است. ضمناً نقوش ايجاد شده به وسيله اين رنگ، قبل از انجام عمليات ظهور و تثبيت رنگ اصلي نيست و غالباً به رنگ صورتي كدر است[26].
ناگفته نماند كه لعاب كتيرا يا محلول زاج سفيد هر دو بي رنگ است و براي ديد چشم استادكاران چاپ مقداري رنگ قرمز پيگمنت- به صورت خام- به آن اضافه مي كنند. در گذشته به جاي رنگ پيگمنت، از گل سرخ يا گل اخرا استفاده مي كردند.
پس از اجراي دو مهر مشكي و قرمز، بار ديگر پارچه ها را به رودخانه مي برند و شست وشو مي دهند تا رنگ هاي اضافي از پارچه خارج و آماده عمل تثبيت دو رنگ مذكور شود.
پارچه هاي چاپ شده با دو رنگ مشكي و قرمز را كه در رودخانه شسته و خشك كرده اند، به كارگاه مي آورند و داخل پاتيل هايي حاوي آب جوش، گرد پوست انار و آليزارين فرو مي برند[27]. پس از قراردادن كليه قطعات پارچه درون پاتيل، با در نظر گرفتن ظرفيت آن و به هم زدن مختصر آنها، كليه پارچه ها را بيرون مي آورند و مجدداً هر كدام را به طور جداگانه، داخل پاتيل قرار مي دهند و تقريباً به مدت پانزده دقيقه مي جوشانند، اين مدت زمان بعضي مواقع طولاني تر مي شود و به طور كلي، تا هنگامي ادامه مي يابد كه رنگ هاي موجود روي پارچه (مشكي و قرمز)، به طور مطلوب، ظاهر شو. پس از آنكه پارچه ها مدتي در داخل پاتيل جوشيد و رنگ هاي مورد نظر ظهر شد، آنها را براي شست وشوي مجدد به رودخانه مي برند[28]. پارچه ها در اين حالت، احتياج به مدتي شست وشو دارند[29].
از اين زمان به بعد، پارچه ها به دو دسته تقسيم مي شود: دسته اول پارچه هايي كه بخواهند با همان رنگ كرم باقي بمانند، كه پس از خشك شدن آنها را به كارگاه عودت مي دهند؛ دسته دوم، پارچه هايي كه احتياج به سفيد شدن زمينه دارد كه براي تبديل رنگ زرد زمينه به سفيد، به طريق زير عمل مي شود:
ابتدا محلولي از فضولات گاو تهيه و كليه پارچه ها را به آن آغشته و به مدت 24 ساعت روي هم انبر مي كنند؛ آنگاه پارچه ها را روي ماسه هاي كنار زاينده رود، پهن[30] و اطراف آنها را مهار مي كنند تا تمامي سطح پارچه ها به طور يكنواخت در معرض تابش خورشيد قرار گيرد. انجام كامل عمل سفيدگري در تابستان معمولاً پنج تا هشت روز و در زمستان گاهي تا يك ماه طول مي كشد. البته مدت زمن بستگي كامل به درجه حرارت هوا و تابش مستقيم خورشيد دارد. در تمام اين مدت، به طور متناوب بر روي پارچه ها، آب مي پاشند و به مجرد تبخير رطوبت پارچه عمل پاشيدن آب تكرار مي شود تا نتيجه مطلوب حاصل شود. معمولاً در آخرين روز، پارچه ها را برمي گردانند و سطح نقش دار آن را در معرض آفتاب قرار مي دهند. عمل نم زدن در اين حالت نيز تكرار مي شود و پس از خشك شدن پارچهها، آنها را جمع مي كنند.
به عقيده قلمكارسازان، استفاده از فضولات گاو در مرحله سفيدگري، موجب بيرون آوردن جرم و مواد اضافي پارچه و باعث تسريع در عمل سفيدگري زمينه آن مي شود.
در دهه 1350ش، به منظور جايگزيني مواد شيميايي به جاي فضولات گاو، مطالعات و آزمايش هاي مختلفي توسط كارشناسان سازمان صنايع دستي ايران صورت گرفت كه در نتيج دريافتند با مصرف نوعي صابون مخصوص نساجي، عمل سفيدگري به نحوي بهتر و سريع تر انجام مي گيرد. استفاده از اين صابون علاوه بر آنكه سرعت كار را افزايش مي دهد و مدت زمان سفيدگري را به ميزان پنجاه درصد كم